⭕️⭕️پریشان سرودهها
در عصر ارتباطهای مجازی
- دور از چشمهای خدا
آهسته بی صدا
از رادار عواطف هم
کمکم
هی محو میشویم
هی مات میشویم
در زندهگی که نیست
سربهسر با تمامی اموات میشویم
در پهنهای که جهان است
گم کنیم «مرا و تو را»
چیزی برای نمایش نمانده است
همه برای نگاهها عریان شده بودند
(خیلی هم عریان)
تا خالی چشمها را
برای لحظاتی حتا
تصویری پرکند
از وهمی گذرنده
درنده
مبادا چشم خانه های وقاحت
تهی بمانند..
صحنه هیچ ندارد
و مشتری تمام صور را
در صفحهی شکستهی موبایل خود
دیده
رنگ از رخ تابلوهای ونگوگ نیز پریده
فرشتهای مغموم دست زیر چانهی اندوه
بقکرده و نشسته
اسباب بازی بزرگش
شیپور شاخ ساختهی کهنش
بر سنگ سخت حقیقت شکسته
نعشهای نشئه
افتادهاند در خلسههای همیشه
و هرگز
بیدار نخواهند شد
و من در تب صد درجه
هذیان میگویم و
برای تو میخوانم ...
#محسن_یارمحمدی فروردین ۱۴۰۴
@shernev
M
در عصر ارتباطهای مجازی
- دور از چشمهای خدا
آهسته بی صدا
از رادار عواطف هم
کمکم
هی محو میشویم
هی مات میشویم
در زندهگی که نیست
سربهسر با تمامی اموات میشویم
در پهنهای که جهان است
گم کنیم «مرا و تو را»
چیزی برای نمایش نمانده است
همه برای نگاهها عریان شده بودند
(خیلی هم عریان)
تا خالی چشمها را
برای لحظاتی حتا
تصویری پرکند
از وهمی گذرنده
درنده
مبادا چشم خانه های وقاحت
تهی بمانند..
صحنه هیچ ندارد
و مشتری تمام صور را
در صفحهی شکستهی موبایل خود
دیده
رنگ از رخ تابلوهای ونگوگ نیز پریده
فرشتهای مغموم دست زیر چانهی اندوه
بقکرده و نشسته
اسباب بازی بزرگش
شیپور شاخ ساختهی کهنش
بر سنگ سخت حقیقت شکسته
نعشهای نشئه
افتادهاند در خلسههای همیشه
و هرگز
بیدار نخواهند شد
و من در تب صد درجه
هذیان میگویم و
برای تو میخوانم ...
#محسن_یارمحمدی فروردین ۱۴۰۴
@shernev
M
فیلسوف، بعد از حدود پانزده سال انزوا از جامعه، راه افتاد برود بازار بزرگ شهر، بلکه بتواند نکاتی را که در این مدت کشف کرده بود به اطلاع مردم کوچه و بازار برساند.
رسید به راستهی آهنگرها. دید نسبتی بین نظرات او، و کار و بار مردم نیست. پیادهروی کرد و وارد راستهی بزازها شد. آنجا هم زبانش بسته بود. پیچید سمت راستهی کفاشها. کسی به او توجهی نداشت و همه سرشان به دوخت و دوز و تعمیرات بود. راهش را کج کرد سمت بازار آجیلفروشها.
یکهو تابلویی دید روی دیوارِ بالای سر یک آجیلفروش، که مطلبی حکمتآمیز روی آن خطاطی شده بود. به فیلسوف احساس قرابت و نزدیکی دست داد.
وارد دکان شد. لبخندزنان به مرد آجیلفروش گفت:
بهبه! میدانی معنی عمیق این جمله چیست؟
مرد گفت:
شما بگو ملتفت شویم.
فیلسوف هم با آب و تاب بنا کرد به توضیحدادن. آن هم وسط شلوغی میانهی روز.
آجیلفروش که هر روز با آدمهای مختلفی سر و کار داشت، فیلسوف را جزء طبقهی کسانی تصور کرد که میآیند، شعری میخوانند، فالی میگیرند، معرکهای برپا میکنند، تا تحفه و هدیهای دریافت کنند و بروند.
به فیلسوف گفت:
عالی میگویی عموجان.
دمت گرم!
بعد به شاگردش گفت:
سه مُشت بادام مُنقّا بریز توی کیسه نایلون، بده دست آقا.
فیلسوف، تعجب کرد. تازه داشت میرسید به آموزههایش که با یک کیسه هدایت شد بیرون مغازه. مشتریهای دیگر هم که منتظر بودند حرفهای فیلسوف تمام شود، بلافاصله شروع کردند به خرید.
در دکان روبرو، یک آدم باسواد و رندی نشسته و شاهد ماجرا بود. بلند شد. رفت کنار فیلسوف ایستاد. گفت:
اینجا عالم تخیّلاتِ امثال تو نیست. اینجا عالم واقع است!
بعد دست گذاشت پشت کتف فیلسوف و گفت:
به سلامت… زودتر برس به خانه...
علی اشکان نژاد
@shernev
M
رسید به راستهی آهنگرها. دید نسبتی بین نظرات او، و کار و بار مردم نیست. پیادهروی کرد و وارد راستهی بزازها شد. آنجا هم زبانش بسته بود. پیچید سمت راستهی کفاشها. کسی به او توجهی نداشت و همه سرشان به دوخت و دوز و تعمیرات بود. راهش را کج کرد سمت بازار آجیلفروشها.
یکهو تابلویی دید روی دیوارِ بالای سر یک آجیلفروش، که مطلبی حکمتآمیز روی آن خطاطی شده بود. به فیلسوف احساس قرابت و نزدیکی دست داد.
وارد دکان شد. لبخندزنان به مرد آجیلفروش گفت:
بهبه! میدانی معنی عمیق این جمله چیست؟
مرد گفت:
شما بگو ملتفت شویم.
فیلسوف هم با آب و تاب بنا کرد به توضیحدادن. آن هم وسط شلوغی میانهی روز.
آجیلفروش که هر روز با آدمهای مختلفی سر و کار داشت، فیلسوف را جزء طبقهی کسانی تصور کرد که میآیند، شعری میخوانند، فالی میگیرند، معرکهای برپا میکنند، تا تحفه و هدیهای دریافت کنند و بروند.
به فیلسوف گفت:
عالی میگویی عموجان.
دمت گرم!
بعد به شاگردش گفت:
سه مُشت بادام مُنقّا بریز توی کیسه نایلون، بده دست آقا.
فیلسوف، تعجب کرد. تازه داشت میرسید به آموزههایش که با یک کیسه هدایت شد بیرون مغازه. مشتریهای دیگر هم که منتظر بودند حرفهای فیلسوف تمام شود، بلافاصله شروع کردند به خرید.
در دکان روبرو، یک آدم باسواد و رندی نشسته و شاهد ماجرا بود. بلند شد. رفت کنار فیلسوف ایستاد. گفت:
اینجا عالم تخیّلاتِ امثال تو نیست. اینجا عالم واقع است!
بعد دست گذاشت پشت کتف فیلسوف و گفت:
به سلامت… زودتر برس به خانه...
علی اشکان نژاد
@shernev
M
🤍
و در نهایت فقط کسانی با تو میمانند
که زیبایی را در روحت دیدند اما
مدهوش شدگانِ به ظاهر،
یکییکی خواهند رفت...
@shernev
M
و در نهایت فقط کسانی با تو میمانند
که زیبایی را در روحت دیدند اما
مدهوش شدگانِ به ظاهر،
یکییکی خواهند رفت...
@shernev
M
به سرآغاز عشق رسیدیم: اُردیبهشت.
میانهی بهار،
آنجا که دلِ فروردین،
به دستهای خرداد گره میخورَد.
میگویند:
خدا در اُردیبهشت عاشق شد،
عشق را آفرید،
بغل را،
و بوسه را خلق کرد...
نوشته: #اسماعیل_نیک_سرشت
@shernev
M
میانهی بهار،
آنجا که دلِ فروردین،
به دستهای خرداد گره میخورَد.
میگویند:
خدا در اُردیبهشت عاشق شد،
عشق را آفرید،
بغل را،
و بوسه را خلق کرد...
نوشته: #اسماعیل_نیک_سرشت
@shernev
M
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
بنی ادم اعضای یکدیگرند
که در افرینش زیک گوهرند
چو عضوی به درد آورد روزگار
دگر عضوها را نماند قرار
تو کز محنت دیگران بی غمی
نشاید که نامت نهند آدمی
سعدی بیشک برای یک انسان کافیست و تک تک کلمات سعدی همگی درس زندگیست که احتمالاً نسل جدید که عادت کرده به دیدن نصایح یک سری بلاگر، در صورت آشنایی با تفکر جادوگر واژهها بهتر"تر" زیست خواهد کرد. همچنین خالق یکی از تراژیک ترین اشعار عاشقانهی فارسیست که در آن متذکر میشود که با وجود ِ نبود ِ معشوق، عاشق همچنان عاشق است، آیا این عشق حقیقی نیست(؟)؛ با این همه بیداد ِ او، "وین عهد ِ بی بنیاد ِ او"، در سینه دارم یاد ِ او، یا بر زبانم میرود...
یکم اردیبهشت یاد روز #سعدی
استاد سخن و معلم اخلاق، بزرگداشت ِ جادوگر واژهها ، گرامی باد
@shernev
که در افرینش زیک گوهرند
چو عضوی به درد آورد روزگار
دگر عضوها را نماند قرار
تو کز محنت دیگران بی غمی
نشاید که نامت نهند آدمی
سعدی بیشک برای یک انسان کافیست و تک تک کلمات سعدی همگی درس زندگیست که احتمالاً نسل جدید که عادت کرده به دیدن نصایح یک سری بلاگر، در صورت آشنایی با تفکر جادوگر واژهها بهتر"تر" زیست خواهد کرد. همچنین خالق یکی از تراژیک ترین اشعار عاشقانهی فارسیست که در آن متذکر میشود که با وجود ِ نبود ِ معشوق، عاشق همچنان عاشق است، آیا این عشق حقیقی نیست(؟)؛ با این همه بیداد ِ او، "وین عهد ِ بی بنیاد ِ او"، در سینه دارم یاد ِ او، یا بر زبانم میرود...
یکم اردیبهشت یاد روز #سعدی
استاد سخن و معلم اخلاق، بزرگداشت ِ جادوگر واژهها ، گرامی باد
@shernev
میدونید کراش «crush» یعنی چی ؟
به دلبر به دست نیامده اطلاق میشود.
به دلبری که تو هر چقدر دوستش داری او همانقدر یا خبر ندارد یا دارد و دوستت ندارد.
هر چقدر خیال توست و با او حرف میزنی ، همانقدر او بودنت را عین خیالش نیست و هیچ نیازی به حرف زدن با تو نمی بیند.
به دلبری که هرچقدر عاشقش هستی و دوست داری با تو باشد او همانقدر دوست دارد با کسی جز تو باشد!
معنی دیگری هم دارد :
له شدن ، خرد شدن و با صدا شکستن
+ به نظرم عجیب هر سه تایش درست است خصوصا آخری.
@shernev
به دلبر به دست نیامده اطلاق میشود.
به دلبری که تو هر چقدر دوستش داری او همانقدر یا خبر ندارد یا دارد و دوستت ندارد.
هر چقدر خیال توست و با او حرف میزنی ، همانقدر او بودنت را عین خیالش نیست و هیچ نیازی به حرف زدن با تو نمی بیند.
به دلبری که هرچقدر عاشقش هستی و دوست داری با تو باشد او همانقدر دوست دارد با کسی جز تو باشد!
معنی دیگری هم دارد :
له شدن ، خرد شدن و با صدا شکستن
+ به نظرم عجیب هر سه تایش درست است خصوصا آخری.
@shernev
دانشمندان یک رنگ کاملاً جدید به نام olo کشف کردند.
یه آبیـسبز خیلی اشباعشده که فقط ۵ نفر توانستند با لیزر و تحریک خاص سلولهای چشم ببینند.
@shernev
یه آبیـسبز خیلی اشباعشده که فقط ۵ نفر توانستند با لیزر و تحریک خاص سلولهای چشم ببینند.
@shernev
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
معماری یعنی تلاش برای ساختن دنیایی که تا اندازهای هر چند کوچک شبیه به رویاهای ماست.
اندیشهات برای ساختن توانا باد
امروز سوم اردیبهشت ماه ، زادروز شیخ بهایی "روز ملی معمار" روز نکوداشت مردمیترین هنر این سرزمین کهن است. مردمی که هزاران سال در اقلیمهای گوناگون این دیار ، هنر را به شگرفترین گونه ممکن با تمدن و فرهنگ آمیختهاند.
#روز_معمار_مبارک
مسجد شاه اصفهان
@shernev
اندیشهات برای ساختن توانا باد
امروز سوم اردیبهشت ماه ، زادروز شیخ بهایی "روز ملی معمار" روز نکوداشت مردمیترین هنر این سرزمین کهن است. مردمی که هزاران سال در اقلیمهای گوناگون این دیار ، هنر را به شگرفترین گونه ممکن با تمدن و فرهنگ آمیختهاند.
#روز_معمار_مبارک
مسجد شاه اصفهان
@shernev
همیشه ️با کسانی دوست باشید که موفقتر از شما هستند.
️آیا تا به حال اصطلاح " موفقیت از طریق ارتباط" را شنیدهاید؟
این اصطلاح توسط دیوید مک کللند استاد دانشگاه هاروارد ابداع شد.
او زندگی خود را وقف مطالعه در مورد شایعترین ویژگیهای افراد موفق کرد.
او دریافت که مهمترین عامل تعیینکننده موفقیت یا شکست یک فرد ، گروه مرجع اوست.
یعنی همان کسانی که با آنها در ارتباط است.
جالب است بدانید که این افراد حتی از تلاشی که برای رسیدن به موفقیت انجام میدهید، مهمتر هستند.
@shernev
️آیا تا به حال اصطلاح " موفقیت از طریق ارتباط" را شنیدهاید؟
این اصطلاح توسط دیوید مک کللند استاد دانشگاه هاروارد ابداع شد.
او زندگی خود را وقف مطالعه در مورد شایعترین ویژگیهای افراد موفق کرد.
او دریافت که مهمترین عامل تعیینکننده موفقیت یا شکست یک فرد ، گروه مرجع اوست.
یعنی همان کسانی که با آنها در ارتباط است.
جالب است بدانید که این افراد حتی از تلاشی که برای رسیدن به موفقیت انجام میدهید، مهمتر هستند.
@shernev
«دلی که قلبِ خالی نمیشود…»
انسان امروز به رازهایی که در پسِ نظام زیستیِ بدنش نهفته است و هرگز به چنگ علم جدید نیامده، توجه نمیکند…
به رازهایی که در نحوهی انتشار هاگها و دانهها برای تکثیر نوعشان نهفته است و از فهم گیاهشناسان خارج است، توجه نمیکند…
به رازهایی که لابلای حروف و ریشههای واژگان زبان مادریاش نهفته است و همچنان پشت پردهها مانده، توجه نمیکند…
گمگشتگیاش را در چند و چون و راه و چاه زندگی، هر جایی جستجو میکند جز در این رازها.
و این رازها، هرگز برای غیرجستوجوگران، خود را آشکار نمیکنند.
تعریف علمی از قلب، که آن را تکهای ماهیچه با چند لوله و دریچه و دستگاهی برای تصفیه و جریان خون معرفی میکند، هرگز برای زندگی، معنای عمیق و راه و روش نمیسازد…
معاشقه کنار اشیاء ناشناخته
@shernev
M
انسان امروز به رازهایی که در پسِ نظام زیستیِ بدنش نهفته است و هرگز به چنگ علم جدید نیامده، توجه نمیکند…
به رازهایی که در نحوهی انتشار هاگها و دانهها برای تکثیر نوعشان نهفته است و از فهم گیاهشناسان خارج است، توجه نمیکند…
به رازهایی که لابلای حروف و ریشههای واژگان زبان مادریاش نهفته است و همچنان پشت پردهها مانده، توجه نمیکند…
گمگشتگیاش را در چند و چون و راه و چاه زندگی، هر جایی جستجو میکند جز در این رازها.
و این رازها، هرگز برای غیرجستوجوگران، خود را آشکار نمیکنند.
تعریف علمی از قلب، که آن را تکهای ماهیچه با چند لوله و دریچه و دستگاهی برای تصفیه و جریان خون معرفی میکند، هرگز برای زندگی، معنای عمیق و راه و روش نمیسازد…
معاشقه کنار اشیاء ناشناخته
@shernev
M
اگر فرض شود که چیزها در اين جهان، به خودیِ خود، معنایی ندارند،
پس یعنی میتوانیم آنها را
هر بار، از معنایی که به آنها بخشیدهایم،
خالی کنیم، و معنای تازهای برایشان بسازیم.
اين فرض را قبول داريد يا مخالفش هستيد؟
م.باغ
@shernev
M
پس یعنی میتوانیم آنها را
هر بار، از معنایی که به آنها بخشیدهایم،
خالی کنیم، و معنای تازهای برایشان بسازیم.
اين فرض را قبول داريد يا مخالفش هستيد؟
م.باغ
@shernev
M