از سالها پیش
هر بهشتی که زیر پای مادران شهر بود،
دست بافت مادر من بود ...
حتی به معلم ها آموخته بودم،
مادر نان داد
مادر آب داد...
#کیانوش_خان_محمدی💯🍃


@shermaaa

یادش افتاد روزگاری نفت بود
حتی زمانی درخت بود
پرنده بود
دنیا دور سرش چرخید...
✌️

#کیانوش_خان_محمدی
@shermaaa

🔻
روزهای نبودنت را طوری می‌گذرانم،
که حتی زمان به عبور خودش شک کند.
مثل مسافری که از پنجره ی قطار ِ در حال حرکت،
قطاری که ایستاده را می‌بیند.
تنها نگرانم این لحظه ی متوقف،
در حقیقت ِ تو سالها طول بکشد.
با چشمهایی ضعیف و قلبی ضعیف تر برگردی،
گمان کنی من جوان مانده ام.
برای تکاندن ِ خاک، بر شانه ام بزنی
و فرو ریختنم تو را بترساند.
✌️
#کیانوش_خان_محمدی

@shermaaa

تنها بودیم در آن خانه ی کوچک
از پشت سر چشم‌‌هایت را گرفتم و با خنده نام خودم را پرسیدم
این برای من فقط یک شوخی بود
اما تو واقعا فکر کردی
✌️
#کیانوش_خان_محمدی
@shermaaa

برو
اما دلت را خوش نکن
این لبخند
از جنس لبخند مهماندار ست
در لحظات زندگی سقوط
✌️

#کیانوش_خان_محمدی
@shermaaa

از صدای چرخیدن کلید در قفل،
از ورود هوای تازه به خانه،
از دیدنت در چهارچوبِ در، غافلگیر می شوم
چگونه غافلگیر نشود
جسدی پوسیده که صدای نفس های خودش را می شنود؟
✌️
#کیانوش_خان_محمدی

@shermaaa

از صدای چرخیدن کلید در قفل،
از ورود هوای تازه به خانه،
از دیدنت در چهارچوبِ در، غافلگیر می شوم
چگونه غافلگیر نشود
جسدی پوسیده که صدای نفس های خودش را می شنود؟
✌️
#کیانوش_خان_محمدی

@shermaaa

از موج هایش پیداست
خاطرات جوانی را فراموش نکرده است
کویر
✌️

#کیانوش_خان_محمدی

#یک_فنجان_شعر
@shermaaa (: