دردی مدام شهر دلم را دویده است
باران زخم؛ ثانیه ها را چکیده است

دستی کلافه میچکد از بوم بر قلم
خلوت ترین مسیر زمین را کشیده است

افتاد چشمم از در و دست تو در نزد
پلکم اگر چه لحظه به لحظه پریده است

انگار غیر لاله نمیروید از سکوت
این لحظه های مانده عجب داغدیده است

عقل از همیشه؛ مانده تر و عشق؛ در بدر
سقراط صبر؛ جام بلا سر کشیده است

تشویش انتظار قیامت چرا کشم؟
وقتی که نیستی ته دنیا رسیده است

#سامان_چقایی
✌️
@shermaaa

از دست من تا #موی تو صدها خم و پیچ و شکن
با شانه ایی لطفی کن و این ره کمی هموار کن

هر لحظه و هر دم ز تو می گویم و میخوانمت
یکبار تو محض #خدا حرف مرا تکرار کن
✌️
#سامان_چقایی
@shermaaa

در انتظار دیدنت؛ دلم ترانه گاه شد
کنار شعر خیس تو؛ نوشتم هر چه آه شد

خدای واژه های دل به پیشواز نام تو
میان خواب من رسید و ناگهان پگاه شد
✌️
#سامان_چقایی

@shermaaa

مدام
بند میزنم
شکسته های مانده را

ترک دوباره می خورد همیشه های لعنتی 07🌼😔

#سامان_چقایی

@shermaaa

مـــدام بنــد میزنــــم
شکسته های مانده را

تـرک دوبـاره میخورد
همیشه هــــای لـعنتی
✌️
#سامان_چقایی
@shermaaa

امان از غصه های شب، امان از این همه تنگی
امان از جاده های بی سوار و زخم پا، لنگی

امان از دستهای مشتعل، چشمان بی بارش
از این پس کوچه های خلوت بی عابر سنگی

چه شد آیینه زاران نگاهت را نمی بینم
در این شبهای بی روزن تو هم ای نور می لنگی؟

امان از غصه های شب، امان از این همه تنگی
امان از عطر باران... عطر آبی های دلتنگی...
✌️
#سامان_چقایی
@shermaaa

مـــدام بنــد میزنــــم

شکسته های مانده را

تـرک دوبـاره میخورد

همیشه هــــای لـعنتی...!!
✌️
#سامان_چقایی
@shermaaa

امان از غصه های شب، امان از این همه تنگی
امان از جاده های بی سوار و زخم پا، لنگی

امان از دستهای مشتعل، چشمان بی بارش
از این پس کوچه های خلوت بی عابر سنگی

چه شد آیینه زاران نگاهت را نمی بینم
در این شبهای بی روزن تو هم ای نور می لنگی؟

امان از غصه های شب، امان از این همه تنگی
امان از عطر باران... عطر آبی های دلتنگی...
✌️
#سامان_چقایی
@shermaaa

جمعه ای دیگر گذشٖت،از نو غمی دیگر نشست

کُــشت ما را بی قـــراری! پـــس قـــرار مــا چه شــد
✌️
#سامان_چقایی
@shermaaa