یک فنجان شعر
225 subscribers
14.8K photos
305 videos
26 files
357 links
✌️🍭
ما گر زسر بریده می ترسیدیـــم
در محفل عاشقان نمی رقصیدیم
☕️📖
وبلاگم
http://shermaaa.blogfa.com/
Download Telegram
-اینگونه که صدا می زنی مرا ؛
درخت پیر حیاط را هم صدا کن !
شکوفه می دهد ، می دانم .
حتی در پاییز…
✌️
#حسن_آذری
@shermaaa
-من بلدم آن قدر دیر بخوابم
که اندوهم را خواب کنم ؛

اما یکی به من بگوید:
کی بیدار شوم از خواب
که اندوه ؛
زودتر از من بیدار نشده باشد…
✌️
#حسن_آذری
@shermaaa
وقتی می رسم به تو
می خواهم اندوهم را پنهان کنم،
اما مگر می‌توانم؟
نه هرگز نمی توانم
مثل مردی که اشک‌ دارد،
اما آستین ندارد!
✌️
#حسن_آذری
@shermaaa
اینگونه که مرا صدا می زنی
درختِ پیرِ حیاط را هم صدا کن!
شکوفه می دهد!
می دانم.
✌️

#حسن_آذری

@shermaaa
وقتی 👈صدایم می‌زنی
بگو چگونه بدوم
که جلو نزنم از
کفش‌هایم👞
✌️
#حسن_آذری
@shermaaa
آن مرد که در فیلم ها
سوت میزد و اسبش برمیگشت

سوت میزد و سگش برمیگشت

میتواند طوری سوت بزند
که قطار هم برگردد...؟

✌️
#حسن_آذری
@shermaaa
ما زیستن را یاد گرفتیم
هم چون کودکانی که دویدن را یاد میگیرند.

اما نه در وقت بازی؛
که به هنگام فرار...
✌️
#حسن_آذری
@shermaaa
ما گوسفند را میخوریم
اما بره‌ها را دوست داریم
مرغ ها را میخوریم امّا
جوجه ها را دوست داریم
ما همدیگر را میکشیم
امّا بچه‌ها را دوست داریم ...
✌️
#حسن_آذری
@shermaaa
این گونه که صدا می‌زنی مرا، درخت پیر حیاط را هم صدا کن، شکوفه می‌دهد می‌دانم !
اگر چه در پاییز !
✌️🍁
#حسن_آذری

@shermaaa
سنگ اول درد داشت
دومین سنگ درد داشت
سنگ سوم درد داشت
بدن که داغ شد
سنگ های دیگر درد نداشت
صدا داشتند
صدای سنگ و استخوان را شنیده اید؟
سنگ می زدند وتماشایشان می کردم.
آه
آن که بزرگترین سنگ را زد
بیشتر از دیگران فکر کرده بود
به خوابیدن با من !!!
✌️
#حسن_آذری

@shermaaa
به جز زیبائی ات...
چیزهای زیادی هستند...
که باید انتقال بدهی...
وراثت را از لبخندت شروع کن...
از شکل لب‌هایت...
به وقت بستن زخمم...
✌️

#حسن_آذری

@shermaaa
چراغ را روشن می‌كنم
در تاريكی معلوم نيست
تا كجا تنها هستم
✌️
#حسن_آذری
@shermaaa
داشتند مدرڹ می شدند
شعرهاے من
مگر گذاشتند
سنٺ چشم هایٺ…
✌️
#حسن_آذری
@shermaaa
موسیقی‌ای که دوستش دارم
اگر جسم داشت، بی‌ گمان شکلِ تو می‌شد .
✌️
#حسن_آذری

@shermaaa
🎈
من بلدم آنقدر دیر بخوابم
که اندوهم را خواب کنم

اما یکی به من بگوید:
کی بیدار شوم از خواب
که اندوه،
زودتر از من بیدار نشده باشد...


🦋✍🏻
#حسن_آذری

@shermaaa


برای دیدن تو
اگر رودخانه بودم، برمی‌گشتم
اگر کوه بودم، می‌دویدم
اگر باد بودم، می‌ایستادم
اما انسانم
و بارها برای دیدنت
برگشته، دویده، ایستاده‌ام ….
✌️
#حسن_آذری‌

@shermaaa (:
-برای تکمیل این شعر
نیاز دارم به دقت زنانه‌ات
نیاز دارم دقت کنی و به من بگویی
وقتی اشک روی رنده می‌چکد
آیا رنده می‌شود؟
✌️
#حسن_آذری
@shermaaa (:
به تو نزدیک می شوم
لب روی تن ات می گذارم
اما هیچکس نمی فهمد
خودم را بوسیدم
یا تو را!
گفته بودم قبلا:
که به برکه ها شبیهی.
✌️
#حسن_آذری

@shermaaa (:
بغل کن مرا
چنان تنگ که
هیچکس نفهمد
زخم!
روی تن من بود
یا تو!
✌️🏻
#حسن_آذری

#یک_فنجان_شعر

@shermaaa (:
لبخند می‌زنم،
تا چیزهایے را ،،
مخفے ڪنم ...
جایِ زخمِ میخ بر دیوار را،،،
با تابلوهاے زیبا می‌پوشانند..

✌️
#حسن_آذری


#یک_فنجان_شعر


@shermaaa (: