یک فنجان شعر
226 subscribers
14.8K photos
306 videos
26 files
357 links
✌️🍭
ما گر زسر بریده می ترسیدیـــم
در محفل عاشقان نمی رقصیدیم
☕️📖
وبلاگم
http://shermaaa.blogfa.com/
Download Telegram
به خيمه می کشانی ام!
نقاب زده ای!
حرير نگاهت را بالاتر بزن!
آفتاب دارد
تن عشق را می سوزاند!
در کثرتِ شمیمِ نسترن هايی، که
ايوان صبح را آغشته کرده اند ...

✌️🏻
#عرفان_یزدانی

@shermaaa (:
با نگاه تو
صبح در چشمانم قدم میزند
پنجره سلام می کند
کوچه شاعر می شود
و جهانی
انگشت به دهان ‌مى اندیشد
به فلسفه‌ى دوست داشتنت
✌️🏻🍭
#لیلا_ادبی


@shermaaa (:

دستش را بگیر
        با عشق نوازشش کن
        دعوتش کن به یک رقص
        بگذار با قدم‌هایی‌ 
که به سویِ تو می‌‌آید
        از خودش دور شود ...!

✌️🏻🍭

#نیکی_فیروزکوهی

@shermaaa (:
عشق لحظه‌ی کشف دارد
نمی‌شود فراموشش کرد

حتّی اگر آن عشق تمام شده باشد،
از یادآوری لحظه‌ی کشفش مثل زخم تازه خون می‌آید ...

تا یادش می‌افتی مثل اینکه همان موقع خودت با کارد زده‌ای توی قلب خودت ...

✌️🏻
#عباس_معروفی

@shermaaa (:
کلام می شدم ای کاش ، در تکلم تو ...!

✌️🏻
#حسین_منزوی

@shermaaa (:
بر عشق توام، نه صبر پیداست، نه دل
بے روے توام، نه عقل بر جاست، نه دل

این غم، ڪه مراست ڪوه قافست، نه غم
این دل، ڪه تراست، سنگ خاراست، نه دل
✌️🏻
#رودڪے

@shermaaa (:
زشتی اما دلش افتاده در این بازی تو
می کِشد ناز تو وُ عاشق طنازی تو

در به رویش نگشادی وُ ز دیوار آمد
چون که بیمار تو شد عاشق اهوازی تو
✌️🏻
#اسفندیار_زیلائی


@shermaaa (:
گر از يـادم رود عـالـم


تو از یـادم نخواهـی رفت
✌️🏻
#شهريار
@shermaaa (:
ناگهان در کوچه دیدم بی‌وفای خویش را
باز گم کردم ز شادی دست‌و‌پای خویش را
گفته بودم بعد از این باید فراموشش کنم
دیدمش وز یاد بردم گفته‌های خویش را
✌️🏻

#مهدی_اخوان‌ثالث

@shermaaa (:
آدمهاى زيادى هستند
كه هر روز يواشكى
دلشان مى گيرد
براى كسى كه هيچ وقت قرار نيست به هم برسند
و بدتر از آن
هيچ وقت نمى توانند
دلتنگيشان را فرياد بزنند
و اين خودش
بدحالت ترين حالت
يك حال خراب است...
✌️🏻
#امیر_وجود
@shermaaa (:
میگویی خیاطی نمی دانی
اما نگاهت را که به من می دوزی،
به زمین وصله می شوم..!
✌️🏻
#وحیدآبدارباشی_نژاد

@shermaaa (:
.
زن اڪَر دوستـت‌داشتہ باشـد،
می‌توانـد براے پاسـخ بہ دعـوت تـو
براے نوشیـدن قهـوه، از پاریـس بہ دمشـق بیایـد؛
و اڪَر قلبـش را بہ روے تـو ببنـدد،
خستـہ‌تر از آن اسـت ڪہ یڪ حبـہ قنـد با تـو بخـورد!

✌️
#نزار_قبانی

@shermaaa (:
گوشه ی دامن شب را بالا زدم

آسمان باز آبی بود

آفتاب می خندید

دست دیگر مرا فشرد؛ تاریکی و نموریِ خاطرها

بجانِ ترس؛ خنده انداختم

جام زرین دلم
پر شد از ساغر عشق

سیبی از سماوات افتاد

قلم ؛ خون مرجان به رگ ریخت

چترِ آویخته ؛شکفت

باز خواستمت

باران هوایی شد ....


✌️🏻
#ادیب_حیدربگی

@shermaaa (:
می‌خواهم همیشه کنارم باشی
تا اگر اندوه زمین
روی شانه‌هایم افتاد
به سمت تو کج شوم
✌️🏻🍭
#زهرا_الحجاج

@shermaaa (:
باید فراموش‌ کنم
خاطراتی را که مرا فراموش کرده اند
واز یاد ببرم
آدمهایی که گاهی یادشان می آید
که روزگاری چهره ی من برایشان آشنا بود...

کجاست دستان تو؟
که دستانم را بگیرد
کجاست چشمانت که مرا غرق خویش کند
فصل انگور دارد تمام می شود!
دلتنگ ِنام خویشم که بشنوم
با صدای ِ تو از تاکستان لبانت....

دلم گوشه ایی امن ودنج می خواهد
و فنجانی چای با طعم هل ،
گره شدن انگشتانم در دستانِ خیالت
و گم شدن در بیخیالی مطلق ...
✌️🏻🍭
#مینو_پناهپور

@shermaaa (:
دلتنگم و با هیچکسم میل سخن نیست
کس در همه آفاق به دلتنگی من نیست
✌️🏻
#وحشی‌بافقی

@shermaaa (:
به من مى‌گفت:
"چشم‌هاى تو مرا به اين روز انداخت! اين نگاهِ تو كارِ مرا به اينجا كشانده. تاب و تحمل نگاه‌هاى تو را نداشتم؛ نمى‌ديدى كه چشم بر زمين مى‌دوختم؟"

به او گفتم:
"در چشم‌هاى من دقيق‌تر نگاه كن! جز تو هيچ چيزى در آن نيست..."
✌️🏻
#بزرگ_علوی
#چشمهایش 📚

#یک_فنجان_شعر

@shermaaa (:
.

شب به دل‌ گفتم چه باشد آبروی زندگی

گفت چون پروانه در آغوش دلبر سوختن

✌️
#بیدل_دهلوی



@shermaaa (:
می شود امشـب مـرا، مهمانِ چشمـانت کنی


من هوس کردم که امشب ماهِ چشمانت شوم


بـا نـگاهـی، خلـوتِ قلـبِ مـرا بـر هـم بـزن


من دلـم میخواهد امشب، جانِ جانانت شوم
✌️🏻
#امیرعباس_خالق_وردی

#شبتون_همچون_ماه_قشنگ

#یک_فنجان_شعر
@shermaaa (:
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM