♥️🖤
وقت آن شد که دلم را بگذارم بروم
با تـو او را تک و تــنها بگذارم بروم
به کجا می شود از معرکه ی عشق گریخت
گیرم امــــروز از ایـــنجا بـــــگذارم بـــــروم
سرنوشت من مجنون هم از اول این بود
ســـر دیـــوانه به صـــحرا بــــگذارم بروم
با جنون قلم و لرزش دستم چه کنم
فـرض کن روی دلــم پا بگذارم بروم
سالها گوشه ی چشم تو بلاتکلیفم
یا بـــفرما نـــظری یـا بـگذارم بروم
من تو را با خود زیبای تو در آینه ات
بـــهتر آنست که تـــنها بـگذارم بــروم
همه ی سهم من از عشق همین شد که گلی
گــوشه ی خــاطره ات جـــا بـــگذارم بروم...
#قاسم_صرافان
@shermaaa
وقت آن شد که دلم را بگذارم بروم
با تـو او را تک و تــنها بگذارم بروم
به کجا می شود از معرکه ی عشق گریخت
گیرم امــــروز از ایـــنجا بـــــگذارم بـــــروم
سرنوشت من مجنون هم از اول این بود
ســـر دیـــوانه به صـــحرا بــــگذارم بروم
با جنون قلم و لرزش دستم چه کنم
فـرض کن روی دلــم پا بگذارم بروم
سالها گوشه ی چشم تو بلاتکلیفم
یا بـــفرما نـــظری یـا بـگذارم بروم
من تو را با خود زیبای تو در آینه ات
بـــهتر آنست که تـــنها بـگذارم بــروم
همه ی سهم من از عشق همین شد که گلی
گــوشه ی خــاطره ات جـــا بـــگذارم بروم...
#قاسم_صرافان
@shermaaa
می روی با فرق خونین پیش آن روی کبود
شهر بی زهرا که مولا! قابل ماندن نبود
با وضو آمد به قصد لیله الفرقت، علی!
ابن ملجم در شب احیاء چه قرآنی گشود
مسجد کوفه کجا، پشت در کوچه کجا
ضربت کاری که خوردی، یا علی! آن ضربه بود
دور محرابت نمیبیند ملائک را مگر؟
با چه رویی دارد این شمشیر میآید فرود
ساقیا در سجده هم جام شهادت میزنی
اولین مستی که میخوانی تشهد در سجود
کینهای از ذوالفقارت داشت گویی در دلش
تا چنین فرق تو را وا کرد شمشیرِ حسود
رسم شد شق القمر کردن میان کوفیان
از همین شمشیر درس آموخت عاشورا، عمود
در وداعت با حسین اشک تو جاری میشود
دیدهای گویا از اینجا خیمهها را بین دود
بین فرزندانی اما این حسینت را غریب
میکشندش با لبان تشنه در بین دو رود
با یتیمان آمدم پشت سرای زینبت
شیر آوردم پدر جان! دیر آوردم، چه سود؟
✌️🖤
#قاسم_صرافان
@shermaaa
شهر بی زهرا که مولا! قابل ماندن نبود
با وضو آمد به قصد لیله الفرقت، علی!
ابن ملجم در شب احیاء چه قرآنی گشود
مسجد کوفه کجا، پشت در کوچه کجا
ضربت کاری که خوردی، یا علی! آن ضربه بود
دور محرابت نمیبیند ملائک را مگر؟
با چه رویی دارد این شمشیر میآید فرود
ساقیا در سجده هم جام شهادت میزنی
اولین مستی که میخوانی تشهد در سجود
کینهای از ذوالفقارت داشت گویی در دلش
تا چنین فرق تو را وا کرد شمشیرِ حسود
رسم شد شق القمر کردن میان کوفیان
از همین شمشیر درس آموخت عاشورا، عمود
در وداعت با حسین اشک تو جاری میشود
دیدهای گویا از اینجا خیمهها را بین دود
بین فرزندانی اما این حسینت را غریب
میکشندش با لبان تشنه در بین دو رود
با یتیمان آمدم پشت سرای زینبت
شیر آوردم پدر جان! دیر آوردم، چه سود؟
✌️🖤
#قاسم_صرافان
@shermaaa