تو بخند
من مست میشوم
تو ببوس
من در تو میسوزم
تو بخواه
من جان میدهم....
✌️🏻
#احسان_پهلوان
#یک_فنجان_شعر
@shermaaa (:
من مست میشوم
تو ببوس
من در تو میسوزم
تو بخواه
من جان میدهم....
✌️🏻
#احسان_پهلوان
#یک_فنجان_شعر
@shermaaa (:
شنیدهاے از شب شبتر؟
من همانم بدونِ تو ..
شنیدهاے از غم غمڪَینتر؟
من همانم بدونِ تو ..
مرا یاراے آن نیست ڪہ حتی لحظہاے
غافل شوم از یادِ تو ..
و این حڪایتِ این روزهاے
من و عشقِ توست ..!!
✌️🏻🍭
#باران_قیصری
@shermaaa (:
من همانم بدونِ تو ..
شنیدهاے از غم غمڪَینتر؟
من همانم بدونِ تو ..
مرا یاراے آن نیست ڪہ حتی لحظہاے
غافل شوم از یادِ تو ..
و این حڪایتِ این روزهاے
من و عشقِ توست ..!!
✌️🏻🍭
#باران_قیصری
@shermaaa (:
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
سرزمین...
عجیبیست چشمهایش...
بارانی که میشود غرق میشوم در ماتم...
نگاهم کـه میکُـند ،
آفتابی میشود هواے زندگیام..
تاریکی شب براے من با بسته شدن چشمهایش آغاز می شود...
من زندگی میکنم چشمهایش را..
روے شناسنامهام بنویسید
صادره از چشمهایش...!
✌️🏻
#محمدرضا_پاداش
#توچشم_هاش_غرق_بشی
#یک_فنجان_شعر
@shermaaa (:
عجیبیست چشمهایش...
بارانی که میشود غرق میشوم در ماتم...
نگاهم کـه میکُـند ،
آفتابی میشود هواے زندگیام..
تاریکی شب براے من با بسته شدن چشمهایش آغاز می شود...
من زندگی میکنم چشمهایش را..
روے شناسنامهام بنویسید
صادره از چشمهایش...!
✌️🏻
#محمدرضا_پاداش
#توچشم_هاش_غرق_بشی
#یک_فنجان_شعر
@shermaaa (:
شفای کدام پلک بر هم زدنی
در میانه ی دست های تو پیداست!؟
مَشک مَشک تنهایی
روی دوش زمین ریخت!
صبر قامت کشیده است !
آن طرفتر از غربت ،
سر برآورده بی کسی!
تنها اقامه می شود دل به وقت سجده ی باران "
و سپیده به ساحت خورشید "
کلام تو تلخی رفتن گرفته است
هرچند
سکوتت تکبیره الاحرام عشق"
از تو بوی سیب می شنوم
که می توان تا خدا
دست به ارتفاع آسمان کشید!
از نامت تکّه ای نور تناول کرد "
در زیر سایه ات می نشینم .
ذکر تو را
بر دهان قنوت می گیرم .
و هر تشهدی
عاشقانه که می شود
خاک را بر دست هایم
به دیده بوسی چشمهای تو می برم"
سلام آخرم رد نفس های سبز توست.
این روزها
که صدای مرگ نزدیکتر می شود،
عشق برایت نماز دیگری می خواند"
این روزها که تو را می بینم؛
با سری بریده ،
قامتی خمیده،
لبخندی به روی ابرها می پاشی
تا زمین
زیباتر شود!
این روزها
که گونه ی احساس تر شده
دست های تو ایجاز دارند"
این روزها
اشک می بارد بر سینه ام"
نامت بر لبانم قفل می شود"
غریبی ات
بغضی با لهجه ی باران
که بر دهانم
ضرب می گیرد #حسین....
✌️🏻❤️
#زینب_سادات_حسینی
#السَّلام_عَلی_المَنحُور_فِی_الوَراء
#یک_فنجان_شعر
@shermaaa
در میانه ی دست های تو پیداست!؟
مَشک مَشک تنهایی
روی دوش زمین ریخت!
صبر قامت کشیده است !
آن طرفتر از غربت ،
سر برآورده بی کسی!
تنها اقامه می شود دل به وقت سجده ی باران "
و سپیده به ساحت خورشید "
کلام تو تلخی رفتن گرفته است
هرچند
سکوتت تکبیره الاحرام عشق"
از تو بوی سیب می شنوم
که می توان تا خدا
دست به ارتفاع آسمان کشید!
از نامت تکّه ای نور تناول کرد "
در زیر سایه ات می نشینم .
ذکر تو را
بر دهان قنوت می گیرم .
و هر تشهدی
عاشقانه که می شود
خاک را بر دست هایم
به دیده بوسی چشمهای تو می برم"
سلام آخرم رد نفس های سبز توست.
این روزها
که صدای مرگ نزدیکتر می شود،
عشق برایت نماز دیگری می خواند"
این روزها که تو را می بینم؛
با سری بریده ،
قامتی خمیده،
لبخندی به روی ابرها می پاشی
تا زمین
زیباتر شود!
این روزها
که گونه ی احساس تر شده
دست های تو ایجاز دارند"
این روزها
اشک می بارد بر سینه ام"
نامت بر لبانم قفل می شود"
غریبی ات
بغضی با لهجه ی باران
که بر دهانم
ضرب می گیرد #حسین....
✌️🏻❤️
#زینب_سادات_حسینی
#السَّلام_عَلی_المَنحُور_فِی_الوَراء
#یک_فنجان_شعر
@shermaaa
تقدیر
چنین بوده
که در دامن این صبح
گلبوته ی احساس دلم باتو شود ناب...
✌️🏻🍭
#هما_کشتگر
#سلام_صبحتون_پرازلحظات_ناب
#یک_فنجان_شعر
@shermaaa (:
چنین بوده
که در دامن این صبح
گلبوته ی احساس دلم باتو شود ناب...
✌️🏻🍭
#هما_کشتگر
#سلام_صبحتون_پرازلحظات_ناب
#یک_فنجان_شعر
@shermaaa (:
اے ڪه هر #صبح میڪنی روشن تمام خانہ را
اے خیال با وفایم
تا ابد یادت بخیـر......!!
✌️🏻🍭
#پروانہ_حسینی
@shermaaa (:
اے خیال با وفایم
تا ابد یادت بخیـر......!!
✌️🏻🍭
#پروانہ_حسینی
@shermaaa (:
هر صبح ، در آیینه جادویی خورشید
چون می نگرم ، او همه من ، من همه اویم !
او ، روشنی و گرمی بازار وجود است
در سینه من نیز ، دلی گرم تر از اوست
او یک سرآسوده به بالین ننهادست
من نیز به سر می دوم اندر طلب دوست
✌️🏻
#فریدون_مشیری
@shermaaa (:
چون می نگرم ، او همه من ، من همه اویم !
او ، روشنی و گرمی بازار وجود است
در سینه من نیز ، دلی گرم تر از اوست
او یک سرآسوده به بالین ننهادست
من نیز به سر می دوم اندر طلب دوست
✌️🏻
#فریدون_مشیری
@shermaaa (:
دستت را به من بده
دستهای تو با من آشناست
ای ديريافته با تو سخن میگويم
بهسان ِ ابر که با توفان
بهسان ِ علف که با صحرا
بهسان ِ باران که با دريا
بهسان ِ پرنده که با بهار
بهسان ِ درخت که با جنگل سخن میگوید
زيرا که من
ريشههای تو را دريافتهام
زيرا که صدای من
با صدای تو آشناست.
✌️🏻
#احمد_شاملو
@shermaaa (:
دستهای تو با من آشناست
ای ديريافته با تو سخن میگويم
بهسان ِ ابر که با توفان
بهسان ِ علف که با صحرا
بهسان ِ باران که با دريا
بهسان ِ پرنده که با بهار
بهسان ِ درخت که با جنگل سخن میگوید
زيرا که من
ريشههای تو را دريافتهام
زيرا که صدای من
با صدای تو آشناست.
✌️🏻
#احمد_شاملو
@shermaaa (:
تُو ڪہاے؟!
ولےنعمتِ نَفَسْهاے من
ڪہ رگ
بہ تیغِ نگاهت
مےدَهَم!
ڪہاَم من؟!
بوسہزَنِ نامِ بےنیامِ تُو
ڪہ نور
بہ حیاتِ لبانم
مےدَهے!
✌️🏻
#آرش_شاهری
@shermaaa (:
ولےنعمتِ نَفَسْهاے من
ڪہ رگ
بہ تیغِ نگاهت
مےدَهَم!
ڪہاَم من؟!
بوسہزَنِ نامِ بےنیامِ تُو
ڪہ نور
بہ حیاتِ لبانم
مےدَهے!
✌️🏻
#آرش_شاهری
@shermaaa (:
میخواستم...
دیوانه ات باشم تماشا کن...
حالا که تنها ساکنِ دارالمجانینم...
✌️🏻
#امید_صباغنو
@shermaaa (:
دیوانه ات باشم تماشا کن...
حالا که تنها ساکنِ دارالمجانینم...
✌️🏻
#امید_صباغنو
@shermaaa (:
جمعه" ها یکی باید باشد
میان تلاطم افکارت
آنقدر از عشق سخن بگویید
که فراموش کنی
بند
بند وجودت
از فرط تنهایی لرزیده است ..!!
✌️🏻🍭
#قنبری_معصومه
@shermaaa (:
میان تلاطم افکارت
آنقدر از عشق سخن بگویید
که فراموش کنی
بند
بند وجودت
از فرط تنهایی لرزیده است ..!!
✌️🏻🍭
#قنبری_معصومه
@shermaaa (:
خواهش می کنم
وقتی می نویسم نگاهم نکن
چرا...؟
محو نگاه طو می گردم
فراموش می کنم
کجای قصه م
✌️🏻
#داراب_آریا
@shermaaa (:
وقتی می نویسم نگاهم نکن
چرا...؟
محو نگاه طو می گردم
فراموش می کنم
کجای قصه م
✌️🏻
#داراب_آریا
@shermaaa (:
مثل تمام جمعه هایے ڪه پر از آه است
حالا دوباره یک غروب بے تو در راه است...
✌️🏻🍭
#میترا_ملڪ_محمدی
@shermaaa (:
حالا دوباره یک غروب بے تو در راه است...
✌️🏻🍭
#میترا_ملڪ_محمدی
@shermaaa (:
زمانی که مردمان برایِ نزول باران
سجده بر رطوبتِ خاک می نهادند
که خدای را شاکریم
دختری غمین زیرِ چترِ دلتنگی
از آسمان تمنایِ بازایستادنِ بارش داشت
تا چکه هایِ باران از سقفِ فروریخته اش
بسترِ خوابش را نمناک نسازد
و نهیب بر خویش میزد
ابرها از دلِ تنگِ آسمان می گویند
یا از عشقِ فراموش شده اش در باران
✌️🏻🍭
#شیوا_میثاقی
@shermaaa (:
سجده بر رطوبتِ خاک می نهادند
که خدای را شاکریم
دختری غمین زیرِ چترِ دلتنگی
از آسمان تمنایِ بازایستادنِ بارش داشت
تا چکه هایِ باران از سقفِ فروریخته اش
بسترِ خوابش را نمناک نسازد
و نهیب بر خویش میزد
ابرها از دلِ تنگِ آسمان می گویند
یا از عشقِ فراموش شده اش در باران
✌️🏻🍭
#شیوا_میثاقی
@shermaaa (:
بهش گفتم؛
ببین عزیزم! تعجب نکن،
آدم بزرگا گاهی از دوست داشتنشونه که داد میزنن! گاهی از دلتنگی بدخلق میشن، قهر میکنن!
بعضیا بوسیدن بلد نیستن،
گاز میگیرن
تو اخماتو وا کن دلم غروبِ جمعه شد
✌️🏻
#مرتضی_قرائی
@shermaaa (:
ببین عزیزم! تعجب نکن،
آدم بزرگا گاهی از دوست داشتنشونه که داد میزنن! گاهی از دلتنگی بدخلق میشن، قهر میکنن!
بعضیا بوسیدن بلد نیستن،
گاز میگیرن
تو اخماتو وا کن دلم غروبِ جمعه شد
✌️🏻
#مرتضی_قرائی
@shermaaa (: