یک فنجان شعر
226 subscribers
14.8K photos
306 videos
26 files
357 links
✌️🍭
ما گر زسر بریده می ترسیدیـــم
در محفل عاشقان نمی رقصیدیم
☕️📖
وبلاگم
http://shermaaa.blogfa.com/
Download Telegram
نه من گریه می کنم ،
نه تو کمی شانه می شوی برایم ...!
هیچ می دانستی ،
به آغوش بی چشمداشت تو ،
به چشم افسانه می نگرم ...؟!

#مهدیه_لطیفی 🍃


@shermaaa
عاقبت
این سلام صبحگاهی
مرا خواهد کشت...
از بس که
«درود»بی پاسخم
در گلویم
«درد»شد...
#مینو🍃


@shermaaa
هیچ انسانی
بدون شب بخیر
تا صبح بیدار نمانده ...

اما گاهی انسان ها
به یاد یک شب بخیر
سالها بیداری میکشند ..!




#نرگس_حریری🍃


@shermaaa
خندیـدی..
موسیقـیِ بی کلـام
اختـراع شد...

👑 #احسان_پرسا🍃


@shermaaa
او
سکوت چشم‌های بارانی من را
می‌شنید
این تنها تفاوتش با دیگران بود
من با تمام این تفاوت‌ها
عاشقش شدم.....


#عليرضا_اسفنديارى🍃

@shermaaa
برای فراموشی تو
هیچ راهی
وجود ندارد
خودم را به هر
راهی که می زنم
روزی با تو رفته بودم......


#فرشاد_بیات🍃


@shermaaa
چند سیب

برایت

بچینم؟!!!

تا

باورکنی

بهشتم تویی...🍃


@shermaaa
پوزخندی زدم به وسعت تو
تو شبیه شبی و من فانوس
هم رها هم به مرگ نزدیکم
مث ماهی میون اقیانوس...
✌️
#عالی_رضایی


@shermaaa
ﻧﻔﺴﻢ ﮔﺮﻓﺖ ﺍﺯﯾﻦ ﻏﻢ، ﻧﻔﺴﯽ ﻫﻮﺍﯼ ﻣﻦ ﮐﻦ

ﮔﺮ ﻫﻢ ﻓﺘﺎﺩ ﺑﺮﺩﻡ،ﺑﺪﻫﯽ ﺩﻭﺍﯼ ﻣﻦ ﮐﻦ
✌️
#اوحدی

@shermaaa
چشمان ماده شمر تو کی حمله میکند
بر این حسین منزوی خفته در دلم
✌️
#محمدرضا_حاج_رستمبگلو
@shermaaa
تو بیایی همه ثانیه ها
ساعت ها
از همین روز، همین لحظه، همین دم عیدند
✌️

#قیصر_امین_پور
@shermaaa
شدم خنده با خنده های تو و

شدم بغض وقتی که نیچه گریست
✌️
#عالی_رضایی

@shermaaa
دهانت را می بویند
ﻣﺒﺎﺩﺍ ﮐﻪ ﮔﻔﺘﻪ ﺑﺎﺷﯽ ﺩﻭﺳﺘﺖ ﻣﯽﺩﺍﺭم
ﺩﻟﺖ ﺭﺍ ﻣﯽﺑﻮﯾﻨﺪ
ﺭﻭﺯﮔﺎﺭِ ﻏﺮﯾﺒﯽﺳﺖ، ﻧﺎﺯﻧﯿﻦ
ﻭ ﻋﺸﻖ ﺭﺍ
ﮐﻨﺎﺭِ ﺗﯿﺮﮎِ ﺭﺍﻫﺒﻨﺪ
ﺗﺎﺯﯾﺎﻧﻪ ﻣﯽﺯﻧﻨﺪ
ﻋﺸﻖ ﺭﺍ ﺩﺭ ﭘﺴﺘﻮﯼ ﺧﺎﻧﻪ ﻧﻬﺎﻥ ﺑﺎﯾﺪ ﮐﺮﺩ
✌️
#شاملو
@shermaaa
می ترسم

به آن که دوست می دارم

بگویم :

دوستت دارم ...

بی تردید

شراب که از سبو سرازیر شود ،

اندکی از آن کاسته می شود ...
✌️
#نزار_قبانی

@shermaaa
ﻫﺮ ﻋﻬﺪ ﮐﻪ ﺑﺎ ﭼﺸﻢ ﺩﻝ ﺍﻧﮕﯿﺰ ﺗﻮ ﺑﺴﺘﻢ
ﺍﻣﺸﺐ ﻫﻤﻪ ﺭﺍ ﭼﻮﻥ ﺳﺮ ﺯﻟﻒ ﺗﻮ ﺷﮑﺴﺘﻢ

ﻓﺮﯾﺎﺩ ﺯﻧﺎﻥ ،‌ ﻧﺎﻟﻪ ﮐﻨﺎﻥ، ﻋﺮﺑﺪﻩ ﺟﻮﯾﺎﻥ
ﺯﻧﺠﯿﺮ ﺯ ﭘﺎﯼ ﺩﻝ ﺩﯾﻮﺍﻧﻪ ﮔﺴﺴﺘﻢ
✌️
#سیمین_بهبهانی

@shermaaa
"کلاغیه"

این اشک های یک دل رنگی نبود و نیست
بر بیست سالگی خودش داشت می گریست

از یک دو بوسه توی اتاقی شروع شد
از اجتماع داخل باغی شروع شد

جایی که هیچکس متوجه نشد کجاست
تا اینکه داستان کلاغی شروع شد

گردوی تلخ کودکی اش را به نوک گرفت
تا "بیست سال" روی چراغی شروع شد

در روزهای سرد دلش بی قرار، آه
از یک نگاه گرم به زاغی شروع شد

در لابه لای شاخه ی بی برگ دیده است
دست از همه، برای همیشه کشیده است

از بین خانواده ی خود طرد می شود
او كم كمك براي خودش مرد مي شود

با كوله بار خود همه را ترك مي كند
اينجا كلاغ را چه كسي درك مي كند؟

از نیمه شب گذشته و بیدار مانده است
شعری شبیه "قار دلم قار" خوانده است

پر زد که از زمین و زمان دور و دورتر...
از بس که خوانده اند به گوشش "کلاغ پر"

از دید باغ، پیرهنِ آسمان لَک است
می دید زیر بال و پرش "باغ" کوچک است

در آفتاب، سینه ی او را عطش گرفت
میخواست تا که فکر کند (گریه اش گرفت)

گفتم دلش سپید، ولی تن سیاه بود
ای کاش رنگ های جهان اشتباه بود!

اما دویست سال برایش اضافی است
تنها، بدون عشق، همان بیست کافی است

چون برگ هاي زرد دلش بيقرار شد
افتاد از درخت و پس از آن بهار شد...

افتاده است خاطره ای با پر سیاه
چون سرنوشت لیقه، قلم، جوهر سیاه...

برگشتن کلاغ به خانه محال شد
یک خودکشی برای کلاغی که چال شد

از جنس برگ های درختان باغ بود
تنهاترین حقیقت دنیا کلاغ بود...
✌️
#عالی_رضایی
@shermaaa
کیستی؟؟؟
که من ٬ اینگونه به جد
در دیار رویاهای خویش با تو
درنگ میکنم...
✌️
#احمد_شاملو

@shermaaa
هر که دلارام دید از دلش آرام رفت
چشم ندارد خلاص هر که در این دام رفت

یاد تو می‌رفت و ما عاشق و بی‌دل بدیم
پرده برانداختی کار به اتمام رفت
✌️
#سعدی
@shermaaa
‌ از رنجی خسته ام که ازآنِ من نیست

بر خاکی نشسته ام که ازآنِ من نیست

با نامی زیسته ام که ازآنِ من نیست

از دردی گریسته ام که ازآنِ من نیست

از لذّتی جان گرفته ام که ازآنِ من نیست

به مرگی جان می سپارم که ازآنِ من نیست...

✌️
"احمد شاملو"

@shermaaa