شانهات را دیر آوردی سرم را باد برد
خشت خشت و آجر آجر پیکرم را باد برد
من بلوطی پیر بودم پای یک کوه بلند
نیمم آتش سوخت،نیم دیگرم را باد برد
✌️
#حامد_عسگری
@shermaaa
خشت خشت و آجر آجر پیکرم را باد برد
من بلوطی پیر بودم پای یک کوه بلند
نیمم آتش سوخت،نیم دیگرم را باد برد
✌️
#حامد_عسگری
@shermaaa
مثل آن چایی که می چسبد به سرما بیشتر
با همه گرمیم با دلهای تنها بیشتر
درد را با جان پذیراییم و با غمها خوشیم
قالی کرمان که باشی میخوری پا بیشتر
بم که بودم فقر بود و عشق اما روزگار
زخم غربت بر دلم آورد اینجا بیشتر
هر شب عمرم به یادت اشک میریزم ولی
بعد حافظ خوانی شبهای یلدا بیشتر
رفتهای اما گذشت عمر تاثیری نداشت
من که دلتنگ توام امروز، فردا بیشتر
زندگی تلخ است از وقتی که رفتی تلخ تر
بغض جانکاه است هنگام تماشا بیشتر
هیچ کس از عشق سوغاتی به جز دوری ندید
هر قدر یعقوب تنها شد زلیخا بیشتر
بر بخار پنجره یک شب نوشتی عاشقم
خون شد انگشتم بر آجر حک کنم ما بیشتر
✌️
#حامد_عسگری
@shermaaa
با همه گرمیم با دلهای تنها بیشتر
درد را با جان پذیراییم و با غمها خوشیم
قالی کرمان که باشی میخوری پا بیشتر
بم که بودم فقر بود و عشق اما روزگار
زخم غربت بر دلم آورد اینجا بیشتر
هر شب عمرم به یادت اشک میریزم ولی
بعد حافظ خوانی شبهای یلدا بیشتر
رفتهای اما گذشت عمر تاثیری نداشت
من که دلتنگ توام امروز، فردا بیشتر
زندگی تلخ است از وقتی که رفتی تلخ تر
بغض جانکاه است هنگام تماشا بیشتر
هیچ کس از عشق سوغاتی به جز دوری ندید
هر قدر یعقوب تنها شد زلیخا بیشتر
بر بخار پنجره یک شب نوشتی عاشقم
خون شد انگشتم بر آجر حک کنم ما بیشتر
✌️
#حامد_عسگری
@shermaaa
مرا بی تاب می خواهند،❗️مثل کودکی هامان
تو مامان🙈
،من پدر،
فرزندهامان هم عروسک ها😁
✌️
#حامد_عسگری
@shermaaa (:
تو مامان🙈
،من پدر،
فرزندهامان هم عروسک ها😁
✌️
#حامد_عسگری
@shermaaa (:
.
نشسته در حیاط و ظرف چینی روی زانویش
اناری بر لبش گل کرده سنجاقی به گیسویش
قناری های این اطراف را بی بال و پر کرده
صدای نازک برخورد چینی با النگویش
مضاعف میکند زیباییش را گوشوار آنسان
که در باغی درختی مهربان را آلبالویش
کسوف ماه رخ داده ست یا بالا بلای من
به روی چهره پاشیده ست از ابریشم مویش؟
تو را از من جدا کردند هرباری به ترفندی
یکی با خنده ی تلخش یکی با برق چاقویش
رعیت زاده بودم دخترش را خان نداد و من
هزاران زخم در دل داشتم این زخم هم رویش
✌️
#حامد_عسگری
@shermaaa (:
نشسته در حیاط و ظرف چینی روی زانویش
اناری بر لبش گل کرده سنجاقی به گیسویش
قناری های این اطراف را بی بال و پر کرده
صدای نازک برخورد چینی با النگویش
مضاعف میکند زیباییش را گوشوار آنسان
که در باغی درختی مهربان را آلبالویش
کسوف ماه رخ داده ست یا بالا بلای من
به روی چهره پاشیده ست از ابریشم مویش؟
تو را از من جدا کردند هرباری به ترفندی
یکی با خنده ی تلخش یکی با برق چاقویش
رعیت زاده بودم دخترش را خان نداد و من
هزاران زخم در دل داشتم این زخم هم رویش
✌️
#حامد_عسگری
@shermaaa (:
داغ داريم نه داغی ڪه
بر آن اخم ڪنيم
مرگمان باد اگر
شڪوه ای از زخم ڪنيم
✌️
#حامد_عسگری
#یک_فنجان_شعر
@shermaaa (:
بر آن اخم ڪنيم
مرگمان باد اگر
شڪوه ای از زخم ڪنيم
✌️
#حامد_عسگری
#یک_فنجان_شعر
@shermaaa (:
شیر قبیله ایم و رقیب این به چشم ماست:
سنجاقکی نشسته به امواج یالمان
✌️
#حامد_عسگری
#یک_فنجان_شعر
@shermaaa (:
سنجاقکی نشسته به امواج یالمان
✌️
#حامد_عسگری
#یک_فنجان_شعر
@shermaaa (: