روسری ای که در باد می رقصد
رویای رنگ پریده ی زنی است
که از فرسنگ ها فاصله
تو را به نام می خواند
گیسوان بیقراری ام
در هوای مهربانی شانه هایت
سفید خواهد شد
در شبی که ابر دلتنگی
بغض های نباریده ی "دوستت دارم" را
بر تنت می پوشاند
و تو
شاعرترین کوه دنیا خواهی شد...
✌️
#مهتاب_سالاری
دکلمه #بانو_درخشان
@shermaaa
رویای رنگ پریده ی زنی است
که از فرسنگ ها فاصله
تو را به نام می خواند
گیسوان بیقراری ام
در هوای مهربانی شانه هایت
سفید خواهد شد
در شبی که ابر دلتنگی
بغض های نباریده ی "دوستت دارم" را
بر تنت می پوشاند
و تو
شاعرترین کوه دنیا خواهی شد...
✌️
#مهتاب_سالاری
دکلمه #بانو_درخشان
@shermaaa
زمزمه های بانو:
باران که آمد جای من یک صندلی بگذار
در کلبه ای مشرف به شیبی جنگلی بگذار
بی پرده نجوا کن به گوش پنجره یک راز
لب را به روی شیشه های صیقلی بگذار
دستی بکش روی غبار گنجه و بر میز
منجوق دوزی های سبز ململی بگذار
تن کن همان پیراهن رنگ سپیدت را
منت سر گلدان یاس مخملی بگذار
با من که دیگر نیستم برگرد تا دیروز
نام خودت را یک کلاس اولی بگذار
قایم کن آن دفترچه ی کاهی که پر شد را
مشقی که ننوشتی به پای تنبلی بگذار
برخیز زنگ کودکی ها خورد، باید رفت
تصمیم کبرا را برای ریزعلی بگذار
با من بیا از کوچه باغ برگفرش خیس
پا روی خش خش های زرد جنگلی بگذار
من خسته ام، سردم شده در قاب میلرزم
کتری به روی شعله های منقلی بگذار
بنشین تعارف کن به جای خالی من قند
فنجان چایم را به روی صندلی بگذار
بنویس پشت شیشه های مه : خداحافظ
با گریه زیرش نقطه چین.. شاید.. ولی.. بگذار
قوی قشنگم! پلک وا کن، بر لب آبیم
پر در پر تالاب ناب انزلی بگذار
✌️
عاشقانه های #شهراد_میدری
دکلمه #بانو_درخشان
@shermaaa
باران که آمد جای من یک صندلی بگذار
در کلبه ای مشرف به شیبی جنگلی بگذار
بی پرده نجوا کن به گوش پنجره یک راز
لب را به روی شیشه های صیقلی بگذار
دستی بکش روی غبار گنجه و بر میز
منجوق دوزی های سبز ململی بگذار
تن کن همان پیراهن رنگ سپیدت را
منت سر گلدان یاس مخملی بگذار
با من که دیگر نیستم برگرد تا دیروز
نام خودت را یک کلاس اولی بگذار
قایم کن آن دفترچه ی کاهی که پر شد را
مشقی که ننوشتی به پای تنبلی بگذار
برخیز زنگ کودکی ها خورد، باید رفت
تصمیم کبرا را برای ریزعلی بگذار
با من بیا از کوچه باغ برگفرش خیس
پا روی خش خش های زرد جنگلی بگذار
من خسته ام، سردم شده در قاب میلرزم
کتری به روی شعله های منقلی بگذار
بنشین تعارف کن به جای خالی من قند
فنجان چایم را به روی صندلی بگذار
بنویس پشت شیشه های مه : خداحافظ
با گریه زیرش نقطه چین.. شاید.. ولی.. بگذار
قوی قشنگم! پلک وا کن، بر لب آبیم
پر در پر تالاب ناب انزلی بگذار
✌️
عاشقانه های #شهراد_میدری
دکلمه #بانو_درخشان
@shermaaa