وقتی نسیمِ نیمه شب
از باغِ سیب بَرمی گَردد،
راز از کنارِ زلفِ تُو آغاز می شود.
راز از خلال طُرّهی رقصانت
روی انارِ سرخت سُر می خورَد
و می رَوَد به شانه،
و شانه ی برهنه ی مهتابی اَت
جغرافیای حسرت و حیرت را ترسیم می کنَد.
راز از خلالِ زلفت می تابد؛
وقتی زلالِ گردنت از تیغْزار بوسه
پُرآشوب گشته است...
✌️🏻
#منوچهر_آتشی
#شبتون_ازبوسه_یاربرگردنتون_پرازلذت
#یک_فنجان_شعر
@shermaaa (:
از باغِ سیب بَرمی گَردد،
راز از کنارِ زلفِ تُو آغاز می شود.
راز از خلال طُرّهی رقصانت
روی انارِ سرخت سُر می خورَد
و می رَوَد به شانه،
و شانه ی برهنه ی مهتابی اَت
جغرافیای حسرت و حیرت را ترسیم می کنَد.
راز از خلالِ زلفت می تابد؛
وقتی زلالِ گردنت از تیغْزار بوسه
پُرآشوب گشته است...
✌️🏻
#منوچهر_آتشی
#شبتون_ازبوسه_یاربرگردنتون_پرازلذت
#یک_فنجان_شعر
@shermaaa (: