یک فنجان شعر
226 subscribers
14.8K photos
306 videos
26 files
357 links
✌️🍭
ما گر زسر بریده می ترسیدیـــم
در محفل عاشقان نمی رقصیدیم
☕️📖
وبلاگم
http://shermaaa.blogfa.com/
Download Telegram
به من مى‌گفت:
"چشم‌هاى تو مرا به اين روز انداخت! اين نگاهِ تو كارِ مرا به اينجا كشانده
تاب و تحمل نگاه‌هاى تو را نداشتم
نمى‌ديدى كه چشم بر زمين می‌دوختم؟"
به او گفتم:
"در چشم‌هاى من دقيق‌تر نگاه كن!
جز تو هيچ چيزى در آن نيست..."
✌️
#بزرگ_علوی
@shermaaa
در خیابان‌هایی ...
که هرگز آمد و شد نداشت،
در ساعاتی که می دانستم
مشغولِ کار است
در خانه‌هایی که اصلاً صاحبانِ آن‌ها را
نمی شناخت..
همیشه منتظرش بودم !

#بزرگ_علوی
#چشم_هایش

@shermaaa
‏به من می گفت:
چشم های تو مرا به این روز انداخت؛
این نگاه تو کار مرا به اینجا کشاند!
تاب و تحمل نگاه‌های تو را نداشتم...
نمی‌دیدی که چشم بر زمین میدوختم!؟
به او گفتم:
در چشم های من دقیق‌تر نگاه کن!
جز تو، هیچ چیزی در آن نیست...

✌️
#بزرگ_علوی

@shermaaa
‌‏به من می گفت:
چشم های تو مرا به این روز انداخت؛ این نگاه تو کار مرا به اینجا کشاند! تاب و تحمل نگاه‌های تو را نداشتم... نمی‌دیدی که چشم بر زمین میدوختم!؟
به او گفتم:
در چشم های من دقیق‌تر نگاه کن! جز تو، هیچ چیزی در آن نیست...
✌️
#بزرگ_علوی

@shermaaa
بعضے چیزها را نمی‌شود گفت .
بعضی چیزها را احساس می‌ڪنید .
رگ و پے شما را می‌تراشد، دل شما را آب می‌ڪند، اما وقتے می‌خواهید بیان ڪنید می‌بینید ڪه بی‌رنگ و جلاست !
مانند تابلوئیست ڪه شاگردے از روے ڪار استاد ساخته باشد. عینا همان تابلوست اما آن روح، آن چیزے ڪه دل شما را می‌فشارد، در آن نیست ...
✌️
#بزرگ_علوی
@shermaaa
‏به من می گفت:
چشم های تو مرا به این روز انداخت؛ این نگاه تو کار مرا به اینجا کشاند! تاب و تحمل نگاه‌های تو را نداشتم... نمی‌دیدی که چشم بر زمین میدوختم!؟
به او گفتم:
در چشم های من دقیق‌تر نگاه کن! جز تو، هیچ چیزی در آن نیست...
✌️
#بزرگ_علوی

@shermaaa
در
چشم هاى من
دقيق تر نگاه كن
جز تو هيچ چيزى در آن نيست ...
✌️👌
#بزرگ_علوی

‌‌‌@shermaaa (:
دختر! این‌طور به من نگاه نکن!
این چشم‌های تو، بالاخره مرا وادار به یک خبطِ بزرگ در زندگی خواهدکرد..!
: این خبطِ شما؛ آرزوی من است
✌️
#بزرگ_علوی

‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌@shermaaa (:
‏به من می گفت :
"چشم های تو مرا به این روز انداخت ...
این نگاهِ تو کارِ مرا به اینجا کشاند
تاب و تحمل نگاه‌های تو را نداشتم
نمی‌دیدی که چشم بر زمین میدوختم!؟"
به او گفتم :
"در چشم های من دقیق‌تر نگاه کن
جز تو
هیچ چیزی در آن نیست..."
✌️

#بزرگ_علوی
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@shermaaa (:
‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
📌

به من می گفت:
چشم های تو مرا به این روز انداخت؛ 
این نگاه تو کار مرا به اینجا کشاند!
 تاب و تحمل نگاه‌های تو را نداشتم... 
نمی‌دیدی که چشم بر زمین میدوختم!؟
به او گفتم:
در چشم های من دقیق‌تر نگاه کن!
 جز تو، هیچ چیزی در آن نیست...
✌️
#بزرگ_علوی


#یک_فنجان_شعر

@shermaaa (:
به من مى‌گفت:
"چشم‌هاى تو مرا به اين روز انداخت! اين نگاهِ تو كارِ مرا به اينجا كشانده. تاب و تحمل نگاه‌هاى تو را نداشتم؛ نمى‌ديدى كه چشم بر زمين مى‌دوختم؟"

به او گفتم:
"در چشم‌هاى من دقيق‌تر نگاه كن! جز تو هيچ چيزى در آن نيست..."
✌️🏻
#بزرگ_علوی
#چشمهایش 📚

#یک_فنجان_شعر

@shermaaa (:
گفت: دختر،اینطور به من نگاه نکن!
چشم‌های تو بلاخره
مرا وادار  به یک خبط بزرگ
در زندگی خواهد کرد!
گفتم: این خبط شما آرزوی من است..
✌️🏻
#بزرگ_علوی


#چشم‌هایش📚


#یک_فنجان_شعر


@shermaaa (:
در چشم هاى من
دقيق تر نگاه كن،
جز تو
هيچ چيزى در آن نيست ...

✌️
#بزرگ_علوی
#_13بهمن_ماه_زادروز
#بزرگ_علوی_گرامیباد

#یک_فنجان_شعر

@shermaaa (:

من بـه

     معــــراج

         نگاهت، تا ثریا می روم

✌️
#بزرگ_علوی


#یک_فنجان_شعر


@shermaaa (: