تو بهاری ؟!
عقربه های جهان
روی تار و پود شفاف تو کوک می شوند
پیراهن سبز
دکمه به دکمه ، به گردنبند آبی تو می رسد .
آسمان بیدار می شود
و باران ، دوباره شعرهای خیس می خواند .
✌️
#محمدصالح_هاشمیان_دلویی
@shermaaa
عقربه های جهان
روی تار و پود شفاف تو کوک می شوند
پیراهن سبز
دکمه به دکمه ، به گردنبند آبی تو می رسد .
آسمان بیدار می شود
و باران ، دوباره شعرهای خیس می خواند .
✌️
#محمدصالح_هاشمیان_دلویی
@shermaaa
و هر چه به پیراهنت نزدیکتر میشوم
به گندمی روشن پوست تو نزدیک میشوم
آیینه جوانتر نشانم میدهد
✌️
#محمدصالح_هاشمیان
@shermaaa (:
به گندمی روشن پوست تو نزدیک میشوم
آیینه جوانتر نشانم میدهد
✌️
#محمدصالح_هاشمیان
@shermaaa (:
آسمان صبح در انتظارست
تا تو از رخت و خواب روشنت برخیزی
پیراهن بر تن کنی
تا جهان به رنگ پیراهن تو در آید
محبوب من!
آبی فیروزهای بر اندام سپیدت
مشتاق تماشای بلند چنین آسمانی هستم
✌️🏻
#محمدصالح_هاشمیان
@shermaaa (:
تا تو از رخت و خواب روشنت برخیزی
پیراهن بر تن کنی
تا جهان به رنگ پیراهن تو در آید
محبوب من!
آبی فیروزهای بر اندام سپیدت
مشتاق تماشای بلند چنین آسمانی هستم
✌️🏻
#محمدصالح_هاشمیان
@shermaaa (:
کاش آن تکه از نور باشم
که هر صبح
از پنجرههای خانه تو عبور میکند
و با گلدانهای فرنگی گفت و گوی بلند دارد
آن تکه از نور
که روی دکمههای پیراهن تو آرام میگیرد
و از انعکاس حضورش
کلمات روشن آفرینش متولد میشوند
محبوب من!
کاش آن تکه از نور بودم
که بر صندلی شفاف پوست تو مینشیند
و برای اتفاق بهار
رویای باران میبافد
✌️🏻
#محمدصالح_هاشمیان
#یک_فنجان_شعر
@shermaaa (:
که هر صبح
از پنجرههای خانه تو عبور میکند
و با گلدانهای فرنگی گفت و گوی بلند دارد
آن تکه از نور
که روی دکمههای پیراهن تو آرام میگیرد
و از انعکاس حضورش
کلمات روشن آفرینش متولد میشوند
محبوب من!
کاش آن تکه از نور بودم
که بر صندلی شفاف پوست تو مینشیند
و برای اتفاق بهار
رویای باران میبافد
✌️🏻
#محمدصالح_هاشمیان
#یک_فنجان_شعر
@shermaaa (: