دلم تا برایت تنگ میشود،
مینشینم اسمت را مینویسم
مینویسم...
مینویسم....
بعد میگویم:
این همه او...
"پس دلتنگی چرا؟" :)
✌️
#گروس_عبدالملکیان
@shermaaa (:
مینشینم اسمت را مینویسم
مینویسم...
مینویسم....
بعد میگویم:
این همه او...
"پس دلتنگی چرا؟" :)
✌️
#گروس_عبدالملکیان
@shermaaa (:
حالا
هر قفلى كه مى خواهد
به درگاه خانه ات باشد
عشق پيچكى ست
كه ديوار نمى شناسد
✌️
#گروس_عبدالملکیان
@shermaaa (:
هر قفلى كه مى خواهد
به درگاه خانه ات باشد
عشق پيچكى ست
كه ديوار نمى شناسد
✌️
#گروس_عبدالملکیان
@shermaaa (:
اگر می خواهی از حال من بدانی
سخت نیست!
تصور کسی را که
هر روز چند بار ،
و هر بار چند ساعت ،
روبروی پنجره می ایستد...
و کسی که نیست را به خاطر می آورد,
کسی که نیست
کسی که هست را
از پای در می آورد...
✌️
#گروس_عبدالملکیان
@shermaaa (:
سخت نیست!
تصور کسی را که
هر روز چند بار ،
و هر بار چند ساعت ،
روبروی پنجره می ایستد...
و کسی که نیست را به خاطر می آورد,
کسی که نیست
کسی که هست را
از پای در می آورد...
✌️
#گروس_عبدالملکیان
@shermaaa (:
🎈
دیوانه است او
که هر بار حرف میزند
دیوار به سمت دیگرش نگاه میکند
دیوانه است او
که همچنان به کندنِ شب ادامه میدهد
و خُردههای تاریکی را
زیر تخت پنهان میکند
دیوانه است او
که گفته بود میرود
اما رفت
و گفته بود میماند
اما ماند
و گفته بود میخندد
اما خندید
دیوانه است او
که رفتن و ماندن و خندیدن را بیخیال شده
به کندنِ معنیِ «اما» فکر میکند
دیوانه باید باشد
که با طناب
او را به سپیدهدم بستهاند
دیوانه است او
که دیروز تیربارانش کردهاند و
هنوز به فرار فکر میکند
🦋✍🏻
#گروس_عبدالملکیان
@shermaaa
دیوانه است او
که هر بار حرف میزند
دیوار به سمت دیگرش نگاه میکند
دیوانه است او
که همچنان به کندنِ شب ادامه میدهد
و خُردههای تاریکی را
زیر تخت پنهان میکند
دیوانه است او
که گفته بود میرود
اما رفت
و گفته بود میماند
اما ماند
و گفته بود میخندد
اما خندید
دیوانه است او
که رفتن و ماندن و خندیدن را بیخیال شده
به کندنِ معنیِ «اما» فکر میکند
دیوانه باید باشد
که با طناب
او را به سپیدهدم بستهاند
دیوانه است او
که دیروز تیربارانش کردهاند و
هنوز به فرار فکر میکند
🦋✍🏻
#گروس_عبدالملکیان
@shermaaa
اگر میخواهی
از حال من بدانی
سخت نیست تصور کسی را که
هرروز، چند بار
و هربار چند ساعت
روبروی پنجره می ایستد
و کسی که نیست را
به خاطر می آورد
کسی که نیست
کسی که هست را از پای در می آورد
✌️
#گروس_عبدالملکیان
#یک_فنجان_شعر
@shermaaa (:
از حال من بدانی
سخت نیست تصور کسی را که
هرروز، چند بار
و هربار چند ساعت
روبروی پنجره می ایستد
و کسی که نیست را
به خاطر می آورد
کسی که نیست
کسی که هست را از پای در می آورد
✌️
#گروس_عبدالملکیان
#یک_فنجان_شعر
@shermaaa (:
من مُردهام
و این را فقط
من میدانم وُ تو
که چای را تنها در استکان خودت میریزی
✌️🏻
#گروس_عبدالملکیان
#یک_فنجان_شعر
@shermaaa (:
و این را فقط
من میدانم وُ تو
که چای را تنها در استکان خودت میریزی
✌️🏻
#گروس_عبدالملکیان
#یک_فنجان_شعر
@shermaaa (:
تکلیف رنگ موهات
در چشم هام روشن نبود
تکلیف مهربانی، اندوه، خشم
و چیزهای دیگری که در کمد آماده کرده بودم
تکلیف شمع های روی میز
روشن نبود
من و تو بارها
زمان را
در کافه ها و خیابان ها فراموش کرده بودیم
و حالا زمان داشت
از ما انتقام می گرفت
✌️🏻
#گروس_عبدالملکیان
#یک_فنجان_شعر
@shermaaa (:
در چشم هام روشن نبود
تکلیف مهربانی، اندوه، خشم
و چیزهای دیگری که در کمد آماده کرده بودم
تکلیف شمع های روی میز
روشن نبود
من و تو بارها
زمان را
در کافه ها و خیابان ها فراموش کرده بودیم
و حالا زمان داشت
از ما انتقام می گرفت
✌️🏻
#گروس_عبدالملکیان
#یک_فنجان_شعر
@shermaaa (:
سه نقطہ
در انتهاے شعرم
امیدے ست
کہ هنوز در قلبم
براے تو بیدار است ...!!!
✌️🏻
#گروس_عبدالملکیان
#یک_فنجان_شعر
@shermaaa (:
در انتهاے شعرم
امیدے ست
کہ هنوز در قلبم
براے تو بیدار است ...!!!
✌️🏻
#گروس_عبدالملکیان
#یک_فنجان_شعر
@shermaaa (:
من
چمدانت را گرفتہ بودم
موجها را گرفتہ بودم
هفت و ده دقیقہ ے غروب را گرفتہ بودم
تو اما...
از درون راه افتادے...!!!
#ازدرون
✌️🏻
#گروس_عبدالملکیان
#یک_فنجان_شعر
@shermaaa (:
چمدانت را گرفتہ بودم
موجها را گرفتہ بودم
هفت و ده دقیقہ ے غروب را گرفتہ بودم
تو اما...
از درون راه افتادے...!!!
#ازدرون
✌️🏻
#گروس_عبدالملکیان
#یک_فنجان_شعر
@shermaaa (: