🎈
شعر از همیشه مهربانتر است
هیچکس به شعر، شک نمیکند
با امید شعر زندگی نکن
شعر میکشد، کمک نمیکند...
🦋✍🏻
#حامد_ابراهیمپور
@shermaaa
شعر از همیشه مهربانتر است
هیچکس به شعر، شک نمیکند
با امید شعر زندگی نکن
شعر میکشد، کمک نمیکند...
🦋✍🏻
#حامد_ابراهیمپور
@shermaaa
🎈
قرار نیست زیاد حرف بزنم
و زنانی که مرا دیدهاند
ساعتی بعد
نامم را فراموش میکنند...
زمان زیادی برای بازی ندارم
و همیشه کسی
در تیتراژ اول فیلم
مرا با چاقو میزند!
🦋✍🏻
#حامد_ابراهیمپور
@shermaaa
قرار نیست زیاد حرف بزنم
و زنانی که مرا دیدهاند
ساعتی بعد
نامم را فراموش میکنند...
زمان زیادی برای بازی ندارم
و همیشه کسی
در تیتراژ اول فیلم
مرا با چاقو میزند!
🦋✍🏻
#حامد_ابراهیمپور
@shermaaa
دستهای تو چوبِ دارِ من است
نیست در گیر و دارِ هیچ کسی
گرچه زخمم زدی؛ دعا کردم
نشوی سوگوارِ هیچ کسی
چیزی از من به جا نخواهد ماند
نامهای... عکسِ تازهای... شعری...
گوشهی خاطرات خاکم کن
نیستم یادِگارِ هیچ کسی...
«عشق» تاوانِ دردناکی داشت
مار و زنبور دورهام کردند!
پس ازین دستْ کج نخواهم کرد
سمت باغِ انارِ هیچ کسی!
بسترم گرمتر نخواهد شد
مثل سیارهای که یخ زده است
دور زیباییات نمیگردم
نیستم در مدارِ هیچ کسی!
دشمن و دوست؛ میهمانِ منند
کمرم بزمگاهِ چاقوهاست
هرکه لبخند زد؛ پذیرفتم!
نشدم شرمسارِ هیچ کسی!
سرخروییم از جوانی نیست
برگ و بارم اگرچه زرد شدند
غمِ پاییز را نخواهم داد
به شکوهِ بهارِ هیچ کسی...
گرچه مغضوبِ آسمان شدهام
خوردم! اما مرا فریب نداد
سیب سرخِ تو یا چه میدانم...
میوهی آبدارِ هیچ کسی!
دلِ من! این قَدَر عجیب نباش!
تازگی بیقرارتر شدهای!
بعد ازین جانِ من حساب نکن
روی قول و قرارِ هیچ کسی!
✌️
#حامد_ابراهیمپور
@shermaaa (:
نیست در گیر و دارِ هیچ کسی
گرچه زخمم زدی؛ دعا کردم
نشوی سوگوارِ هیچ کسی
چیزی از من به جا نخواهد ماند
نامهای... عکسِ تازهای... شعری...
گوشهی خاطرات خاکم کن
نیستم یادِگارِ هیچ کسی...
«عشق» تاوانِ دردناکی داشت
مار و زنبور دورهام کردند!
پس ازین دستْ کج نخواهم کرد
سمت باغِ انارِ هیچ کسی!
بسترم گرمتر نخواهد شد
مثل سیارهای که یخ زده است
دور زیباییات نمیگردم
نیستم در مدارِ هیچ کسی!
دشمن و دوست؛ میهمانِ منند
کمرم بزمگاهِ چاقوهاست
هرکه لبخند زد؛ پذیرفتم!
نشدم شرمسارِ هیچ کسی!
سرخروییم از جوانی نیست
برگ و بارم اگرچه زرد شدند
غمِ پاییز را نخواهم داد
به شکوهِ بهارِ هیچ کسی...
گرچه مغضوبِ آسمان شدهام
خوردم! اما مرا فریب نداد
سیب سرخِ تو یا چه میدانم...
میوهی آبدارِ هیچ کسی!
دلِ من! این قَدَر عجیب نباش!
تازگی بیقرارتر شدهای!
بعد ازین جانِ من حساب نکن
روی قول و قرارِ هیچ کسی!
✌️
#حامد_ابراهیمپور
@shermaaa (:
📌
روی قولش نماند و زود گذشت
اُف به این زندگی که نامرد است!
بغلم کن که باز یخ نزنم
بی تو طهرانِ لعنتی سرد است...
سرنگون شد سزارِ کوچکِ تو!
هرزهی پاکدامنم بودی!
همه چاقو زدند و خندیدم
تو ولی وصلهی تنم بودی...
شعرهایم مرورِ غم بودند
گریه را خوب درک میکردند
پارههای تنم همیشه مرا
مثل سیگار ترک میکردند!
آسمان باش... بال خواهم زد
به عقابانِ پایبند قسم
عاشقم باش... زنده میمانم
به همانها که ماندهاند قسم!
تو برایم بسی... بمان و ببخش
گریهی توی خوابهایم را
عاشقم باش تا بسوزانم
فیلمها و کتابهایم را!
گیج و خوشبخت باورت کردم
شکّ افتاده در یقین بودی
ترسم از زخمهای دشمن نیست
مثل یک دوست در کمین بودی!
کاوهای توی داستانم نیست
لشکرِ بی درفش را چه کنم؟
زخمِ سبزم هنوز بسته نشد
زخمهای بنفش را چه کنم؟!
هرچه در زیرِ بار خم بودیم
خانِ والا سوارتر میشد
هرچه از درد گریه میکردیم
زندگی خندهدار تر میشد!
آسمان گریه را نمیشنود
وسط مردهها دعا نکنی
در خیابان گلوله میبارد
دستهای مرا رها نکنی...
گرچه از تشنگی هلاک شدیم
دشمن از ترسمان هلاکتر است
از قفا چنگ میزند... هشدار!
گرگِ بیخایه ترسناکتر است!
آتشِ خسته خوب میداند
جنگلِ بی درخت میمیرد
جنگ کردیم و سوختیم... اما
این پدرخوانده سخت میمیرد!
بغلم کن... مرا بخوان و ببوس
تا بگویند نانجیبتریم!
وسطِ گریههام میخندم
ما غمانگیزها عجیبتریم!
توی میدانِ تیر با من باش
بی تو زندانِ شهر؛ تنگتر است
عشق ما را اگر به هم نرسانْد
مرگْ یک قصهی قشنگتر است...
▪
قلعهی مردهای ماسهای اَت
زیر باران خراب خواهد شد
شبِ دیجور! با خودت خوش باش
عاقبت آفتاب خواهد شد...
✌️
#حامد_ابراهیمپور
#یک_فنجان_شعر
@shermaaa (:
روی قولش نماند و زود گذشت
اُف به این زندگی که نامرد است!
بغلم کن که باز یخ نزنم
بی تو طهرانِ لعنتی سرد است...
سرنگون شد سزارِ کوچکِ تو!
هرزهی پاکدامنم بودی!
همه چاقو زدند و خندیدم
تو ولی وصلهی تنم بودی...
شعرهایم مرورِ غم بودند
گریه را خوب درک میکردند
پارههای تنم همیشه مرا
مثل سیگار ترک میکردند!
آسمان باش... بال خواهم زد
به عقابانِ پایبند قسم
عاشقم باش... زنده میمانم
به همانها که ماندهاند قسم!
تو برایم بسی... بمان و ببخش
گریهی توی خوابهایم را
عاشقم باش تا بسوزانم
فیلمها و کتابهایم را!
گیج و خوشبخت باورت کردم
شکّ افتاده در یقین بودی
ترسم از زخمهای دشمن نیست
مثل یک دوست در کمین بودی!
کاوهای توی داستانم نیست
لشکرِ بی درفش را چه کنم؟
زخمِ سبزم هنوز بسته نشد
زخمهای بنفش را چه کنم؟!
هرچه در زیرِ بار خم بودیم
خانِ والا سوارتر میشد
هرچه از درد گریه میکردیم
زندگی خندهدار تر میشد!
آسمان گریه را نمیشنود
وسط مردهها دعا نکنی
در خیابان گلوله میبارد
دستهای مرا رها نکنی...
گرچه از تشنگی هلاک شدیم
دشمن از ترسمان هلاکتر است
از قفا چنگ میزند... هشدار!
گرگِ بیخایه ترسناکتر است!
آتشِ خسته خوب میداند
جنگلِ بی درخت میمیرد
جنگ کردیم و سوختیم... اما
این پدرخوانده سخت میمیرد!
بغلم کن... مرا بخوان و ببوس
تا بگویند نانجیبتریم!
وسطِ گریههام میخندم
ما غمانگیزها عجیبتریم!
توی میدانِ تیر با من باش
بی تو زندانِ شهر؛ تنگتر است
عشق ما را اگر به هم نرسانْد
مرگْ یک قصهی قشنگتر است...
▪
قلعهی مردهای ماسهای اَت
زیر باران خراب خواهد شد
شبِ دیجور! با خودت خوش باش
عاقبت آفتاب خواهد شد...
✌️
#حامد_ابراهیمپور
#یک_فنجان_شعر
@shermaaa (: