مخفی نکن این صورت طوفانی ات را
در چنگ دریا، بی سرو سامانی ات را
باران گرفت و چتر میگیرم برایت
گر چه خودت پوشیده ای بارانی ات را
جایش هنوزم درد دارد روی قلبم
بردار تیغ خنده ی پایانی ات را
من حق ندارم عاشقت باشم عزیزم
بوسیدمت اما نه لب پیشانی ات را
من مرده باشم نشنوم تا صبح یکریز
باران اشک و گریه ی پنهانی ات را
این روزها آشفته ام مانند یعقوب
گم کرده ام پیراهن کنعانی ات را
✌️
#حسام_تابش
@shermaaa
در چنگ دریا، بی سرو سامانی ات را
باران گرفت و چتر میگیرم برایت
گر چه خودت پوشیده ای بارانی ات را
جایش هنوزم درد دارد روی قلبم
بردار تیغ خنده ی پایانی ات را
من حق ندارم عاشقت باشم عزیزم
بوسیدمت اما نه لب پیشانی ات را
من مرده باشم نشنوم تا صبح یکریز
باران اشک و گریه ی پنهانی ات را
این روزها آشفته ام مانند یعقوب
گم کرده ام پیراهن کنعانی ات را
✌️
#حسام_تابش
@shermaaa
یکبار شده خنده ات آنی شده باشد ؟؟
یا عاشق تو قاتل جانی شده باشد؟
آنقدر بباری که پزشکان بپذیرند
یک غده ی اشکی سرطانی شده باشد!
یا دغدغه ی انجمن شعر در این شهر
تردید تو در اینکه بمانی شده باشد ؟!
آیا شده از خاطره هایت بگریزی
کابوس تو یک کفش کتانی شده باشد؟
آن لحظه که آیینه تو را نقش ببند
آرامی و تصویر روانی شده باشد!
دیگر تو به من فکر نکردی به گمانم
در سینه تو خانه تکانی شده باشد!
✌️
#حسام_تابش
@shermaaa (:
یا عاشق تو قاتل جانی شده باشد؟
آنقدر بباری که پزشکان بپذیرند
یک غده ی اشکی سرطانی شده باشد!
یا دغدغه ی انجمن شعر در این شهر
تردید تو در اینکه بمانی شده باشد ؟!
آیا شده از خاطره هایت بگریزی
کابوس تو یک کفش کتانی شده باشد؟
آن لحظه که آیینه تو را نقش ببند
آرامی و تصویر روانی شده باشد!
دیگر تو به من فکر نکردی به گمانم
در سینه تو خانه تکانی شده باشد!
✌️
#حسام_تابش
@shermaaa (: