°

و زنان در حوالی سی سالگی ،
شاید دیگر قلبی روی بخار شیشه نکشند
اما هنوز هم پر از دوستت دارمند ؛
چند تا از دوستت دارمهایم را
برایت مربای آلبالو درست کرده ام ،
چند تا را گرد گرفته ام از اشیا ،
با یکی از آنها پیرهنت را اتو کرده ام ،
و با یکی ،
با یکی دارم ،
این شعر را برایت مینویسم...

#رویا_شاه_حسین_زاده
@shermaaa

-تنها دو چشم!

تنها دو چشم داشتم؛
دو دریچه‌ی کوچک
و این برای دنبال کسی گشتن،
در جهانی که خیلی بزرگ است؛
کم بود!.

مرا ببخش
اگر پیدایت نکردم...
✌️🍭
#رویا_شاه_حسین_زاده
@shermaaa

بعد از تو آدم‌ها 
تنها خراش‌های کوچکی بودند
که تو را از یادم ببرند، اما نبردند 
تو بعد از هر زخم تازه‌ای دوباره باز می‌گردی 
و هربار 
عزیزتر از پیش
هربار عمیق‌تر...
✌️🍭

#رویا_شاه_حسین_زاده
@shermaaa

‌
می فهمی؟
نه نمی‌فهمی
نمی فهمی من تا کجا غمگینم .
هیچ کس نمیفهمد آدم تا کجای‌اش غمگین است
آدم پیت حلبی که نیست
خطی بکشد روی دنده‌ی سومش و بگوید :
تا اینجا غمگینم
یا خط بکشد روی خرخره‌اش و بگوید
من تا اینجا عاشق بودم که این طوری شد .
روزی تا خرخره عاشق بودم
تا فرق سرم
منی که حالا حوصله‌ی دوست داشتن خودم را هم ندارم
و هر دوست داشته شدنی
تنها کسری از مرا نشانه گرفته
یک چهارم
یک پنجم...👌
✌️🍭
#رویا_شاه_حسین_زاده

@shermaaa

غم انگیز بود
که خیابان پر بود
از قرارهایی که،
یکي نیامده بود،
یکي بی قرار و دلشکسته
برگشته بود!

اندوه من اما
از جنس سوم بود...

من با هیچ کس
هیچ کجای این همه شهر
در هیچ کجای این همه خیابان
هیچ قراری نداشتم...

✌️🍭

#رویا_شاه_حسین_زاده
@shermaaa

.
مادرم هیچوقت بمن نگفت دوستم دارد
وقت نداشت
دستش همیشه بند بود
بند بستن بند کفشهای من
که گره زدن بلد نبودم
دستش بند دکمه ی روپوش خواهرم بود
بند مشقهای برادرم
من اما دوست داشتنش را
زنگ های تفریح
در سیب قرمزی که ته کیفم گذاشته بود
گاز می زدم ...

✌️🍭
#رویا_شاه_حسین_زاده
@shermaaa

تنها دوچشم
تنها دوچشم داشتم
دو دریچه کوچک
واین برای دنبال کسی گشتن
درجهانی که خیلی بزرگ است 
کم بود
مرا ببخش
اگر پیدایت نکردم...


✌️🍭
#رویا_شاه_حسین_زاده

@shermaaa

تو دوستم دارے
امّا
ڪاری از دستت بر نمی آید.
آدم چطور می تواند دیوانہ‌ے غمڪَینی را تسلی دهد؟
آدم چطور می تواند
غمڪَین دیوانہ اے را
آرام ڪند؟
✌️🍭

#رویا_شاه_حسین_زاده
@shermaaa

میگذرد
حتی اگر امروز هم 
این میز را
گردگیری نکنی.
بیرون بزن 
رها بکن
دلواپسی هایت را
لطفا....

درست وقتی که ما 
نگران چینی های گل سرخمان بودیم
چیزهای زیادی
شکسته است...

✌️🍭

#رویا_شاه_حسین_زاده
@shermaaa

‌هر بار ڪه با دلم مے جنگم
تو برنده مے شوی،
جهان
جای خوبے
براے عاشقانه زیستن نیست
این حرف را اما
با هیچ گلوله اے نمے شود
در مغز دل فرو ڪرد!
می میرد اما
باور نمے ڪند!
✌️🍭
#رویا_شاه_حسین_زاده
@shermaaa

...
شبےه مِه شده بودی
نه میشد در آغوشت گرفت
و نه آنسوے تو را دید.
تنها میشد
در تو گم شد ڪه شدم...
✌️🍭
#رویا_شاه_حسین_زاده


‎‌‌‌‌‌ @shermaaa

من زخم های
بی نظیری به تن دارم
امـّاتو
مهربان ترینشان بودی
عمیق ترینشان
عزیز ترینشان...
✌️🍭
#رویا_شاه_حسین_زاده
@shermaaa

همه ی آنهایی که گفته بودند
«بی تو می میرم»
بی هم
زنده اند
به کجای این زندگی اعتماد کنم؟
✌️🍭
#رویا_شاه_حسین_زاده

@shermaaa

در عکس
هوا
آفتابی است
و هر دو لبخند می زنند
بیرون عکس اما
همیشه هوا ابریست.
روزی که این عکس را گرفتیم
نمی دانستیم
کدام یک از ما آن را
با چشمهای خیس
تماشا خواهد کرد.
✌️🍭
#رویا_شاه_حسین_زاده

@shermaaa (:

هیچ‌چیز، هیچوقت، در هیچ کجای جهان
سرِ جایی که باید، نیست...
اسم‌هایی را در لیست‌های خداحافظی دیدیم
که هنوز به حدِ کافی سلام نکرده بودند
و اسم‌هایی را در صفحه بیزاری
که هنوز عاشقشان بودیم...
✌️🍭

#رویا_شاه_حسین_زاده
@shermaaa (:

دنبال کسی نگرد
که دارد غرق می شود !

مرا که اینقدر آرام روی صندلی نشسته ام
و دارم چای مینوشم،
نجات بده…

✌️🍭
#رویا_شاه_حسین_زاده

@shermaaa (:

می توانی از دوست داشتنم برگردی؟؟؟

دوست داشتن که خیابان نیست
تاکسی بگیری
بنشینی
پیشانی ات را به شیشه بچسبانی
آه بکشی
و بر گردی به پیش از آن...

با دوست داشتنم کنار بیا
مثل پیرمردها
که با لرزش دستهایشان .
✌️🍭

#رویا_شاه_حسین_زاده

#آوازی_برای_یک_آدم_آهنی📚


@shermaaa (:

ملافه را مے تڪانم از پنجره
چند حرف از دوستت دارم هایت
به ڪوچه مے ریزد
چند حرف را باد مے برد
مے ماند فقط اسمم
ڪه بر منقار ڪوچک گنجشڪی
روے سیمهاے برق
برق مے زند.


✌️🍭
#رویا_شاه_حسین_زاده


@shermaaa (:

بارها و بارها؛
کسی توی این دریاچه غرق شده
آدم ها اما
همچنان پشت به دریا می ایستند
لبخند می زنند به لنزها
و عکس می گیرند
همیشه پشت همه ی عکس های دو نفره
چند نفر
مرده اند...
✌️🏻🍭
#رویا_شاه_حسین_زاده

#یک_فنجان_شعر

@shermaaa (: