اڪَر زندڪَانی
براے باور ڪردن و دوست داشتن است.
من مدت ها باور ڪردهام
و
دوست داشتہام .
مدت ها راست ڪَفتہام؛
و
دروغ شنیدهام .
حال
بس است ...
✌️
#نیما_یوشیج
@shermaaa
براے باور ڪردن و دوست داشتن است.
من مدت ها باور ڪردهام
و
دوست داشتہام .
مدت ها راست ڪَفتہام؛
و
دروغ شنیدهام .
حال
بس است ...
✌️
#نیما_یوشیج
@shermaaa
در شبِ سردِ زمستانی
کورهی خورشید هم، چون کورهی گرمِ چراغِ من نمیسوزد
و بهمانندِ چراغِ من
نه میافروزد چراغی هیچ
نه فروبسته به یخ، ماهی که از بالا میافروزد.
من چراغم را در آمدْرفتنِ همسایهام افروختم در یک شبِ تاریک
و شبِ سردِ زمستان بود
باد میپیچید با کاج
درمیان کومهها خاموش
گم شد او از من جدا زین جادهی باریک
و هنوزم قصه بر یاد است
وین سخن آویزهی لب:
«که میافروزد؟ که میسوزد؟
چهکسی این قصه را در دل میاندوزد؟»
در شبِ سردِ زمستانی
کورهی خورشید هم، چون کورهی گرمِ چراغِ من نمیسوزد.
✌️
#نیما_یوشیج
@shermaaa
کورهی خورشید هم، چون کورهی گرمِ چراغِ من نمیسوزد
و بهمانندِ چراغِ من
نه میافروزد چراغی هیچ
نه فروبسته به یخ، ماهی که از بالا میافروزد.
من چراغم را در آمدْرفتنِ همسایهام افروختم در یک شبِ تاریک
و شبِ سردِ زمستان بود
باد میپیچید با کاج
درمیان کومهها خاموش
گم شد او از من جدا زین جادهی باریک
و هنوزم قصه بر یاد است
وین سخن آویزهی لب:
«که میافروزد؟ که میسوزد؟
چهکسی این قصه را در دل میاندوزد؟»
در شبِ سردِ زمستانی
کورهی خورشید هم، چون کورهی گرمِ چراغِ من نمیسوزد.
✌️
#نیما_یوشیج
@shermaaa
🎈
بر دَمِ دهکده مردی تنها،
کولهبارش بر دوش،
دست او بر در، میگوید با خود:
غم این خفتۀ چند،
خواب در چشم ترم میشکند.
🦋✍🏻
#نیما_یوشیج
@shermaaa
بر دَمِ دهکده مردی تنها،
کولهبارش بر دوش،
دست او بر در، میگوید با خود:
غم این خفتۀ چند،
خواب در چشم ترم میشکند.
🦋✍🏻
#نیما_یوشیج
@shermaaa
دلم باران...
دلم دریا...
دلم لبخند ماهی ها...
دلم اغوای تاکستان به لطف مستی انگور...
دلم بوی خوش بابونه می خواهد...
دلم یک باغ پر نارنج...
دلم آرامش ِتُرد وُ لطیف ِصبح شالیزار...
دلم صبحی...
سلامی...
بوسه ای...
عشقی...
نسیمی...
عطر لبخندی...
نوای دلکش تار و کمانچه...
از مسیری دورتر حتی...
دلم شعری سراسر دوستت دارم...
دلم دشتی پر از آویشن و گل پونه می خواهد...
دلم مهتاب می خواهد که جانم را بپوشاند...
دلم آوازهای سرخوش مستانه می خواهد...
دلم تغییر می خواهد...
دلم تغییر می خواهد...
✌️
#نیما_یوشیج
@shermaaa (:
دلم دریا...
دلم لبخند ماهی ها...
دلم اغوای تاکستان به لطف مستی انگور...
دلم بوی خوش بابونه می خواهد...
دلم یک باغ پر نارنج...
دلم آرامش ِتُرد وُ لطیف ِصبح شالیزار...
دلم صبحی...
سلامی...
بوسه ای...
عشقی...
نسیمی...
عطر لبخندی...
نوای دلکش تار و کمانچه...
از مسیری دورتر حتی...
دلم شعری سراسر دوستت دارم...
دلم دشتی پر از آویشن و گل پونه می خواهد...
دلم مهتاب می خواهد که جانم را بپوشاند...
دلم آوازهای سرخوش مستانه می خواهد...
دلم تغییر می خواهد...
دلم تغییر می خواهد...
✌️
#نیما_یوشیج
@shermaaa (:
رازی است که آن نگار میداند چیست
رنجی است که روزگار میداند چیست
آنی که چو غنچه در گلو خونم از اوست
من دانم و شهریار میداند چیست ...
✌️
#نیما_یوشیج
@shermaaa (:
رنجی است که روزگار میداند چیست
آنی که چو غنچه در گلو خونم از اوست
من دانم و شهریار میداند چیست ...
✌️
#نیما_یوشیج
@shermaaa (: