یک فنجان شعر
226 subscribers
14.8K photos
306 videos
26 files
357 links
✌️🍭
ما گر زسر بریده می ترسیدیـــم
در محفل عاشقان نمی رقصیدیم
☕️📖
وبلاگم
http://shermaaa.blogfa.com/
Download Telegram
من
ایمانم را
میان 👈 گره های روسری ات خوابانده ام،

باز کنی❗️
بر باد است... ✔️

✌️

#مجید_وادی
@shermaaa
مڹ ، تو ڔا
به هر زبانـــــی که ترجـمه ڪردم
عشــــــــــق شدے...

✌️

#مجید_وادی
@shermaaa
دوست دارمت...!

من از آخرین نیاز خودم
حرف می زنم
از
شهامتِ یک آرزو.
✌️
#مجید_وادی

@shermaaa
در نبودت من که هیچ، اما بدان در آسمان
شب شکست و کوکب و مهتاب هم آواره گشت
✌️
#مجید_وادی

@shermaaa
آغوشم را باز کرده ام
اگر نمی آیی!
خودم را بغل کنم
خودم را نوازش کنم
در آغوش خودم به خواب بروم .
من از خودم انتظارم زیاد است...

✌️
#مجید_وادی
@shermaaa
حال من را ....

از خودت گاهی بپرس ....

این دل دیوانه ....

نبضش پیش توست ....!!!

✌️
#مجید_وادی

@shermaaa
کجای رسیدنی؟
که نام تو
رمز عبور زبان است به دهان قفلم.

من از نگاه خورشید پَر و بالی ساخته ام
برای پرواز
کجای رسیدنی؟
که من اینگونه
پرواز را آسان معنا می کنم برای پرندگان.

آستینِ انتظار را پایین کشیده ام
اشتیاق دیدنت
دست و پا می زند در چشم هایم.
-بیتابم...
کجای رسیدنی؟
که من اینگونه سَر می روم از خویش...

✌️
#مجید_وادی
@shermaaa
عشق خلوصِ باورهای

عاشقانه ی من بود
✌️
#مجید_وادی

@shermaaa
دچار شدم،
بی آنکه بدانم
عاشق شدم بی‌آنکه بخواهم
من کجا !؟
عشق کجا !؟
دستهای تو اصرار داشت ...
✌️
#مجید_وادی

@shermaaa
دچار شدم،
بی آنکه بدانم
عاشق شدم بی‌آنکه بخواهم
من کجا !؟
عشق کجا !؟
دستهای تو اصرار داشت ...
✌️
#مجید_وادی
@shermaaa
💫

گاهی احساس می کنم
موقع صبحانه، کنارم نشسته ای؛
برایت چای میریزم و لقمه می گیرم.
گاهی
توی خیابان و زیر باران با من قدم میزنی
چترم را میگیرم روی سرتو
و خودم خیس خیس می شوم.
گاهی هم حس می کنم
پشت پنجره منتظرمن نشسته ای
برایت گل می خرم و سریع به خانه می آیم.
میبینی...!
تو همیشه از دور پیش من می آیی
من همیشه از نزدیک دوستت دارم...

#مجید_وادی
💫🌸

@shermaaa
دچار شدم،بی آنکه بدانم
عاشق شدم بی‌آنکه بخواهم
من کجا !؟عشق کجا !؟
دستهای «توُ» اصرار داشت.♥️

#مجید_وادی
@shermaaa
شعر نوشتن بلد نیستی
شعر خواندن نمی‌دانی
کمی راه برو بخند
مو پریشان کن
شعر شدن که بلدی...

✌️
#مجید_وادی
@shermaaa
°

شعر نوشتن بلد نیستی
شعر خواندن نمی دانی
کمی راه برو
بخند
مو پریشان کن
شعر شدن که بلدی...

✌️
#مجید_وادی


@shermaaa
نگاهم
هنگِ
مرزی
ِ بی دفاع

چشم های تو
فرمانده ای ڪھ
آرام نشسته است
✌️
#مجید_وادی
@shermaaa
.


من
تو را
به هر زبانی که
ترجمه کردم
عشق شدی...
✌️
#مجید_وادی


@shermaaa
تلاشم را کردم تا
کسی بو نَبَرد از نبودنت ..
اما در ذهن من ؟
کلاغی آشیانه کرده
که هر روز آشفتگی ام را در شهر
جار می زند ...!!!

✌️👌
#مجید_وادی
@shermaaa
شعر نوشتن بلد نیستی!...
شعر خواندن نمی دانی!
کمی راه برو...
بخند،
مو پریشان کن...
شعر شدن که بلدی...؟
✌️

#مجید_وادی
@shermaaa (:
می ایستم روبرویت
دستهایت را می گیرم...

نگاه در نگاه
تــو را به آغـوش می کشم
با بوسه های جانانه..

تــو چقدر به من می آیی
حتی زیباتر از لباسی که
شب با مـاه و ستاره هایش،

برای آسمـان دوخته.
✌️🏻
#مجید_وادی

#شبتون_دربغل_یار_با_بوسه_های_عاشقانه

#یک_فنجان_شعر

@shermaaa (: