شعر و متن های زیبا🌺🌺
341 subscribers
7.56K photos
4.38K videos
22 files
469 links
بمژگان سیه کردی هزاران رخنه دردینم
بیاکزچشم بیمارت هزاران درد برچینم.
Download Telegram
من معمولی «دوستت دارم»

اما یڪ جور غیرمعمول
یڪ جور خیلی خاص...



#طاهره_اباذری_هریس
#دلنوشته 🌧💙

اولین و آخرین باری که زیرِ بارون خوابیدمو یادمه...
بارون بود، من خوابم نمی‌برد
و همه‌ی اهل خونه خواب بودن.
آروم و نوکِ‌پا نوکِ‌پا جوری که کسی رو بیدار نکنم
رفتم توی حیاط و نشستم رو پله‌های ایوون
و بارون بارید و من ذوق کردم
و لبریز شدم از این حس یواشکی فوق العاده.
همیشه بهم گفته بودن "نریا زیر بارون،
خیس میشی سینه پهلو می‌کنی وقت مدرسه!"
حالا من تابو رو شکسته بودم.
قانونو شکسته بودم
و داشتم یکی از ممنوعه‌های زندگیمو تجربه می‌کردم!
دو سه ساعت عین ندیده‌ها
فقط خیره شدم به آسمون ابری.
تیلیک تیلیک لرزیدم و از رو نرفتم
و همونجا دراز کشیدم رو زمین‌
و دستامو گذاشتم زیر سرمو باز خیره شدم به آسمون،
می‌خواستم ببینم اول بارون کم میاره و بند میاد،
یا من خسته می‌شم و سرما طاقتمو می‌بره...
مامان اگه بود دعوام می‌کرد.
نمی‌ذاشت عین خل و چلا بشینم زیر بارون
و فکر کنم الان ممکنه چند نفر
نشسته باشن زیر سقف این آسمون ابری
و مثل من دیوونگی کنن و به خودشون بخندن...
نمی‌دونم چقدر گذشت ولی خوابم برده بود.
همونجا توی حیاط و زیر بارون، خوابم برده بود...
خیلی کوتاه بود ولی قد همه‌ی عمرم
بهم مزه داد اون خواب بارونی.
فرداش یک سینه پهلوی وحشتناکی کردم
و به طرز فجیعی سرما خوردم
و کارم به بیمارستان کشید
و تا مدت‌ها بابت اون شب سرزنش شدم،
ولی هیچکدوم از اینا هیچوقت باعث نشد
مزه‌ی اون اتفاق خوشمزه از زیر دندونم بره
و هیچوقتم بابتش یه ذره‌م احساس پشیمونی نکردم...
عشق تو درست مثل همون بارون شبونه‌ی وسوسه کننده‌ست،
پر از حسای خوب،
پر از آرامش،
پر از خواستنای واقعی،
پر از ذوق و خنده‌های از تهِ دل...
می‌دونم آخر و عاقبت نداره.
می‌دونم تهش پشیمونیه.
می‌دونم ممنوعه‌ست واسه من.
می‌دونم‌ همه میگن درست نیست،
اما ارزششو داره...
حتی اگه به جای بیمارستان و سرم و سرزنش،
بهاش یه عمر دردِ ناتموم و تنهایی و بغض باشه!
👤#طاهره_اباذری_هریس
احوال دلم یک سَره باران شده بی تو!

#طاهره_اباذری_هریس
وقتی از دوریش درونت پراز شور و غوغاست بهش بگو:

با رفتنت آشوب شدم، سرزده برگرد.!

#طاهره_اباذری_هریس
برای اون بغضِ پنهان گلو که از دوریش داری بهش بگو:

بی تو سراسر گریه ام، یک بغض بی پایان...

#طاهره_اباذری_هریس
بیان عشق بقول طاهره اباذری:
عشق مثل پرتقال پوست کندنای یواشکی، زیرِ نیمکتای کلاس اول دبستانه...
به خیالت هیشکی نمی‌فهمه، اما بوی خنکِ پرتقالیش می‌پیچه همه‌جا و عالمو پر می‌کنه از عطرِ عاشقی و لبخند.‌
عشق مثلِ پرتقال پوست کندنای یواشکی، زیرِ نیمکتای کلاس اول دبستانه...
خودشم که نمونه، خاطره‌ی بوی پرتقال و بهشتش، تا ابد یادگاری می‌مونه توی حافظه‌ی دستات!

#طاهره_اباذری_هریس 🌾
وقتِ اذانِ مغرب و افطار و ربنا...

من آرزو ڪنم، تو برآورده میشوی؟!

#طاهره_اباذری_هریس
وقتی ازش دوری و دلت میگیره بهش بگو:

احوال دلم یک سَره باران شده بی تو...

#طاهره_اباذری_هریس
وقتی از دوریش درونت پراز شور و غوغاست بهش بگو:

با رفتنت آشوب شدم، سرزده برگرد.!

#طاهره_اباذری_هریس
شب قضیہ اش فرق میڪند،
شبها
زیرِ سقف خانہ هایِ شهر
نہ اثرے از تظاهر میماند و نہ ردے از خندہ هایِ دروغین ...
شبها،
آدم ها میمانند و تلخیِ حقیقت،
آدم ها میمانند و تنهایے
و اشڪ و تاریڪے و سڪوت
و یڪ دلتنگیِ بے انتها ...
برایِ همہ آنهایے ڪہ باید باشند،
اما نیستند!

#طاهره_اباذری_هریس
#دلنوشته🦋🤍

چند وقت پیشا، یه بار موقع ظرف شستن حواسم پرت شد و لیوان نازک شیشه‌ای توی دستم شکست و یه تیکه‌ش تا استخون فرو رفت توی دستم...
بگذریم از درد و خونریزی و بیمارستان و بخیه و دردسرای بعدش...
از اون حادثه به بعد، حتی موقع شستن لیوان پلاستیکی هم یه دلهره‌ی ریزی میاد سراغم و یاد اون لیوانِ شکسته و خورده‌های شیشه و زخمی که هنوز جاش روی دستم هست میندازتم و ناخودآگاه حواسم جمع میشه که نکنه تکرار شه اون اتفاق و تازه شه اون زخم...
باور و اعتماد ما آدمام همینه، همین که یه بار به دست کسی که باورش داریم بشکنه و تیکه‌هاش تا مغز استخون فرو بره تو قلب صاحاب مُرده‌مون، بعدش دیگه فرقی نمی‌کنه اون آدمِ جدیدی که بعدها سر و کله‌ش توی زندگیمون پیدا میشه کیه و چیه و چیکاره‌ست و چقدر هوای اعتمادمونو داره، درهرحال سخت میشه باور کردنش...
خلاصه که
توی هر شرایط و موقعیتی که هستین،
لطفا حواستون به باور و اعتماد بقیه باشه،
خیلی شکستنیه!
👤#طاهره_اباذری_هریس
وقتی از دوریش درونت پراز شور و غوغاست بهش بگو:

با رفتنت آشوب شدم، سرزده برگرد.!

#طاهره_اباذری_هریس