«بداهه‌سرایی تلگرامی»

❇️ #کانون_شعر_و_ادب در ابتکاری جالب چهارشنبه‌ها ساعت ۲۱ در گروه تلگرامی‌اش قرار است برنامه بداهه‌سرایی بین دانشجوها راه بیندازد.

🔸 در بداهه‌سرایی شعر و ادبی‌ها، یکی از افراد یک بیت می‌نویسد و پس از آن بقیه در همان وزن و قافیه بیتی می‌سازند تا در انتها یک شعر کامل شکل بگیرد.

🔸 امشب اولین بداهه‌سرایی به صورت تلگرامی برگزار می‌شود. اگر شما هم ذوق شعری و دانش وزن و عروضی و وقت و حوصله کافی در آن موقع شب دارید، این دورهمی را از دست ندهید.

t.me/ksasharif/2054

@sharifdaily

«شاعری در قرنطینه»

#پیشنهاد

❇️ حالا که همه‌جا دارد تعطیل می‌شود و #کرونا همه‌مان را به خودقرنطینگانی سرگردان در فضای مجازی بدل کرده است، #بداهه‌سرایی گروه تلگرامی کانون #شعر_و_ادب جای خوبی‌ست برای یک ساعت گذراندن این دوران شبه‌آخرالزمان.

🔸 ساعت ۲۱ سری به گروه تلگرامی شعر و ادبی‌ها بزنید؛ هم شعر بخوانید و هم شعر سرایید.

@sharifdaily

«۲۸ بیت در بیکاری و خودقرنطینگی»

❇️ #بداهه‌سرایی چهارشنبه شب این هفته گروه تلگرامی کانون #شعر_و_ادب با توجه به تعطیلی ناشی از شیوع #کرونا شلوغ‌تر از حالت عادی بود و در نهایت ۳۱ نفر را به سرودن شعر کشاند که ۲۸ بیت بداهه حاصل آن شد.

🔸 اشعار بداهه تولیدی را از اینجا می‌توانید بخوانید. دو بیت جالبش را هم اینجا برایتان آورده‌ایم:

صد بار گفتم من فتوحی را که تعطیلی
بهتر نبود از رشد این اندوه و بیماری؟

هر بار می‌گوید وزارت‌خانه مسئول است
سردرد می‌گیرم از این توجیه تکراری...

@sharifdaily

«که حقیقت، همه‌ی آن‌چه که می‌دانی نیست»

❇️ برنامه #بداهه‌سرایی کانون #شعر_و_ادب که چهارمین هفته‌اش را هم پشت سر گذاشت، حسابی جای خودش را در گروه تلگرامی این کانون باز کرده و قرنطینه خانگی ناشی از #کرونا هم به کمک رونق گرفتن آن آمده، طوری که این هفته ۵۲ نفر چهارشنبه‌شب ذوق و طبع شعری‌شان را در بداهه‌سرایی امتحان کردند و ۴۷ بیت بدون اشکال وزنی و معنایی حاصل کار آنها شد.

🔸 بداهه کامل را از اینجا می‌توانید بخوانید و روز عیدی لذت ببرید. همچنین بچه‌های کانون شعر و ادب از این هفته یک غزل گزیده هم از بین ابیات بداهه انتخاب می‌کنند. غزل گزیده این هفته ۸ بیت زیر بود:

خسته‌ام، آن‌قدر ای دوست که درمانی نیست
دلبری نیست، وگر هست، دل و جانی نیست

ما همه عمر پی راز سر زلف توایم
حاصل اما به‌جز افزایش حیرانی نیست...

«عاشقی، شیوه‌ی رندان بلاکش باشد»
عاشقی، مشق شب طفل دبستانی نیست

به دل خونم و زخم جگرم خوب بخند
که بِه از خنده‌ی تو هیچ نمکدانی نیست

صبر تا چند؟ به‌جز خون جگر هیچ نماند
دیگر ای دوست، جگر هیچ، که دندانی نیست

بعد تو هر که رسید، از دل من چیزی کَند
دیرگاهی است بر این باغ نگهبانی نیست

به کجا سر بگذارم که در این شهر بزرگ
خالی از خاطره‌های تو خیابانی نیست

صبر کن جان من ای دوست، تو خواهی‌فهمید
که حقیقت، همه‌ی آن‌چه که می‌دانی نیست...

@sharifdaily