«حواسمان نبود»
فرض کنید یک توانیاب، غول کنکور را پشت سر میگذارد و دانشجوی دانشگاه شریف میشود. وسایل نقلیه عمومی (اتوبوسها و ایستگاههای مترو) برای کسانی که از ویلچر، واکر یا عصا استفاده میکنند، قابل دسترسی نیست؛ پس دانشجوی توانیاب باید برای رفتوآمد روزانه به دانشگاه، هزینه زیادی را بپردازد. اگر هم از خودروی شخصی استفاده کند، مثل دیگر صاحبان خودروها، با مشکلات زیادی برای پیدا کردن جای پارکینگ مواجه میشود؛ ممکن است مجبور شود ماشینش را در جایی دور از دانشگاه پارک کند.
مشکلات اصلی اما وقتی آغاز میشود که فرد، پا در داخل دانشگاه میگذارد. سطوح معابر مناسب برای معلولین، باید پیوسته، صاف، بدون شیب و هموار باشد، زیرا وجود حتی یک یا دو پله کافی است که دانشجو، استاد یا کارمند توانیاب نتواند از مسیر عبور کند. در صورت وجود پله یا اختلاف سطح، باید رمپ مناسب وجود داشته باشد. طبق استانداردهای شهرسازی، حداقل پهنای راه عبور دو طرفه برای معلولان ۱.۵ متر است. چون این موارد در سطح دانشگاه رعایت نشدهاند، فرد توانیاب هنگام تردد دچار مشکل میشود.
دانشجویی که با ویلچر حرکت میکند، باید خوششانس باشد که در رشتهای تحصیل کند که آسانسور دانشکدهاش به اندازهی کافی بزرگ باشد تا بتواند از آن استفاده کند. اگر فرد توانیاب بتواند از آسانسور استفاده کند و آسانسور سالم باشد، برای استفاده عموم باشد (ویژه استادان نباشد!) و در طبقهی مورد نظر توقف کند، دانشجو به کلاسهایش میرسد. اما رسیدن به کلاس کافی نیست. صندلیهای کلاسها اکثرا به نوعی طراحی شدهاند که فقط دانشجویان سالم و راستدست میتوانند در آنها احساس راحتی کنند.
استفاده دانشجوی توانیاب از سلف، منوط به این است که یا دانشجو پسر باشد، یا اینکه آسانسور سلف دختران در آن روز خراب نباشد. در هر صورت، دانشجو به نحوی خود را به سلف میرساند و ناهارش را میخورد اما نمیتواند از سرویسهای بهداشتی سلف استفاده کند. چون هیچ یک از آنها طراحی مناسبی برای افراد معلول ندارند.
❇️ امروز روز جهانی #معلولان است. #نگین_خسروانینژاد در شماره ۷۹۲ روزنامه گزارشی از وضعیت نامناسب ساختمانها و مسیرهای تردد دانشگاه برای رفتوآمد معلولان و مشکلات آنها برای تحصیل و کار در کنار افراد سالم در محیط دانشگاه آماده کرد. این گزارش را در سایت روزنامه میتوانید بخوانید. نسخه PDF گزارش هم از اینجا در دسترس است.
@sharifdaily
فرض کنید یک توانیاب، غول کنکور را پشت سر میگذارد و دانشجوی دانشگاه شریف میشود. وسایل نقلیه عمومی (اتوبوسها و ایستگاههای مترو) برای کسانی که از ویلچر، واکر یا عصا استفاده میکنند، قابل دسترسی نیست؛ پس دانشجوی توانیاب باید برای رفتوآمد روزانه به دانشگاه، هزینه زیادی را بپردازد. اگر هم از خودروی شخصی استفاده کند، مثل دیگر صاحبان خودروها، با مشکلات زیادی برای پیدا کردن جای پارکینگ مواجه میشود؛ ممکن است مجبور شود ماشینش را در جایی دور از دانشگاه پارک کند.
مشکلات اصلی اما وقتی آغاز میشود که فرد، پا در داخل دانشگاه میگذارد. سطوح معابر مناسب برای معلولین، باید پیوسته، صاف، بدون شیب و هموار باشد، زیرا وجود حتی یک یا دو پله کافی است که دانشجو، استاد یا کارمند توانیاب نتواند از مسیر عبور کند. در صورت وجود پله یا اختلاف سطح، باید رمپ مناسب وجود داشته باشد. طبق استانداردهای شهرسازی، حداقل پهنای راه عبور دو طرفه برای معلولان ۱.۵ متر است. چون این موارد در سطح دانشگاه رعایت نشدهاند، فرد توانیاب هنگام تردد دچار مشکل میشود.
دانشجویی که با ویلچر حرکت میکند، باید خوششانس باشد که در رشتهای تحصیل کند که آسانسور دانشکدهاش به اندازهی کافی بزرگ باشد تا بتواند از آن استفاده کند. اگر فرد توانیاب بتواند از آسانسور استفاده کند و آسانسور سالم باشد، برای استفاده عموم باشد (ویژه استادان نباشد!) و در طبقهی مورد نظر توقف کند، دانشجو به کلاسهایش میرسد. اما رسیدن به کلاس کافی نیست. صندلیهای کلاسها اکثرا به نوعی طراحی شدهاند که فقط دانشجویان سالم و راستدست میتوانند در آنها احساس راحتی کنند.
استفاده دانشجوی توانیاب از سلف، منوط به این است که یا دانشجو پسر باشد، یا اینکه آسانسور سلف دختران در آن روز خراب نباشد. در هر صورت، دانشجو به نحوی خود را به سلف میرساند و ناهارش را میخورد اما نمیتواند از سرویسهای بهداشتی سلف استفاده کند. چون هیچ یک از آنها طراحی مناسبی برای افراد معلول ندارند.
❇️ امروز روز جهانی #معلولان است. #نگین_خسروانینژاد در شماره ۷۹۲ روزنامه گزارشی از وضعیت نامناسب ساختمانها و مسیرهای تردد دانشگاه برای رفتوآمد معلولان و مشکلات آنها برای تحصیل و کار در کنار افراد سالم در محیط دانشگاه آماده کرد. این گزارش را در سایت روزنامه میتوانید بخوانید. نسخه PDF گزارش هم از اینجا در دسترس است.
@sharifdaily
روزنامه دانشگاه صنعتی شریف
حواسمان نبود
دوم دبستان بودم که برای اولین بار از کتابخانه مدرسه، یک کتاب امانت گرفتم. با اینکه نمیتوانستم عنوان روی جلدش را درست بخوانم ولی شروع به خواندن کتاب کردم. داستان از زبان یک دختربچه خوشحال بود که روی ویلچر مینشست. دختر با شادی و راحتی، کارهای روزمرهاش را…