«کابوسهای ناتمام یک سقوط»
❇️ خيلي از آنها ميگويند روزي که هواپيما سقوط کرد، هوا هنوز روشن نشده بود، اول فکر کرديم جنگ شده و اينجا را با موشک زدهاند؛ اما چند دقيقهاي بيشتر طول نکشيد تا بفهمند جنس فاجعهاي که کنار خانههايشان رقم خورده، چيست و کمي بعد هم خود را به محل سقوط که درست روبهروي برخي خانههاي شهرک است رساندند، آنها البته چندان هم اشتباه نميکردند، فاجعه را موشک رقم زده بود.
🔸 #صدرا_محقق، خبرنگار روزنامه #شرق در گزارشی میدان سراغ اهالی محمودآباد رفته، یعنی همانجایی که هواپیمای اوکراینی در صبح ۱۸ دی در آنجا سقوط کرد و ایران را در شوک و غمی بزرگ فرو برد. روایتهای شاهدان عینی از سقوط هواپیما به قلم صدرا محقق در شماره ۲ بهمن روزنامه شرق چاپ شده:
🔸 من صبح زود سگهام را آورده بودم بيرون قدم بزنند که هواپيما را ديدم، بدو بدو دنبالش میکردم که اصلا ببينم چی هست، چون داشت آتش میگرفت، اول نفهميدم هواپيماست. به نظرم خلبان عمدا توی پارک هواپيما را زمين زد، اگر قبلش به زمين میخورد کلی خونه و آدم از بين میرفت؛ مثلا خونه ميثم اينا قبل از ميدان، واقعا نزديک بود آنجا بيفتد اما من ديدم که يک تکانی خورد، يک مقدار ارتفاع گرفت، آمد جلوتر ميدان را رد کرد، نزديک بود اين ور کنار ميدان بخورد به خونه محسن احمدی اينا، بالای تير چراغ برق وسط ميدان جهتش رفت سمت پارک، از بالای شهرک که رد میشد آتش از آن میريخت پايين، هواپيما دقيقا از سمت شهريار میآمد به سمت شهرک و آخرش توی پارک سقوط کرد. چيزی که من ديدم اين بود که هواپيما با يک بال داشت سقوط میکرد، يک بالش قبلتر افتاده بود، بعدا از دوستم شنيدم نزديک پرند افتاده بود؛ يعنی کنده شده بود. وقتي هم خورد زمين اول يه صدای برخورد شديد، بعد يه زمينلرزه کوچک حس کردم، بعد انفجار بزرگ اتفاق افتاد و همهجا نورانی و قرمز شد.
🔸 این گزارش را در سایت روزنامه میتوانید بخوانید.
@sharifdaily
❇️ خيلي از آنها ميگويند روزي که هواپيما سقوط کرد، هوا هنوز روشن نشده بود، اول فکر کرديم جنگ شده و اينجا را با موشک زدهاند؛ اما چند دقيقهاي بيشتر طول نکشيد تا بفهمند جنس فاجعهاي که کنار خانههايشان رقم خورده، چيست و کمي بعد هم خود را به محل سقوط که درست روبهروي برخي خانههاي شهرک است رساندند، آنها البته چندان هم اشتباه نميکردند، فاجعه را موشک رقم زده بود.
🔸 #صدرا_محقق، خبرنگار روزنامه #شرق در گزارشی میدان سراغ اهالی محمودآباد رفته، یعنی همانجایی که هواپیمای اوکراینی در صبح ۱۸ دی در آنجا سقوط کرد و ایران را در شوک و غمی بزرگ فرو برد. روایتهای شاهدان عینی از سقوط هواپیما به قلم صدرا محقق در شماره ۲ بهمن روزنامه شرق چاپ شده:
🔸 من صبح زود سگهام را آورده بودم بيرون قدم بزنند که هواپيما را ديدم، بدو بدو دنبالش میکردم که اصلا ببينم چی هست، چون داشت آتش میگرفت، اول نفهميدم هواپيماست. به نظرم خلبان عمدا توی پارک هواپيما را زمين زد، اگر قبلش به زمين میخورد کلی خونه و آدم از بين میرفت؛ مثلا خونه ميثم اينا قبل از ميدان، واقعا نزديک بود آنجا بيفتد اما من ديدم که يک تکانی خورد، يک مقدار ارتفاع گرفت، آمد جلوتر ميدان را رد کرد، نزديک بود اين ور کنار ميدان بخورد به خونه محسن احمدی اينا، بالای تير چراغ برق وسط ميدان جهتش رفت سمت پارک، از بالای شهرک که رد میشد آتش از آن میريخت پايين، هواپيما دقيقا از سمت شهريار میآمد به سمت شهرک و آخرش توی پارک سقوط کرد. چيزی که من ديدم اين بود که هواپيما با يک بال داشت سقوط میکرد، يک بالش قبلتر افتاده بود، بعدا از دوستم شنيدم نزديک پرند افتاده بود؛ يعنی کنده شده بود. وقتي هم خورد زمين اول يه صدای برخورد شديد، بعد يه زمينلرزه کوچک حس کردم، بعد انفجار بزرگ اتفاق افتاد و همهجا نورانی و قرمز شد.
🔸 این گزارش را در سایت روزنامه میتوانید بخوانید.
@sharifdaily
روزنامه دانشگاه صنعتی شریف
کابوسهای ناتمام یک سقوط
صدرا محقق، خبرنگار روزنامه شرق در گزارشی میدان سراغ اهالی محمودآباد رفته، یعنی همانجایی که هواپیمای اوکراینی در صبح ۱۸ دی در آنجا سقوط کرد و ایران را در شوک و غمی بزرگ فرو برد. روایتهای شاهدان عینی از سقوط هواپیما به قلم صدرا محقق در شماره ۲ بهمن روزنامه…
«بند ناف در دانشگاه»
❇️ زیاد پیش آمده آنهایی که گذرشان بیشتر به دانشگاه میخورد و زیاد در گوشهوکنار آن پرسه میزنند، گاهی کنار دیواری یا داخل باغچه و فضای سبزی، بند نافی را ببینند که پدر و مادری داخل دانشگاه انداختهاند، به این امید که فرزندشان در آینده بتواند در شریف قبول شود و به خیال پدر و مادر، پلههای خوشبختی و موفقیت را چندتا چندتا طی کند.
🔸 #صدرا_محقق، در قسمت جدید پنشتا، به پنج باور خرافی رایج میان ایرانیها پرداخته و یکی از سوژههایش را همین موضوع قرار داده؛ انداختن بند ناف در دانشگاه.
🔸 فیلم کامل این قسمت از پنشتا را در یوتیوب میتوانید ببینید.
@panshtaa
@sharifdaily
❇️ زیاد پیش آمده آنهایی که گذرشان بیشتر به دانشگاه میخورد و زیاد در گوشهوکنار آن پرسه میزنند، گاهی کنار دیواری یا داخل باغچه و فضای سبزی، بند نافی را ببینند که پدر و مادری داخل دانشگاه انداختهاند، به این امید که فرزندشان در آینده بتواند در شریف قبول شود و به خیال پدر و مادر، پلههای خوشبختی و موفقیت را چندتا چندتا طی کند.
🔸 #صدرا_محقق، در قسمت جدید پنشتا، به پنج باور خرافی رایج میان ایرانیها پرداخته و یکی از سوژههایش را همین موضوع قرار داده؛ انداختن بند ناف در دانشگاه.
🔸 فیلم کامل این قسمت از پنشتا را در یوتیوب میتوانید ببینید.
@panshtaa
@sharifdaily
Telegram
پنشتا Panshtaa
پنج کار خرافاتی رایج در ایران؛
- انداختن بند ناف نوزاد در دانشگاه
- مالیدن خون خروس به پلاک ماشین
- همراه داشتن آلت جنسی کفتار ماده
- و...
https://youtu.be/7IrQc3nW8o0
ویدیوی کامل را با این لینک 👆 در یوتیوب پنشتا ببینید.
کانال پنشتا @panshtaa
- انداختن بند ناف نوزاد در دانشگاه
- مالیدن خون خروس به پلاک ماشین
- همراه داشتن آلت جنسی کفتار ماده
- و...
https://youtu.be/7IrQc3nW8o0
ویدیوی کامل را با این لینک 👆 در یوتیوب پنشتا ببینید.
کانال پنشتا @panshtaa