🔹فعالیت گسترده شریعتی جوان و روشنفکر در خارج از کشور برای ادامهی مبارزات #مقاومت_ملی ادامه مییابد؛ شریعتی #۲۸مرداد را کودتای ننگینی میداند که #شاه و سیاستهای استعماری علیه #مردم ایران به وجود آوردند. (م،آ،۳۶ص۲۲و۴۶) و البته اتحاد جماهیر #شوروی هم از رهبری #کودتا پذیرایی کم نظیری کرد(همان ،ص۴۷)و در این میان البته #دانشگاه پایمردی کرد.(م،آ،۳۶ص ۱۶)
و شریعتی اما که با همه توان جوانی در #نهضت_ملی به رهبری دکتر #مصدق شرکت فعالیت داشت، در ادامهی زندگی نقدهای عجیب و پیچیدهای به مصدق میکند. او پیشوایش را میستود و از: «سرنوشت مصدق که با گریهها و فریادها و اشکها و آرزوها و شکنجهها و زندانها و رنجهای عمرش و با آرزوهای مقدس و دلانگیزش چه سخنها گفت همه در رویا و چه شعرها و داستانها سرود، همه در خیال و دیدیم چه سرنوشتی داشت و دیدیم که #ایمان او و #عشق او و اخلاص او و قصهها و غصههای او جز درد و پریشانی و جز هدر دادن سه سال از عمر این ملت، این نسل، هیچ نیفزود».(م،آ،۳۳ص۵۳۷)
🔹هیهات که واقعا شریعتی چه میخواهد بگوید و باچه نقد بیرحمانهای به گذشته مینگرد، او که تا همین پنج سال پیش از #جبهه_ملی و مبارزاتش دفاع میکرد و نیز رستاخیز پانزده خرداد را نتیجهی منطقی و طبیعی گسترش شعارهای درست جبههشان در صفوف خلق میدانست (م،آ،۳۶ص۹۸۹)چطور شده که رهبری پیشوایش را به دیده نقد مینگرد…
🔹و البته باز میگوید: «چهل سال از۱۲۹۹ تا ۱۳۴۱… از این چهل سال، سکون بیست و دوساله اخیرش از شهریور۲۰ تا خرداد ۱۳۴۲از همه ناموجهتر و شومتر و وحشتناکتر است و از این بیست و دوسال، غفلت و عزلت و بیدردی و بیمسئولیتی و غیبتش از صحنهی میان سالهای شهریور۲۰ تا مرداد۳۲ از همه بدتر این دوازده سال که به بهانه #استبداد نیز نبود» .(م،آ،۲۷ص۲۵۱)
🔹و بالاخره بررسی مسئلهی جامعهی ایرانی، شریعتی را بدانجا میرساند تا بگوید: «آنگاه به #سیاست روکردیم: «نفت،ملیت،استقلال و نفی #امپریالیسم و #استعمار غربی. اما ای کاش بجای شعار نفت، مایک شعار ”فکر” میداشتیم؛ به جای تلاش بازستاندن #نفت از دست غرب، ایکاش به بازستاندن آنچه از نفت عزیزتر است بر میخاستیم و آن، ایمانمان، آگاهی و اندیشهمان و خویشتن انسانیمان بود که از ما گرفتند و بدنبال آن خیلی چیزهای دیگر را و ازجمله نفت را».(م،آ،۲۷ص۲۵۷)
🔹👈🏿 نقد شریعتی به سلفیگری در #اسلام و ابرامش بر بازگشت آگاهانه و مسئولانه به خویش؛ بدفهمیها و بد عملکردنهای پیروانش و نیز منتقدانش درباب او ماجراها آفریده است.
🔹همزمان با بازگشت شریعتی و کار او در #مشهد و #حسینیه_ارشاد که به تدریس، نگارش و سخنرانی میگذشت دو سازمان ”چریکهای فدایی خلق” و ”مجاهدین خلق” هر یک براساس تبینها، تاکتیکها و استراتژیهایشان مبارزه مسلحانه با شاه و سازماندهی برای آن اقدام را تدارک دیده بودند، ارشاد هم محل عضوگیری سازمانهای چریکی بود و هم محل #آگاهی و آموزش افراد. در طی این دو دهه نفرات زیادی از سازمانها در زندانها تیرباران شدند؛ شریعتی در میانهی #اسلام_شناسی و #تاریخ_تمدن از شهادت، امامت و اسطورههای #علی، #فاطمه و #حسین سخن به میان آورد و خود به سخنرانی میپرداخت و نیز به نهاد ارشاد میاندیشید و خانوادههای شهدا از او توقع همکاری بیشتری داشتند. آنچه خود دورهی دیگر زندگیاش میخواند۱۳۴۳ تا ۱۳۴۸ و ۱۳۴۸ تا ۱۳۵۰ این دوران حساس در تاریخ ایران میگوید: «و اما افسوس! افسوس که در این راه، چه نیروهایی به مهلکه افتادند. در این سو به جای آنکه نهضتی به روی سرش راه برود درحالیکه دستهایش در جیب است و پاهایش در هوا معلق و رها….». (م،آ،۲۷ص ۲۵۸)
بخش سوم
✅ @Shariati_Group
و شریعتی اما که با همه توان جوانی در #نهضت_ملی به رهبری دکتر #مصدق شرکت فعالیت داشت، در ادامهی زندگی نقدهای عجیب و پیچیدهای به مصدق میکند. او پیشوایش را میستود و از: «سرنوشت مصدق که با گریهها و فریادها و اشکها و آرزوها و شکنجهها و زندانها و رنجهای عمرش و با آرزوهای مقدس و دلانگیزش چه سخنها گفت همه در رویا و چه شعرها و داستانها سرود، همه در خیال و دیدیم چه سرنوشتی داشت و دیدیم که #ایمان او و #عشق او و اخلاص او و قصهها و غصههای او جز درد و پریشانی و جز هدر دادن سه سال از عمر این ملت، این نسل، هیچ نیفزود».(م،آ،۳۳ص۵۳۷)
🔹هیهات که واقعا شریعتی چه میخواهد بگوید و باچه نقد بیرحمانهای به گذشته مینگرد، او که تا همین پنج سال پیش از #جبهه_ملی و مبارزاتش دفاع میکرد و نیز رستاخیز پانزده خرداد را نتیجهی منطقی و طبیعی گسترش شعارهای درست جبههشان در صفوف خلق میدانست (م،آ،۳۶ص۹۸۹)چطور شده که رهبری پیشوایش را به دیده نقد مینگرد…
🔹و البته باز میگوید: «چهل سال از۱۲۹۹ تا ۱۳۴۱… از این چهل سال، سکون بیست و دوساله اخیرش از شهریور۲۰ تا خرداد ۱۳۴۲از همه ناموجهتر و شومتر و وحشتناکتر است و از این بیست و دوسال، غفلت و عزلت و بیدردی و بیمسئولیتی و غیبتش از صحنهی میان سالهای شهریور۲۰ تا مرداد۳۲ از همه بدتر این دوازده سال که به بهانه #استبداد نیز نبود» .(م،آ،۲۷ص۲۵۱)
🔹و بالاخره بررسی مسئلهی جامعهی ایرانی، شریعتی را بدانجا میرساند تا بگوید: «آنگاه به #سیاست روکردیم: «نفت،ملیت،استقلال و نفی #امپریالیسم و #استعمار غربی. اما ای کاش بجای شعار نفت، مایک شعار ”فکر” میداشتیم؛ به جای تلاش بازستاندن #نفت از دست غرب، ایکاش به بازستاندن آنچه از نفت عزیزتر است بر میخاستیم و آن، ایمانمان، آگاهی و اندیشهمان و خویشتن انسانیمان بود که از ما گرفتند و بدنبال آن خیلی چیزهای دیگر را و ازجمله نفت را».(م،آ،۲۷ص۲۵۷)
🔹👈🏿 نقد شریعتی به سلفیگری در #اسلام و ابرامش بر بازگشت آگاهانه و مسئولانه به خویش؛ بدفهمیها و بد عملکردنهای پیروانش و نیز منتقدانش درباب او ماجراها آفریده است.
🔹همزمان با بازگشت شریعتی و کار او در #مشهد و #حسینیه_ارشاد که به تدریس، نگارش و سخنرانی میگذشت دو سازمان ”چریکهای فدایی خلق” و ”مجاهدین خلق” هر یک براساس تبینها، تاکتیکها و استراتژیهایشان مبارزه مسلحانه با شاه و سازماندهی برای آن اقدام را تدارک دیده بودند، ارشاد هم محل عضوگیری سازمانهای چریکی بود و هم محل #آگاهی و آموزش افراد. در طی این دو دهه نفرات زیادی از سازمانها در زندانها تیرباران شدند؛ شریعتی در میانهی #اسلام_شناسی و #تاریخ_تمدن از شهادت، امامت و اسطورههای #علی، #فاطمه و #حسین سخن به میان آورد و خود به سخنرانی میپرداخت و نیز به نهاد ارشاد میاندیشید و خانوادههای شهدا از او توقع همکاری بیشتری داشتند. آنچه خود دورهی دیگر زندگیاش میخواند۱۳۴۳ تا ۱۳۴۸ و ۱۳۴۸ تا ۱۳۵۰ این دوران حساس در تاریخ ایران میگوید: «و اما افسوس! افسوس که در این راه، چه نیروهایی به مهلکه افتادند. در این سو به جای آنکه نهضتی به روی سرش راه برود درحالیکه دستهایش در جیب است و پاهایش در هوا معلق و رها….». (م،آ،۲۷ص ۲۵۸)
بخش سوم
✅ @Shariati_Group
🔵 خردمندان در خدمت خودکامگان!
در دههی شصت، دوست اهل فضلی داشتم که همکارمان در دایرةالمعارف بزرگ اسلامی بود (هرچند او فوت کرده ولی بهتر است نامش را نیاورم) و او سخن مشهوری داشت و آن این که میگفت جمهوری اسلامی به اندازهی بنی عباس دوام خواهد داشت..!
میدانیم که عباسیان ۵۲۴ سال خلافت کردهاند. کار بامزهاش این بود که هر سال که میگذشت با شمارش معکوس عمر جمهوری اسلامی را مشخص میکرد و میگفت مثلا ۵۲۰ سال و سال بعد ۵۱۹ سال و هلمّ جرّا.
بارها در جمع دوستان و همکاران چند نفره این بحث درگرفته بود که با درگذشت آیتالله خمینی چه خواهد شد. دو تن اصرار داشتند که با رفتن شخصیتی چون #خمینی کار نظام تمام است. یک بار همان دوست درگذشته نیز حضور داشت و در واکنش به نظر دوستان با نگاه عاقل اندر سفیه سری تکان داد و با تبسم گفت: (مثلا) ۵۱۸ سال دیگر! من هرچند با دوستان خوش باوری که فکر میکردند با رفتن رهبر با نفوذ نظام دیگر تمام است، همدل نبودم و به آنان نیز یادآوری میکردم (چنان که اکنون نیز دعوی مشهور «. . . دیگر تمومه ماجرا» را واقع بینانه نمیدانم) ولی هرگز سخن مطایبه آمیز آن دوست را هم جدی نمیگرفتم و غالبا با خندهای از کنارش میگذشتم. به یاد دارم که گاهی که با او برخورد میکردم، به شوخی میگفتم: فلانی، چند سال دیگر؟!
حال که وضعیت تلخ کنونی را میبینیم و مشاهده میکنم که شمار قابل توجهی از نخبگان و خردمندان قابل احترام جامعه ما در داخل و خارج سخنانی میگویند و مواضعی میگیرند که اساسا قابل تصور نبود، بارها به یاد سخن طعن آلود آن دوست میافتم و با خود زمزمه میکنم که ظاهرا حق با او بوده است! وقتی میبینم که پس از چهل سال شماری از دوستان و یاران قدیم با سیاستهای رسمی و مخرب و ضد ملی نظام حاکم و نماد و مجری آن همدلی کرده و آن را #ایران گرایی و مقاومت مشروع در برابر #امپریالیسم تفسیر میکنند و حتی گاه گوی سبقت را در راستگرایی و حمایت معنوی و سیاسی از آن سیاستها از حکومتیها و ولاییها میربایند، چه میتوان گفت؟!
بگذارید شفاف بگویم، من اکنون دیگر برخی از یاران عزیز و اصیل ملی – مذهبی قدیم را نمیشناسم. این روزها با خود میاندیشم که آیا آن همه همدلیها و هم نظریهای سالیان توهم بوده و خواب و خیال؟! یا نکند من در این دوازده سال دور از وطن این قدر عوضی شدهام و قدرت تشخیصم را از دست دادهام؟! واقعا آرزو میکنم چنین باشد و حداقل این دوستان با ارزش همچنان سالم و مفید و اثرگذار در خدمت ملک و ملت باشند. بیفزایم مسئله صرفا بیانیه و چند کلمه و اظهار نظر در باب یک فرد و یا یک حادثه نیست، به گمانم حادثه اخیر و اعلام مواضع افراد و گروهها چندان مهم است که باید آن را شاخصی برای ارزیابی بسیاری از بن مایههای فکری و جهت گیریهای سیاسی در حال و آینده ایران دانست.
در هرحال تا این لحظه با خود نجوا میکنم با این حساب دیگر باید اطمینان داشت که ادعای آن دوست قدیم چندان بیراه نبوده است؛ وقتی نظام حاکم چنین حامیان خوش نام و غیر رسمی و آن هم در حد قابل توجهی دارد، چه باک و چرا باید در سیاستهای خارجی خود تجدیدنظر کند؟ چرا باید از سرکوب ۸۸ و ۹۶ و ۹۸ و انبوه زندانیان سیاسی و اعتراف گیریها پروا کند و دچار تردید شود؟! چرا باید خود را موظف بداند که به فاجعه آبان ۹۸ و خانوادههای قربانیان پاسخ بدهد؟! میتوان حرف پوپر را به یاد آورد که:
«خردمندان در خدمت خودکامگان.»
✅ @Shariati_Group
ـ
در دههی شصت، دوست اهل فضلی داشتم که همکارمان در دایرةالمعارف بزرگ اسلامی بود (هرچند او فوت کرده ولی بهتر است نامش را نیاورم) و او سخن مشهوری داشت و آن این که میگفت جمهوری اسلامی به اندازهی بنی عباس دوام خواهد داشت..!
میدانیم که عباسیان ۵۲۴ سال خلافت کردهاند. کار بامزهاش این بود که هر سال که میگذشت با شمارش معکوس عمر جمهوری اسلامی را مشخص میکرد و میگفت مثلا ۵۲۰ سال و سال بعد ۵۱۹ سال و هلمّ جرّا.
بارها در جمع دوستان و همکاران چند نفره این بحث درگرفته بود که با درگذشت آیتالله خمینی چه خواهد شد. دو تن اصرار داشتند که با رفتن شخصیتی چون #خمینی کار نظام تمام است. یک بار همان دوست درگذشته نیز حضور داشت و در واکنش به نظر دوستان با نگاه عاقل اندر سفیه سری تکان داد و با تبسم گفت: (مثلا) ۵۱۸ سال دیگر! من هرچند با دوستان خوش باوری که فکر میکردند با رفتن رهبر با نفوذ نظام دیگر تمام است، همدل نبودم و به آنان نیز یادآوری میکردم (چنان که اکنون نیز دعوی مشهور «. . . دیگر تمومه ماجرا» را واقع بینانه نمیدانم) ولی هرگز سخن مطایبه آمیز آن دوست را هم جدی نمیگرفتم و غالبا با خندهای از کنارش میگذشتم. به یاد دارم که گاهی که با او برخورد میکردم، به شوخی میگفتم: فلانی، چند سال دیگر؟!
حال که وضعیت تلخ کنونی را میبینیم و مشاهده میکنم که شمار قابل توجهی از نخبگان و خردمندان قابل احترام جامعه ما در داخل و خارج سخنانی میگویند و مواضعی میگیرند که اساسا قابل تصور نبود، بارها به یاد سخن طعن آلود آن دوست میافتم و با خود زمزمه میکنم که ظاهرا حق با او بوده است! وقتی میبینم که پس از چهل سال شماری از دوستان و یاران قدیم با سیاستهای رسمی و مخرب و ضد ملی نظام حاکم و نماد و مجری آن همدلی کرده و آن را #ایران گرایی و مقاومت مشروع در برابر #امپریالیسم تفسیر میکنند و حتی گاه گوی سبقت را در راستگرایی و حمایت معنوی و سیاسی از آن سیاستها از حکومتیها و ولاییها میربایند، چه میتوان گفت؟!
بگذارید شفاف بگویم، من اکنون دیگر برخی از یاران عزیز و اصیل ملی – مذهبی قدیم را نمیشناسم. این روزها با خود میاندیشم که آیا آن همه همدلیها و هم نظریهای سالیان توهم بوده و خواب و خیال؟! یا نکند من در این دوازده سال دور از وطن این قدر عوضی شدهام و قدرت تشخیصم را از دست دادهام؟! واقعا آرزو میکنم چنین باشد و حداقل این دوستان با ارزش همچنان سالم و مفید و اثرگذار در خدمت ملک و ملت باشند. بیفزایم مسئله صرفا بیانیه و چند کلمه و اظهار نظر در باب یک فرد و یا یک حادثه نیست، به گمانم حادثه اخیر و اعلام مواضع افراد و گروهها چندان مهم است که باید آن را شاخصی برای ارزیابی بسیاری از بن مایههای فکری و جهت گیریهای سیاسی در حال و آینده ایران دانست.
در هرحال تا این لحظه با خود نجوا میکنم با این حساب دیگر باید اطمینان داشت که ادعای آن دوست قدیم چندان بیراه نبوده است؛ وقتی نظام حاکم چنین حامیان خوش نام و غیر رسمی و آن هم در حد قابل توجهی دارد، چه باک و چرا باید در سیاستهای خارجی خود تجدیدنظر کند؟ چرا باید از سرکوب ۸۸ و ۹۶ و ۹۸ و انبوه زندانیان سیاسی و اعتراف گیریها پروا کند و دچار تردید شود؟! چرا باید خود را موظف بداند که به فاجعه آبان ۹۸ و خانوادههای قربانیان پاسخ بدهد؟! میتوان حرف پوپر را به یاد آورد که:
«خردمندان در خدمت خودکامگان.»
✅ @Shariati_Group
ـ
Telegram
.
🔴 حراج به میراث ملیون!
🔺️علت ماندگاری و عزتمند شدن بزرگانی که از طرف مردم و تاریخ عنوان سردار ملی میگیرند، به دلیل همراهی و پیگیری سیاست رهایی و رهبری جنبشهای آزادیخواه ملی است نه به علت همراهی با دولت استبدادی هر چند مستقل و دولتهایی که مدافع صرف تمامیت ارضی کشور هستند. این قبیل سرداران در خدمت #استبداد هر چند استبداد مستقل را نمیتوان سردار ملی آزادیخواه نامید. سردار ملی کسی است که پیگیر سیاست متوازن #دموکراسی خواهی و آزادی است. این سرداران واجد ویژگیهایی از قبیل پیگیری آرمانهای رهایی بخش از یوغ ستم و استبداد که برای آن مبارزه و مجاهدت نموده باشد، هستند. سردار ملی، سوی میثاق وحدت ملی و حقوق دموکراتیک مردم قرار دارد. در غیر این صورت میتوان به جنگ سالاران افغانستانی لقب سرداران ملی کشور خودشان را داد. اگر از این زاویه به تعریف سردار ملی بپردازیم، لاجرم طنز تاریخی بزرگی را تعریف کردهایم و در تاریخ برای آیندگان لغت جدیدی وارد واژگان کردهایم که تلخ و دردناک است.
▪️ روشنفکران مرعوب قدرت!
🔺️ این روشنفکران در فضای بیهزینه، بسیار بر مبانی ملی و حقوق دموکراتیک مردم تاکید کرده و اتیکت و ویترین خود را با آن مزین میکنند. مداقه در یک نمونه تاریخی همان جریان وقایع مرداد ۱۳۳۲ است. همین روحیه مرعوب شده بخشی از ملیون احساسی اما بدون آرمان رهایی، موجب شد در بزنگاه ۲۸ مرداد در جریان دفاع از نمایندهی واقعی ناسیونال-دموکرات، روحیه خود را در برابر قدرت استبداد باخته و به زعم خود اما با انگیزهی بازگشت به عرصهی تاثیر بر اجتماع که ممکن است صادقانه هم بوده، خود را در حد آماتورهای سیاسی و کم تجربه پایین آوردند و در دام دو گانههای کاذب گرفتار و ناگزیر پشت سر سیاستهایی ایستادند که مبارزه با آن ها طبیعتا باید برایشان وجودی میبود.
🔺️ این روزها حوادث مهمی در کشور رخ داد و در پی آن ها موضع گیری برخی از چهرهها و نیروهای ملی بود. گرایشی ضد امپریالیستی و آن هم امپریالیستی که به قول سمیر امین صدها پوست اندازی نموده و شناخت صد سال پیش لنینیستی، به شدت ناکارآمد شده است. اما برخی نیروهای ملی هنوز آن ستیزه جویی تاریخی، «خلق ِامپریالیسم» را برای خود هویتی کرده و در آن پارادایم زندگی میکنند، در بزنگاه حمله به سفارت آمریکا در عراق و واکنش نظامی آمریکا به پایگاههای حشدالشعبی و کتائب حزب الله و پس از آن، ترور فرماندهان عراقی و ایرانی توسط آمریکا، به زعم خود در انتخاب بین #استبداد و #استعمار، به سود استبداد موضع گرفتند. همین اشتباه راهبردی در سال ۱۳۵۷ گریبان بسیاری از نیروهای سیاسی در ایران را گرفت و با شعارهای اشتباه و اتخاذ استراتژی نادرست، #لیبرالیسم دولت #بازرگان را جاده صاف کن #امپریالیسم دانستند و به بازرگان ملی-لیبرال پشت کردند و به تایید آقای #خمینی رسیدند.
🔺️ بعد از حوادث عراق و ترور فرماندهان عراقی و ایرانی توسط آمریکا، این نیرو های ضد امپریالیست که خود را در جرگه نیروهای ملی میدانند، به دلیل عدم شناخت پویا از تحولات امپریالیسم، روندها و مکانیزم تحولات اجتماعی و عدم فهم و شناخت روابط و مرحلهی تاریخی ایران و جهان، باز دچار شبیه سازی تاریخی سال۱۳۵۷ شدند. اما این بار نه تکرار تراژدی سال ۱۳۵۷، بلکه به شکل کاملا کمیک ضربه حیثیتی بر خود و تا حدود زیادی بر مبانی ملی زدند.
🔺️از طرفی وارثان نمایندگان بورژوازی رادیکال ملی ایران، لیبرالهای رادیکال ملی و سوسیال دموکراتهای ملی ایران که زمانی در طیف زنده یاد بازرگان و مصدقیها تعریف میشدند، در حوادث اخیر آزمون خوبی پس ندادند و در تاریخ از خود کارنامهی مردودی به جا گذاشتند. به نظر نگارنده اگر اندک رو دربایستی نیز نداشتند، احتمالا چفیه عربی بر گردن میانداختند و حکومت به آنها اجازه میداد خود متولی مراسم ترحیم ها شوند!
واقعا این نیرو ها چه در اندیشهای دارند؟ با میراث #مصدق و مبانی ملی تا کجای این سیاست ورزی بی پرنسیپ و سورئال پلتیک بیاصول قرار است که پیش بروند؟
✍ #حمید_آصفی / ۲۲ دی ماه ۱۳۹۸
✅ @Shariati_Group
🔺️علت ماندگاری و عزتمند شدن بزرگانی که از طرف مردم و تاریخ عنوان سردار ملی میگیرند، به دلیل همراهی و پیگیری سیاست رهایی و رهبری جنبشهای آزادیخواه ملی است نه به علت همراهی با دولت استبدادی هر چند مستقل و دولتهایی که مدافع صرف تمامیت ارضی کشور هستند. این قبیل سرداران در خدمت #استبداد هر چند استبداد مستقل را نمیتوان سردار ملی آزادیخواه نامید. سردار ملی کسی است که پیگیر سیاست متوازن #دموکراسی خواهی و آزادی است. این سرداران واجد ویژگیهایی از قبیل پیگیری آرمانهای رهایی بخش از یوغ ستم و استبداد که برای آن مبارزه و مجاهدت نموده باشد، هستند. سردار ملی، سوی میثاق وحدت ملی و حقوق دموکراتیک مردم قرار دارد. در غیر این صورت میتوان به جنگ سالاران افغانستانی لقب سرداران ملی کشور خودشان را داد. اگر از این زاویه به تعریف سردار ملی بپردازیم، لاجرم طنز تاریخی بزرگی را تعریف کردهایم و در تاریخ برای آیندگان لغت جدیدی وارد واژگان کردهایم که تلخ و دردناک است.
▪️ روشنفکران مرعوب قدرت!
🔺️ این روشنفکران در فضای بیهزینه، بسیار بر مبانی ملی و حقوق دموکراتیک مردم تاکید کرده و اتیکت و ویترین خود را با آن مزین میکنند. مداقه در یک نمونه تاریخی همان جریان وقایع مرداد ۱۳۳۲ است. همین روحیه مرعوب شده بخشی از ملیون احساسی اما بدون آرمان رهایی، موجب شد در بزنگاه ۲۸ مرداد در جریان دفاع از نمایندهی واقعی ناسیونال-دموکرات، روحیه خود را در برابر قدرت استبداد باخته و به زعم خود اما با انگیزهی بازگشت به عرصهی تاثیر بر اجتماع که ممکن است صادقانه هم بوده، خود را در حد آماتورهای سیاسی و کم تجربه پایین آوردند و در دام دو گانههای کاذب گرفتار و ناگزیر پشت سر سیاستهایی ایستادند که مبارزه با آن ها طبیعتا باید برایشان وجودی میبود.
🔺️ این روزها حوادث مهمی در کشور رخ داد و در پی آن ها موضع گیری برخی از چهرهها و نیروهای ملی بود. گرایشی ضد امپریالیستی و آن هم امپریالیستی که به قول سمیر امین صدها پوست اندازی نموده و شناخت صد سال پیش لنینیستی، به شدت ناکارآمد شده است. اما برخی نیروهای ملی هنوز آن ستیزه جویی تاریخی، «خلق ِامپریالیسم» را برای خود هویتی کرده و در آن پارادایم زندگی میکنند، در بزنگاه حمله به سفارت آمریکا در عراق و واکنش نظامی آمریکا به پایگاههای حشدالشعبی و کتائب حزب الله و پس از آن، ترور فرماندهان عراقی و ایرانی توسط آمریکا، به زعم خود در انتخاب بین #استبداد و #استعمار، به سود استبداد موضع گرفتند. همین اشتباه راهبردی در سال ۱۳۵۷ گریبان بسیاری از نیروهای سیاسی در ایران را گرفت و با شعارهای اشتباه و اتخاذ استراتژی نادرست، #لیبرالیسم دولت #بازرگان را جاده صاف کن #امپریالیسم دانستند و به بازرگان ملی-لیبرال پشت کردند و به تایید آقای #خمینی رسیدند.
🔺️ بعد از حوادث عراق و ترور فرماندهان عراقی و ایرانی توسط آمریکا، این نیرو های ضد امپریالیست که خود را در جرگه نیروهای ملی میدانند، به دلیل عدم شناخت پویا از تحولات امپریالیسم، روندها و مکانیزم تحولات اجتماعی و عدم فهم و شناخت روابط و مرحلهی تاریخی ایران و جهان، باز دچار شبیه سازی تاریخی سال۱۳۵۷ شدند. اما این بار نه تکرار تراژدی سال ۱۳۵۷، بلکه به شکل کاملا کمیک ضربه حیثیتی بر خود و تا حدود زیادی بر مبانی ملی زدند.
🔺️از طرفی وارثان نمایندگان بورژوازی رادیکال ملی ایران، لیبرالهای رادیکال ملی و سوسیال دموکراتهای ملی ایران که زمانی در طیف زنده یاد بازرگان و مصدقیها تعریف میشدند، در حوادث اخیر آزمون خوبی پس ندادند و در تاریخ از خود کارنامهی مردودی به جا گذاشتند. به نظر نگارنده اگر اندک رو دربایستی نیز نداشتند، احتمالا چفیه عربی بر گردن میانداختند و حکومت به آنها اجازه میداد خود متولی مراسم ترحیم ها شوند!
واقعا این نیرو ها چه در اندیشهای دارند؟ با میراث #مصدق و مبانی ملی تا کجای این سیاست ورزی بی پرنسیپ و سورئال پلتیک بیاصول قرار است که پیش بروند؟
✍ #حمید_آصفی / ۲۲ دی ماه ۱۳۹۸
✅ @Shariati_Group
🔷 در مُنای زندگی
چرا علی شریعتی خودکشی نکرد؟
🔹دکتر #علی_شریعتی، یک سال قبل از اینکه بمیرد -در آغاز سال ۱۳۵۵- نوشته بود که میخواهد خود را بمیراند: «اگر اجباری که به زنده ماندن داشتم نبود خود را در برابر دانشگاه آتش میزدم، همان جایی که ۲۲ سال پیش آذرمان در آتش بیداد سوخت، او را در پیش پای نیکسون قربانی کردند!» ...آن سه یار دبستانی را... .
🔸این چند خط از زمانی که برای اولینبار در پشت مجموعه آثار یک «با مخاطبهای آشنا» قرار گرفت (یعنی در آذر ۱۳۵۶) و در خارج از کشور به چاپ رسید تا کنون هزاران بار نقل شده است و همیشه در ربط با روز دانشجو...! یا برای اینکه پای #نیکسون و #امپریالیسم جهانخوار را وسط بکشند، یا پای #استعمار پیر -انگلیس- را یا اصلا پای خود #شریعتی را که مثلا مثل همیشه «تاریخ و داستان» را با هم قاطی کرده است (این آخری را دوست عزیز #احمد_زیدآبادی پارسال نوشته بود).
🔹اما تا این لحظه کسی دربارهی موضوع این یادداشتِ چندخطی و ناقص که در خلوت نوشته شده و بوی وصیت میدهد سخن نگفته است: چرا شریعتی میخواهد مرگش را جلو بیندازد؟ علت قریب دارد یا علت بعید؟
چون نوشتههایش را بر سردر روزنامه کیهان میبیند (بهمن ۵۴) و پس از سالها خوشنامی و پرستش «توتم»ی که قلم او است برایش ناگوار است؟ چون زمزمههای نکوهش و پوزخندهای موذی منتشر است؟ چون قندها دارد آب میشود در دل همه آنهایی که چهار سال از دست این متفکر جوانی که یکهتازی میکرده دلخور بودهاند؟
🔸میل به خودکشی در او شاید علت طولانیتری داشته باشد و محصول یک سلسله فشار جانکاه پنجساله است؟ پنج سال ارکستراسیون برای انهدام یک خلافخوان: در سال ۱۳۵۰- بعد از پنج سال تدریس- مدیریت دانشگاه یادش میافتد که با دکترای #ادبیات نمیشود #تاریخ درس داد؛ پنج سال سخن گفتن درباره «کدام مذهب» و فتواباران شدن؛ اثبات مدام حسننیت و اعتبار پروژهاش برای مخاطب جوان و معترض و منتقدی که از بالکن #حسینیه _ارشاد اطلاعیه پخش میکند؛ ۹ بار بازجویی در فاصله ۴۷ تا قبل از دستگیری در سال ۵۲؛ هفده ماه زندان در تکسلولی و دست آخر آبرویی که قرار است برود با چاپ بدون اجازه مقالاتش در روزنامه دولتی کیهان، حدوداً یک سال پس از #آزادی از زندان...، برای خودکشی کافی است.
🔹برای جوانی مثل شریعتی که تا چهار سال قبل از این نوشته -در سیوشش، هفت سالگی- نامش بر سر منبرها است (به نفرین)، بر سر زبانها است (به آفرین)، آثارش نقلونباتی در سطح کشور تکثیر میشود (در تیراژ صدهزاری) و به روایت اسناد #ساواک در سخنرانیهایش در روزهای آخر حسینیه ارشاد گاه سه هزار نفر شرکت داشتهاند...، فراموش شدن یا بهرسمیت شناخته شدن علت میل به مردن نیست. او در این پنج سال نشان داده که هر دری بسته میشده، در دیگری را گشوده است. بااین همه «این خوکرده به مرگ و توطئه» معلوم است که با «قیل و قال کافی ها» هم که خوب کنار آمده باشد، با «بیشرمی کیهانها» نمیتواند کنار بیاید!
میل به مردن برای شریعتی، ترس از لجنمال شدن است: « این هم درد بزرگی است که مردی مشتاق مرگ خوب مردن، در راه #آرمان و #ایمان ... لجنمالش کنند».
هر کس به دلیلی خود را میکشد: از دست ساختار یا به یُمن شایعه، چون دوست تنها گذاشته یا چون دشمن جفا میکند... آبرو؟ تنهایی؟ خستگی؟ غیبتِ امید؟ نابودی چشمانداز؟
🔸بااین همه شریعتی مرگ خود را به جلو نمیاندازد و در همان نوشتهی چند خطی وصیتگونه علت انصرافش را مینویسد: «نه ... هنوز خیلی کار دارم، چشمهایی که از زندگی عزیزترند، انتظار مرا میکشند».
موضوع همین است: برای خود را نکشتن باید «هنوز خیلی کار داشت» و البته چشمهایی که تو را منتظر باشند.
✍ #سوسن_شریعتی
📌روزنامه شرق، ۱۸ بهمن ۱۳۹۹
✅ @Shariati_Group
🆔 @Shariati40
📸 عکس: ۲۶ بهمن ۱۳۵۴- آغاز چاپ سلسله مقالاتی از شریعتی در روزنامه کیهان بی اجازه مولف
چرا علی شریعتی خودکشی نکرد؟
🔹دکتر #علی_شریعتی، یک سال قبل از اینکه بمیرد -در آغاز سال ۱۳۵۵- نوشته بود که میخواهد خود را بمیراند: «اگر اجباری که به زنده ماندن داشتم نبود خود را در برابر دانشگاه آتش میزدم، همان جایی که ۲۲ سال پیش آذرمان در آتش بیداد سوخت، او را در پیش پای نیکسون قربانی کردند!» ...آن سه یار دبستانی را... .
🔸این چند خط از زمانی که برای اولینبار در پشت مجموعه آثار یک «با مخاطبهای آشنا» قرار گرفت (یعنی در آذر ۱۳۵۶) و در خارج از کشور به چاپ رسید تا کنون هزاران بار نقل شده است و همیشه در ربط با روز دانشجو...! یا برای اینکه پای #نیکسون و #امپریالیسم جهانخوار را وسط بکشند، یا پای #استعمار پیر -انگلیس- را یا اصلا پای خود #شریعتی را که مثلا مثل همیشه «تاریخ و داستان» را با هم قاطی کرده است (این آخری را دوست عزیز #احمد_زیدآبادی پارسال نوشته بود).
🔹اما تا این لحظه کسی دربارهی موضوع این یادداشتِ چندخطی و ناقص که در خلوت نوشته شده و بوی وصیت میدهد سخن نگفته است: چرا شریعتی میخواهد مرگش را جلو بیندازد؟ علت قریب دارد یا علت بعید؟
چون نوشتههایش را بر سردر روزنامه کیهان میبیند (بهمن ۵۴) و پس از سالها خوشنامی و پرستش «توتم»ی که قلم او است برایش ناگوار است؟ چون زمزمههای نکوهش و پوزخندهای موذی منتشر است؟ چون قندها دارد آب میشود در دل همه آنهایی که چهار سال از دست این متفکر جوانی که یکهتازی میکرده دلخور بودهاند؟
🔸میل به خودکشی در او شاید علت طولانیتری داشته باشد و محصول یک سلسله فشار جانکاه پنجساله است؟ پنج سال ارکستراسیون برای انهدام یک خلافخوان: در سال ۱۳۵۰- بعد از پنج سال تدریس- مدیریت دانشگاه یادش میافتد که با دکترای #ادبیات نمیشود #تاریخ درس داد؛ پنج سال سخن گفتن درباره «کدام مذهب» و فتواباران شدن؛ اثبات مدام حسننیت و اعتبار پروژهاش برای مخاطب جوان و معترض و منتقدی که از بالکن #حسینیه _ارشاد اطلاعیه پخش میکند؛ ۹ بار بازجویی در فاصله ۴۷ تا قبل از دستگیری در سال ۵۲؛ هفده ماه زندان در تکسلولی و دست آخر آبرویی که قرار است برود با چاپ بدون اجازه مقالاتش در روزنامه دولتی کیهان، حدوداً یک سال پس از #آزادی از زندان...، برای خودکشی کافی است.
🔹برای جوانی مثل شریعتی که تا چهار سال قبل از این نوشته -در سیوشش، هفت سالگی- نامش بر سر منبرها است (به نفرین)، بر سر زبانها است (به آفرین)، آثارش نقلونباتی در سطح کشور تکثیر میشود (در تیراژ صدهزاری) و به روایت اسناد #ساواک در سخنرانیهایش در روزهای آخر حسینیه ارشاد گاه سه هزار نفر شرکت داشتهاند...، فراموش شدن یا بهرسمیت شناخته شدن علت میل به مردن نیست. او در این پنج سال نشان داده که هر دری بسته میشده، در دیگری را گشوده است. بااین همه «این خوکرده به مرگ و توطئه» معلوم است که با «قیل و قال کافی ها» هم که خوب کنار آمده باشد، با «بیشرمی کیهانها» نمیتواند کنار بیاید!
میل به مردن برای شریعتی، ترس از لجنمال شدن است: « این هم درد بزرگی است که مردی مشتاق مرگ خوب مردن، در راه #آرمان و #ایمان ... لجنمالش کنند».
هر کس به دلیلی خود را میکشد: از دست ساختار یا به یُمن شایعه، چون دوست تنها گذاشته یا چون دشمن جفا میکند... آبرو؟ تنهایی؟ خستگی؟ غیبتِ امید؟ نابودی چشمانداز؟
🔸بااین همه شریعتی مرگ خود را به جلو نمیاندازد و در همان نوشتهی چند خطی وصیتگونه علت انصرافش را مینویسد: «نه ... هنوز خیلی کار دارم، چشمهایی که از زندگی عزیزترند، انتظار مرا میکشند».
موضوع همین است: برای خود را نکشتن باید «هنوز خیلی کار داشت» و البته چشمهایی که تو را منتظر باشند.
✍ #سوسن_شریعتی
📌روزنامه شرق، ۱۸ بهمن ۱۳۹۹
✅ @Shariati_Group
🆔 @Shariati40
📸 عکس: ۲۶ بهمن ۱۳۵۴- آغاز چاپ سلسله مقالاتی از شریعتی در روزنامه کیهان بی اجازه مولف
Telegram
.
🔵 واکاوی انگارههای اپوزیسیون
🔹خوانشی متفاوت، جامع و عمیق با سویههای مارکسیستی از سیر تحولات فکری - سیاسی - راهبردی در #ایران معاصر
✍ حسین خاموشی
ایضاحِ مواضعِ #اپوزوسیونْ مستلزم تحلیلِ عناصر مفهومی دستگاه فکری و عملی آنان است. کشف و روشنسازی مقولاتی که اپوزیسیون با آنها فکر میکند و دست به عمل میزند، هدفِ این نوشتار است. عناصر مفهومی که دستگاه فکریِ اپوزوسیون را شکل میدهند و بر سر آنها در میان نیروهای سیاسی مختلف و همچنین متفکران جناحهای مختلف، نزاع وجود دارد، عبارتند از: «مسئلهٔ #دولت و #جامعه_مدنی» و «مسئلهٔ #امپریالیسم». هر یک از این کلان مقولات را همچنین میتوان به عناصری ریزتری تجزیه کرد. نقطهٔ کانونی بحثْ نزاع بر سر «مسئلهٔ دولت» است. در ابتدا سعی خواهیم کرد تا به این موضوع بپردازیم. سایر مقولات در پی این بحث خواهند آمد.
🔗 مطالعهی متن کامل
📌مطالعه این مطلب به کلیهی فعالان سیاسی - اجتماعی توصیه میشود.
✅ @Shariati_Group
🔹خوانشی متفاوت، جامع و عمیق با سویههای مارکسیستی از سیر تحولات فکری - سیاسی - راهبردی در #ایران معاصر
✍ حسین خاموشی
ایضاحِ مواضعِ #اپوزوسیونْ مستلزم تحلیلِ عناصر مفهومی دستگاه فکری و عملی آنان است. کشف و روشنسازی مقولاتی که اپوزیسیون با آنها فکر میکند و دست به عمل میزند، هدفِ این نوشتار است. عناصر مفهومی که دستگاه فکریِ اپوزوسیون را شکل میدهند و بر سر آنها در میان نیروهای سیاسی مختلف و همچنین متفکران جناحهای مختلف، نزاع وجود دارد، عبارتند از: «مسئلهٔ #دولت و #جامعه_مدنی» و «مسئلهٔ #امپریالیسم». هر یک از این کلان مقولات را همچنین میتوان به عناصری ریزتری تجزیه کرد. نقطهٔ کانونی بحثْ نزاع بر سر «مسئلهٔ دولت» است. در ابتدا سعی خواهیم کرد تا به این موضوع بپردازیم. سایر مقولات در پی این بحث خواهند آمد.
🔗 مطالعهی متن کامل
📌مطالعه این مطلب به کلیهی فعالان سیاسی - اجتماعی توصیه میشود.
✅ @Shariati_Group
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎥 | رسانه لندنی، تجاوز به روح یک ملت است
بخشی از سخنرانی مدیر مسئول مجله نقد اندیشه (#فضلینژاد) در نشست ایران فرهنگی تحت عنوان «فقدان رویای ایرانی» به میزبانی حوزه هنری استان آذربایجان شرقی در سالن سینما آزادی شهر #تبریز:
🔹یک نیروی ایرانستیز، با نقاب ایرانپرستی، از خارج «ایران فرهنگی» را تهدید میکند.
🔹برای نمونه، تلویزیون ایراناینترنشنال، تجاوز به روح یک #ملت است.
🔹نه فقط #پانترکیسم، بلکه #پانایرانیسم نیز سر از نوعی #امپریالیسم درمیآورد که فرجام هر دوی آنها، نازیسم است. جایی که همهی مزیتهای قومیتی ما در #ایران، تبدیل به تهدیدهای قومگرایانه خواهد شد.
✅ @Shariati_Group
بخشی از سخنرانی مدیر مسئول مجله نقد اندیشه (#فضلینژاد) در نشست ایران فرهنگی تحت عنوان «فقدان رویای ایرانی» به میزبانی حوزه هنری استان آذربایجان شرقی در سالن سینما آزادی شهر #تبریز:
🔹یک نیروی ایرانستیز، با نقاب ایرانپرستی، از خارج «ایران فرهنگی» را تهدید میکند.
🔹برای نمونه، تلویزیون ایراناینترنشنال، تجاوز به روح یک #ملت است.
🔹نه فقط #پانترکیسم، بلکه #پانایرانیسم نیز سر از نوعی #امپریالیسم درمیآورد که فرجام هر دوی آنها، نازیسم است. جایی که همهی مزیتهای قومیتی ما در #ایران، تبدیل به تهدیدهای قومگرایانه خواهد شد.
✅ @Shariati_Group
⭕️ مسئله اصلی امروز ما، ایران شدن ایران و کشور شدن کشور است!
🔅دکتر #بیژن_عبدالکریمی در مراسم "عاشورا و امروز ما" تأکید کرد: مسئلهی اصلی امروز ما، ایران شدن #ایران و کشور شدن کشور است؛ برای اینکه یک جماعت به #ملت تبدیل شود نیازمند #تاریخ و #سنت و سنت تاریخی است؛ یک جماعت برای تبدیل شدن به ملت نیازمند غرور و افتخار ملی و حس احترام به خویش است؛ اگر فردی بیغرور باشد، نمیتواند ارتقاء یابد و اگر ملتی هم این طور باشد نمیتواند در صحنه بینالمللی مواضع خوبی بگیرد؛ البته غرور ملی بیجهت و بیمبنا هم میتواند سبب #نژادپرستی، ستیزهجویی، ظهور #امپریالیسم و #ظلم به دیگران باشد.
🔅یکی از وظایف روشنفکران جامعه این است که نشان دهند چه چیز موجب افتخار و چه چیزی موجب شرمساری یک ملت است و باید مسائل تاریخی را بازسازی کنند؛ نزاع سیاسی و اجتماعی، نزاع بر سر روایتهاست و هر کسی بهتر بتواند این روایت را بیان کند، در ایجاد حرکتهای اجتماعی موفقتر است. این #فرهنگ متاسفانه در ایران به وجود آمده که ما ایرانیها چیزی نداریم و هرچه هست متعلق به #غرب و #تمدن غربی است.
🔅تاریخ ما در گذشته و حال و همین وضع کنونی، ارزشهای والایی دارد؛ خطر این است که ما به بسط فرهنگِ خودویرانی و تمسخر از خود رو بیاوریم. روی آوردن ایرانیان به #اسلام و #شیعه و #عشق ایرانیان به #حسین (ع) یکی از نمادهای فرهنگ اسلام ایرانی، و شیعه و از بزرگترین سرمایههای ملی ما هست؛ عشق به حسین(ع) در قلب تاریخی ملت ایران وجود دارد و سبب غرور و افتخار ماست و در همان حال از دل سنت عاشورایی بههیچ وجه قبیلهپرستی، ستیزهجویی، جنگطلبی و تجاوز به حقوق دیگران بیرون نمیآید.
🔅حسین(ع) عامل نگهدارنده برای #امت و ملتکردن جامعهی ایرانی است و این دفاع بدی است که حسین را به یک #رهبر فرقهای تبدیل میکنند؛ حسین سرمایهی بزرگ تاریخ بشریت و تاریخ شیعه است. حسین با #جهل و #خرافه هیچ نسبتی ندارد؛ او مظهر پاکی، نجابت، آزادگی، مبارزه با ظلم است و حتی در مبارزه با ظلم بیادبی و خشونت ندارد و حتی وقتی اهل بیتش مورد هجوم هستند، کرامت انسانها را حفظ میکنند.
🔅روشنفکران چپگرای ما، به نام مبارزه با ظلم، ظلم بزرگی به ایرانیان میکنند و به نام مقابله با #استبداد دینی، میخواهند یکی از مظاهر بزرگ مبارزه با استبداد دینی را از وجدان جمعی ایرانیان حذف کنند!
🔅شبه روشنفکران نباید به نام #علم و عقلانیت مدرن، سمبلهای ملت ایران را که در سر بزنگاههای تاریخی مسیر حرکت را نشان میدهد، از آنان بگیرند و در برهوت «بی هویتی» رها کنند؛ چپگراییِ موجود جامعه ما حاصل نوعی #نیهیلیسم است و به بیکنشی همه چیز منتهی خواهد شد، زیرا با نفی حسین، بنیادی برای کنش ملی باقی نخواهد ماند؛ آیا وقت آن نیست که روشنفکران چپنما به مسیری غیر از مسیر یک قرن اخیر رو بیاورند؛ اینها تصور داشتند #انقلاب خواهد شد و #قدرت در دست آنان قرار میگیرد و حوادث تاریخی نشان داد که مسیر خود را طی میکند.
🔅عبدالکریمی با انتقاد از چپگرایانی که سخن از کشور و عرق ملی را به منزلهی تأیید وضع موجود میدانند و به همین دلیل سرمایههای ملی را انکار میکنند، گفت: امروز، روشنفکران ما سرشار از انزجار از خویشتن هستند در حالیکه بالیدن به #ارزش ها، انگیزهی کنشگری و جدایی ملت از رخوت است. ملت ما در تاریخ خطاهایی دارد، اما در رفتن به سوی اسلام و حسین(ع) درست عمل کرده و سرمایههای بسیاری دارد. ما زمانی کانون معنوی جهان بودیم و در میان تفکر معنوی هندی و عشق شرقی و عقل یونانی و غربی، چهارراه تلاقی رویدادهای بزرگ جهان بودیم. ایرانی هرگز برده نبوده و بردهداری هم نکرده و #بت پرست نبوده است.
🔅ملت ایران حتی در این شرایط بد تاریخی که تحت شدیدترین تحریمهای ظالمانه است اخلاقیترین ملت جهان است؛ انقلاب و بچههای انقلاب ما تنها نیروی «نفی» در جهان هستند، بنیادگرایی و خشونت در جامعهی ما وجود دارد ولی به هیچ وجه با کشورهای اسلامی دیگر قابل مقایسه نیست؛ ما به جای اینکه ایرانی بودن را مصیبت نشان دهیم تا همهی فرزندانمان آرزوی رفتن از این کشور را داشته باشند، کمک کنیم تا ایرانیان، ایرانی بودن را به منزلهی فرصت عالی برای خلق ارزشهای متعالی درک کنند و معتقدم حسین بن علی(ع) میتواند در این هویت به شدت نقشآفرین باشد.
🔊 شنیدن فایل صوتی این سخنرانی
✅ @Shariati_Group
🆔 @sociologicalperspectives
🔅دکتر #بیژن_عبدالکریمی در مراسم "عاشورا و امروز ما" تأکید کرد: مسئلهی اصلی امروز ما، ایران شدن #ایران و کشور شدن کشور است؛ برای اینکه یک جماعت به #ملت تبدیل شود نیازمند #تاریخ و #سنت و سنت تاریخی است؛ یک جماعت برای تبدیل شدن به ملت نیازمند غرور و افتخار ملی و حس احترام به خویش است؛ اگر فردی بیغرور باشد، نمیتواند ارتقاء یابد و اگر ملتی هم این طور باشد نمیتواند در صحنه بینالمللی مواضع خوبی بگیرد؛ البته غرور ملی بیجهت و بیمبنا هم میتواند سبب #نژادپرستی، ستیزهجویی، ظهور #امپریالیسم و #ظلم به دیگران باشد.
🔅یکی از وظایف روشنفکران جامعه این است که نشان دهند چه چیز موجب افتخار و چه چیزی موجب شرمساری یک ملت است و باید مسائل تاریخی را بازسازی کنند؛ نزاع سیاسی و اجتماعی، نزاع بر سر روایتهاست و هر کسی بهتر بتواند این روایت را بیان کند، در ایجاد حرکتهای اجتماعی موفقتر است. این #فرهنگ متاسفانه در ایران به وجود آمده که ما ایرانیها چیزی نداریم و هرچه هست متعلق به #غرب و #تمدن غربی است.
🔅تاریخ ما در گذشته و حال و همین وضع کنونی، ارزشهای والایی دارد؛ خطر این است که ما به بسط فرهنگِ خودویرانی و تمسخر از خود رو بیاوریم. روی آوردن ایرانیان به #اسلام و #شیعه و #عشق ایرانیان به #حسین (ع) یکی از نمادهای فرهنگ اسلام ایرانی، و شیعه و از بزرگترین سرمایههای ملی ما هست؛ عشق به حسین(ع) در قلب تاریخی ملت ایران وجود دارد و سبب غرور و افتخار ماست و در همان حال از دل سنت عاشورایی بههیچ وجه قبیلهپرستی، ستیزهجویی، جنگطلبی و تجاوز به حقوق دیگران بیرون نمیآید.
🔅حسین(ع) عامل نگهدارنده برای #امت و ملتکردن جامعهی ایرانی است و این دفاع بدی است که حسین را به یک #رهبر فرقهای تبدیل میکنند؛ حسین سرمایهی بزرگ تاریخ بشریت و تاریخ شیعه است. حسین با #جهل و #خرافه هیچ نسبتی ندارد؛ او مظهر پاکی، نجابت، آزادگی، مبارزه با ظلم است و حتی در مبارزه با ظلم بیادبی و خشونت ندارد و حتی وقتی اهل بیتش مورد هجوم هستند، کرامت انسانها را حفظ میکنند.
🔅روشنفکران چپگرای ما، به نام مبارزه با ظلم، ظلم بزرگی به ایرانیان میکنند و به نام مقابله با #استبداد دینی، میخواهند یکی از مظاهر بزرگ مبارزه با استبداد دینی را از وجدان جمعی ایرانیان حذف کنند!
🔅شبه روشنفکران نباید به نام #علم و عقلانیت مدرن، سمبلهای ملت ایران را که در سر بزنگاههای تاریخی مسیر حرکت را نشان میدهد، از آنان بگیرند و در برهوت «بی هویتی» رها کنند؛ چپگراییِ موجود جامعه ما حاصل نوعی #نیهیلیسم است و به بیکنشی همه چیز منتهی خواهد شد، زیرا با نفی حسین، بنیادی برای کنش ملی باقی نخواهد ماند؛ آیا وقت آن نیست که روشنفکران چپنما به مسیری غیر از مسیر یک قرن اخیر رو بیاورند؛ اینها تصور داشتند #انقلاب خواهد شد و #قدرت در دست آنان قرار میگیرد و حوادث تاریخی نشان داد که مسیر خود را طی میکند.
🔅عبدالکریمی با انتقاد از چپگرایانی که سخن از کشور و عرق ملی را به منزلهی تأیید وضع موجود میدانند و به همین دلیل سرمایههای ملی را انکار میکنند، گفت: امروز، روشنفکران ما سرشار از انزجار از خویشتن هستند در حالیکه بالیدن به #ارزش ها، انگیزهی کنشگری و جدایی ملت از رخوت است. ملت ما در تاریخ خطاهایی دارد، اما در رفتن به سوی اسلام و حسین(ع) درست عمل کرده و سرمایههای بسیاری دارد. ما زمانی کانون معنوی جهان بودیم و در میان تفکر معنوی هندی و عشق شرقی و عقل یونانی و غربی، چهارراه تلاقی رویدادهای بزرگ جهان بودیم. ایرانی هرگز برده نبوده و بردهداری هم نکرده و #بت پرست نبوده است.
🔅ملت ایران حتی در این شرایط بد تاریخی که تحت شدیدترین تحریمهای ظالمانه است اخلاقیترین ملت جهان است؛ انقلاب و بچههای انقلاب ما تنها نیروی «نفی» در جهان هستند، بنیادگرایی و خشونت در جامعهی ما وجود دارد ولی به هیچ وجه با کشورهای اسلامی دیگر قابل مقایسه نیست؛ ما به جای اینکه ایرانی بودن را مصیبت نشان دهیم تا همهی فرزندانمان آرزوی رفتن از این کشور را داشته باشند، کمک کنیم تا ایرانیان، ایرانی بودن را به منزلهی فرصت عالی برای خلق ارزشهای متعالی درک کنند و معتقدم حسین بن علی(ع) میتواند در این هویت به شدت نقشآفرین باشد.
🔊 شنیدن فایل صوتی این سخنرانی
✅ @Shariati_Group
🆔 @sociologicalperspectives
Telegram
.
Forwarded from گروه شریعتی
🔵 واکاوی انگارههای اپوزیسیون
🔹خوانشی متفاوت، جامع و عمیق با سویههای مارکسیستی از سیر تحولات فکری - سیاسی - راهبردی در #ایران معاصر
✍ حسین خاموشی
ایضاحِ مواضعِ #اپوزوسیونْ مستلزم تحلیلِ عناصر مفهومی دستگاه فکری و عملی آنان است. کشف و روشنسازی مقولاتی که اپوزیسیون با آنها فکر میکند و دست به عمل میزند، هدفِ این نوشتار است. عناصر مفهومی که دستگاه فکریِ اپوزوسیون را شکل میدهند و بر سر آنها در میان نیروهای سیاسی مختلف و همچنین متفکران جناحهای مختلف، نزاع وجود دارد، عبارتند از: «مسئلهٔ #دولت و #جامعه_مدنی» و «مسئلهٔ #امپریالیسم». هر یک از این کلان مقولات را همچنین میتوان به عناصری ریزتری تجزیه کرد. نقطهٔ کانونی بحثْ نزاع بر سر «مسئلهٔ دولت» است. در ابتدا سعی خواهیم کرد تا به این موضوع بپردازیم. سایر مقولات در پی این بحث خواهند آمد.
🔗 مطالعهی متن کامل
📌مطالعه این مطلب به کلیهی فعالان سیاسی - اجتماعی توصیه میشود.
✅ @Shariati_Group
🔹خوانشی متفاوت، جامع و عمیق با سویههای مارکسیستی از سیر تحولات فکری - سیاسی - راهبردی در #ایران معاصر
✍ حسین خاموشی
ایضاحِ مواضعِ #اپوزوسیونْ مستلزم تحلیلِ عناصر مفهومی دستگاه فکری و عملی آنان است. کشف و روشنسازی مقولاتی که اپوزیسیون با آنها فکر میکند و دست به عمل میزند، هدفِ این نوشتار است. عناصر مفهومی که دستگاه فکریِ اپوزوسیون را شکل میدهند و بر سر آنها در میان نیروهای سیاسی مختلف و همچنین متفکران جناحهای مختلف، نزاع وجود دارد، عبارتند از: «مسئلهٔ #دولت و #جامعه_مدنی» و «مسئلهٔ #امپریالیسم». هر یک از این کلان مقولات را همچنین میتوان به عناصری ریزتری تجزیه کرد. نقطهٔ کانونی بحثْ نزاع بر سر «مسئلهٔ دولت» است. در ابتدا سعی خواهیم کرد تا به این موضوع بپردازیم. سایر مقولات در پی این بحث خواهند آمد.
🔗 مطالعهی متن کامل
📌مطالعه این مطلب به کلیهی فعالان سیاسی - اجتماعی توصیه میشود.
✅ @Shariati_Group
″... #ناسیونالیسم در معنای کلاسیک آن عبارت است از: تکیه بر خصوصیات نژادی و قومی...
🔅ناسیونالیسم را باید از بیماری #نژاد_پرستی (#راسیسم) و خاکپرستی (#شوونیسم) که مزاجش برای سرایت این بیماریها مستعد است، دور داشت و آنرا بر روی پایههای عینی و علمی و انسانیاش استوار کرد. ناسیونالیسم یک واقعیت ثابت ابدی نیست، یک پدیده دیالکتیکی است. بدین معنی که هنگامی ناسیونالیسم پدید میآید که در معرض نفی و کتمان قرار میگیرد یا تحقیر میشود و تحقیر خود یک نوع نفی و کتمان ارزشها و فضیلتها است. (ملت #یهود از هنگامی پدید آمد که در جامعه مسیحیت غربی، وجودش و یا ارزشهای وجودیش انکار میشد. #صهیونیسم جبرأ و منطقأ زادهی آنتی سمیتیسم است.
در تاریخ #ایران میبینیم، ناسیونالیسم ایرانی در برابر هجوم #اسلام خاموش است، اما در سلطنت اموی پدیدار میشود و جان میگیرد، زیرا اسلام تنها به نوع تفکر و اعتقاد مذهبی کار داشت و نیز شکل اجتماعی و سیاسی و روابط گروهی و فردی #ایران را میخواست تغییر دهد، در حالیکه رژیم #بنیامیه با تکیه بر عربیت و تفاخر، به تحقیر #ملت و انکار ارزشهای فرهنگی و مفاخر ملی وکشتن #تاریخ ایران میکوشید. ملت ایران در برابر ملت #عرب قرار گرفت، عرب، درحالیکه میکوشید ملیت ایرانی را نفی کند، آنرا خلق میکرد).
🔅این حقیقت که ناسیونالیسم منطقأ نه یک #مکتب بلکه یک پدیده دیالکتیکی است آنرا در شرایط کنونی جهان، بعنوان آنتی تزی در قبال #امپریالیسم استعماری در شکل سیاسی و اقتصادی و بخصوص فرهنگی و فکریاش مشخص میسازد... از اینرو، #روشنفکر با علم بدین امر که در بسیاری از موارد، طبقهی برخوردار و بخصوص دستگاه رهبری آن، از ناسیونالیسم ماسک فریبندهای برای سیمای #استثمار خود، و مادهای کورکنندهی #خودآگاهی طبقاتی توده ساخته است، باید تنها در مرحلهی مبارزه ضدامپریالیستی و استعماری در سنگرهای این پایگاه موضع گیرد، چه در زمان ما ناسیونالیسم منطقأ یک واقعیت ضداستعماری است، چنانکه #استعمار یک واقعیت ضدناسیونالیستی است.
🔅از آن رو که استعمار، یک واقعیت ضد #ملی و فوق طبقاتی و زیربنای اجتماعیِ جامعههای استعمارزده است، ناسیونالیسم به عنوان تکیه بر ارزشهای فرهنگی و واقعیت تاریخی و موجودیت مشخص و مستقل ملی باید تکیهگاه روشنفکر در فوریترین و حیاتیترین مبارزه باشد و چون ناسیونالیسم منطقأ یک واقعیت دیالکتیکیِ زاده استعمار و امپریالیسم است، تکیه بر آن نه یک امر ایدهآلیستی و عاطفی و ناشی از احساسات ارتجاعی و نژادپرستی و تفاخرات خودخواهانه جاهلی، بلکه یک
موضع گیری منطقی و علمی و عینی و کاملاً مترقیانه است.
🔅پس از پایان یافتن مرحلهی مبارزه ضدامپریالیستی و طرد کامل استعمار، بیدرنگ شکل مبارزه باید دگرگون شود و به داخل کشیده شود و ادامهی ناسیونالیسم بعنوان وحدت ملی، در این زمان، به صورت فریاد کشیدن و رجزخوانیهای حماسی در صحنهای است که دشمن غایب است و هیاهوئی است برای اغفال #مردم در درون شهر!
در این مرحله، مبارزه از شکل ملی خود به شکل طبقاتی تغییر مییابد و شعار "برادری" که در برابر بیگانه معنی و مورد دارد، باید جای خود را به شعار "برابری" بدهد. این نکته را باید بعنوان یک اصل اعتقادی پذیرفت که اعتقاد «رهبران ملی» به اینکه ناسیونالیسم یک پیوند ابدی و یک ایدهآل سرمدی است، شعاری است که بههمان اندازه که در مرحلهی مبارزه ضداستعماری حیاتی و سازنده است، پس از طی این مرحله و نیل به #استقلال، وجههی منفی و ارتجاعی و انحطاط آوری مییابد ...″
✅ @Shariati_Group
📚 معلم علےشریعتے
مجموعه آثار ۴ / بازگشت
🔅ناسیونالیسم را باید از بیماری #نژاد_پرستی (#راسیسم) و خاکپرستی (#شوونیسم) که مزاجش برای سرایت این بیماریها مستعد است، دور داشت و آنرا بر روی پایههای عینی و علمی و انسانیاش استوار کرد. ناسیونالیسم یک واقعیت ثابت ابدی نیست، یک پدیده دیالکتیکی است. بدین معنی که هنگامی ناسیونالیسم پدید میآید که در معرض نفی و کتمان قرار میگیرد یا تحقیر میشود و تحقیر خود یک نوع نفی و کتمان ارزشها و فضیلتها است. (ملت #یهود از هنگامی پدید آمد که در جامعه مسیحیت غربی، وجودش و یا ارزشهای وجودیش انکار میشد. #صهیونیسم جبرأ و منطقأ زادهی آنتی سمیتیسم است.
در تاریخ #ایران میبینیم، ناسیونالیسم ایرانی در برابر هجوم #اسلام خاموش است، اما در سلطنت اموی پدیدار میشود و جان میگیرد، زیرا اسلام تنها به نوع تفکر و اعتقاد مذهبی کار داشت و نیز شکل اجتماعی و سیاسی و روابط گروهی و فردی #ایران را میخواست تغییر دهد، در حالیکه رژیم #بنیامیه با تکیه بر عربیت و تفاخر، به تحقیر #ملت و انکار ارزشهای فرهنگی و مفاخر ملی وکشتن #تاریخ ایران میکوشید. ملت ایران در برابر ملت #عرب قرار گرفت، عرب، درحالیکه میکوشید ملیت ایرانی را نفی کند، آنرا خلق میکرد).
🔅این حقیقت که ناسیونالیسم منطقأ نه یک #مکتب بلکه یک پدیده دیالکتیکی است آنرا در شرایط کنونی جهان، بعنوان آنتی تزی در قبال #امپریالیسم استعماری در شکل سیاسی و اقتصادی و بخصوص فرهنگی و فکریاش مشخص میسازد... از اینرو، #روشنفکر با علم بدین امر که در بسیاری از موارد، طبقهی برخوردار و بخصوص دستگاه رهبری آن، از ناسیونالیسم ماسک فریبندهای برای سیمای #استثمار خود، و مادهای کورکنندهی #خودآگاهی طبقاتی توده ساخته است، باید تنها در مرحلهی مبارزه ضدامپریالیستی و استعماری در سنگرهای این پایگاه موضع گیرد، چه در زمان ما ناسیونالیسم منطقأ یک واقعیت ضداستعماری است، چنانکه #استعمار یک واقعیت ضدناسیونالیستی است.
🔅از آن رو که استعمار، یک واقعیت ضد #ملی و فوق طبقاتی و زیربنای اجتماعیِ جامعههای استعمارزده است، ناسیونالیسم به عنوان تکیه بر ارزشهای فرهنگی و واقعیت تاریخی و موجودیت مشخص و مستقل ملی باید تکیهگاه روشنفکر در فوریترین و حیاتیترین مبارزه باشد و چون ناسیونالیسم منطقأ یک واقعیت دیالکتیکیِ زاده استعمار و امپریالیسم است، تکیه بر آن نه یک امر ایدهآلیستی و عاطفی و ناشی از احساسات ارتجاعی و نژادپرستی و تفاخرات خودخواهانه جاهلی، بلکه یک
موضع گیری منطقی و علمی و عینی و کاملاً مترقیانه است.
🔅پس از پایان یافتن مرحلهی مبارزه ضدامپریالیستی و طرد کامل استعمار، بیدرنگ شکل مبارزه باید دگرگون شود و به داخل کشیده شود و ادامهی ناسیونالیسم بعنوان وحدت ملی، در این زمان، به صورت فریاد کشیدن و رجزخوانیهای حماسی در صحنهای است که دشمن غایب است و هیاهوئی است برای اغفال #مردم در درون شهر!
در این مرحله، مبارزه از شکل ملی خود به شکل طبقاتی تغییر مییابد و شعار "برادری" که در برابر بیگانه معنی و مورد دارد، باید جای خود را به شعار "برابری" بدهد. این نکته را باید بعنوان یک اصل اعتقادی پذیرفت که اعتقاد «رهبران ملی» به اینکه ناسیونالیسم یک پیوند ابدی و یک ایدهآل سرمدی است، شعاری است که بههمان اندازه که در مرحلهی مبارزه ضداستعماری حیاتی و سازنده است، پس از طی این مرحله و نیل به #استقلال، وجههی منفی و ارتجاعی و انحطاط آوری مییابد ...″
✅ @Shariati_Group
📚 معلم علےشریعتے
مجموعه آثار ۴ / بازگشت
Telegram
.
🔴 گوشهای از ظرفیتهای مکتب عاشورایی در عصر پسامدرن
🔹عاشورا و فرهنگ عاشورایی بود که پنجاه و هفت سال حکومت کثیفترین سلسله #تاریخ ایران و تنها سلسلهای که هم پدر و هم پسرش با کودتای اجنبی به قدرت رسیده بودند را برچید؛
🔹عاشورا بود که زنجیرهای بردگی را از دست و پای #ایران برداشت و اجازه داد ایران که در اشغال نامحسوس #آمریکا بود دوباره یک کشور مستقل شود.
🔹عاشورا بود که چهارمین #انقلاب بزرگ تاریخ بشر را رقم زد...
🔹عاشورا بود که نگذاشت #صدام بعثی که حمایت همهی قدرتهای غربی و عربی را داشت یک وجب خاک عزیز ایران را در اشغال نگه ندارد.
🔹عاشورا بود که تک تک آن موشکهای نقطه زن و پهپادها که محاسبات راهبردی #امپریالیسم را بهم ریخته، ساخت و تولید کرد.
🔹عاشورا بود که ترس از دل جوانان ایرانی پاک کرد تا با قایقهای تندرو به ناوهای عظيمالجثه امریکایی نزدیک شوند و آنها را قدم به قدم از #خلیج_فارس عقب برانند.
🔹اما فراتر از ایران، #عاشورا بود که جنوب #لبنان را از اشغال رژیم مجعول #اسرائیل پاک کرد و به آل صهیون اولین شکستش در منطقه را تحمیل کرد و توسعههای بی پایان این زایده امپریالیستی را متوقف کرد.
🔹عاشورا بود که دو میلیون جوان عراقی را به میدان آورد تا #داعش را که پدیدهای زائیدهی محور عبری-عربی-غربی در منطقه بود و به دروازه #بغداد رسیده بود را نابود کنند.
🔹عاشورا بود که سوریهای را که هفتاد پاره شدنش قطعی بود، از دهان امپریالیسم و متحدین منطقهایاش بیرون کشید.
«یعنی عاشورا فقط ایران را ایران نکرده، بلکه در سرتاسر این منطقه جاری شده و دارد وجب به وجب آزادش میکند.»
🔹در داخل هم نه #حقوق_بشر غربی و نه نسخههای وارداتی لیبرالها و #نئولیبرال ها (چه کراواتیها و چه تسبیح به دستها)، راه نجات و فلاح نیست؛ بلکه همین «فرهنگ عاشورا» باید بازپس گرفته و دوباره جاری شود تا نظمِ #عدالت کش نئولیبرالی مهار شود و #کارگران و معلمان و #مردم عادی به حقشان برسند و عدالت اقتصادی و قضایی و سیاسی برقرار شود.
🔹عاشورا هم بنیان ساخت روابط بینالملل ما در مقام یک #ملت با جهان است و هم میباید بنیان روابط #قدرت و روابط میان شهروندان و حاکمیت و روابط اقتصاد سیاسی ما
باشد...
✅ @Shariati_Group
#مطالعات_راهبردی
🔹عاشورا و فرهنگ عاشورایی بود که پنجاه و هفت سال حکومت کثیفترین سلسله #تاریخ ایران و تنها سلسلهای که هم پدر و هم پسرش با کودتای اجنبی به قدرت رسیده بودند را برچید؛
🔹عاشورا بود که زنجیرهای بردگی را از دست و پای #ایران برداشت و اجازه داد ایران که در اشغال نامحسوس #آمریکا بود دوباره یک کشور مستقل شود.
🔹عاشورا بود که چهارمین #انقلاب بزرگ تاریخ بشر را رقم زد...
🔹عاشورا بود که نگذاشت #صدام بعثی که حمایت همهی قدرتهای غربی و عربی را داشت یک وجب خاک عزیز ایران را در اشغال نگه ندارد.
🔹عاشورا بود که تک تک آن موشکهای نقطه زن و پهپادها که محاسبات راهبردی #امپریالیسم را بهم ریخته، ساخت و تولید کرد.
🔹عاشورا بود که ترس از دل جوانان ایرانی پاک کرد تا با قایقهای تندرو به ناوهای عظيمالجثه امریکایی نزدیک شوند و آنها را قدم به قدم از #خلیج_فارس عقب برانند.
🔹اما فراتر از ایران، #عاشورا بود که جنوب #لبنان را از اشغال رژیم مجعول #اسرائیل پاک کرد و به آل صهیون اولین شکستش در منطقه را تحمیل کرد و توسعههای بی پایان این زایده امپریالیستی را متوقف کرد.
🔹عاشورا بود که دو میلیون جوان عراقی را به میدان آورد تا #داعش را که پدیدهای زائیدهی محور عبری-عربی-غربی در منطقه بود و به دروازه #بغداد رسیده بود را نابود کنند.
🔹عاشورا بود که سوریهای را که هفتاد پاره شدنش قطعی بود، از دهان امپریالیسم و متحدین منطقهایاش بیرون کشید.
«یعنی عاشورا فقط ایران را ایران نکرده، بلکه در سرتاسر این منطقه جاری شده و دارد وجب به وجب آزادش میکند.»
🔹در داخل هم نه #حقوق_بشر غربی و نه نسخههای وارداتی لیبرالها و #نئولیبرال ها (چه کراواتیها و چه تسبیح به دستها)، راه نجات و فلاح نیست؛ بلکه همین «فرهنگ عاشورا» باید بازپس گرفته و دوباره جاری شود تا نظمِ #عدالت کش نئولیبرالی مهار شود و #کارگران و معلمان و #مردم عادی به حقشان برسند و عدالت اقتصادی و قضایی و سیاسی برقرار شود.
🔹عاشورا هم بنیان ساخت روابط بینالملل ما در مقام یک #ملت با جهان است و هم میباید بنیان روابط #قدرت و روابط میان شهروندان و حاکمیت و روابط اقتصاد سیاسی ما
باشد...
✅ @Shariati_Group
#مطالعات_راهبردی
🟢 هولوکاست اسرائیلی و پایان تمدن بیاخلاق!
مقاومت مردم #غزه در برابر جنایت و سبعیت نهفقط رژیم آپارتاید #اسرائیل بلکه در برابر غربی که دگربار تمامقد در کنار جنایتکاران صهیونیستی ایستاده است و از هولوکاستی دیگر دفاع میکند، اما یک اثر تمدنساز و سرمدی داشته است و آن برگرفتن ماسک و صورتک "اخلاق" و "دمکراسی" و "حقوقبشر" از چهره "تمدن بیاخلاق غرب" است.
همین اکنون قهرمانان در خاک و خون درغلتیده غزه #تاریخ ساز شدهاند.
روزی فرانسیس فوکویاما استاد مطالعات بینالملل جان هاپکینز در تابستان ۱۹۸۹ از "پایان تاریخ" نام میبرد. در آن ایام اما #فوکویاما ذوقزده شده بود و پس از فروپاشی اتحاد #شوروی و پیمان #ورشو از پیروزی همیشگی "#لیبرالیسم"، "#دموکراسی" و "اقتصاد بازار آزاد" بهمثابه دستاوردها و مفاخر #تمدن غربی نام میبرد.
امروز اما پس از گذشت ۷ ماه پس از آغاز دور جدید جنایت #صهیونیسم و #امپریالیسم حمایتگر آن با #هولوکاست اسرائیل برعلیه #مردم غزه باید گفت این پایان "تمدن بیاخلاق" غربی است که رقم میخورد. در شکلدهی و ادامهی این جنایت #غرب برای آخرین بار نشان داد که #آزادی، #دموکراسی و #حقوقبشر هیچگاه دغدغههای تمدن غربی نبودهاند.
"اراده معطوف به قدرت" غرب در برابر "اراده معطوف به زیست و بقا" برای همیشه شکست را پذیرا شده است. خیابانها و دانشگاههای مملو از جوانان، روشنفکران و فرهیختگان و تشنگان #عدالت و #صلح در متروپلهای غربی مهر تأییدی بر پایان این تمدن بیاخلاق هستند.
✅ @Shariati_Group
✍ مصطفی قهرمانی
مقاومت مردم #غزه در برابر جنایت و سبعیت نهفقط رژیم آپارتاید #اسرائیل بلکه در برابر غربی که دگربار تمامقد در کنار جنایتکاران صهیونیستی ایستاده است و از هولوکاستی دیگر دفاع میکند، اما یک اثر تمدنساز و سرمدی داشته است و آن برگرفتن ماسک و صورتک "اخلاق" و "دمکراسی" و "حقوقبشر" از چهره "تمدن بیاخلاق غرب" است.
همین اکنون قهرمانان در خاک و خون درغلتیده غزه #تاریخ ساز شدهاند.
روزی فرانسیس فوکویاما استاد مطالعات بینالملل جان هاپکینز در تابستان ۱۹۸۹ از "پایان تاریخ" نام میبرد. در آن ایام اما #فوکویاما ذوقزده شده بود و پس از فروپاشی اتحاد #شوروی و پیمان #ورشو از پیروزی همیشگی "#لیبرالیسم"، "#دموکراسی" و "اقتصاد بازار آزاد" بهمثابه دستاوردها و مفاخر #تمدن غربی نام میبرد.
امروز اما پس از گذشت ۷ ماه پس از آغاز دور جدید جنایت #صهیونیسم و #امپریالیسم حمایتگر آن با #هولوکاست اسرائیل برعلیه #مردم غزه باید گفت این پایان "تمدن بیاخلاق" غربی است که رقم میخورد. در شکلدهی و ادامهی این جنایت #غرب برای آخرین بار نشان داد که #آزادی، #دموکراسی و #حقوقبشر هیچگاه دغدغههای تمدن غربی نبودهاند.
"اراده معطوف به قدرت" غرب در برابر "اراده معطوف به زیست و بقا" برای همیشه شکست را پذیرا شده است. خیابانها و دانشگاههای مملو از جوانان، روشنفکران و فرهیختگان و تشنگان #عدالت و #صلح در متروپلهای غربی مهر تأییدی بر پایان این تمدن بیاخلاق هستند.
✅ @Shariati_Group
✍ مصطفی قهرمانی
Telegram
.
💢 فاجعه انسانی و خاموشیِ شبه روشنفکران
لحظهی تاریخی که اکنون ما انسانها در آن قرار داریم یعنی قتل و عام بیش از ۳۸ هزار #انسان فلسطینی و همزمان اعتراض جریان نخبگانی و #مردم در #غرب مصادف با سکوت مطلق و شرمساری #جریان_روشنفکری #ایران است. همان جریانی که دلسوز پای گربه میشود و برای دختر بیگناه اوکراینی عزادار!
اما این سکوت مطلق جریان روشنفکری امر جدیدی نیست. هم جلال #آلاحمد و هم دکتر #شریعتی در دههی چهل و پنجاه به سکوت روشنفکران اعتراض دارند. ریشه سکوت امروزشان در رقابت و مخالفت با جمهوری اسلامی نیست. ماهیتا امکان مخالفت ندارند و سلطه چارچوب نظری اجازه مخالفت نمیدهد.
داریوش آشوری از روشنفکران دهه ۴۰ در مقالهای به دفاع از رژیم صهیونیستی پرداخت. زنده یاد دکتر شریعتی در مقالهای که در ۲۰تیر ۱۳۴۶ در مجله #فردوسی منتشر شد به شدت به امثال آشوری تاخت.
✍ شریعتی در آن زمان مینویسد:
آقای داریوش خان!
رژیمی که با #اسلحه #انگلیس و #آمریکا و #فرانسه، سرزمینی را اشغال میکند و از سراسر #اروپا، سرمایه داران را به یک کشور فقیر عربی میکشد و مردم آن را به صحرای سوزان سینا و #اردن و سراسر #آفریقا و #خاورمیانه پراکنده میکند و دهقان #مسلمان را در دهات خود محبوس میسازد و هر گاه یک کشور عربی، قصد نجات از یوغ #استعمار غربی را دارد، با یک اشاره #امپریالیسم بر آن میتازد، اسرای رسمی #جنگ را وحشیانه #شکنجه میکند، مردم را از خانههاشان بیرون میراند، و مبنای سیاسی و اجتماعی رژیم خود را بر یهودی بودن نژاد و کلیمی بودن #مذهب استوار میکند، #فاشیست است، یا کشوری که گناه نابخشودنیاش در چشم شما! این است که ملک فاروقها و گلوپ پاشاها و ملک فیصلها و ملک عبداللهها و ژنرال سوستل و آرگوها را رانده و آخرین پایگاههای امپریالیسم را در سراسر کشورهای عربی جمع میکند و از نظر داخلی فقط به پُر چانگیهای مشکوک و آلودۀ روشنفکران فروخته شدهای امثال آیت احمد و عبدالمالک و داریوش آشوری - که پُرند از آن «جوهر روشنفکری» که آنان را از تودۀ عوامالناس جدا میکند - مجال نمیدهد؟
زیرا ترحم بر یک روشنفکری که از همۀ لوازم روشنفکری فقط یک زبان نیمبند را بلغور میکند و طوطیوار کلمات رایجی را از قبیل #آزادی و #دموکراسی و انسانیت - که به قول #سارتر، خودشان در دهانشان گذاشتهاند - در کشورهای استعمارزده واگو میکنند، خیانت به تودۀ عوامالناس است که اصالت دارد و ما کردیم و دیدیم.
آقای داریوش آشوری چرا از حق صدها هزار آوارۀ عرب که قرنهاست در فلسطین زندگی میکردهاند، کلمهای بر زبان نمیآورد..!؟
✅ @Shariati_Group
📚 معلم علےشریعتے
مجموعه آثار ۳۵ / بخش دوم، صفحات ۶۳۱ تا ۶۳۷
لحظهی تاریخی که اکنون ما انسانها در آن قرار داریم یعنی قتل و عام بیش از ۳۸ هزار #انسان فلسطینی و همزمان اعتراض جریان نخبگانی و #مردم در #غرب مصادف با سکوت مطلق و شرمساری #جریان_روشنفکری #ایران است. همان جریانی که دلسوز پای گربه میشود و برای دختر بیگناه اوکراینی عزادار!
اما این سکوت مطلق جریان روشنفکری امر جدیدی نیست. هم جلال #آلاحمد و هم دکتر #شریعتی در دههی چهل و پنجاه به سکوت روشنفکران اعتراض دارند. ریشه سکوت امروزشان در رقابت و مخالفت با جمهوری اسلامی نیست. ماهیتا امکان مخالفت ندارند و سلطه چارچوب نظری اجازه مخالفت نمیدهد.
داریوش آشوری از روشنفکران دهه ۴۰ در مقالهای به دفاع از رژیم صهیونیستی پرداخت. زنده یاد دکتر شریعتی در مقالهای که در ۲۰تیر ۱۳۴۶ در مجله #فردوسی منتشر شد به شدت به امثال آشوری تاخت.
✍ شریعتی در آن زمان مینویسد:
آقای داریوش خان!
رژیمی که با #اسلحه #انگلیس و #آمریکا و #فرانسه، سرزمینی را اشغال میکند و از سراسر #اروپا، سرمایه داران را به یک کشور فقیر عربی میکشد و مردم آن را به صحرای سوزان سینا و #اردن و سراسر #آفریقا و #خاورمیانه پراکنده میکند و دهقان #مسلمان را در دهات خود محبوس میسازد و هر گاه یک کشور عربی، قصد نجات از یوغ #استعمار غربی را دارد، با یک اشاره #امپریالیسم بر آن میتازد، اسرای رسمی #جنگ را وحشیانه #شکنجه میکند، مردم را از خانههاشان بیرون میراند، و مبنای سیاسی و اجتماعی رژیم خود را بر یهودی بودن نژاد و کلیمی بودن #مذهب استوار میکند، #فاشیست است، یا کشوری که گناه نابخشودنیاش در چشم شما! این است که ملک فاروقها و گلوپ پاشاها و ملک فیصلها و ملک عبداللهها و ژنرال سوستل و آرگوها را رانده و آخرین پایگاههای امپریالیسم را در سراسر کشورهای عربی جمع میکند و از نظر داخلی فقط به پُر چانگیهای مشکوک و آلودۀ روشنفکران فروخته شدهای امثال آیت احمد و عبدالمالک و داریوش آشوری - که پُرند از آن «جوهر روشنفکری» که آنان را از تودۀ عوامالناس جدا میکند - مجال نمیدهد؟
زیرا ترحم بر یک روشنفکری که از همۀ لوازم روشنفکری فقط یک زبان نیمبند را بلغور میکند و طوطیوار کلمات رایجی را از قبیل #آزادی و #دموکراسی و انسانیت - که به قول #سارتر، خودشان در دهانشان گذاشتهاند - در کشورهای استعمارزده واگو میکنند، خیانت به تودۀ عوامالناس است که اصالت دارد و ما کردیم و دیدیم.
آقای داریوش آشوری چرا از حق صدها هزار آوارۀ عرب که قرنهاست در فلسطین زندگی میکردهاند، کلمهای بر زبان نمیآورد..!؟
✅ @Shariati_Group
📚 معلم علےشریعتے
مجموعه آثار ۳۵ / بخش دوم، صفحات ۶۳۱ تا ۶۳۷
Telegram
.