👑به یاد ژنرال چشم آبی ارتش و نیروی هوایی شاهنشاهی ایران :


یگان رژه رونده نیروی هوایی از مرکز آموزشها به فرماندهی ژنرال جهانبانی تعیین شده بود. دو ماه مانده به مراسم هر روز ما را برای تمرین میبردند، یکروز هنگام تمرین که خود تیمسار نظارت داشتند ناگهان به گروهان ما دستور توقف داد، آمد بالای سر گروهان با صدای بلند گفت :
یک نفر در وسط گروهان، کلاهش لق لق میزد! کی بود؟ خودش بیاد بیرون…

مگر کسی جرأت بیرون آمدن داشت، چراکه یا باید زندان میرفت و شاید حتی احتمال اخراج شدن هم داشت.

البته لازم به توضیح است که آنها نان بُر نبودند و ما چون بچه سال بودیم این طور فکر میکردیم.
باز برای بار دوم تیمسار جهانبانی با صدای بلند اعلام کرد به طوریکه سرهنگ بیات ماکویی و سرهنگ شاهپوری مثل بید به خودشون میلرزیدند که چرا قبلا نظارت به این موضوع نداشتند.

ناگهان یک نفر بقول بچه‌ها دل و جگر دار از صف بیرون آمد رفت پیش تیمسار. احترام نظامی گذاشت و گفت که من بودم.

تیمسار کلاه او را روی سرش بازدید کرد و مطمئن شدند که خودش است.
سپس رو کردند به سرهنگ بیات ماکویی و گفتند کلاهش را سایز بدهید.
حالا همه گروهان منتظر تصمیم تیمسار هستند که با فرد خاطی چه خواهد کرد؟ و آیا کل گروهان را پنج شنبه جمعه باز داشت خواهد کرد یا نه.

نفس‌ها در سینه حبس بود که تیمسار با صدای بلند فریاد زدند : ای عزیزان من، نیروی هوایی قبل از نیاز به پرسنل، نیاز به مرد مثل این نفر دارد.

فریاد زد بیات ماکویی بعد از مراسم به این مرد یک هفته مرخص تشویقی بده و این گروهان را هم بخاطر این نفر از چهارشنبه بفرست مرخصی.../پایان”

متن بالا، خاطره‌ای از جناب سرهنگ ناصر نیکروان عزیز بود که به مناسبت سالگرد زادروز ژنرالی که افتخار دیدنش را نداشتم اما هر زمان که تصویری از او میبینم، بی‌اختیار بغض گلویم را میفشارد، برایتان به یادگار گذاشتم.

#شهیاران_یاران_شاه
#شهیاران_کاوگان_میهن
#شهیاران_کاوگان_فریدون
#جاوید_شاه_رمز_شکوهمندی

🦁🌐@shahyarran 🌐🦁

✅