#دکتر_حکیم_زاده
میگویند دکتر حکیم زاده تعدادی بیمار و معلول بی سرپرست در تهران جمع کرده بود و جائی برای اسکان آنها نداشت. زمینی در خارج از محدوده تهران بعد از بهشت زهرا نشان کرده و شروع به ساختن میکند.
برای خرید آهن و میله گرد روزی به بازار آهن تهران که آن موقع یعنی قبل از انقلاب پائین تر از میدان اعدام خیابان مختاری بود میرود و با یک آهن فروش معامله کرده و سفارش چند بار آهن میدهد.
با نشان دادن کارت شناسائیش که رئیس بیمارستان نجات تهران است از بازاری آهن فروش میخواهد آهن را در محل تحویل دهد پولش را آنجا بگیرد و به این شرط که حتما خودش بیاید.
در روز موعود وقتی بازاری مورد نظر با ماشین شخصی به همراه کامیون آهن آلات به کهریزک میرود از تعجب زبانش بند میاید.
در گوشه ای از زمین با حلبی و چوب اتاقی ساخته بودند و حدود 50 معلول و بیمار ناتوان در آنجا قرار داشتند و در سمت دیگری دکتر پاچه های شلوار را بالا زده و به همراه عمله ها بیل به دست مشغول کار بود.
دکتر با دیدن بازاری به طرفش میرود و میگوید:
آقا من این آهنها را برای ساختن خانه ای برای این بینوایان میخواهم, خواستم شخصا بیائی و ببینی که اگر دوست داری توشه آخرتی ذخیره کنی از پولش بگذری که خرج اینها زیاد است اگر نه هم که تقدیم میکنم.
که بازاری هم استقبال کرده و خود یکی از خیران میشود.
ایشان افراد خیر و نیکوکار را شناسائی میکرد و برای اهداف خود از آنها کمک مالی میگرفت.
او کاری عظیم با بازدهی سلامت آفرینی برای قشر وسیعی از مردم انجام داد. دکتر بار غم و ناملایمات را از روی دوش بسیاری از این جماعت برداشت و پناه بی پناهان شد.
خیران ایران وقتی آوازه عشق به خدمت دکتر را دیدند، گِردش حلقه زدند، به یاریاش آمدند و عاقبت آن شد که میبینید.
آسایشگاه معلولین و سالمندان کهریزک که نشانی از رادمردیها و توانمندیهای یک مرد عاشق انسانیت به نام دکتر حکیمزاده است.
دکتر حکیم زاده پس از سالها تلاش در امر نیکوکاری در سال ۱۳۵۸ دار فانی را وداع گفت و بنا به وصیت خودش در حیاط کهریزک مکانی که خود تاسیس کرده بود و به آن عشق میورزید به خاک سپرده شد....
روحش شاد و قرین آرامش باد...
#کانون_سبز
♿️ @shahrereysdisabled
لینڪ ڪانال خبری *معلولین شهرری*☝️
میگویند دکتر حکیم زاده تعدادی بیمار و معلول بی سرپرست در تهران جمع کرده بود و جائی برای اسکان آنها نداشت. زمینی در خارج از محدوده تهران بعد از بهشت زهرا نشان کرده و شروع به ساختن میکند.
برای خرید آهن و میله گرد روزی به بازار آهن تهران که آن موقع یعنی قبل از انقلاب پائین تر از میدان اعدام خیابان مختاری بود میرود و با یک آهن فروش معامله کرده و سفارش چند بار آهن میدهد.
با نشان دادن کارت شناسائیش که رئیس بیمارستان نجات تهران است از بازاری آهن فروش میخواهد آهن را در محل تحویل دهد پولش را آنجا بگیرد و به این شرط که حتما خودش بیاید.
در روز موعود وقتی بازاری مورد نظر با ماشین شخصی به همراه کامیون آهن آلات به کهریزک میرود از تعجب زبانش بند میاید.
در گوشه ای از زمین با حلبی و چوب اتاقی ساخته بودند و حدود 50 معلول و بیمار ناتوان در آنجا قرار داشتند و در سمت دیگری دکتر پاچه های شلوار را بالا زده و به همراه عمله ها بیل به دست مشغول کار بود.
دکتر با دیدن بازاری به طرفش میرود و میگوید:
آقا من این آهنها را برای ساختن خانه ای برای این بینوایان میخواهم, خواستم شخصا بیائی و ببینی که اگر دوست داری توشه آخرتی ذخیره کنی از پولش بگذری که خرج اینها زیاد است اگر نه هم که تقدیم میکنم.
که بازاری هم استقبال کرده و خود یکی از خیران میشود.
ایشان افراد خیر و نیکوکار را شناسائی میکرد و برای اهداف خود از آنها کمک مالی میگرفت.
او کاری عظیم با بازدهی سلامت آفرینی برای قشر وسیعی از مردم انجام داد. دکتر بار غم و ناملایمات را از روی دوش بسیاری از این جماعت برداشت و پناه بی پناهان شد.
خیران ایران وقتی آوازه عشق به خدمت دکتر را دیدند، گِردش حلقه زدند، به یاریاش آمدند و عاقبت آن شد که میبینید.
آسایشگاه معلولین و سالمندان کهریزک که نشانی از رادمردیها و توانمندیهای یک مرد عاشق انسانیت به نام دکتر حکیمزاده است.
دکتر حکیم زاده پس از سالها تلاش در امر نیکوکاری در سال ۱۳۵۸ دار فانی را وداع گفت و بنا به وصیت خودش در حیاط کهریزک مکانی که خود تاسیس کرده بود و به آن عشق میورزید به خاک سپرده شد....
روحش شاد و قرین آرامش باد...
#کانون_سبز
♿️ @shahrereysdisabled
لینڪ ڪانال خبری *معلولین شهرری*☝️