#نمایشنامه
#برشی_از_یک_کتاب
هر چه بارم سنگینتر باشد خرسندترم؛ زیرا این بار آزادی من است.
همین دیروز بود که بیدلیل بر زمین راه میرفتم؛ هزاران جاده را درنوردیدم که مرا به جایی نرساندند زیرا جادهی مردان دیگر بودند.
امروز من فقط یک راه دارم که نمیدانم به کجا ختم میشود، ولی راه خودم است!
ناگهان آزادی بر من فرود آمد و مرا درنوردید...
جوانیام با باد رفت و خود را تنها دیدم و چیزی در بهشت باقی نمانده بود، نه خوبی و نه بدی و نه کسی که به من فرمان دهد.
محکومم از قانونی جز قانون خویش فرمان نبرم. هرکس باید خود راه خویش را بیابد...!
عنوان کتاب: #مگسها
نویسنده: #ژان_پل_سارتر
لینک این کتاب:
https://goo.gl/KRojuR
@shahreketab
#برشی_از_یک_کتاب
هر چه بارم سنگینتر باشد خرسندترم؛ زیرا این بار آزادی من است.
همین دیروز بود که بیدلیل بر زمین راه میرفتم؛ هزاران جاده را درنوردیدم که مرا به جایی نرساندند زیرا جادهی مردان دیگر بودند.
امروز من فقط یک راه دارم که نمیدانم به کجا ختم میشود، ولی راه خودم است!
ناگهان آزادی بر من فرود آمد و مرا درنوردید...
جوانیام با باد رفت و خود را تنها دیدم و چیزی در بهشت باقی نمانده بود، نه خوبی و نه بدی و نه کسی که به من فرمان دهد.
محکومم از قانونی جز قانون خویش فرمان نبرم. هرکس باید خود راه خویش را بیابد...!
عنوان کتاب: #مگسها
نویسنده: #ژان_پل_سارتر
لینک این کتاب:
https://goo.gl/KRojuR
@shahreketab
#نمایشنامه
#فلوريان_زلر پس از نمايشنامههاي #مادر و #پدر، سهگانه.ي خانوادگي خود را با نمايشنامهي #پسر کامل ميکند.
@shahreketab
#فلوريان_زلر پس از نمايشنامههاي #مادر و #پدر، سهگانه.ي خانوادگي خود را با نمايشنامهي #پسر کامل ميکند.
@shahreketab
#نمایشنامه
«پسر»
نيکلا هفده ساله است و گويي مشکل روحي دارد. ديگر آن کودکي نيست که هميشه ميخنديد. چه بر سرش آمده است؟ چرا ديگر به مدرسه نميرود؟ مادرش که اتفاقات زيادي را پشت سر گذاشته است و ديگر نميداند چه کند، به نيکلا پيشنهاد ميدهد که برود و با پدرش زندگي کند. پدر تمام تلاشش را ميکند که او را نجات دهد و به زندگي برگرداند. آيا کسي غير از خودمان ميتواند نجاتمان دهد؟ اين نمايشنامه فوريهي سال 2018 در تئاتر شانزهليزهي پاريس براي اولين بار به روي صحنه رفت.
عنوان کتاب: #پسر
نویسنده: #فلوریان_زلر
لینک این کتاب:
https://goo.gl/YWgCgV
@shahreketab
«پسر»
نيکلا هفده ساله است و گويي مشکل روحي دارد. ديگر آن کودکي نيست که هميشه ميخنديد. چه بر سرش آمده است؟ چرا ديگر به مدرسه نميرود؟ مادرش که اتفاقات زيادي را پشت سر گذاشته است و ديگر نميداند چه کند، به نيکلا پيشنهاد ميدهد که برود و با پدرش زندگي کند. پدر تمام تلاشش را ميکند که او را نجات دهد و به زندگي برگرداند. آيا کسي غير از خودمان ميتواند نجاتمان دهد؟ اين نمايشنامه فوريهي سال 2018 در تئاتر شانزهليزهي پاريس براي اولين بار به روي صحنه رفت.
عنوان کتاب: #پسر
نویسنده: #فلوریان_زلر
لینک این کتاب:
https://goo.gl/YWgCgV
@shahreketab
فروشگاه اینترنتی شهر کتاب آنلاین
کتاب پسر:فلوریان زلر
خرید کتاب پسر نوشته فلوریان زلر از انتشارات قطره، ساناز فلاح فرد، در شهر کتاب آنلاین.نمایش، نمایش نامه ی فرانسه قرن 20
#تازههای_شهرکتاب
#نمایشنامه
شکار مرگ مشهورترین نمایشنامۀ آیرا لوین است. این نمایشنامه در سال 1978 به روی صحنه رفت و چهار سال پیاپی ( 1793 اجرا) در برادوی رو صحنه بود و اجرا میشد. از این نظر شکار مرگ در میان نمایشنامههای کمدی-تریلر رکورددار محسوب میشود.
شکار مرگ روایتی تودرتو دارد و به شکل نمایش در نمایش نوشته شده و آکنده از لحظات غافلگیر کننده و سرشار از شوخطبعی است. داستان آن روایت کشمکش سیدنی برولِ میانسال با جوانی تهدیدگر بر سر کسب موفقیت در حرفۀ نویسندگی است.
عنوان کتاب: #شکار_مرگ
نویسنده: #آیرا_لوین
لینک این کتاب:
https://goo.gl/DehY3D
@shahreketab
#نمایشنامه
شکار مرگ مشهورترین نمایشنامۀ آیرا لوین است. این نمایشنامه در سال 1978 به روی صحنه رفت و چهار سال پیاپی ( 1793 اجرا) در برادوی رو صحنه بود و اجرا میشد. از این نظر شکار مرگ در میان نمایشنامههای کمدی-تریلر رکورددار محسوب میشود.
شکار مرگ روایتی تودرتو دارد و به شکل نمایش در نمایش نوشته شده و آکنده از لحظات غافلگیر کننده و سرشار از شوخطبعی است. داستان آن روایت کشمکش سیدنی برولِ میانسال با جوانی تهدیدگر بر سر کسب موفقیت در حرفۀ نویسندگی است.
عنوان کتاب: #شکار_مرگ
نویسنده: #آیرا_لوین
لینک این کتاب:
https://goo.gl/DehY3D
@shahreketab
#پیشنهاد_کتاب
#نمایشنامه
داستان این اثر درباره یک زن اشرافزاده روس است که به علت قرض رو به ورشکستگی است و باغ خاطرهانگیز آلبالویشان در گرو بانک است و به علت نبود منابع مالی کافی در خانواده، قرار است به زودی باغ و ملکشان حراج شود. خانواده این زن هیچ کاری برای نجات باغشان انجام نمیدهند و باغ به یک دهقانزاده تازه به ثروت رسیده، فروخته میشود. در این نمایشنامه، حادثه عمدهای که ایجاد اضطراب و هیجان یا دلهره و ترس و یا حیرت و وحشت کند روی نمیدهد. اشخاص نمایش همان آدمهایی هستند که در زندگی روزمره به آنها برمیخوریم. هیچ کدام نقش برجستهای ندارند و آنچنان قهرمانی نیستند که در هنگام نمایش این نمایشنامه ناگزیر به انتخاب ستاره دست اول باشیم. همه آدمها در عرض همدیگر قرار دارند و تقریبا همگی جزء لازم نمایشنامهاند. جوری هستند که انگار تصادفی با آنها برخورد کردهایم و بر حسب اتفاق حرفهایشان را شنیدهایم و شاهد اعمالشان در لحظههای گذرای زندگیهاشان هستیم. هیچ گونه کشمکشی در کار نیست. آدمها نه مبارزه میکنند نه شکست میخورند و نه حتی از خود دفاع میکنند و نه به حل مشکلاتی که در برابرشان قرار دارد میپردازند. منتظر حادثه مینشینند و تقدیر میرانَدشان و تقدیرشان را با شکیبایی تحمل میکنند. گویی نیروی ارادهشان فلج شده است. در بخشی از نمایشنامه «باغ آلبالو» میخوانیم: «لوباختین: ترن آماده است. خدا را شکر، چه ساعتی است؟ دونیاشا: تقریبا ساعت دو [شمع را فوت میکند]، هوا کاملا روشن شده است. لوپاختین: ترن چند ساعت تاخیر داشت؟ لااقل دو ساعت [خمیازه میکشد و تمدد اعصاب]. عجب آدم نازنینی هستم! چه کار احمقانهای کردم. مخصوصا آمدم اینجا که بروم ایستگاه پیشوازشان و مثل دیو خوابیدم...روی صندلی نشسته بودم که خوابم برد... چقدر زننده. شما بایستی بیدارم میکردید».
عنوان کتاب: #باغ_آلبالو
نویسنده: #آنتوان_چخوف
لینک این کتاب:
https://goo.gl/YgoUG7
@shahreketab
#نمایشنامه
داستان این اثر درباره یک زن اشرافزاده روس است که به علت قرض رو به ورشکستگی است و باغ خاطرهانگیز آلبالویشان در گرو بانک است و به علت نبود منابع مالی کافی در خانواده، قرار است به زودی باغ و ملکشان حراج شود. خانواده این زن هیچ کاری برای نجات باغشان انجام نمیدهند و باغ به یک دهقانزاده تازه به ثروت رسیده، فروخته میشود. در این نمایشنامه، حادثه عمدهای که ایجاد اضطراب و هیجان یا دلهره و ترس و یا حیرت و وحشت کند روی نمیدهد. اشخاص نمایش همان آدمهایی هستند که در زندگی روزمره به آنها برمیخوریم. هیچ کدام نقش برجستهای ندارند و آنچنان قهرمانی نیستند که در هنگام نمایش این نمایشنامه ناگزیر به انتخاب ستاره دست اول باشیم. همه آدمها در عرض همدیگر قرار دارند و تقریبا همگی جزء لازم نمایشنامهاند. جوری هستند که انگار تصادفی با آنها برخورد کردهایم و بر حسب اتفاق حرفهایشان را شنیدهایم و شاهد اعمالشان در لحظههای گذرای زندگیهاشان هستیم. هیچ گونه کشمکشی در کار نیست. آدمها نه مبارزه میکنند نه شکست میخورند و نه حتی از خود دفاع میکنند و نه به حل مشکلاتی که در برابرشان قرار دارد میپردازند. منتظر حادثه مینشینند و تقدیر میرانَدشان و تقدیرشان را با شکیبایی تحمل میکنند. گویی نیروی ارادهشان فلج شده است. در بخشی از نمایشنامه «باغ آلبالو» میخوانیم: «لوباختین: ترن آماده است. خدا را شکر، چه ساعتی است؟ دونیاشا: تقریبا ساعت دو [شمع را فوت میکند]، هوا کاملا روشن شده است. لوپاختین: ترن چند ساعت تاخیر داشت؟ لااقل دو ساعت [خمیازه میکشد و تمدد اعصاب]. عجب آدم نازنینی هستم! چه کار احمقانهای کردم. مخصوصا آمدم اینجا که بروم ایستگاه پیشوازشان و مثل دیو خوابیدم...روی صندلی نشسته بودم که خوابم برد... چقدر زننده. شما بایستی بیدارم میکردید».
عنوان کتاب: #باغ_آلبالو
نویسنده: #آنتوان_چخوف
لینک این کتاب:
https://goo.gl/YgoUG7
@shahreketab
#نمایشنامه
«عصر معصومیت»، بازخوانی رمان «فرانکنشتاین» نوشته مری شلی است. شخصیتهای این نمایشنامه کمتر از دو نمایشنامه پیشین است و شامل ویکتور، الیزابت، پدر روحانی، گورکن و عیسی میشود.
این نمایشنامه در سال 80 نوشته شد و فضایش در گذشتهای کمابیش دور به دستاوردهای دانش نوین در آیندهای اشاره دارد که شاید بشر تاکنون به آن دست پیدا نکرده است. این نمایشنامه، دستورصحنههای اندکی دارد؛ همچنین پیشنهادهایی چون مرگهای ناگهانی و بینشانه یا عیسایی که از جسد و جسدهایی برمیخیزد و آمدوشدهای بسیار نمایشی.
برشی از کتاب:
این مشیت پروردگار است که آنچه باید دید، دیده میشود و آنچه نباید، پنهان میماند. او که نمیداند، به خواست اوست که نمیداند. و آنکه میداند، به برکت مشیت اوست که میداند. آن پردهای که بر چشم ما کشیده شده، با همان دستی که آن را بافته است، برداشته خواهد شد... او شبان ماست. برهای که شبان را اطاعت نکند، گرسنه به خانه بازمیگردد. و آنکه گرسنه به خانه میآید، مرگ را همبالین خود میکند. آنکه فردا را میجوید...
#عصر_معصومیت
#محمد_چرمشیر، #فرهاد_مهندس_پور
لینک این کتاب
https://goo.gl/jLcNNq
@shahreketab
«عصر معصومیت»، بازخوانی رمان «فرانکنشتاین» نوشته مری شلی است. شخصیتهای این نمایشنامه کمتر از دو نمایشنامه پیشین است و شامل ویکتور، الیزابت، پدر روحانی، گورکن و عیسی میشود.
این نمایشنامه در سال 80 نوشته شد و فضایش در گذشتهای کمابیش دور به دستاوردهای دانش نوین در آیندهای اشاره دارد که شاید بشر تاکنون به آن دست پیدا نکرده است. این نمایشنامه، دستورصحنههای اندکی دارد؛ همچنین پیشنهادهایی چون مرگهای ناگهانی و بینشانه یا عیسایی که از جسد و جسدهایی برمیخیزد و آمدوشدهای بسیار نمایشی.
برشی از کتاب:
این مشیت پروردگار است که آنچه باید دید، دیده میشود و آنچه نباید، پنهان میماند. او که نمیداند، به خواست اوست که نمیداند. و آنکه میداند، به برکت مشیت اوست که میداند. آن پردهای که بر چشم ما کشیده شده، با همان دستی که آن را بافته است، برداشته خواهد شد... او شبان ماست. برهای که شبان را اطاعت نکند، گرسنه به خانه بازمیگردد. و آنکه گرسنه به خانه میآید، مرگ را همبالین خود میکند. آنکه فردا را میجوید...
#عصر_معصومیت
#محمد_چرمشیر، #فرهاد_مهندس_پور
لینک این کتاب
https://goo.gl/jLcNNq
@shahreketab
#پیشنهاد_کتاب
#نمایشنامه
درونمایهی اصلی این نمایشنامه، ملودرامی است که در یکی از ایالات جنوبی آمریکا اتفاق میافتد که در این کتاب مردمانش با خرافات و اوهام، کینه توزی و حسادت و دروغ دست به گریبانند. با خانوادهای روبه رو میشویم که در پوششی از نیرنگ و تزویر و پنهانکاری از روبه رو شدن با حقیقت سخت میهراسند. اعضای خانواده با جبه گیری خود، برای تصاحب املاک متعلق به پدر، چهار چنگولی با هم میجنگند تا پس از مرگ پدر قطعهی بزرگتری را برای خود جدا کنند و پدر خانواده بی آن که خود بداند به مرض سرطان مبتلا است و واپسین روزهای زندگی را میگذراند
.
#گربه_روی_شیروانی_داغ
#تنسی_ویلیامز
https://goo.gl/Ggxf1E
@shahreketab
#نمایشنامه
درونمایهی اصلی این نمایشنامه، ملودرامی است که در یکی از ایالات جنوبی آمریکا اتفاق میافتد که در این کتاب مردمانش با خرافات و اوهام، کینه توزی و حسادت و دروغ دست به گریبانند. با خانوادهای روبه رو میشویم که در پوششی از نیرنگ و تزویر و پنهانکاری از روبه رو شدن با حقیقت سخت میهراسند. اعضای خانواده با جبه گیری خود، برای تصاحب املاک متعلق به پدر، چهار چنگولی با هم میجنگند تا پس از مرگ پدر قطعهی بزرگتری را برای خود جدا کنند و پدر خانواده بی آن که خود بداند به مرض سرطان مبتلا است و واپسین روزهای زندگی را میگذراند
.
#گربه_روی_شیروانی_داغ
#تنسی_ویلیامز
https://goo.gl/Ggxf1E
@shahreketab
#تازههای_شهرکتاب
#نمایشنامه
«ترس و نكبت رایش سوم» شامل بیست و چهار نمایشنامه یك پردهایست، كه برتولت برشت آن را میان سالهای 1935 تا 1939 در مهاجرت نوشته است و چندتائی از آن را برای اولین بار، خود در سال 1937 در پاریس بر روی صحنه آورده است. زمانی كه برشت این «یك پرده» ایها را مینوشت هنوز آنچه باید ترس و نكبتی كه حكومت خودكامگان و جنایتكاران برای ملت آلمان به ارمغان آورده بود، برای این ملت و سایر ملتهای جهان، شناخته شده نبود.
#ترس_و_نکبت_رایش_سوم
#برتولت_برشت
https://goo.gl/N66yEj
@shahreketab
#نمایشنامه
«ترس و نكبت رایش سوم» شامل بیست و چهار نمایشنامه یك پردهایست، كه برتولت برشت آن را میان سالهای 1935 تا 1939 در مهاجرت نوشته است و چندتائی از آن را برای اولین بار، خود در سال 1937 در پاریس بر روی صحنه آورده است. زمانی كه برشت این «یك پرده» ایها را مینوشت هنوز آنچه باید ترس و نكبتی كه حكومت خودكامگان و جنایتكاران برای ملت آلمان به ارمغان آورده بود، برای این ملت و سایر ملتهای جهان، شناخته شده نبود.
#ترس_و_نکبت_رایش_سوم
#برتولت_برشت
https://goo.gl/N66yEj
@shahreketab
#پیشنهاد_کتاب
#نمایشنامه
نیک، کارگزار بسیار موفق بورس وال استریت، در نقطهی نامعلومی از پاکستان در اسارت یک گروه افراطی و خشنوتطلب مذهبی است. او در جستوجوی کورسوی امیدی برای رهایی تصمیم میگیرد تمام مهارت، دانش و تجربهاش را به کار ببندد تا گروگانگیرهایش را در بازارهای اقتصادی به سودی هنگفت برساند، چون وعدهی آنها برای آزادی نیک تامین خونبهای گزاف اوست...
ایاد اختر با نمایشنامهی رسوا به عنوان نویسندهای طراز اول شناخته شد و حالا با دست نامرئی جایگاهش را تثبیت میکند. نمایشنامههای خوشساخت اختر به مسائل روز میپردازد، اما در آنها محدود نمیشود... جانمایهی اثر زنده است و طنین نبض حیات آن احساس میشود. وقتی زندگی انسانها، کالایی است برای معامله در خیابانها خون جاری خواهد شد.
#دست_نامرئی
#ایاد_اختر
http://bit.ly/31Ik1A3
@shahreketab
#نمایشنامه
نیک، کارگزار بسیار موفق بورس وال استریت، در نقطهی نامعلومی از پاکستان در اسارت یک گروه افراطی و خشنوتطلب مذهبی است. او در جستوجوی کورسوی امیدی برای رهایی تصمیم میگیرد تمام مهارت، دانش و تجربهاش را به کار ببندد تا گروگانگیرهایش را در بازارهای اقتصادی به سودی هنگفت برساند، چون وعدهی آنها برای آزادی نیک تامین خونبهای گزاف اوست...
ایاد اختر با نمایشنامهی رسوا به عنوان نویسندهای طراز اول شناخته شد و حالا با دست نامرئی جایگاهش را تثبیت میکند. نمایشنامههای خوشساخت اختر به مسائل روز میپردازد، اما در آنها محدود نمیشود... جانمایهی اثر زنده است و طنین نبض حیات آن احساس میشود. وقتی زندگی انسانها، کالایی است برای معامله در خیابانها خون جاری خواهد شد.
#دست_نامرئی
#ایاد_اختر
http://bit.ly/31Ik1A3
@shahreketab
#نمایشنامه
#برشی_از_یک_کتاب
والين: هر وقت ديگهم نميشه، چك و چونهم نداره. اگرم بايد اخراج كنن هربار يكيشونو اخراج ميكنن بابت خطاهاي تك به تكشون. همه رو كه ريسه نميكنن همينجور فلهاي بريزن بيرون، اونم فقط هفت ديقه بعد شروع بازي، كه چشم گريون راه بيفتن برن خونه ور دل مامانشون.
#غرب_دلگیر
#مارتین_مک_دونا
http://bit.ly/2msT9UL
@shahreketab
#برشی_از_یک_کتاب
والين: هر وقت ديگهم نميشه، چك و چونهم نداره. اگرم بايد اخراج كنن هربار يكيشونو اخراج ميكنن بابت خطاهاي تك به تكشون. همه رو كه ريسه نميكنن همينجور فلهاي بريزن بيرون، اونم فقط هفت ديقه بعد شروع بازي، كه چشم گريون راه بيفتن برن خونه ور دل مامانشون.
#غرب_دلگیر
#مارتین_مک_دونا
http://bit.ly/2msT9UL
@shahreketab
#معرفی_اثر
هارولد پینتر نمایشنامه نویس انگلیسی است که به عنوان یکی از پیچیدهترین و چالشیترین نماشنامهنویسان پس از جنگ جهانی دوم شهرتی بین المللی دارد. دلیل برجستگی نماشنامههای او عبارت است از استفاده از کوچک شماری، گفتوگوهای خودمانی، کم حرفی -حتی سکوت- برای انتقال جوهرهی اندیشه شخصیت که اغلب در چندین لایهی زیرین قرار گرفته و با گفتار او در تناقص است.
#نمایشنامه_رادیویی
#هارولد_پینتر
#درد_مختصر
لینک خرید اثر:
https://bit.ly/3gQ8vdo
@shahreketab
هارولد پینتر نمایشنامه نویس انگلیسی است که به عنوان یکی از پیچیدهترین و چالشیترین نماشنامهنویسان پس از جنگ جهانی دوم شهرتی بین المللی دارد. دلیل برجستگی نماشنامههای او عبارت است از استفاده از کوچک شماری، گفتوگوهای خودمانی، کم حرفی -حتی سکوت- برای انتقال جوهرهی اندیشه شخصیت که اغلب در چندین لایهی زیرین قرار گرفته و با گفتار او در تناقص است.
#نمایشنامه_رادیویی
#هارولد_پینتر
#درد_مختصر
لینک خرید اثر:
https://bit.ly/3gQ8vdo
@shahreketab
#نمایشنامه
مربای روسی داستان زندگی روسها در دوران معاصر است. نمایشنامهای کمدی دربارهی آدمهایی که در آرزوی یک زندگی ایدهآل هستند، بی آنکه برای تحقق آن تلاش کنند از این رو، بسیاری از منتقدان ادبی مربای روسی را «پسا چخوف» نامیدهاند و آن را دنبالهی باغ آلبالو و سه خواهر میدانند، شخصیتهای مربای روسی همان شخصیتهای باغ آلبالو و سهخواهرند، همانها فقط در عصری دیگر
#مربای_روسی
#لودمیلا_اولیتسکایا
لینک خرید این نمایشنامه:
https://bit.ly/39ZVD3H
@shahreketab
مربای روسی داستان زندگی روسها در دوران معاصر است. نمایشنامهای کمدی دربارهی آدمهایی که در آرزوی یک زندگی ایدهآل هستند، بی آنکه برای تحقق آن تلاش کنند از این رو، بسیاری از منتقدان ادبی مربای روسی را «پسا چخوف» نامیدهاند و آن را دنبالهی باغ آلبالو و سه خواهر میدانند، شخصیتهای مربای روسی همان شخصیتهای باغ آلبالو و سهخواهرند، همانها فقط در عصری دیگر
#مربای_روسی
#لودمیلا_اولیتسکایا
لینک خرید این نمایشنامه:
https://bit.ly/39ZVD3H
@shahreketab