#دیالوگ
عمرم همچین تمام شده که انگار اصلا زندگی نکرده بودهام...میخوابم.
#باغ_آلبالو
#آنتوان_چخوف
https://goo.gl/KR4n9U
@shahreketab
عمرم همچین تمام شده که انگار اصلا زندگی نکرده بودهام...میخوابم.
#باغ_آلبالو
#آنتوان_چخوف
https://goo.gl/KR4n9U
@shahreketab
#دیالوگ
مردی که ساده است، احمق است. اما شما زنها یکجوری موفق میشوید ساده جلوه کنید که دلفریب و طبیعی و آرامبخش است.
#ایوانف #آنتوان_چخوف
https://goo.gl/RFxYma
@shahreketab
مردی که ساده است، احمق است. اما شما زنها یکجوری موفق میشوید ساده جلوه کنید که دلفریب و طبیعی و آرامبخش است.
#ایوانف #آنتوان_چخوف
https://goo.gl/RFxYma
@shahreketab
#دیالوگ:
در زندگی تنها عشق- عشقی که جوان و دلفریب و شاعرانه باشد و انسان را تا دنیای رویاها بالا ببرد- سعادت واقعی است.
#مرغ_دریایی #آنتوان_چخوف
https://goo.gl/Hp95RW
@shahreketab
در زندگی تنها عشق- عشقی که جوان و دلفریب و شاعرانه باشد و انسان را تا دنیای رویاها بالا ببرد- سعادت واقعی است.
#مرغ_دریایی #آنتوان_چخوف
https://goo.gl/Hp95RW
@shahreketab
#برشی_از_یک_کتاب
«وحشی»
بدون هیچ امیدی! هیچ چیزی در دنیا وجود ندارد که امید در آن یافت نشود. عشق نوامیدانه، عشق شوربختانه، آهها و افسوسها، همگی دریوریاند. کافی است آدم بخواهد. وقتی میخواهم تفنگم خطا نکند، از من اطاعت میکند. وقتی اراده میکنم زنی عاشقم شود، سرپیچی نمیکند. وقتی یکی را انتخاب میکنم، به نظرم برایش آسانتر است که سفری به ماه بکند تا اینکه از خواستهی من شانه خالی کند.
نویسنده: #آنتوان_چخوف
لینک خرید کتاب:
https://goo.gl/Dj57Wq
@shahreketab
«وحشی»
بدون هیچ امیدی! هیچ چیزی در دنیا وجود ندارد که امید در آن یافت نشود. عشق نوامیدانه، عشق شوربختانه، آهها و افسوسها، همگی دریوریاند. کافی است آدم بخواهد. وقتی میخواهم تفنگم خطا نکند، از من اطاعت میکند. وقتی اراده میکنم زنی عاشقم شود، سرپیچی نمیکند. وقتی یکی را انتخاب میکنم، به نظرم برایش آسانتر است که سفری به ماه بکند تا اینکه از خواستهی من شانه خالی کند.
نویسنده: #آنتوان_چخوف
لینک خرید کتاب:
https://goo.gl/Dj57Wq
@shahreketab
فروشگاه اینترنتی شهر کتاب آنلاین
کتاب وحشی (کمدی در چهار پرده):آنتوان چخوف
خرید کتاب وحشی (کمدی در چهار پرده) نوشته آنتوان چخوف از انتشارات کتاب پارسه (سبحان)، پرویز شهدی، در شهر کتاب آنلاین.نمایش، نمایش نامه روسی قرن 19
#داستان_جهان
#برشي_از_يك_كتاب
بیتردید غیرقابل تحملترین چیزها، وحشتناک به معنای واقعی کلمه، زندگی بدون عادتهاست، زندگی که همواره طالب فیالبداهگی است.
عنوان كتاب: #آنتوان_چخوف
نويسنده: #لارنس_سنه_ليك
لينك اين كتاب:
https://goo.gl/81o49P
@shahreketab
#برشي_از_يك_كتاب
بیتردید غیرقابل تحملترین چیزها، وحشتناک به معنای واقعی کلمه، زندگی بدون عادتهاست، زندگی که همواره طالب فیالبداهگی است.
عنوان كتاب: #آنتوان_چخوف
نويسنده: #لارنس_سنه_ليك
لينك اين كتاب:
https://goo.gl/81o49P
@shahreketab
فروشگاه اینترنتی شهر کتاب آنلاین
کتاب آنتوان چخوف:لارنس سنه لیک
خرید کتاب آنتوان چخوف نوشته لارنس سنه لیک از انتشارات قطره، یدالله آقا عباسی، در شهر کتاب آنلاین.نقد ادبی، نقد و تفسیر
#داستان_جهان
#برشی_از_یک_کتاب
کلمات همیشه این قدرت را ندارند که آدمهای خیلی خوشحال یا خیلی غمناک را ارضا کنند...
زیرا آخرین بیانِ خوشحالیِ زیاد، یا غمِ زیاد، سکوت است.
عنوان کتاب: #دشمنان
نویسنده: #آنتوان_چخوف
مترجم: #سیمین_دانشور
لینک این کتاب:
https://goo.gl/YTCcyE
@shahreketab
#برشی_از_یک_کتاب
کلمات همیشه این قدرت را ندارند که آدمهای خیلی خوشحال یا خیلی غمناک را ارضا کنند...
زیرا آخرین بیانِ خوشحالیِ زیاد، یا غمِ زیاد، سکوت است.
عنوان کتاب: #دشمنان
نویسنده: #آنتوان_چخوف
مترجم: #سیمین_دانشور
لینک این کتاب:
https://goo.gl/YTCcyE
@shahreketab
فروشگاه اینترنتی شهر کتاب آنلاین
کتاب دشمنان (داستان های خارجی 15):آنتوان چخوف
خرید کتاب دشمنان (داستان های خارجی 15) نوشته آنتوان چخوف از انتشارات امیرکبیر، سیمین دانشور، در شهر کتاب آنلاین.داستان جهان، داستان های کوتاه مجموعه ها
#دیالوگ
هیچ چیز از معتقد کردن آدم ابله به یک موضوع آسانتر نیست
#آنتوان_چخوف
#گناهکار_شهر_تودلو
https://goo.gl/vEmBqW
@shahreketab
هیچ چیز از معتقد کردن آدم ابله به یک موضوع آسانتر نیست
#آنتوان_چخوف
#گناهکار_شهر_تودلو
https://goo.gl/vEmBqW
@shahreketab
#تقویم_شهرکتاب
#آنتوان_چخوف را مهمترین داستان کوتاهنویس برمیشمارند و در زمینهٔ نمایشنامهنویسی نیز آثار برجستهای از خود بهجا گذاشتهاست
لینک آثار:
https://goo.gl/5a4tQm
@shahreketab
#آنتوان_چخوف را مهمترین داستان کوتاهنویس برمیشمارند و در زمینهٔ نمایشنامهنویسی نیز آثار برجستهای از خود بهجا گذاشتهاست
لینک آثار:
https://goo.gl/5a4tQm
@shahreketab
#معرفی_کتاب
«به سلامتی خانمها»
در داستانها و داستانکهای این مجموعه به وضوح میتوان جهتگیری سیاسی و اجتماعی چخوف را مشاهده کرد. این نوشتهها سراسر کنایاتی هستند که این نویسنده روس با استفاده از آنها جامعه خود را مورد انتقاد قرار داده است.
مثلا در داستان دختر ییلاقنشین میخوانیم:
«آنها عقیده داشتند که اگر در پشت دیوارهای دبیرستان پدر برونشیتی و برادران خودرای خود را در نظر نگیریم، جهان مملو است از شاعرهای پشمآلود، خوانندههای رنگ پریده، پیرمدرهای کینهتوز، میهنپرستان جان برکف، میلیونرهای فوقالعاده و وکیل مدافعان خوشزبان و بسیار جالب...»
چخوف در این نوشتهها با جسارت تمام از جامعه خود و طرز فکری که در میان عوام مردم شایع است میگوید و در خلال داستانهای این کتاب به روشنی میتوان متوجه طرز فکر غالب میان مردم جامعه چخوف شد.
عنوان کتاب: #به_سلامتی_خانمها
نویسنده: #آنتوان_چخوف
لینک این کتاب:
https://goo.gl/i2rwTH
@shahreketab
«به سلامتی خانمها»
در داستانها و داستانکهای این مجموعه به وضوح میتوان جهتگیری سیاسی و اجتماعی چخوف را مشاهده کرد. این نوشتهها سراسر کنایاتی هستند که این نویسنده روس با استفاده از آنها جامعه خود را مورد انتقاد قرار داده است.
مثلا در داستان دختر ییلاقنشین میخوانیم:
«آنها عقیده داشتند که اگر در پشت دیوارهای دبیرستان پدر برونشیتی و برادران خودرای خود را در نظر نگیریم، جهان مملو است از شاعرهای پشمآلود، خوانندههای رنگ پریده، پیرمدرهای کینهتوز، میهنپرستان جان برکف، میلیونرهای فوقالعاده و وکیل مدافعان خوشزبان و بسیار جالب...»
چخوف در این نوشتهها با جسارت تمام از جامعه خود و طرز فکری که در میان عوام مردم شایع است میگوید و در خلال داستانهای این کتاب به روشنی میتوان متوجه طرز فکر غالب میان مردم جامعه چخوف شد.
عنوان کتاب: #به_سلامتی_خانمها
نویسنده: #آنتوان_چخوف
لینک این کتاب:
https://goo.gl/i2rwTH
@shahreketab
فروشگاه اینترنتی شهر کتاب آنلاین
کتاب به سلامتی خانم ها:آنتوان پاولوویچ چخوف
خرید کتاب به سلامتی خانم ها نوشته آنتوان پاولوویچ چخوف از انتشارات ماهریس، حمیدرضا آتش برآب،بابک شهاب، در شهر کتاب آنلاین.داستان جهان، مجموعه داستان خارجی
#پیشنهاد_کتاب
#نمایشنامه
داستان این اثر درباره یک زن اشرافزاده روس است که به علت قرض رو به ورشکستگی است و باغ خاطرهانگیز آلبالویشان در گرو بانک است و به علت نبود منابع مالی کافی در خانواده، قرار است به زودی باغ و ملکشان حراج شود. خانواده این زن هیچ کاری برای نجات باغشان انجام نمیدهند و باغ به یک دهقانزاده تازه به ثروت رسیده، فروخته میشود. در این نمایشنامه، حادثه عمدهای که ایجاد اضطراب و هیجان یا دلهره و ترس و یا حیرت و وحشت کند روی نمیدهد. اشخاص نمایش همان آدمهایی هستند که در زندگی روزمره به آنها برمیخوریم. هیچ کدام نقش برجستهای ندارند و آنچنان قهرمانی نیستند که در هنگام نمایش این نمایشنامه ناگزیر به انتخاب ستاره دست اول باشیم. همه آدمها در عرض همدیگر قرار دارند و تقریبا همگی جزء لازم نمایشنامهاند. جوری هستند که انگار تصادفی با آنها برخورد کردهایم و بر حسب اتفاق حرفهایشان را شنیدهایم و شاهد اعمالشان در لحظههای گذرای زندگیهاشان هستیم. هیچ گونه کشمکشی در کار نیست. آدمها نه مبارزه میکنند نه شکست میخورند و نه حتی از خود دفاع میکنند و نه به حل مشکلاتی که در برابرشان قرار دارد میپردازند. منتظر حادثه مینشینند و تقدیر میرانَدشان و تقدیرشان را با شکیبایی تحمل میکنند. گویی نیروی ارادهشان فلج شده است. در بخشی از نمایشنامه «باغ آلبالو» میخوانیم: «لوباختین: ترن آماده است. خدا را شکر، چه ساعتی است؟ دونیاشا: تقریبا ساعت دو [شمع را فوت میکند]، هوا کاملا روشن شده است. لوپاختین: ترن چند ساعت تاخیر داشت؟ لااقل دو ساعت [خمیازه میکشد و تمدد اعصاب]. عجب آدم نازنینی هستم! چه کار احمقانهای کردم. مخصوصا آمدم اینجا که بروم ایستگاه پیشوازشان و مثل دیو خوابیدم...روی صندلی نشسته بودم که خوابم برد... چقدر زننده. شما بایستی بیدارم میکردید».
عنوان کتاب: #باغ_آلبالو
نویسنده: #آنتوان_چخوف
لینک این کتاب:
https://goo.gl/YgoUG7
@shahreketab
#نمایشنامه
داستان این اثر درباره یک زن اشرافزاده روس است که به علت قرض رو به ورشکستگی است و باغ خاطرهانگیز آلبالویشان در گرو بانک است و به علت نبود منابع مالی کافی در خانواده، قرار است به زودی باغ و ملکشان حراج شود. خانواده این زن هیچ کاری برای نجات باغشان انجام نمیدهند و باغ به یک دهقانزاده تازه به ثروت رسیده، فروخته میشود. در این نمایشنامه، حادثه عمدهای که ایجاد اضطراب و هیجان یا دلهره و ترس و یا حیرت و وحشت کند روی نمیدهد. اشخاص نمایش همان آدمهایی هستند که در زندگی روزمره به آنها برمیخوریم. هیچ کدام نقش برجستهای ندارند و آنچنان قهرمانی نیستند که در هنگام نمایش این نمایشنامه ناگزیر به انتخاب ستاره دست اول باشیم. همه آدمها در عرض همدیگر قرار دارند و تقریبا همگی جزء لازم نمایشنامهاند. جوری هستند که انگار تصادفی با آنها برخورد کردهایم و بر حسب اتفاق حرفهایشان را شنیدهایم و شاهد اعمالشان در لحظههای گذرای زندگیهاشان هستیم. هیچ گونه کشمکشی در کار نیست. آدمها نه مبارزه میکنند نه شکست میخورند و نه حتی از خود دفاع میکنند و نه به حل مشکلاتی که در برابرشان قرار دارد میپردازند. منتظر حادثه مینشینند و تقدیر میرانَدشان و تقدیرشان را با شکیبایی تحمل میکنند. گویی نیروی ارادهشان فلج شده است. در بخشی از نمایشنامه «باغ آلبالو» میخوانیم: «لوباختین: ترن آماده است. خدا را شکر، چه ساعتی است؟ دونیاشا: تقریبا ساعت دو [شمع را فوت میکند]، هوا کاملا روشن شده است. لوپاختین: ترن چند ساعت تاخیر داشت؟ لااقل دو ساعت [خمیازه میکشد و تمدد اعصاب]. عجب آدم نازنینی هستم! چه کار احمقانهای کردم. مخصوصا آمدم اینجا که بروم ایستگاه پیشوازشان و مثل دیو خوابیدم...روی صندلی نشسته بودم که خوابم برد... چقدر زننده. شما بایستی بیدارم میکردید».
عنوان کتاب: #باغ_آلبالو
نویسنده: #آنتوان_چخوف
لینک این کتاب:
https://goo.gl/YgoUG7
@shahreketab