شهرکتاب آنلاین
7.72K subscribers
2.88K photos
336 videos
17 files
2.42K links
نزدیک ترین شهرکتاب دنیا
www.shahreketabonline.com
Download Telegram
#دیالوگ

عمرم هم‌چین تمام شده که انگار اصلا زندگی نکرده بوده‌ام...می‌خوابم.

#باغ_آلبالو
#آنتوان_چخوف

https://goo.gl/KR4n9U
@shahreketab
#دیالوگ

مردی که ساده است، احمق است. اما شما زن‌ها یک‌جوری موفق می‌شوید ساده جلوه کنید که دلفریب و طبیعی و آرام‌بخش است.

#ایوانف #آنتوان_چخوف
https://goo.gl/RFxYma
@shahreketab
#دیالوگ:

در زندگی تنها عشق- عشقی که جوان و دلفریب و شاعرانه باشد و انسان را تا دنیای رویاها بالا ببرد- سعادت واقعی است.

#مرغ_دریایی #آنتوان_چخوف

https://goo.gl/Hp95RW
@shahreketab
#برشی_از_یک_کتاب

«وحشی»

بدون هیچ امیدی! هیچ چیزی در دنیا وجود ندارد که امید در آن یافت نشود. عشق نوامیدانه، عشق شوربختانه، آه‌ها و افسوس‌ها، همگی دری‌وری‌اند. کافی است آدم بخواهد. وقتی می‌خواهم تفنگم خطا نکند، از من اطاعت می‌کند. وقتی اراده می‌کنم زنی عاشقم شود، سرپیچی نمی‌کند. وقتی یکی را انتخاب می‌کنم، به نظرم برایش آسان‌تر است که سفری به ماه بکند تا اینکه از خواسته‌ی من شانه خالی کند.

نویسنده: #آنتوان_چخوف

لینک خرید کتاب:
https://goo.gl/Dj57Wq

@shahreketab
#دیالوگ

هیچ چیز از معتقد کردن آدم ابله به یک موضوع آسان‌تر نیست

#آنتوان_چخوف
#گناهکار_شهر_تودلو

https://goo.gl/vEmBqW

@shahreketab
#تقویم_شهرکتاب

#آنتوان_چخوف را مهم‌ترین داستان کوتاه‌نویس برمی‌شمارند و در زمینهٔ نمایش‌نامه‌نویسی نیز آثار برجسته‌ای از خود به‌جا گذاشته‌است

لینک آثار:
https://goo.gl/5a4tQm

@shahreketab
#معرفی_کتاب
«به سلامتی خانم‌ها»

در داستان‌ها و داستانک‌های این مجموعه به وضوح می‌توان جهت‌گیری سیاسی و اجتماعی چخوف را مشاهده کرد. این نوشته‌ها سراسر کنایاتی هستند که این نویسنده روس با استفاده از آن‌ها جامعه خود را مورد انتقاد قرار داده است.

مثلا در داستان دختر ییلاق‌نشین می‌خوانیم:
«آن‌ها عقیده داشتند که اگر در پشت دیوار‌های دبیرستان پدر برونشیتی و برادران خودرای خود را در نظر نگیریم، جهان مملو است از شاعر‌های پشم‌آلود، خواننده‌های رنگ پریده، پیرمدر‌های کینه‌توز، میهن‌پرستان جان برکف، میلیونر‌های فوق‌العاده و وکیل مدافعان خوش‌زبان و بسیار جالب...»

چخوف در این نوشته‌ها با جسارت تمام از جامعه خود و طرز فکری که در میان عوام مردم شایع است می‌گوید و در خلال داستان‌های این کتاب به روشنی می‌توان متوجه طرز فکر غالب میان مردم جامعه چخوف شد.

عنوان کتاب: #به_سلامتی_خانم‌ها
نویسنده: #آنتوان_چخوف

لینک این کتاب:
https://goo.gl/i2rwTH

@shahreketab
#پیشنهاد_کتاب
#نمایشنامه

داستان این اثر درباره یک زن اشراف‌زاده روس است که به علت قرض رو به ورشکستگی است و باغ خاطره‌انگیز آلبالویشان در گرو بانک است و به علت نبود منابع مالی کافی در خانواده، قرار است به زودی باغ و ملکشان حراج شود. خانواده این زن هیچ کاری برای نجات باغشان انجام نمی‌دهند و باغ به یک دهقان‌زاده تازه به ثروت رسیده، فروخته می‌شود. در این نمایشنامه، حادثه عمده‌ای که ایجاد اضطراب و هیجان یا دلهره و ترس و یا حیرت و وحشت کند روی نمی‌دهد. اشخاص نمایش همان آدم‌هایی هستند که در زندگی روزمره به آنها برمی‌خوریم. هیچ کدام نقش برجسته‌ای ندارند و آن‌چنان قهرمانی نیستند که در هنگام نمایش این نمایشنامه ناگزیر به انتخاب ستاره دست اول باشیم. همه آدم‌ها در عرض همدیگر قرار دارند و تقریبا همگی جزء لازم نمایشنامه‌اند. جوری هستند که انگار تصادفی با آنها برخورد کرده‌ایم و بر حسب اتفاق حرف‌هایشان را شنیده‌ایم و شاهد اعمالشان در لحظه‌های گذرای زندگی‌هاشان هستیم. هیچ گونه کشمکشی در کار نیست. آدم‌ها نه مبارزه می‌کنند نه شکست می‌خورند و نه حتی از خود دفاع می‌کنند و نه به حل مشکلاتی که در برابرشان قرار دارد می‌پردازند. منتظر حادثه می‌نشینند و تقدیر می‌رانَدشان و تقدیرشان را با شکیبایی تحمل می‌کنند. گویی نیروی اراده‌شان فلج شده است. در بخشی از نمایشنامه «باغ آلبالو» می‌خوانیم: «لوباختین: ترن آماده است. خدا را شکر، چه ساعتی است؟ دونیاشا: تقریبا ساعت دو [شمع را فوت می‌کند]، هوا کاملا روشن شده است. لوپاختین: ترن چند ساعت تاخیر داشت؟ لااقل دو ساعت [خمیازه می‌کشد و تمدد اعصاب]. عجب آدم نازنینی هستم! چه کار احمقانه‌ای کردم. مخصوصا آمدم اینجا که بروم ایستگاه پیشوازشان و مثل دیو خوابیدم...روی صندلی نشسته بودم که خوابم برد... چقدر زننده. شما بایستی بیدارم می‌کردید».

عنوان کتاب: #باغ_آلبالو
نویسنده: #آنتوان_چخوف

لینک این کتاب:
https://goo.gl/YgoUG7

@shahreketab