در مورد شیوهی اجبار خود به انجام کارها تجدید نظر کنید و کلمات اجبار آور را از قاموس خود حذف نمایید. به جای اینکه با اجبار به خود بگویید که من باید صبح زود بیدار شوم، چنین بگویید: "اگرچه ممکن است در ابتدا دشوار باشد اما برخاستن از جا احساس بهتری به من خواهد داد. اگرچه مجبور به این کار نیستم ولی ممکن است در پایان کار، احساس رضایتمندی به من دست دهد. در مقابل، اگر استراحت و آسودگی واقعا برای من فایده دارد، میتوانم به همین منوال ادامه داده و از آن لذت ببرم." اگر این گفتهها را در قالب خواستههای خود بازگو کنید، احساس احترام به خود در وجود شما پدیدار میشود. این کار موجب ایجاد حس استقلال و آزادی در حق انتخاب و در نتیجه عزت نفس در وجود شما میشود. خواهید دید که سیستم تشویق بهتر از سیستم تنبيه عمل میکند و تاثیر آن برای مدت بیشتری پابرجا میماند. از خود سوال کنید: چه کاری میخواهم انجام دهم؟ چگونه اقدام کنم که به نفع من باشد؟ متوجه خواهید شد که داشتن چنین دیدگاهی باعث بالا رفتن انگیزه خواهد شد.
#دیوید_برنز
💎 @shahrameslami1
#دیوید_برنز
💎 @shahrameslami1
شاید پیش خود بگویید: «چه دلیلی دارد که برای هر کاری، خودم را تحسین کنم؟ این دوستان، اقوام و همکاران من هستند که باید کار مرا تحسین کنند.» در این مورد چند مشکل وجود دارد. اول اینکه حتی اگر دیگران تلاش شما را نادیده میگیرند، شما هم به همان اندازه مقصر هستید، چون خودتان را نادیده میگیرید و خشم گرفتن هیچ فایدهای برای بهتر شدن شرایط ندارد.
حتی وقتی کسی شما را تحسین میکند، تا زمانی که نخواهید آن را باور کنید و برای آنچه گفته میشود ارزش قائل شوید، نخواهید توانست آن تحسین را بپذیرید. تا کنون چند تعریف و تمجید را نشنیده گرفتهاید چون ارزشی برای شما نداشتهاند؟ با این کار، سایرین احساس نومیدی خواهند کرد؛ چون واکنش مثبتی به گفته آنها نشان نمیدهید. طبیعی است که بعد از مدتی با عادت بد شما آشنا میشوند و دیگر شما را تحسین نخواهند کرد. نهایتا فقط آنچه در مورد کار خود فکر میکنید، خلق و خوی شما را تحت تاثیر قرار خواهد داد.
تهیه یک فهرست کتبی یا ذهنی از کارهای روزانه میتواند سودمند باشد. بنابراین برای هر کاری که انجام میدهید، هرچند کوچک، خود را تحسین کنید. بهتر است به جای اینکه به کارهای عقب مانده خود فکر کنید، برآنچه که انجام دادهاید تمرکز داشته باشید. شاید ساده به نظر برسد ولی واقعا تاثیر دارد.
#دیوید_برنز
@shahrameslami1
حتی وقتی کسی شما را تحسین میکند، تا زمانی که نخواهید آن را باور کنید و برای آنچه گفته میشود ارزش قائل شوید، نخواهید توانست آن تحسین را بپذیرید. تا کنون چند تعریف و تمجید را نشنیده گرفتهاید چون ارزشی برای شما نداشتهاند؟ با این کار، سایرین احساس نومیدی خواهند کرد؛ چون واکنش مثبتی به گفته آنها نشان نمیدهید. طبیعی است که بعد از مدتی با عادت بد شما آشنا میشوند و دیگر شما را تحسین نخواهند کرد. نهایتا فقط آنچه در مورد کار خود فکر میکنید، خلق و خوی شما را تحت تاثیر قرار خواهد داد.
تهیه یک فهرست کتبی یا ذهنی از کارهای روزانه میتواند سودمند باشد. بنابراین برای هر کاری که انجام میدهید، هرچند کوچک، خود را تحسین کنید. بهتر است به جای اینکه به کارهای عقب مانده خود فکر کنید، برآنچه که انجام دادهاید تمرکز داشته باشید. شاید ساده به نظر برسد ولی واقعا تاثیر دارد.
#دیوید_برنز
@shahrameslami1
آنچه اکثریت ما در زندگی روزمره خود تجربه میکنیم، شرطی شدن واکنش ما به تعریف و تمجید دیگران است. وقتی شخصی ظاهر یا کار شما را تحسین میکند، ممکن است بیاختیار به خود بگویید: "آنها فقط لطف دارند." حالت شدیدتر زمانی اتفاق میافتد که تعارف آنها را درون ذهن خود فاقد شایستگی لازم تلقی کنید. وقتی به آنها میگویید: "واقعاً چیز چندان مهمی نبود،" در واقع همین کار را با آنها میکنید. اگر همیشه سعی کنید که شور اتفاقات خوب در حال وقوع را با پاشیدن آب سرد خراب کنید، بدیهی است که زندگی شما دلمرده و بیروح خواهد شد.
مردود دانستن مثبتها یکی از زیانبارترین حالتهای آشفتگی شناختی است. شما همانند دانشمندی هستید که برای اثبات فرضیههای خود به دنبال یافتن مدرک و شاهد است. فرضیهای که بر افکار افسرده مستولی میشود این است که به نوعی فکر کنیم که "من كفایت ندارم." هربار که با یک تجربه منفی مواجه میشوید، آن را به همین فرضیه ربط میدهید و به این نتیجه میرسید: "همین اتفاق، آنچه که فکر میکردم را اثبات کرد. در مقابل هرگاه تجربه مثبت داشته باشید با خود میگویید که این بار اتفاقی بود، این که حساب نمیشود." بهایی که برای این طرز فکر میپردازید، احساس بیچارگی شدید و ناتوانی از تصدیق اتفاقات خوب است.
#دیوید_برنز
@shahrameslami1
مردود دانستن مثبتها یکی از زیانبارترین حالتهای آشفتگی شناختی است. شما همانند دانشمندی هستید که برای اثبات فرضیههای خود به دنبال یافتن مدرک و شاهد است. فرضیهای که بر افکار افسرده مستولی میشود این است که به نوعی فکر کنیم که "من كفایت ندارم." هربار که با یک تجربه منفی مواجه میشوید، آن را به همین فرضیه ربط میدهید و به این نتیجه میرسید: "همین اتفاق، آنچه که فکر میکردم را اثبات کرد. در مقابل هرگاه تجربه مثبت داشته باشید با خود میگویید که این بار اتفاقی بود، این که حساب نمیشود." بهایی که برای این طرز فکر میپردازید، احساس بیچارگی شدید و ناتوانی از تصدیق اتفاقات خوب است.
#دیوید_برنز
@shahrameslami1
در مورد شیوهی اجبار خود به انجام کارها تجدید نظر کنید و کلمات اجبار آور را از قاموس خود حذف نمایید. به جای اینکه با اجبار به خود بگویید که من باید صبح زود بیدار شوم، چنین بگویید: "اگرچه ممکن است در ابتدا دشوار باشد اما برخاستن از جا احساس بهتری به من خواهد داد. اگرچه مجبور به این کار نیستم ولی ممکن است در پایان کار، احساس رضایتمندی به من دست دهد. در مقابل، اگر استراحت و آسودگی واقعا برای من فایده دارد، میتوانم به همین منوال ادامه داده و از آن لذت ببرم." اگر این گفتهها را در قالب خواستههای خود بازگو کنید، احساس احترام به خود در وجود شما پدیدار میشود. این کار موجب ایجاد حس استقلال و آزادی در حق انتخاب و در نتیجه عزت نفس در وجود شما میشود. خواهید دید که سیستم تشویق بهتر از سیستم تنبيه عمل میکند و تاثیر آن برای مدت بیشتری پابرجا میماند. از خود سوال کنید: چه کاری میخواهم انجام دهم؟ چگونه اقدام کنم که به نفع من باشد؟ متوجه خواهید شد که داشتن چنین دیدگاهی باعث بالا رفتن انگیزه خواهد شد.
#دیوید_برنز
@shahrameslami1
#دیوید_برنز
@shahrameslami1