بسم رب الشهدا
شب قدر 19 رمضان رو باهم مسجد بودیم و اعمال انجام داده بودیم...
.
نزدیکای ظهر بود که برای کاری اومدم دم مسجد دیدم #حاج_حمید و پسرعموش حسن وایسادن.
سلام و علیکی کردیم و گفتم اینجا چکار میکنید؟
گفت داریم میریم #یه_جای_خوب ، میای؟
گفتم خیره ان شالله ! کجا؟
گفت سوال نکن اگه میای روشن کن موتورو دنبال ما بیا...
منم راه افتادم دنبالشون ...
مسیرو دنبال کردم تا نزدیکای #خیابان_فلسطین تازه دوزاریم افتاد اون جای خوبی که میگفت کجاس...
برای خوندن #نماز_ظهروعصر_پشت_سر_آقا رسیدیم #بیت_رهبری ، گفت واقعا حیفه این نماز ظهر های ماه_رمضان رو آدم به امامت #نائب_امام_زمان از دست بده ...
بعد از خوندن نماز و خارج شدن از بیت ، گفت بریم من این کوچه بغل یه کاری دارم
دنبالش رفتم ...
رفت دفتر سوالات و وجوهات شرعی بیت...
رفتیم طبقه بالا و با بنده خدایی که اونجا مسئول بود یه چند دقیقه ای صحبت کرد و مبلغ #خمس رو محاسبه کردن و پرداخت کرد و اومدیم بیرون....
بهش گفتم این همه وقت برا خمس دادن هست ... حتما باید الان با زبون روزه توی این گرما مارو اینهمه معطل می کردی...
گفت ببخشید ولی دلیل داشت!
گفتم چه دلیلی؟
گفت امروز روز قدر هست و توی این شب روز به گفته بزرگان هر عمل خیری هزار برابر محاسبه میشه منم خواستم خمس اندکی که پرداخت میکنم با فرمول امشب هزار برابر محاسبه بشه ...
اینو که گفت واقعا تعجب کردم که برای این مسائلش هم فکر کرده بود...
دوروز بعد بدون اینکه بهش بگم اومدم بیت و بعد از نماز ظهر رفتم و سال خمسی تشکیل دادم ...
بعد از شهادت و اتفاقات بعدش بود که فهمیدم برای لحظه لحظه و مورد به مورد زندگیش فکر میکرده و ... لایق #شهادت بود.
#شهدا_توی_دنیا_با_برنامه_زندگی_کردند
#سال_خمسی
#سیره_شهدا
#شهید_شاخص
#مدافع_حریم_انقلاب_اسلامی
#شهید_حاج_حمیدرضا_اسداللهی
#مدافع_حرم
#زندگی_برای_مهدی_عج
@shahidasadollahi
شب قدر 19 رمضان رو باهم مسجد بودیم و اعمال انجام داده بودیم...
.
نزدیکای ظهر بود که برای کاری اومدم دم مسجد دیدم #حاج_حمید و پسرعموش حسن وایسادن.
سلام و علیکی کردیم و گفتم اینجا چکار میکنید؟
گفت داریم میریم #یه_جای_خوب ، میای؟
گفتم خیره ان شالله ! کجا؟
گفت سوال نکن اگه میای روشن کن موتورو دنبال ما بیا...
منم راه افتادم دنبالشون ...
مسیرو دنبال کردم تا نزدیکای #خیابان_فلسطین تازه دوزاریم افتاد اون جای خوبی که میگفت کجاس...
برای خوندن #نماز_ظهروعصر_پشت_سر_آقا رسیدیم #بیت_رهبری ، گفت واقعا حیفه این نماز ظهر های ماه_رمضان رو آدم به امامت #نائب_امام_زمان از دست بده ...
بعد از خوندن نماز و خارج شدن از بیت ، گفت بریم من این کوچه بغل یه کاری دارم
دنبالش رفتم ...
رفت دفتر سوالات و وجوهات شرعی بیت...
رفتیم طبقه بالا و با بنده خدایی که اونجا مسئول بود یه چند دقیقه ای صحبت کرد و مبلغ #خمس رو محاسبه کردن و پرداخت کرد و اومدیم بیرون....
بهش گفتم این همه وقت برا خمس دادن هست ... حتما باید الان با زبون روزه توی این گرما مارو اینهمه معطل می کردی...
گفت ببخشید ولی دلیل داشت!
گفتم چه دلیلی؟
گفت امروز روز قدر هست و توی این شب روز به گفته بزرگان هر عمل خیری هزار برابر محاسبه میشه منم خواستم خمس اندکی که پرداخت میکنم با فرمول امشب هزار برابر محاسبه بشه ...
اینو که گفت واقعا تعجب کردم که برای این مسائلش هم فکر کرده بود...
دوروز بعد بدون اینکه بهش بگم اومدم بیت و بعد از نماز ظهر رفتم و سال خمسی تشکیل دادم ...
بعد از شهادت و اتفاقات بعدش بود که فهمیدم برای لحظه لحظه و مورد به مورد زندگیش فکر میکرده و ... لایق #شهادت بود.
#شهدا_توی_دنیا_با_برنامه_زندگی_کردند
#سال_خمسی
#سیره_شهدا
#شهید_شاخص
#مدافع_حریم_انقلاب_اسلامی
#شهید_حاج_حمیدرضا_اسداللهی
#مدافع_حرم
#زندگی_برای_مهدی_عج
@shahidasadollahi
Forwarded from Panahiani
.
#شهید_مدافع_حرم #شهید_حمید_اسداللهی
.
در محضر رهبر انقلاب میخواهم از فصل تازهای که در جامعۀ ما باز شده، برگ گلی به شما تحویل بدم
در این#مسابقه باز هم جاماندهایم
میخواهم یک قطعه از وصیتنامۀ یکی از #شهدای_مدافع_حریم اهلبیت(ع)را برای شما بخوانم
تصادفاً این #شهید بزرگوار را میشناسم
ایشان یک فعال فرهنگی
مدیر تمام عیار جهادی
فعال در راهاندازی اردوهای جهادی
وقتی به من گفتند که ایشان در سوریه به شهادت رسیده
تعجب کردم وگفتم:اینهمه کار در اینجا ریخته، او کجا رفت!
عنصری که در یک وزارتخانه استخدام و حقوق دارد
و یک بچۀ سه ماه و یک بچۀ سه ساله از خود باقی گذاشت
بچههایش را بغل گرفت به حرم امام رضا(ع) رفت
و یکشبه #وصیت_نامهاش را نوشت
گفت من دیگر از این سفر بر نمیگردم
در حرم با بچههایش خداحافظی کرد
و گفت: من میروم.
به رفیقش گفت:
«اگر میخوام شهید شوم
برای این نیست که از کار شانه خالی کنم
برای این است که
#شهید_دست_و_بالش_بازتر_است،
میخوام بیشتر کار کنم.»
واقعاً انسان کاریای بود
با عقیده رفت شهید شد
انگار این شهادت یک مرگ اختیاری ست!
.
شما چندبار پول قرض کردهای و برای خدا خرج کردهای؟
.
رفیقش میگوید:من شاهد بودم که این وصیتنامه را در حرم امام رضا(ع) نوشت. گفت: از این سفر دیگر بر نمیگردم
وقتی مسائل #سوریه شروع شد
شروع کرد دو سال #عربی کار کردن
و یکمقدار هم لهجۀ سوری کار کرد.
گفت:میخوام برم به این مردم خدمت کنم
وقتی داشت میرفت، با خودش مقداری دارو هم بُرد
و گفت: قرض میگیریم
چوبخط من خیلیجاها پُر شده ولی هنوز آبرو دارم
لیستی داشت برای پولهایی که قرض میکرد تا در آنجا خرج کند،
که بعداً حقوق بگیرد و قرضها را پس دهد
این فصل تازهایست
دیگر نمیخواهد به تاریخ #دفاع_مقدس مراجعه کنی-البته آن هم باید حفظ شود،ولی-حالا یک کسانی میآیند که امیدهای ما هستند
.
ایشان در قطعهای از وصیتنامهاش خطاب به رهبر انقلاب نوشته است:
«آن روزی که شنیدم رضایت شما بر آن است
که #سوریه_نباید_سقوط_کند،
خواستم من هم سهمی برای اجرای این فرمان داشته باشم
و حال که توفیق جهاد در این عرصه،قسمتم شده، خدا را شاکرم
و از خدا میخواهم که در این عرصه،مؤثر و مفید باشم.
رهبر عزیرم
لبیک به فرمان شما
همان تکبیر حج
همان لبیک به رسول الله(ص)
و همان #لبیک_به_یاحسین(ع) است
و این را امام بزرگوار(ره) به ما یاد داد
چون #ولایت_فقیه، همان #ولایت_رسول_الله(ص)است
برایم دعا کنید و از من راضی باشید»
اهل مسابقه اصلاً به بقیه نگاه نمیکنند
.
#بیت_رهبری #ذهنیت_مسابقه #استاد_پناهیان #پناهیان #پناهیانی
.
کانال تلگرام پناهیانی
https://telegram.me/panahiani
.
#شهید_مدافع_حرم #شهید_حمید_اسداللهی
.
در محضر رهبر انقلاب میخواهم از فصل تازهای که در جامعۀ ما باز شده، برگ گلی به شما تحویل بدم
در این#مسابقه باز هم جاماندهایم
میخواهم یک قطعه از وصیتنامۀ یکی از #شهدای_مدافع_حریم اهلبیت(ع)را برای شما بخوانم
تصادفاً این #شهید بزرگوار را میشناسم
ایشان یک فعال فرهنگی
مدیر تمام عیار جهادی
فعال در راهاندازی اردوهای جهادی
وقتی به من گفتند که ایشان در سوریه به شهادت رسیده
تعجب کردم وگفتم:اینهمه کار در اینجا ریخته، او کجا رفت!
عنصری که در یک وزارتخانه استخدام و حقوق دارد
و یک بچۀ سه ماه و یک بچۀ سه ساله از خود باقی گذاشت
بچههایش را بغل گرفت به حرم امام رضا(ع) رفت
و یکشبه #وصیت_نامهاش را نوشت
گفت من دیگر از این سفر بر نمیگردم
در حرم با بچههایش خداحافظی کرد
و گفت: من میروم.
به رفیقش گفت:
«اگر میخوام شهید شوم
برای این نیست که از کار شانه خالی کنم
برای این است که
#شهید_دست_و_بالش_بازتر_است،
میخوام بیشتر کار کنم.»
واقعاً انسان کاریای بود
با عقیده رفت شهید شد
انگار این شهادت یک مرگ اختیاری ست!
.
شما چندبار پول قرض کردهای و برای خدا خرج کردهای؟
.
رفیقش میگوید:من شاهد بودم که این وصیتنامه را در حرم امام رضا(ع) نوشت. گفت: از این سفر دیگر بر نمیگردم
وقتی مسائل #سوریه شروع شد
شروع کرد دو سال #عربی کار کردن
و یکمقدار هم لهجۀ سوری کار کرد.
گفت:میخوام برم به این مردم خدمت کنم
وقتی داشت میرفت، با خودش مقداری دارو هم بُرد
و گفت: قرض میگیریم
چوبخط من خیلیجاها پُر شده ولی هنوز آبرو دارم
لیستی داشت برای پولهایی که قرض میکرد تا در آنجا خرج کند،
که بعداً حقوق بگیرد و قرضها را پس دهد
این فصل تازهایست
دیگر نمیخواهد به تاریخ #دفاع_مقدس مراجعه کنی-البته آن هم باید حفظ شود،ولی-حالا یک کسانی میآیند که امیدهای ما هستند
.
ایشان در قطعهای از وصیتنامهاش خطاب به رهبر انقلاب نوشته است:
«آن روزی که شنیدم رضایت شما بر آن است
که #سوریه_نباید_سقوط_کند،
خواستم من هم سهمی برای اجرای این فرمان داشته باشم
و حال که توفیق جهاد در این عرصه،قسمتم شده، خدا را شاکرم
و از خدا میخواهم که در این عرصه،مؤثر و مفید باشم.
رهبر عزیرم
لبیک به فرمان شما
همان تکبیر حج
همان لبیک به رسول الله(ص)
و همان #لبیک_به_یاحسین(ع) است
و این را امام بزرگوار(ره) به ما یاد داد
چون #ولایت_فقیه، همان #ولایت_رسول_الله(ص)است
برایم دعا کنید و از من راضی باشید»
اهل مسابقه اصلاً به بقیه نگاه نمیکنند
.
#بیت_رهبری #ذهنیت_مسابقه #استاد_پناهیان #پناهیان #پناهیانی
.
کانال تلگرام پناهیانی
https://telegram.me/panahiani
.
Telegram
Panahiani
تفکرات راهبردی استاد پناهیان
Forwarded from کانالشهیدحاجحمیدرضااسداللهی
بسم رب الشهدا
شب قدر 19 رمضان رو باهم مسجد بودیم و اعمال انجام داده بودیم...
.
نزدیکای ظهر بود که برای کاری اومدم دم مسجد دیدم #حاج_حمید و پسرعموش حسن وایسادن.
سلام و علیکی کردیم و گفتم اینجا چکار میکنید؟
گفت داریم میریم #یه_جای_خوب ، میای؟
گفتم خیره ان شالله ! کجا؟
گفت سوال نکن اگه میای روشن کن موتورو دنبال ما بیا...
منم راه افتادم دنبالشون ...
مسیرو دنبال کردم تا نزدیکای #خیابان_فلسطین تازه دوزاریم افتاد اون جای خوبی که میگفت کجاس...
برای خوندن #نماز_ظهروعصر_پشت_سر_آقا رسیدیم #بیت_رهبری ، گفت واقعا حیفه این نماز ظهر های ماه_رمضان رو آدم به امامت #نائب_امام_زمان از دست بده ...
بعد از خوندن نماز و خارج شدن از بیت ، گفت بریم من این کوچه بغل یه کاری دارم
دنبالش رفتم ...
رفت دفتر سوالات و وجوهات شرعی بیت...
رفتیم طبقه بالا و با بنده خدایی که اونجا مسئول بود یه چند دقیقه ای صحبت کرد و مبلغ #خمس رو محاسبه کردن و پرداخت کرد و اومدیم بیرون....
بهش گفتم این همه وقت برا خمس دادن هست ... حتما باید الان با زبون روزه توی این گرما مارو اینهمه معطل می کردی...
گفت ببخشید ولی دلیل داشت!
گفتم چه دلیلی؟
گفت امروز روز قدر هست و توی این شب روز به گفته بزرگان هر عمل خیری هزار برابر محاسبه میشه منم خواستم خمس اندکی که پرداخت میکنم با فرمول امشب هزار برابر محاسبه بشه ...
اینو که گفت واقعا تعجب کردم که برای این مسائلش هم فکر کرده بود...
دوروز بعد بدون اینکه بهش بگم اومدم بیت و بعد از نماز ظهر رفتم و سال خمسی تشکیل دادم ...
بعد از شهادت و اتفاقات بعدش بود که فهمیدم برای لحظه لحظه و مورد به مورد زندگیش فکر میکرده و ... لایق #شهادت بود.
#شهدا_توی_دنیا_با_برنامه_زندگی_کردند
#سال_خمسی
#سیره_شهدا
#شهید_شاخص
#مدافع_حریم_انقلاب_اسلامی
#شهید_حاج_حمیدرضا_اسداللهی
#مدافع_حرم
#زندگی_برای_مهدی_عج
@shahidasadollahi
شب قدر 19 رمضان رو باهم مسجد بودیم و اعمال انجام داده بودیم...
.
نزدیکای ظهر بود که برای کاری اومدم دم مسجد دیدم #حاج_حمید و پسرعموش حسن وایسادن.
سلام و علیکی کردیم و گفتم اینجا چکار میکنید؟
گفت داریم میریم #یه_جای_خوب ، میای؟
گفتم خیره ان شالله ! کجا؟
گفت سوال نکن اگه میای روشن کن موتورو دنبال ما بیا...
منم راه افتادم دنبالشون ...
مسیرو دنبال کردم تا نزدیکای #خیابان_فلسطین تازه دوزاریم افتاد اون جای خوبی که میگفت کجاس...
برای خوندن #نماز_ظهروعصر_پشت_سر_آقا رسیدیم #بیت_رهبری ، گفت واقعا حیفه این نماز ظهر های ماه_رمضان رو آدم به امامت #نائب_امام_زمان از دست بده ...
بعد از خوندن نماز و خارج شدن از بیت ، گفت بریم من این کوچه بغل یه کاری دارم
دنبالش رفتم ...
رفت دفتر سوالات و وجوهات شرعی بیت...
رفتیم طبقه بالا و با بنده خدایی که اونجا مسئول بود یه چند دقیقه ای صحبت کرد و مبلغ #خمس رو محاسبه کردن و پرداخت کرد و اومدیم بیرون....
بهش گفتم این همه وقت برا خمس دادن هست ... حتما باید الان با زبون روزه توی این گرما مارو اینهمه معطل می کردی...
گفت ببخشید ولی دلیل داشت!
گفتم چه دلیلی؟
گفت امروز روز قدر هست و توی این شب روز به گفته بزرگان هر عمل خیری هزار برابر محاسبه میشه منم خواستم خمس اندکی که پرداخت میکنم با فرمول امشب هزار برابر محاسبه بشه ...
اینو که گفت واقعا تعجب کردم که برای این مسائلش هم فکر کرده بود...
دوروز بعد بدون اینکه بهش بگم اومدم بیت و بعد از نماز ظهر رفتم و سال خمسی تشکیل دادم ...
بعد از شهادت و اتفاقات بعدش بود که فهمیدم برای لحظه لحظه و مورد به مورد زندگیش فکر میکرده و ... لایق #شهادت بود.
#شهدا_توی_دنیا_با_برنامه_زندگی_کردند
#سال_خمسی
#سیره_شهدا
#شهید_شاخص
#مدافع_حریم_انقلاب_اسلامی
#شهید_حاج_حمیدرضا_اسداللهی
#مدافع_حرم
#زندگی_برای_مهدی_عج
@shahidasadollahi