#آثار داستایفسکی
آثار فئودور میخائیل داستایفسکی را به طور کلی می توان در سه دستۀ داستان، ترجمه و مقالات طبقه بندی کرد.
@shaby_ba_bozorgan
آثار فئودور میخائیل داستایفسکی را به طور کلی می توان در سه دستۀ داستان، ترجمه و مقالات طبقه بندی کرد.
@shaby_ba_bozorgan
#آثار
آثار داستانی داستایفسکی را می توان به رمان(و داستان بلند یا رمان کوتاه) و داستان کوتاه تقسیم کرد.
رمانها و رمانهای کوتاه
(۱۸۴۶) بیچارگان (رمان کوتاه)
(۱۸۴۶) همزاد(رمان) (رمان کوتاه)
(۱۸۴۷) خانم صاحبخانه (رمان کوتاه)
(۱۸۴۹) نیه توچکا (ناتمام)
(۱۸۵۹) رؤیای عمو (رمان کوتاه)
(۱۸۵۹) روستای استپانچیکو
(۱۸۶۱) آزردگان (تحقیر و توهین شدگان)
(۱۸۶۲) خاطرات خانه اموات
(۱۸۶۴) یادداشتهای زیرزمینی (رمان کوتاه)
(۱۸۶۶) جنایت و مکافات
(۱۸۶۷) قمارباز (رمان کوتاه)
(۱۸۶۹) ابله
(۱۸۷۰) همیشه شوهر (رمان کوتاه)
(۱۸۷۲) جنزدگان
(۱۸۷۵) جوان خام
(۱۸۸۰) برادران کارامازوف
@shaby_ba_bozorgan
آثار داستانی داستایفسکی را می توان به رمان(و داستان بلند یا رمان کوتاه) و داستان کوتاه تقسیم کرد.
رمانها و رمانهای کوتاه
(۱۸۴۶) بیچارگان (رمان کوتاه)
(۱۸۴۶) همزاد(رمان) (رمان کوتاه)
(۱۸۴۷) خانم صاحبخانه (رمان کوتاه)
(۱۸۴۹) نیه توچکا (ناتمام)
(۱۸۵۹) رؤیای عمو (رمان کوتاه)
(۱۸۵۹) روستای استپانچیکو
(۱۸۶۱) آزردگان (تحقیر و توهین شدگان)
(۱۸۶۲) خاطرات خانه اموات
(۱۸۶۴) یادداشتهای زیرزمینی (رمان کوتاه)
(۱۸۶۶) جنایت و مکافات
(۱۸۶۷) قمارباز (رمان کوتاه)
(۱۸۶۹) ابله
(۱۸۷۰) همیشه شوهر (رمان کوتاه)
(۱۸۷۲) جنزدگان
(۱۸۷۵) جوان خام
(۱۸۸۰) برادران کارامازوف
@shaby_ba_bozorgan
#آثار
داستانهای کوتاه
(۱۸۴۶) "آقای پروخارچین"
(۱۸۴۷) "رمان در نُه نامه"
(۱۸۴۸) "شوهر حسود"
(۱۸۴۸) "همسر مردی دیگر"
(۱۸۴۸) "همسر مردی دیگر و شوهر زیر تخت" (تلفیقی از دو داستان قبلی)
(۱۸۴۸) "نازکدل"
(۱۸۴۸) "پولزونکوف"
(۱۸۴۸) "دزد شرافتمند"
(۱۸۴۸) "درخت کریسمس و ازدواج"
(۱۸۴۸) "شبهای روشن"
(۱۸۴۹) "قهرمان کوچولو"
(۱۸۶۲) "یک داستان کثیف" یا "یک اتفاق مسخره"
(۱۸۶۵) "کروکدیل"
(۱۸۷۳) "بوبوک"
(۱۸۷۶) "درخت کریسمس بچههای فقیر"
(۱۸۷۶) "نازنین"
(۱۸۷۶) "ماریِ دهقان"
(۱۸۷۷) "رؤیای آدم مضحک"
@shaby_ba_bozorgan
داستانهای کوتاه
(۱۸۴۶) "آقای پروخارچین"
(۱۸۴۷) "رمان در نُه نامه"
(۱۸۴۸) "شوهر حسود"
(۱۸۴۸) "همسر مردی دیگر"
(۱۸۴۸) "همسر مردی دیگر و شوهر زیر تخت" (تلفیقی از دو داستان قبلی)
(۱۸۴۸) "نازکدل"
(۱۸۴۸) "پولزونکوف"
(۱۸۴۸) "دزد شرافتمند"
(۱۸۴۸) "درخت کریسمس و ازدواج"
(۱۸۴۸) "شبهای روشن"
(۱۸۴۹) "قهرمان کوچولو"
(۱۸۶۲) "یک داستان کثیف" یا "یک اتفاق مسخره"
(۱۸۶۵) "کروکدیل"
(۱۸۷۳) "بوبوک"
(۱۸۷۶) "درخت کریسمس بچههای فقیر"
(۱۸۷۶) "نازنین"
(۱۸۷۶) "ماریِ دهقان"
(۱۸۷۷) "رؤیای آدم مضحک"
@shaby_ba_bozorgan
نخستین رمان که در سال ۱۸۴۶ به چاپ رسید.
موضوع داستان روایت فقر است. عده ای این رمان را متاثر از داستان شنل نوشته ی نیکولای گوگول می دانند.
@shaby_ba_bozorgan
موضوع داستان روایت فقر است. عده ای این رمان را متاثر از داستان شنل نوشته ی نیکولای گوگول می دانند.
@shaby_ba_bozorgan
داستان این رمان درباره مردی است که به نظر نمی آید شخصیت اصلی داستان باشد. به جای این مرد، شخصیت اصلی قصه، مردی به نام ولچانینف است که شخصی مجرد، ثروتمند و البته مبادی آداب است.
@shaby_ba_bozorgan
@shaby_ba_bozorgan
(1866)
این کتاب داستان دانشجویی به نام راسکولْنیکُف را روایت میکند که به خاطر اصول مرتکب قتل میشود. بنابر انگیزههای پیچیدهای که حتی خود او از تحلیلشان عاجز است.
@shaby_ba_bozorgan
این کتاب داستان دانشجویی به نام راسکولْنیکُف را روایت میکند که به خاطر اصول مرتکب قتل میشود. بنابر انگیزههای پیچیدهای که حتی خود او از تحلیلشان عاجز است.
@shaby_ba_bozorgan
(۱867)
شخصيت اصلي داستاناش (آلکسی ایوانویچ)، معلم سرخانه خانواده يك ژنرال ثروتمند است. او داستان روزهايي را تعريف ميكند كه همراه خانواده ژنرال در شهري ظاهرا خيالي اقامت دارند.
@shaby_ba_bozorgan
شخصيت اصلي داستاناش (آلکسی ایوانویچ)، معلم سرخانه خانواده يك ژنرال ثروتمند است. او داستان روزهايي را تعريف ميكند كه همراه خانواده ژنرال در شهري ظاهرا خيالي اقامت دارند.
@shaby_ba_bozorgan
1869
«ابله»، داستان سرنوشت بشر است؛ بشري كه ميخواهد خوب باشد و نميداند خوبي چقدر خطرناك است. داستايفسكي دارد به ما يادآوري ميكند كه بدون ترحم، دنيا چه جاي وحشتناكي خواهد شد.
@shaby_ba_bozorgan
«ابله»، داستان سرنوشت بشر است؛ بشري كه ميخواهد خوب باشد و نميداند خوبي چقدر خطرناك است. داستايفسكي دارد به ما يادآوري ميكند كه بدون ترحم، دنيا چه جاي وحشتناكي خواهد شد.
@shaby_ba_bozorgan
كتاب درباره يك توطئه سياسي مخوف در روسيه است و شخصيتهاي بيشمار كتاب، هر يك بهگونهاي به بهانه اين توطعه سياسي جان ميگيرند، زندگي ميكنند و ميميرند.
@shaby_ba_bozorgan
@shaby_ba_bozorgan
#رمان_کوتاه_قمارباز
قمارباز یکی از آثار ممتاز و درخور توجه #داستایوفسکی است که در سن ۴۵ سالگی، تنها در مدت ۲۶ روزنگاشته شده است.
داستان رمان ماجرای خانوادهی ژنرال روسی است که ثروت انبوه خود را از دست داده و مجبور به مهاجرت به کشور دیگری شدهاند. راوی داستان که معلم فرزندان این خانواده است داستان را در حالی روایت میکند که یا از قمارخانه برگشته است یا در راه قمارخانه است. وی که به شانس خودش در قمار اعتقاد راسخ دارد مدام در اندیشه قمار است و آن را تنها راه محقق شدن خواستههایش میداند.
ماجرا ازآنجا آغاز میشود که شخصیتهای رمان
در انتظار رسیدن خبر مرگ پیرهزنی هستند که قرار است میراثش به ژنرال برسد. ژنرال با این ثروت می خواهد دل زنی فرانسوی بنام مادام بلانش را به دست آورد. شخصیتهای دیگر داستان
نیز هر یک به نوعی با این ثروت و نیازی که به آن دارند به این ماجرا پیوند خوردهاند.
راوی در دام عشق پولینا ، دختر خوانده ی ژنرال، میافتد. زنی بوالهوس که به آلکسی مقداری پول قرض داده و او را سر میز قمار میفرستد. بردهای اولیه کام آلکسی را شیرین میکند اما اندک زمانی بعد باختها و تلخ کامی ها از راه میرسند.
داستایوفسکی در قمارباز به جنون سیری ناپذیر انسان برای دستیابی به منافع مادی زندگی پرداخته و همچون اغلب آثارش با زبردستی شخصیتهای چند بعدی داستانش را به لحاظ روان شناختی کالبدشکافی میکند.
زندگی در نظر داستایوفسکی همچون یک بازی قمار است که انسان در آن هست تا فقط انتخاب کنی و گردانه را بچرخانی، و اینکه «این انتخاب آیا موفقیت و پیروزی دربردارد یا خیر؟» چیزی فرای دستان قدرت بشریت است.
الکسی ایوانویچ، راوی و شخصیت اصلی داستان، مناسبات میان افراد را مورد تجزیه و تحلیل قرار می دهد. وی با نگاهی روانکاوانه هر یک از شخصیت ها را مورد تحلیل و بررسی قرار می دهد. داستان به مسائلی همچون عشق، ثروت و طبقه ی اجتماعی، فلسفه ی هستی، تاثیر شانس و اقبال در زندگی و مسائلی از این دست اشاره دارد.
@saby_ba_bozorgan
قمارباز یکی از آثار ممتاز و درخور توجه #داستایوفسکی است که در سن ۴۵ سالگی، تنها در مدت ۲۶ روزنگاشته شده است.
داستان رمان ماجرای خانوادهی ژنرال روسی است که ثروت انبوه خود را از دست داده و مجبور به مهاجرت به کشور دیگری شدهاند. راوی داستان که معلم فرزندان این خانواده است داستان را در حالی روایت میکند که یا از قمارخانه برگشته است یا در راه قمارخانه است. وی که به شانس خودش در قمار اعتقاد راسخ دارد مدام در اندیشه قمار است و آن را تنها راه محقق شدن خواستههایش میداند.
ماجرا ازآنجا آغاز میشود که شخصیتهای رمان
در انتظار رسیدن خبر مرگ پیرهزنی هستند که قرار است میراثش به ژنرال برسد. ژنرال با این ثروت می خواهد دل زنی فرانسوی بنام مادام بلانش را به دست آورد. شخصیتهای دیگر داستان
نیز هر یک به نوعی با این ثروت و نیازی که به آن دارند به این ماجرا پیوند خوردهاند.
راوی در دام عشق پولینا ، دختر خوانده ی ژنرال، میافتد. زنی بوالهوس که به آلکسی مقداری پول قرض داده و او را سر میز قمار میفرستد. بردهای اولیه کام آلکسی را شیرین میکند اما اندک زمانی بعد باختها و تلخ کامی ها از راه میرسند.
داستایوفسکی در قمارباز به جنون سیری ناپذیر انسان برای دستیابی به منافع مادی زندگی پرداخته و همچون اغلب آثارش با زبردستی شخصیتهای چند بعدی داستانش را به لحاظ روان شناختی کالبدشکافی میکند.
زندگی در نظر داستایوفسکی همچون یک بازی قمار است که انسان در آن هست تا فقط انتخاب کنی و گردانه را بچرخانی، و اینکه «این انتخاب آیا موفقیت و پیروزی دربردارد یا خیر؟» چیزی فرای دستان قدرت بشریت است.
الکسی ایوانویچ، راوی و شخصیت اصلی داستان، مناسبات میان افراد را مورد تجزیه و تحلیل قرار می دهد. وی با نگاهی روانکاوانه هر یک از شخصیت ها را مورد تحلیل و بررسی قرار می دهد. داستان به مسائلی همچون عشق، ثروت و طبقه ی اجتماعی، فلسفه ی هستی، تاثیر شانس و اقبال در زندگی و مسائلی از این دست اشاره دارد.
@saby_ba_bozorgan