🔶🔷🔶
ــــــــــــــــــ
«در نظر گرفتن دریچهٔ ایدئولوژیک در آموزش،
ظلم به آیندهٔ مملکت»
[به بهانهٔ ۱۸ تیرماه؛ روزِ ملی ادبیات کودک و نوجوان]
▪️مرحوم پدرم یک فرزند داشت. دست من را میگرفت و توی مشهد آن دوران که خیلی کوچکتر بود میچرخیدیم. در این مدت مرحوم پدرم بدون اینکه من یک کلمهٔ اینها را بفهمم، شعرهای الفیهٔ ابن مالک را و منظومهٔ منطق و حکمتِ سبزواری که خودش استاد اینها بود برای من میخواند. من طوطیوار حفظ میکردم. دیشب بعد از هفتاد و چهار سال شروع کردم مقدار زیادی از آنها را دوره کردن.
▪️مرحوم پدرِ من از کمترین سنّی که بچه میتوانست چیزی یاد بگیرد این مغز من را که خیلی برجسته و ممتاز نبوده و نیست، سرشار کرد از مقدار زیادی چیزهایی که من بعدها اینها را پیش استادانم خواندم و فهمیدم و الان گاهی سرِ کلاسِ درس چیزهایی که در ۶ سالگی یاد گرفتم به بچههای دکتری دانشگاه تهران درس میدهم.
▪️پدرم هیچ راضی نشد من به دبستان بروم. خیلی دلم میخواست مثل بچّههای همبازی خودم، بچّههای همسایهمون، منم کیفی دستم بگیرم؛ صبح بروم مدرسه. پدرم کیف برایم خرید. کتاب اول ابتدایی هم برای من خرید، ولی گفت همینجا توی خانه!
نمیخوام بری مدرسه!
دست من را گرفت و در سن ۹ سالگی سر درس سیوطیِ ادیب که همدرسان من همهشان آدمهای بیستوچهار پنج ساله بودند، نشاند. روز اول، من را با خنده و مسخره دست انداختند که این بچه را بگذاریدش روی طاقچه! کوچولو بودم. خیلی هم ریزه پیزه بودم. ولی پدر من جدی برخورد میکرد با این مسئله.
▪️ما نسبت به آموزش ابتدایی مخصوصاً در سنین پایین خیلی خیلی کم شاید توجه داشته باشیم. من گاهی کتابهای فرزندانم را سالها پیش میدیدم. بینهایت به مسئلهٔ آموزشِ کودکان کم اهمیت میدهیم.
▪️ذهن بچه بینهایت امکانات است. ما این را خیلی ساده میگیریم و خیلی دست کم میگیریم. بدون اینکه تمام جوانب آموزش سنتی خودمان را در نظر بگیریم یا پیشرفتهایی که در حوزهٔ جهانی کودکان افتاده توجه کنیم.
از امکانات تاریخی خودمان در حوزهٔ آموزشِ کودکان که عملاً آموزشِ نسلهای بعد خواهد بود غفلت میکنیم.
▪️مشکلترین کار، شعر برای بچه است. آن شعرِ ایرج حاصل یک نبوغ بود.
خیال میکنند کسی که برای بزرگان شعر نمیتواند بگوید، پس حتماً میتواند برای بچهها شعر بگوید؛ اصلاً اینجوری نیست. کتابهای مدرسه را من قدیمها دیدم. بسیار شعرهای بدی برای بچّهها میگذارند.
▪️هر چیز، ایدئولوژیک بشود به نظر من با اشکال روبهرو میشود. نوع ایدئولوژی مارکسیسم، لنینیسم شکست خورد. ایدئولوژیهایی که بخواهند افراط کنند شکست خواهند خورد.
ما با در نظر گرفتن دریچهٔ ایدئولوژیک در آموزش، ظلم میکنیم به آیندهٔ مملکت خودمان و فلان آدمی را که هیچ کاری نمیتواند بکند میگوییم بیا برای بچهها شعر بگو.
▪️من یادم هست کتابهای بچههای هممدرسه و همبازی هفتاد سال پیش خودم را. میآمدند خانهٔ ما. کتابهایشان جا میماند. یادم هست:
ای ریزهٔ روزیِ تو بوده
از ریزشِ ریسمان مادر
خو کرده به تنگنایِ شَروان
با تنگیِ آب و نان مادر
شعری که خاقانی برای مادرش گفته است.
چه عیبی دارد بچهها با ادبیات فاخر کلاسیک ما آشنا بشوند. معلم یک خرده بیشتر وقت صرف کند.
محمدرضا شفیعی کدکنی
۲۴ آبان ۱۳۹۸
پردیس کتاب مشهد
کانال
#سیری_برمسائل_وادبیات_زنان
@seyribar 💫
•~🍃🌸🌼🍃~
#روز_ملی_ادبیات
#کودک_و_نوجوان
ــــــــــــــــــ
«در نظر گرفتن دریچهٔ ایدئولوژیک در آموزش،
ظلم به آیندهٔ مملکت»
[به بهانهٔ ۱۸ تیرماه؛ روزِ ملی ادبیات کودک و نوجوان]
▪️مرحوم پدرم یک فرزند داشت. دست من را میگرفت و توی مشهد آن دوران که خیلی کوچکتر بود میچرخیدیم. در این مدت مرحوم پدرم بدون اینکه من یک کلمهٔ اینها را بفهمم، شعرهای الفیهٔ ابن مالک را و منظومهٔ منطق و حکمتِ سبزواری که خودش استاد اینها بود برای من میخواند. من طوطیوار حفظ میکردم. دیشب بعد از هفتاد و چهار سال شروع کردم مقدار زیادی از آنها را دوره کردن.
▪️مرحوم پدرِ من از کمترین سنّی که بچه میتوانست چیزی یاد بگیرد این مغز من را که خیلی برجسته و ممتاز نبوده و نیست، سرشار کرد از مقدار زیادی چیزهایی که من بعدها اینها را پیش استادانم خواندم و فهمیدم و الان گاهی سرِ کلاسِ درس چیزهایی که در ۶ سالگی یاد گرفتم به بچههای دکتری دانشگاه تهران درس میدهم.
▪️پدرم هیچ راضی نشد من به دبستان بروم. خیلی دلم میخواست مثل بچّههای همبازی خودم، بچّههای همسایهمون، منم کیفی دستم بگیرم؛ صبح بروم مدرسه. پدرم کیف برایم خرید. کتاب اول ابتدایی هم برای من خرید، ولی گفت همینجا توی خانه!
نمیخوام بری مدرسه!
دست من را گرفت و در سن ۹ سالگی سر درس سیوطیِ ادیب که همدرسان من همهشان آدمهای بیستوچهار پنج ساله بودند، نشاند. روز اول، من را با خنده و مسخره دست انداختند که این بچه را بگذاریدش روی طاقچه! کوچولو بودم. خیلی هم ریزه پیزه بودم. ولی پدر من جدی برخورد میکرد با این مسئله.
▪️ما نسبت به آموزش ابتدایی مخصوصاً در سنین پایین خیلی خیلی کم شاید توجه داشته باشیم. من گاهی کتابهای فرزندانم را سالها پیش میدیدم. بینهایت به مسئلهٔ آموزشِ کودکان کم اهمیت میدهیم.
▪️ذهن بچه بینهایت امکانات است. ما این را خیلی ساده میگیریم و خیلی دست کم میگیریم. بدون اینکه تمام جوانب آموزش سنتی خودمان را در نظر بگیریم یا پیشرفتهایی که در حوزهٔ جهانی کودکان افتاده توجه کنیم.
از امکانات تاریخی خودمان در حوزهٔ آموزشِ کودکان که عملاً آموزشِ نسلهای بعد خواهد بود غفلت میکنیم.
▪️مشکلترین کار، شعر برای بچه است. آن شعرِ ایرج حاصل یک نبوغ بود.
خیال میکنند کسی که برای بزرگان شعر نمیتواند بگوید، پس حتماً میتواند برای بچهها شعر بگوید؛ اصلاً اینجوری نیست. کتابهای مدرسه را من قدیمها دیدم. بسیار شعرهای بدی برای بچّهها میگذارند.
▪️هر چیز، ایدئولوژیک بشود به نظر من با اشکال روبهرو میشود. نوع ایدئولوژی مارکسیسم، لنینیسم شکست خورد. ایدئولوژیهایی که بخواهند افراط کنند شکست خواهند خورد.
ما با در نظر گرفتن دریچهٔ ایدئولوژیک در آموزش، ظلم میکنیم به آیندهٔ مملکت خودمان و فلان آدمی را که هیچ کاری نمیتواند بکند میگوییم بیا برای بچهها شعر بگو.
▪️من یادم هست کتابهای بچههای هممدرسه و همبازی هفتاد سال پیش خودم را. میآمدند خانهٔ ما. کتابهایشان جا میماند. یادم هست:
ای ریزهٔ روزیِ تو بوده
از ریزشِ ریسمان مادر
خو کرده به تنگنایِ شَروان
با تنگیِ آب و نان مادر
شعری که خاقانی برای مادرش گفته است.
چه عیبی دارد بچهها با ادبیات فاخر کلاسیک ما آشنا بشوند. معلم یک خرده بیشتر وقت صرف کند.
محمدرضا شفیعی کدکنی
۲۴ آبان ۱۳۹۸
پردیس کتاب مشهد
کانال
#سیری_برمسائل_وادبیات_زنان
@seyribar 💫
•~🍃🌸🌼🍃~
#روز_ملی_ادبیات
#کودک_و_نوجوان
Telegram
attach 📎