sevenbook
89 subscribers
912 photos
23 videos
20 files
246 links
منصوری
Instagram: instagram.com/seven.book
️کتاب هفت▶️
💠سنندج . خ پاسداران . مجتمع تجاری صدف . طبقه زیر همکف . واحد ۲۳
ارائه کلیه کتب:
🔹هنری
🔹ادبی
🔹فلسفی
🔹رمان و داستان
🔹کودکان و نوجوانان
🔹تاریخی
🔹نجوم
🔹ریاضیات و فیزیک
🔹و سایر کتب درخواستی
087-33232803
Download Telegram
#کتاب
#رمان
#خارجی
#ادبیات
#بوکر
درک یک پایان
نویسنده: جولین بارنز
مترجم: نیلوفر داد

@SevenBook
#کتاب
#رمان
#خارجی
#ادبیات
#بوکر
درک یک پایان
نویسنده: جولین بارنز
مترجم: نیلوفر داد

@SevenBook

این رمان، داستان مردی میان سال را روایت می کند که در حال دست و پنجه نرم کردن با گذشته ای است که هرگز سابقا روی آن تفکر و تعمق نکرده است؛ تا اینکه صمیمی ترین دوستان کودکی اش، یکی از آن ها از گور و دیگری که همیشه و همه جا حضور دارد، با حس انتقام به زندگی او باز می گردند. تونی وبستر، شخصیت اصلی این رمان، در این فکر بود که با ساختن زندگی جدیدی برای خود، همه ی اتفاقات گذشته را پشت سر گذاشته است و زندگی مشترکش با طلاقی مسالمت آمیز و زندگی حرفه ای اش با بازنشستگی زودهنگام به سرانجام خوبی رسیده است. اما تونی با میراثی مرموز از گذشته روبرو می شود که او را وادار می سازد درباره ی چیزهای زیادی تجدید نظر کند؛ چیزهایی که او گمان می کرد در تمام این مدت به طور کامل فهمیده و درک کرده است. او همچنین مجبور می شود باورش را از ماهیت وجودی و جایگاه خود در جهان اصلاح کند. رمان درک یک پایان، رمانی بسیار جذاب با ژرفایی احساسی و روان شناختی خیره کننده است که خواننده را ترغیب می کند بدون زمین گذاشتن کتاب، بی وقفه داستان را دنبال کند.
رییس هیئت داوران بوکر در توصیف آن گفت: "کتاب مایه‌های یک اثر کلاسیک انگلیسی را دارد. این داستانی است که با انسان قرن بیست و یکم سخن می‌گوید."» در بخشی از داستان می‌خوانیم: «پا که به سن می‌گذارید، انتظار کمی آسایش دارید، نه؟ فکر می‌کنید استحقاقش را دارید. به هر حال، من این جور فکر می‌کردم. ولی بعد می‌فهمید که زندگی پاداش شایستگی سرش نمی‌شود. همچنین جوان که هستید، فکر می‌کنید می‌توانید درد و رنج پیری را پیش‌بینی کنید. خود را در عالم خیال تنها می‌بینید - طلاق گرفته‌اید، شوهر از دست داده‌اید، بچه‌ها بزرگ شده‌اند و به راه خود رفته‌اند، دوستان یکی یکی می‌میرند.»

@SevenBook
#کتاب #رمان #خارجی #انگلیس #ادبی #آخرالزمان #هزارتو #خلاق #آزادی #جنگ #عشق #فانتزی #بوکر
#کتاب_هفت #SevenBook #سنندج #Sanandaj #نشر_روزگار #7Book

اطلسِ ابر
نویسنده: دیوید میچل
مترجم: علی منصوری

@SevenBook


« اطلس ابر» رمانی از دیوید میچل، نویسنده انگلیسی است. میچل متولد ۱۹۶۹ در انگلستان است و چند سالی را بعد از ازدواجش در ژاپن زندگی کرده‌است. او به جز «اطلس ابر»، چهار رمان دیگر هم نوشته: «سایه‌نوشت»، «رویای شماره ۹»، «قوی سیاهِ سبز»، «هزار خزان جیکوب دزوت». در مجموع دوبار به خاطر «رویای شماره ۹» و «اطلس ابر» نامزد دریافت جایزه‌ی بوکر شده. در سال ۲۰۰۷ مجله‌ی تایم میچل را به عنوان یکی از صد چهره‌ی تاثیرگذار جهان معرفی کرد. در حال حاضر او در حال نوشتن رمان ششم خود است و همراه همسر و دو فرزندش در ایرلند زندگی می‌کند. او در مورد ایده‌ی ساختار این رمان گفته که اولین بار وقتی «شبی از شب‌های زمستان مسافری» ایتالو کالوینو و روایت‌های نیمه‌تمام آن را خوانده با خود گفته اگر آینه‌ای در انتهای این رمان قرار می‌گرفت و نیمه‌ی دوم آن از روایت انتهایی به ابتدایی بر می‌گشت، چه شکلی پیدا می‌کرد و به این ترتیب به شکل کنونی اطلس ابر رسیده است.
بخشی از کتاب:
شب اهدای جایزه‌ی لمون در جیکس استارلایت بار بود، بالای عمارتی در بیزواتر با یک باغچه‌ی سقفی که برای چنین رویدادهایی تدارک دیده شده بود. تمام زنجیره‌ی غذاییِ عالم نشر، فضای جِیکس را پر کرده بود. نویسندگان پریشان‌حال، کله‌گنده‌های پرآوازه، خریداران ریش‌بزی دار و کت شلوار پوش، کتابفروشان دچار سوء تغذیه، دسته‌دسته نویسنده‌های بازاری و عکاسانی که «بروگمشو» را به منزله‌ی «وای عاشقشم» تلقی می‌کنند. بگذارید همین جا این شایعه‌ی پر از توطئه را تکذیب کنم که می‌گوید دعوت دِرموت کار من بوده، این که می‌گویند بله تیموتی کاوندیش می‌دانسته نویسنده‌اش در پی انتقامی آتشین بوده و کل قضیه یک شیرین‌کاری تبلیغاتی بوده، همه‌اش مهملات رقبای نظرتنگ و حسود من است! هیچ کس تا به حال زیر بار نرفته که دعوت درموت هاگینز کار او بوده و خودش هم که دیگر بعید است پا پیش بگذارد. به هر حال، برنده اعلام شد و همگی‌مان می‌دانستیم جایزه نصیب کی می‌شود...

میچل که پیش از این هم در رمان هایش به سراغ گونه های مختلف ادبی رفته بود در این رمان تودردو روایت خود را از قرن نوزدهم شروع می کند و تا آینده ای پسا آخرالزمانی پیش می برد. اطلس ابرچنان اثر حیرت آوری ست که آدم تصور می کند لابد چند دیوید میچل وجود دارند و هر بخش از زمان کار یکی از آن هاست .

@SevenBook
#کتاب #Book #رمان #ادبيات #انگلیس #طبابت #جامعه #آزادي #خانواده #زندگي #عاطفه #معاصر #بوکر #غرب #پزشکی #رهایی #جنایت #عشق #شرلوک_هلمز
#کتاب_هفت #SevenBook #سنندج #Sanandaj #نشرنو #7Book

آرتور و جورج
نويسنده: جولین بارنز
مترجم: فرزانه قوجلو

@SevenBook

دو زندگی در یک داستان؛ در آمیختن جذاب واقعیت و خیال

شالودۀ ساختاری رمان «آرتور و جرج» را چهار بخش اصلی شکل می‌‌دهند: «آغازها»، «آغاز با یک پایان»، «پایان با یک آغاز» و «پایان‌ها». این بخش‌های اصلی را یادداشتی از نویسنده در انتهای کتاب همراهی می‌کند. در بخش اول،«آغازها»، روایت داستان دو زندگی موازی شروع می‌شود. زندگی‌هایی در انگلستان قرن نوزدهم اما بسیار متفاوت و بسیار دور از هم. یکی زندگی آرتور که از شهر ادینبرا آغاز می‌شود، سال‌های پرورش در خانه و خانواده را با حضور پدری دائم‌الخمر، مادری کاردان و اسکاتلندی و خواهران و برادران نسبتاً پرشمارمی‌گذراند. حضور مادر به عنوان والد در زندگی آرتور که بعدها به سر آرتور کانن دویل تبدیل می‌شود، آن قدر محوری و پررنگ است که او تمام تصمیم‌های ریز و درشت زندگی را با توجه به نظر، شرایط و تأیید او اتخاذ می‌کند. به کالج می‌رود، علوم پزشکی می‌خواند و به طبابت مشغول می‌شود، هرچند کارش به عنوان چشم‌پزشک تعریف چندانی ندارد اما مطب خلوت امکان خلق یکی از بزرگترین اسطوره‌های رمان‌های جنایی، شرلوک هولمز، را برایش فراهم می‌کند، برای او که از کودکی به خلق داستان و روایتِ آنچه در ذهن می‌پروراند، مشغول بود. در این راه نیز مثل همیشه مادرش حامی و مشوق اوست و کسی است که اولین نسخۀ داستان‌ها را می‌خواند و اظهار نظر می‌کند. سر آرتور در اوج رفاه و موفقیت به جنگ می‌رود و این نیز تجربه‌ای خاص در کارنامۀ فعالیت‌های متنوع اوست. به نظر می‌رسد با وجود شرایط خانوادگی و فقر و مشکلات اجتماعی، آرتور تا آخرین قطرۀ حیات را زیسته است. همیشه به دنبال کشف حقیقت بوده است، با مسائل به ظاهر عجیب و باورنکردنی ارتباطی غیرخصمانه برقرار می‌کرده اما معتقد بوده است که پشت هر معلول غیرطبیعی و پیچیده‌ای علتی علمی و توضیحی ملموس نهفته است: «علم هدایتگر است و مثل همیشه تمسخرگران را وامی‌دارد در برابرش سر خم کنند. چه کسی امواج رادیویی را باور می‌کرد؟ چه کسی اشعۀ ایکس را باور می‌کرد؟ چه کسی آرگون و هلیوم و نئون و اِکسون را باور می‌کرد که همین چند سال قبل کشف شدند؟ آنچه نادیدنی است و نامحتمل که زیر لایۀ واقعیت پنهان می‌شود، درست زیر پوست همه چیز، روز به روز بیشتر به چشم می‌آید و محتمل می‌شود. سرانجام جهان و ساکنان نیمه‌کور آن...


@SevenBook