#کتاب #رمان #داستان #روس #روسیه #شطرنج #زندگی #رضا_رضایی #ناباکوف
#کتاب_هفت #SevenBook #سنندج #Sanandaj #کارنامه #7Book
دفاع لوژین
نویسنده: ولادیمیر ناباکوف
مترجم: رضا رضایی
@SevenBook
ناگهان همه دنیا تاریک شد، انگار کسی کلیدی را زده باشد، و در این تاریکی فقط یک نقطه روشن ماند، یک شگفتی نور رسیده، یک جزیره نورانی که مقدر بود تمام زندگی اش در آن خلاصه شود سعادتی که آونگ وار به آن آویزان شده بود به سکون رسید. آن روز ماه آوریل برای همیشه منجمد شد، حال آن که در یک جای دیگر، جا به جایی فصل ها، بهار شهر، تابستان روستا، در پهنه دیگری ادامه داشت...
این رمان راجع به شخصیت خیالی لوژین (با نام کامل آلکساندر ایوانوویچ) استاد روس تبار شطرنج است که در چهارده فصل روایت میشود. بخش عمدهٔ داستان ماجراهای زندگی او در سی سالگی را روایت میکند و چند فصل ابتدایی نیز به کودکی او میپردازد.
@SevenBook
#کتاب_هفت #SevenBook #سنندج #Sanandaj #کارنامه #7Book
دفاع لوژین
نویسنده: ولادیمیر ناباکوف
مترجم: رضا رضایی
@SevenBook
ناگهان همه دنیا تاریک شد، انگار کسی کلیدی را زده باشد، و در این تاریکی فقط یک نقطه روشن ماند، یک شگفتی نور رسیده، یک جزیره نورانی که مقدر بود تمام زندگی اش در آن خلاصه شود سعادتی که آونگ وار به آن آویزان شده بود به سکون رسید. آن روز ماه آوریل برای همیشه منجمد شد، حال آن که در یک جای دیگر، جا به جایی فصل ها، بهار شهر، تابستان روستا، در پهنه دیگری ادامه داشت...
این رمان راجع به شخصیت خیالی لوژین (با نام کامل آلکساندر ایوانوویچ) استاد روس تبار شطرنج است که در چهارده فصل روایت میشود. بخش عمدهٔ داستان ماجراهای زندگی او در سی سالگی را روایت میکند و چند فصل ابتدایی نیز به کودکی او میپردازد.
@SevenBook
#کتاب #رمان #داستان #روس #روسیه #زن #زندگی #رضا_رضایی #ناباکوف #عشق #انقلاب #امریکا
#کتاب_هفت #SevenBook #سنندج #Sanandaj #کارنامه #7Book
پنین
نویسنده: ولادیمیر ناباکوف
مترجم: رضا رضایی
@SevenBook
هوس های جوانی خودش و میرا، تئاترهای آماتور ، آوازهای کولی ها، و عشق شدید میرا به عکاسی را به یاد آورد. کجا بودند آن عکس های هنری که میرا میگرفت حیوان های خانگی، ابرها، گل ها، جنگل آوریل با سایه های غان روی برف خیس شکری، سربازهایی که روی سقف قطار باری ژست می گرفتند، افق غروب، دستی که کتابی را گرفته است. آخرین روزی را که کنار نوا در پترو گراد دیدار کردند، و اشک ها، و ستاره ها و آستر ابریشمی گرم و قرمز شال پشمی او را به یاد آورد. جنگ داخلی 1918-1922 را از هم جدا کرد: تاریخ نامزدی شان را قطع کرد.
میلان کوندرا جایی نقل کرده است که روزی یکی از آن زنان میانسال ابلهی که به ادبیات عشق می ورزند و همیشه دور و بر نویسندگان بزرگ می پلکند، به گوستاو فلوبر پیله کرد که «مادام بواری کیست؟» و جواب شنید: «مادام بواری خود من است.» این جواب زن را به فکر فرو برد. او به عقل فلوبر شک کرد که خود را با یک زن یکی می گیرد و نفهمید که «مادام بواری خود من است» حتما معنای دیگری غیر از آن سطحی ترین معنای لغوی جمله نیز دارد. ولادیمیر ناباکوف نیز در جواب خبرنگاری که از او پرسیده بود: «پنین کیست؟» همان جواب فلوبر را تکرار کرد : «پنین خود من است.» ناباکوف نه درباره هامبرت، نه سباستین نایت، نه جان شید شاعر شگفت انگیز «آتش پریده رنگ» و نه هیچ کدام از شخصیت های دیگر آثارش چنین حرفی نزده است و ماجرا وقتی جدی تر می شود که بدانیم «پنین» شاید ضدآمریکایی ترین رمان ناباکوف است و همان کسی که ناباکوف او را «خود من» خوانده، بیشترین تحقیر و آزار را در ینگه دنیا متحمل شده است.
در این رمان، ناباکوف به سه گروه به شدت حمله می کند: انقلابی های شوروی و کسانی که در این کشور قدرت را در دست دارند، روس های ساکن آمریکا، آن دسته از روس های بی بخاری که مخالف انقلاب اند، شیفته آمریکا هستند و منتظرند شوروی از بین برود و با عزت و افتخار به روسیه شان برگردند و آمریکایی هایی که هر چند استاد دانشگاه هستند و از فرهیختگان جامعه به شمار می روند، به زعم ناباکوف در بلاهت و سطحی نگری کم از دو گروه قبل ندارند. در این میان قربانی اصلی خود پنین است؛ مردی که در بین این سه دسته گرفتار شده و راهی ندارد جز آنکه در جنگل آمریکا به مرز جنون برسد. مساله زبان در رمان «پنین» خود نیاز به بحثی مفصل دارد.
در همان ابتدای رمان، شاید اگر آن دره عظیم بین زبان روسی و انگلیسی وجود نداشت، آن بلا در سفر با اتوبوس بر سر پنین نمی آمد. تیموفی پنین شیفته زبان روسی است و با چنان وجد و ستایشی کلمات این زبان را تلفظ می کند که گویی در حال خواندن اپرایی از موتزارت است اما این تسلط پنین بر روسی و شیفتگی او به این زبان، دقیقا همان چیزی است که موضوع خنده و مضحکه شاگردان انگلیسی زبان اوست. این واکنش های تند ناباکوف به محیط اطراف به نوعی نتیجه همین سرگشتگی بین این سه گروه در ینگه دنیا است و ناباکوف در بسیاری از مواقع از این حمله ها به عنوان سپر دفاعی استفاده می کند. بهترین راه نفوذ به جهان پیچیده ناباکوف رمان های اوست و در این راه باید این جمله ناباکوف را در پس ذهن داشت که «پنین خود من است.»
@SevenBook
#کتاب_هفت #SevenBook #سنندج #Sanandaj #کارنامه #7Book
پنین
نویسنده: ولادیمیر ناباکوف
مترجم: رضا رضایی
@SevenBook
هوس های جوانی خودش و میرا، تئاترهای آماتور ، آوازهای کولی ها، و عشق شدید میرا به عکاسی را به یاد آورد. کجا بودند آن عکس های هنری که میرا میگرفت حیوان های خانگی، ابرها، گل ها، جنگل آوریل با سایه های غان روی برف خیس شکری، سربازهایی که روی سقف قطار باری ژست می گرفتند، افق غروب، دستی که کتابی را گرفته است. آخرین روزی را که کنار نوا در پترو گراد دیدار کردند، و اشک ها، و ستاره ها و آستر ابریشمی گرم و قرمز شال پشمی او را به یاد آورد. جنگ داخلی 1918-1922 را از هم جدا کرد: تاریخ نامزدی شان را قطع کرد.
میلان کوندرا جایی نقل کرده است که روزی یکی از آن زنان میانسال ابلهی که به ادبیات عشق می ورزند و همیشه دور و بر نویسندگان بزرگ می پلکند، به گوستاو فلوبر پیله کرد که «مادام بواری کیست؟» و جواب شنید: «مادام بواری خود من است.» این جواب زن را به فکر فرو برد. او به عقل فلوبر شک کرد که خود را با یک زن یکی می گیرد و نفهمید که «مادام بواری خود من است» حتما معنای دیگری غیر از آن سطحی ترین معنای لغوی جمله نیز دارد. ولادیمیر ناباکوف نیز در جواب خبرنگاری که از او پرسیده بود: «پنین کیست؟» همان جواب فلوبر را تکرار کرد : «پنین خود من است.» ناباکوف نه درباره هامبرت، نه سباستین نایت، نه جان شید شاعر شگفت انگیز «آتش پریده رنگ» و نه هیچ کدام از شخصیت های دیگر آثارش چنین حرفی نزده است و ماجرا وقتی جدی تر می شود که بدانیم «پنین» شاید ضدآمریکایی ترین رمان ناباکوف است و همان کسی که ناباکوف او را «خود من» خوانده، بیشترین تحقیر و آزار را در ینگه دنیا متحمل شده است.
در این رمان، ناباکوف به سه گروه به شدت حمله می کند: انقلابی های شوروی و کسانی که در این کشور قدرت را در دست دارند، روس های ساکن آمریکا، آن دسته از روس های بی بخاری که مخالف انقلاب اند، شیفته آمریکا هستند و منتظرند شوروی از بین برود و با عزت و افتخار به روسیه شان برگردند و آمریکایی هایی که هر چند استاد دانشگاه هستند و از فرهیختگان جامعه به شمار می روند، به زعم ناباکوف در بلاهت و سطحی نگری کم از دو گروه قبل ندارند. در این میان قربانی اصلی خود پنین است؛ مردی که در بین این سه دسته گرفتار شده و راهی ندارد جز آنکه در جنگل آمریکا به مرز جنون برسد. مساله زبان در رمان «پنین» خود نیاز به بحثی مفصل دارد.
در همان ابتدای رمان، شاید اگر آن دره عظیم بین زبان روسی و انگلیسی وجود نداشت، آن بلا در سفر با اتوبوس بر سر پنین نمی آمد. تیموفی پنین شیفته زبان روسی است و با چنان وجد و ستایشی کلمات این زبان را تلفظ می کند که گویی در حال خواندن اپرایی از موتزارت است اما این تسلط پنین بر روسی و شیفتگی او به این زبان، دقیقا همان چیزی است که موضوع خنده و مضحکه شاگردان انگلیسی زبان اوست. این واکنش های تند ناباکوف به محیط اطراف به نوعی نتیجه همین سرگشتگی بین این سه گروه در ینگه دنیا است و ناباکوف در بسیاری از مواقع از این حمله ها به عنوان سپر دفاعی استفاده می کند. بهترین راه نفوذ به جهان پیچیده ناباکوف رمان های اوست و در این راه باید این جمله ناباکوف را در پس ذهن داشت که «پنین خود من است.»
@SevenBook