#کتاب #Book #رمان #خارجی #انگلیس #طبقه_اجتماعی #Big_Read #جامعه #زندگی #سیاست
#کتاب_هفت #SevenBook #سنندج #Sanandaj #نشر_چشمه #7Book
مجوس
نویسنده: جان فاولز
مترجم: پیمان خاکسار
@SevenBook
مجوس را از مهم ترین رمان های قرن بیستم می دانند. سال 2003 بی بی سی برای مشخص کردن محبوب ترین کتاب نزد انگلیسی ها یک نظر سنجی انجام داد با عنوان big read. طی حدود دو سال نزدیک یک میلیون نفر رای دادند و در نهایت فهرستی صد تایی اعلام شد. مجوس در این فهرست شصت و هفتمین عنوان کتاب شد. سال 1999 نیز مدرن لایبرری یک موسسه ی انتشاراتی آمریکایی متعلق به رندم هاوس دو فهرست صد تایی از بهترین کتاب های انگلیسی زبان قرن بیستم منتشر کرد که امروزه بسیار به آن ها ارجاع می شود. یکی به انتخاب هیئت داوران و یکی به انتخاب خوانندگان. مجوس یکی از معدود کتاب هایی بود که در هر دو فهرست حضور داشت. باقی آثار مشترک فهرست ها عناوینی بودند از قبیل گتسبی بزرگ، خشم و هیاهو، سلاخ خانه ی شماره پنج و وداع با اسلحه.
رمان این گونه آغاز می شود:
من متولد سال 1927 هستم، تنها فرزند والدینی از طبقه ی متوسط، هر دو انگلیسی، که آن ها هم در سایه ی مسخره و دراز ملکه ویکتوریای کوتوله ولی هیولاوش به دنیا آمده بودند، و آن قدر در تاریخ سر بلند نکرده بودند که بتوانند از این سایه خلاصی یابند. مرا فرستادند به مدرسه ی دولتی، دو سال وقتم را با خدمت سربازی تلف کردم، رفتم آکسفورد و آن جا کم کم متوجه شدم آن آدمی نیستم که دوست داشتم باشم.
جان رابرت فاولز در تاریخ 31 مارس 1926 در لی-آن-سی شهرک کوچکی در 60 کیلومتری لندن متولد شد. دوره متوسطه را در مدرسه بدفورد سپری کرد. پس از آن که مدت کوتاهی در دانشگاه ادینبورگ تحصیل کرد در سال 1945 برای خدمت نظامی به ارتش پیوست، دوران آموزشی وی مقارن با اتمام جنگ جهانی دوم بود لذا فاولز بهطور مستقیم در نبردهای آن جنگ حضور نداشت. پس از چندی دریافت که زندگی نظامی با روحیات وی سازگار نیست بنابراین در سال 1947 تصمیم گرفت ارتش را ترک کند. پس از آن به اکسفورد رفت و در آنجا بود که اگزیستانسیالیسم را کشف کرد و به آثار ژان پل سارتر و آلبر کامو علاقمند شد. فاولز در سال 1950 در رشته زبان فرانسوی فارغالتحصیل شد و کارش را به عنوان نویسنده آغاز کرد.
متن پشت جلد کتاب: «شما به دنیاهای دیگه سفر میکنید؟»
«بله. من به دنیاهای دیگه سفر میکنم.»
لیوانم را گذاشتم روی میز و یک سیگار درآوردم و قبل از اینکه دوباره شروع کنم به حرف زدن، روشنش کردم.
«سفر جسمانی؟»
«اگر بتونی به من بگی جسم کجا تموم میشه و ذهن کجا شروع، اونوقت جوابت رو میدم.»
@SevenBook
#کتاب_هفت #SevenBook #سنندج #Sanandaj #نشر_چشمه #7Book
مجوس
نویسنده: جان فاولز
مترجم: پیمان خاکسار
@SevenBook
مجوس را از مهم ترین رمان های قرن بیستم می دانند. سال 2003 بی بی سی برای مشخص کردن محبوب ترین کتاب نزد انگلیسی ها یک نظر سنجی انجام داد با عنوان big read. طی حدود دو سال نزدیک یک میلیون نفر رای دادند و در نهایت فهرستی صد تایی اعلام شد. مجوس در این فهرست شصت و هفتمین عنوان کتاب شد. سال 1999 نیز مدرن لایبرری یک موسسه ی انتشاراتی آمریکایی متعلق به رندم هاوس دو فهرست صد تایی از بهترین کتاب های انگلیسی زبان قرن بیستم منتشر کرد که امروزه بسیار به آن ها ارجاع می شود. یکی به انتخاب هیئت داوران و یکی به انتخاب خوانندگان. مجوس یکی از معدود کتاب هایی بود که در هر دو فهرست حضور داشت. باقی آثار مشترک فهرست ها عناوینی بودند از قبیل گتسبی بزرگ، خشم و هیاهو، سلاخ خانه ی شماره پنج و وداع با اسلحه.
رمان این گونه آغاز می شود:
من متولد سال 1927 هستم، تنها فرزند والدینی از طبقه ی متوسط، هر دو انگلیسی، که آن ها هم در سایه ی مسخره و دراز ملکه ویکتوریای کوتوله ولی هیولاوش به دنیا آمده بودند، و آن قدر در تاریخ سر بلند نکرده بودند که بتوانند از این سایه خلاصی یابند. مرا فرستادند به مدرسه ی دولتی، دو سال وقتم را با خدمت سربازی تلف کردم، رفتم آکسفورد و آن جا کم کم متوجه شدم آن آدمی نیستم که دوست داشتم باشم.
جان رابرت فاولز در تاریخ 31 مارس 1926 در لی-آن-سی شهرک کوچکی در 60 کیلومتری لندن متولد شد. دوره متوسطه را در مدرسه بدفورد سپری کرد. پس از آن که مدت کوتاهی در دانشگاه ادینبورگ تحصیل کرد در سال 1945 برای خدمت نظامی به ارتش پیوست، دوران آموزشی وی مقارن با اتمام جنگ جهانی دوم بود لذا فاولز بهطور مستقیم در نبردهای آن جنگ حضور نداشت. پس از چندی دریافت که زندگی نظامی با روحیات وی سازگار نیست بنابراین در سال 1947 تصمیم گرفت ارتش را ترک کند. پس از آن به اکسفورد رفت و در آنجا بود که اگزیستانسیالیسم را کشف کرد و به آثار ژان پل سارتر و آلبر کامو علاقمند شد. فاولز در سال 1950 در رشته زبان فرانسوی فارغالتحصیل شد و کارش را به عنوان نویسنده آغاز کرد.
متن پشت جلد کتاب: «شما به دنیاهای دیگه سفر میکنید؟»
«بله. من به دنیاهای دیگه سفر میکنم.»
لیوانم را گذاشتم روی میز و یک سیگار درآوردم و قبل از اینکه دوباره شروع کنم به حرف زدن، روشنش کردم.
«سفر جسمانی؟»
«اگر بتونی به من بگی جسم کجا تموم میشه و ذهن کجا شروع، اونوقت جوابت رو میدم.»
@SevenBook