#کتاب #Book #رمان #داستان #ویتنام #جنگ #جامعه #آلاسکا #طبیعت #زندگی #عشق #خانواده #تنهایی #امریکا #حیات_وحش #آزادی #ترجمه
#کتاب_هفت #SevenBook #سنندج #Sanandaj #انتشارات_باران_خرد #7Book
تنهایی بزرگ در آلاسکا
نویسنده: کریستین هانا
ترجمه: مهرداد یوسفی
این اثر به زبان اصلی نیز موجود می باشد.
@SevenBook
در کتاب "تنهایی بزرگ در آلاسکا" خانواده ای از هم پاشیده به دنبال از نو ساختن زندگی شان راهی طبیعت وحشی و جدا افتاده آلاسکا می شوند و نهایتا درک می کنند که طبیعت غیرقابل پیش بینی به مراتب کم خطرتر از شخصیت پیچیده انسان ها است.
سال 1974 بود که ارنت آلبرایت،مردی زودجوش و متحول شده از جنگ ویتنام به خانه بر می گردد.وقتی یک شغل دیگر را هم از دست می دهد،به طور آنی تصمیم می گیرد دست زن و دخترش را بگیرد و به آخرین سنگر آمریکا،ببرد و زندگی تازه ای را در طبیعت وحشی آنجا آغاز کند.
کورا برای مردی که عاشق او است،هر کاری می کند،حتی اگر این به معنی سفر با او به سرزمین نشناخته ها باشد.لنی سیزده ساله که در دام رابطه پر شور و طوفانی پدر و مادرش گیر افتاده،چاره ای ندارد مگر این که در کنار خانواده اش بماند، و امیدوار باشد این سرزمین جدید راه های جدیدی را برایشان باز کند.
در گوشه ای دورافتاده و بیرحم از آلاسکا،آلبرایت ها خود را در میان جامعه ای از مردان و زنان قوی می بینند.روزهای طولانی آفتابی و سخاوت بومیان عدم آمادگی و آذوقه رو به پایان این تازه واردها را جبران می کند.
اما با آمدن زمستان و فراگیر شدن تاریکی، وضع روحی شکننده ارنت رو به وخامت می گذارد.خیلی زود خطرات بیرون در برابر تهدیدات داخل رنگ می بازند.در کلبه کوچک و پوشیده با برف آنها؛ لنی و مادرش این حقیقت تلخ را می فهمند که جز خودشان کسی را ندارند.
@SevenBook
#کتاب_هفت #SevenBook #سنندج #Sanandaj #انتشارات_باران_خرد #7Book
تنهایی بزرگ در آلاسکا
نویسنده: کریستین هانا
ترجمه: مهرداد یوسفی
این اثر به زبان اصلی نیز موجود می باشد.
@SevenBook
در کتاب "تنهایی بزرگ در آلاسکا" خانواده ای از هم پاشیده به دنبال از نو ساختن زندگی شان راهی طبیعت وحشی و جدا افتاده آلاسکا می شوند و نهایتا درک می کنند که طبیعت غیرقابل پیش بینی به مراتب کم خطرتر از شخصیت پیچیده انسان ها است.
سال 1974 بود که ارنت آلبرایت،مردی زودجوش و متحول شده از جنگ ویتنام به خانه بر می گردد.وقتی یک شغل دیگر را هم از دست می دهد،به طور آنی تصمیم می گیرد دست زن و دخترش را بگیرد و به آخرین سنگر آمریکا،ببرد و زندگی تازه ای را در طبیعت وحشی آنجا آغاز کند.
کورا برای مردی که عاشق او است،هر کاری می کند،حتی اگر این به معنی سفر با او به سرزمین نشناخته ها باشد.لنی سیزده ساله که در دام رابطه پر شور و طوفانی پدر و مادرش گیر افتاده،چاره ای ندارد مگر این که در کنار خانواده اش بماند، و امیدوار باشد این سرزمین جدید راه های جدیدی را برایشان باز کند.
در گوشه ای دورافتاده و بیرحم از آلاسکا،آلبرایت ها خود را در میان جامعه ای از مردان و زنان قوی می بینند.روزهای طولانی آفتابی و سخاوت بومیان عدم آمادگی و آذوقه رو به پایان این تازه واردها را جبران می کند.
اما با آمدن زمستان و فراگیر شدن تاریکی، وضع روحی شکننده ارنت رو به وخامت می گذارد.خیلی زود خطرات بیرون در برابر تهدیدات داخل رنگ می بازند.در کلبه کوچک و پوشیده با برف آنها؛ لنی و مادرش این حقیقت تلخ را می فهمند که جز خودشان کسی را ندارند.
@SevenBook