لذت قرآن| #تأملات_موسوی
[ومَا أَعْجَلَكَ عَن قَوْمِكَ يَا مُوسَىٰ * قَالَ هُمْ أُولَاءِ عَلَىٰ أَثَرِي وَعَجِلْتُ إِلَيْكَ رَبِّ لِتَرْضَىٰ] (طه/۸۳ و ۸۴)
پیش از آغاز، گوشزد یک نکته، ضروری است. قرآن کریم، کلام معبود، تنها بخش محدودی از آن مستقیما از ما میخواهد کاری انجام دهیم یا کاری انجام ندهیم. بیشتر قرآن کریم با تنوع موضوعات خود، در راستای تصحیح بینش ما است، و اگر بینش تصحیح شود، منش آدمی (رفتارهای صادقانه) تقویت خواهد شد. بنابراین ضروری است با این انگیزه به سراغ قرآن برویم که ما برای هر لحظه زندگی خود هدایت خاصی میطلبیم. به عبارتی، برای این زندگی پر پیچ و خم، هدایت آنلاین و لحظه به لحظه نیاز داریم. اما این هدایت مگر بجز با «تدبر» حاصل میشود!
با این مقدمه، و یک افسوس نهانی، برداشتهای امروز خود را از آیات مرتبط با موسی [علیه السلام] ارائه میکنم.
- در قرآن، قصه بنیاسرائیل و موسی، قصه درازدامنی است. یک بخش آن به بعد از نجات این قوم از نظام فرعون در مصر برمیگردد. از جمله زمانی که خداوند به ایشان یک وعده ملاقات داد؛ در کوه طور.
۱- [ومَا أَعْجَلَكَ عَن قَوْمِكَ يَا مُوسَىٰ ] موسی جلوتر از قوم، به محل ملاقات میرسد. خداوند از او میپرسد: «چه چیزی تو را - ای موسی - به نسبت قومت به شتاب وا داشت»؟ قاعدتا بایستی موسی در معیت قوم باشد که شائبه غفلت از ملت پیش نیاید، اما به چه دلیل زودتر و جلوتر از ایشان به محل دیدار رسید؟ سوال خدای کائنات هیبت و شکوه دارد. علیرغم آنکه خدا خود، خدای انگیزهها و عالم به انگیزهها است، اما میپرسد. پرسش را ملامت بگیریم یا غیر آن، خدا میپرسد. شخصی که در یک جا رفتارش بر خلاف رفتار متعارف او است، زیباست دلیل را از خود او جویا شد. خدای علیم به نیات درونی، از موسی پاسخ میخواهد، چرا که پشت سر او - و در یک فاصله زمانی اندک- فتنهها رخ داده است. قوم او گوسالهپرست شدهاند.
۲- [قَالَ هُمْ أُولَاءِ عَلَىٰ أَثَرِي] پاسخ موسی مستقیم نیست، مقدمهچینی دارد. گفتم که سوالکننده و سوال هیبت دارد. موسی پاسخ میدهد: « ایشان به دنبال من هستند....» فاصله من و آنها آنقدر دور نیست، به زودی ایشان نیز خدمت میرسند و این فاصلهگرفتن من جزئی است؛ بخشودنی است.
۳- [وَعَجِلْتُ إِلَيْكَ رَبِّ لِتَرْضَىٰ] اما این یک ذره شتاب....حقیقتا «شتاب کردم به سوی تو - ای پروردگارم - تا تو خشنود باشی» شوق و اشتیاق است که شتابم داده است. این محبت جناب شما است که صبرم را ربوده است. بیتابم و شوق به دیدار، بال پروازم داده است تا مقبول افتم، که خشنودی تو مراد من است.
این تعبیر موسی، با همین چند واژه، غلیان اشتیاق او را فریاد میزند. [إليك] به سوی تو...[ربِّ] پروردگارم، مالک همه کارهام... [لترضی] تا تو...تو خشنود گردی. واژه [ربِّ] را حتی اگر در میانه سخن نمیآورد، عبارت صحیح بود. گویی گفته است: به سوی تو- تو ای پروردگارم که بایستی همه چیز برای تو و خشنودی تو باشد - شتاب کردم ....عمل موسی - را خطا در نظر بگیریم یا اجتهاد نادرست فرض بکنیم فرقی نمیکند - دلیلش کشش شوق به خدا و شنیدن کلام او است. خداوند اشتیاق تو را - ای موسی- بیشتر و بیشتر کند.
گفتم در پس این توضیحات یک غم نهانی وجود دارد. غم نداشتن این اشتیاق یا کمداشتنش، در حضورهایمان با خدا و در شنیدن کلام او.
منبع: کانال لذت قرآن
[ومَا أَعْجَلَكَ عَن قَوْمِكَ يَا مُوسَىٰ * قَالَ هُمْ أُولَاءِ عَلَىٰ أَثَرِي وَعَجِلْتُ إِلَيْكَ رَبِّ لِتَرْضَىٰ] (طه/۸۳ و ۸۴)
پیش از آغاز، گوشزد یک نکته، ضروری است. قرآن کریم، کلام معبود، تنها بخش محدودی از آن مستقیما از ما میخواهد کاری انجام دهیم یا کاری انجام ندهیم. بیشتر قرآن کریم با تنوع موضوعات خود، در راستای تصحیح بینش ما است، و اگر بینش تصحیح شود، منش آدمی (رفتارهای صادقانه) تقویت خواهد شد. بنابراین ضروری است با این انگیزه به سراغ قرآن برویم که ما برای هر لحظه زندگی خود هدایت خاصی میطلبیم. به عبارتی، برای این زندگی پر پیچ و خم، هدایت آنلاین و لحظه به لحظه نیاز داریم. اما این هدایت مگر بجز با «تدبر» حاصل میشود!
با این مقدمه، و یک افسوس نهانی، برداشتهای امروز خود را از آیات مرتبط با موسی [علیه السلام] ارائه میکنم.
- در قرآن، قصه بنیاسرائیل و موسی، قصه درازدامنی است. یک بخش آن به بعد از نجات این قوم از نظام فرعون در مصر برمیگردد. از جمله زمانی که خداوند به ایشان یک وعده ملاقات داد؛ در کوه طور.
۱- [ومَا أَعْجَلَكَ عَن قَوْمِكَ يَا مُوسَىٰ ] موسی جلوتر از قوم، به محل ملاقات میرسد. خداوند از او میپرسد: «چه چیزی تو را - ای موسی - به نسبت قومت به شتاب وا داشت»؟ قاعدتا بایستی موسی در معیت قوم باشد که شائبه غفلت از ملت پیش نیاید، اما به چه دلیل زودتر و جلوتر از ایشان به محل دیدار رسید؟ سوال خدای کائنات هیبت و شکوه دارد. علیرغم آنکه خدا خود، خدای انگیزهها و عالم به انگیزهها است، اما میپرسد. پرسش را ملامت بگیریم یا غیر آن، خدا میپرسد. شخصی که در یک جا رفتارش بر خلاف رفتار متعارف او است، زیباست دلیل را از خود او جویا شد. خدای علیم به نیات درونی، از موسی پاسخ میخواهد، چرا که پشت سر او - و در یک فاصله زمانی اندک- فتنهها رخ داده است. قوم او گوسالهپرست شدهاند.
۲- [قَالَ هُمْ أُولَاءِ عَلَىٰ أَثَرِي] پاسخ موسی مستقیم نیست، مقدمهچینی دارد. گفتم که سوالکننده و سوال هیبت دارد. موسی پاسخ میدهد: « ایشان به دنبال من هستند....» فاصله من و آنها آنقدر دور نیست، به زودی ایشان نیز خدمت میرسند و این فاصلهگرفتن من جزئی است؛ بخشودنی است.
۳- [وَعَجِلْتُ إِلَيْكَ رَبِّ لِتَرْضَىٰ] اما این یک ذره شتاب....حقیقتا «شتاب کردم به سوی تو - ای پروردگارم - تا تو خشنود باشی» شوق و اشتیاق است که شتابم داده است. این محبت جناب شما است که صبرم را ربوده است. بیتابم و شوق به دیدار، بال پروازم داده است تا مقبول افتم، که خشنودی تو مراد من است.
این تعبیر موسی، با همین چند واژه، غلیان اشتیاق او را فریاد میزند. [إليك] به سوی تو...[ربِّ] پروردگارم، مالک همه کارهام... [لترضی] تا تو...تو خشنود گردی. واژه [ربِّ] را حتی اگر در میانه سخن نمیآورد، عبارت صحیح بود. گویی گفته است: به سوی تو- تو ای پروردگارم که بایستی همه چیز برای تو و خشنودی تو باشد - شتاب کردم ....عمل موسی - را خطا در نظر بگیریم یا اجتهاد نادرست فرض بکنیم فرقی نمیکند - دلیلش کشش شوق به خدا و شنیدن کلام او است. خداوند اشتیاق تو را - ای موسی- بیشتر و بیشتر کند.
گفتم در پس این توضیحات یک غم نهانی وجود دارد. غم نداشتن این اشتیاق یا کمداشتنش، در حضورهایمان با خدا و در شنیدن کلام او.
منبع: کانال لذت قرآن
Telegram
لذّت قرآن | تدبّر
«.. وَعَجِلْتُ إِلَيْكَ رَبِّ لِتَرْضَىٰ»
لذت قرآن | #تأملات_موسوی
[ومَا أَعْجَلَكَ عَن قَوْمِكَ يَا مُوسَىٰ * قَالَ هُمْ أُولَاءِ عَلَىٰ أَثَرِي وَعَجِلْتُ إِلَيْكَ رَبِّ لِتَرْضَىٰ] (طه/۸۳ و ۸۴)
قرآن کتابی است برای تغییر: ۱-تغییر بینش ما ۲-یا مستقیما عملکرد ما. اگر قرآن خواندیم و یکی از این دو در ما تغییر نکرد، اشکالی در خواندن ما هست.
یکبار دیگر این فراز از قصه موسی را مرور کنیم. خداوند از موسی سوالی را میپرسد. سوال خدا برای کسب معرفت محال است. میماند اینکه بگوییم پس سوالشونده از سوال خدا سود میبرد. یا متنبه میشود، یا چیز جدیدی یاد میگیرد و یا به نسبت امری عتاب میشود تا آن را تکرار نکند.
سوال خدا از موسی از کدام نوع است؟ مفسرین بعضا گفتهاند: از باب ملامت است؛ که چرا شتاب کردی؟ و از قوم جلو افتادی؟ در حالیکه حضور تو در میان آنان و همقدمی تو با آنان مهم است. موسی علت را میگوید: اشتیاق دیدار و ازدیاد رضایت شما - ای پروردگارم- مرا به شتاب وا داشت [به اینجا مراجعه کنید].
اگر این پرسش و پاسخ را ملامت در نظر بگیریم، قاعده بزرگی را به ما میدهد. انگیزه صحیح یا نیت درست دلیل نمیشود که از چهارچوب فرمانهای خداوند - ولو جزئی به مقیاس خود - خارج شویم. به عبارتی صورت و قالب نیز مهم است. به همین دلیل میگویند: شریعت ۱-اخلاص است ۲-و اتّباع؛ یعنی نیت درست و قالب درست. شهادتین مسلمانی نیز تفسیر این دو حرف است: شهادت (لا إله إلا الله) یعنی اخلاص و شهادت (محمد رسول الله) یعنی اتباع و پیروی. ما با این دو جمله متعهد میشویم که نیتها و انگیزههایمان برای خدا باشد و قالب شریعت را نیز رعایت کنیم.
قالبها مهماند، تا جایی که شریعت مهم میداند. زمانی میتوان دست از قالب کشید که شریعت خود اجازه دهد. برای مثال نماز علاوه بر نیت درست، علاوه بر اخلاص و حضور قلب، شیوه آن نیز مهم است. شیوه آن نیز فرمان خدا است. اما گاهی قالب آن را بخاطر مصالح معتبری میتوان رعایت نکرد، مثلا قصر نماز بخاطر سفر، یا هیئت ایستاده نماز بخاطر مریضی.
ابوبکر صدیق به هوای ارزش نماز جماعت، یکبار، از همان دوردست و با فاصله از صف جماعت، به رکوع رفت و بعد از آن کمکم به میان صف نمازگزاران رفت. پیامبر [صلی الله علیه وسلم] فرمود: [زادک الله حرصا ولا تعد]: «خداوند اشتیاق و حرص تو را بیشتر کند، اما دیگر تکرار نکن» (أبو داود ۶۸۴).
- با این توضیحات مضمون ملامت آیه کریمه چنین است: ای موسی، خدا اشتیاق تو را زیاد کند، اما این کار سزاوار نبود.
قالبها صرفا اموری ظاهری و بیمنفعت نیست. قالبها اگر نباشد، دین شیء مایعی است که شکل نمیگیرد. در عین حال قالبها نیز اگر انگیزههای درست و نیتهای صحیح پشت آن نباشد پوشالیاند.
منبع: کانال لذت قرآن
[ومَا أَعْجَلَكَ عَن قَوْمِكَ يَا مُوسَىٰ * قَالَ هُمْ أُولَاءِ عَلَىٰ أَثَرِي وَعَجِلْتُ إِلَيْكَ رَبِّ لِتَرْضَىٰ] (طه/۸۳ و ۸۴)
قرآن کتابی است برای تغییر: ۱-تغییر بینش ما ۲-یا مستقیما عملکرد ما. اگر قرآن خواندیم و یکی از این دو در ما تغییر نکرد، اشکالی در خواندن ما هست.
یکبار دیگر این فراز از قصه موسی را مرور کنیم. خداوند از موسی سوالی را میپرسد. سوال خدا برای کسب معرفت محال است. میماند اینکه بگوییم پس سوالشونده از سوال خدا سود میبرد. یا متنبه میشود، یا چیز جدیدی یاد میگیرد و یا به نسبت امری عتاب میشود تا آن را تکرار نکند.
سوال خدا از موسی از کدام نوع است؟ مفسرین بعضا گفتهاند: از باب ملامت است؛ که چرا شتاب کردی؟ و از قوم جلو افتادی؟ در حالیکه حضور تو در میان آنان و همقدمی تو با آنان مهم است. موسی علت را میگوید: اشتیاق دیدار و ازدیاد رضایت شما - ای پروردگارم- مرا به شتاب وا داشت [به اینجا مراجعه کنید].
اگر این پرسش و پاسخ را ملامت در نظر بگیریم، قاعده بزرگی را به ما میدهد. انگیزه صحیح یا نیت درست دلیل نمیشود که از چهارچوب فرمانهای خداوند - ولو جزئی به مقیاس خود - خارج شویم. به عبارتی صورت و قالب نیز مهم است. به همین دلیل میگویند: شریعت ۱-اخلاص است ۲-و اتّباع؛ یعنی نیت درست و قالب درست. شهادتین مسلمانی نیز تفسیر این دو حرف است: شهادت (لا إله إلا الله) یعنی اخلاص و شهادت (محمد رسول الله) یعنی اتباع و پیروی. ما با این دو جمله متعهد میشویم که نیتها و انگیزههایمان برای خدا باشد و قالب شریعت را نیز رعایت کنیم.
قالبها مهماند، تا جایی که شریعت مهم میداند. زمانی میتوان دست از قالب کشید که شریعت خود اجازه دهد. برای مثال نماز علاوه بر نیت درست، علاوه بر اخلاص و حضور قلب، شیوه آن نیز مهم است. شیوه آن نیز فرمان خدا است. اما گاهی قالب آن را بخاطر مصالح معتبری میتوان رعایت نکرد، مثلا قصر نماز بخاطر سفر، یا هیئت ایستاده نماز بخاطر مریضی.
ابوبکر صدیق به هوای ارزش نماز جماعت، یکبار، از همان دوردست و با فاصله از صف جماعت، به رکوع رفت و بعد از آن کمکم به میان صف نمازگزاران رفت. پیامبر [صلی الله علیه وسلم] فرمود: [زادک الله حرصا ولا تعد]: «خداوند اشتیاق و حرص تو را بیشتر کند، اما دیگر تکرار نکن» (أبو داود ۶۸۴).
- با این توضیحات مضمون ملامت آیه کریمه چنین است: ای موسی، خدا اشتیاق تو را زیاد کند، اما این کار سزاوار نبود.
قالبها صرفا اموری ظاهری و بیمنفعت نیست. قالبها اگر نباشد، دین شیء مایعی است که شکل نمیگیرد. در عین حال قالبها نیز اگر انگیزههای درست و نیتهای صحیح پشت آن نباشد پوشالیاند.
منبع: کانال لذت قرآن