کتابخانه سیمرغ
73.7K subscribers
13.7K photos
891 videos
6.93K files
482 links
Download Telegram
💠💠💠💠💠💠💠💠💠💠

امروز کسی محرم اسرار کسی نیست
ما تجربه کردیم، کسی یار کسی نیست
هر مرد شتر دار اویس قرنی نیست
هر شیشه ی گلرنگ عقیق یمنی نیست
هر سنگ و گلی گوهر نایاب نگردد
هر احمد و محمود رسول مدنی نیست
بر مرده دلان پند مده خویش نیازار
زیرا که ابوجهل مسلمان شدنی نیست
با مرد خدا پنجه میفکن چو نمرود
این جسم خلیل است که آتش زدنی نیست
خشنود نشو دشمن اگر کرد محبت
خندیدن جلاد ز شیرین سخنی نیست

#مولانا

♦️@seemorghbook
مگسی بر پرِكاهی نشست كه آن
پركاه بر ادرار خری روان بود.
مگس مغرورانه بر ادرار خر كشتی
می‌راند و می‌گفت:
من علم دريانوردی و كشتیرانی خوانده‌ام.
در اين كار بسيار مهارت دارم
ببينيد اين دريا و اين كشتي را و
مرا كه چگونه كشتی می‌رانم.
او در ذهن حقیر خود بر دريا كشتی
می‌راند آن ادرار، دريای بی‌ساحل به
نظرش می‌آمد، و آن برگ كاه، كشتی بزرگ.
زيرا آگاهی و بينش او حقیر و اندک بود.

جهان هر كس به اندازه درک و بينش اوست.
آدمِ مغرور و كج انديش مانند اين مگس است.
و ذهنش به اندازه درک ادرار الاغ و برگ كاه...

#مولانا

♦️@seemorghbook
ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻋﻤﺮﯼ ﮐﻪ ﻣﯿﺪﺍﻧﯽ
ﻓﻘﻂ ﭼﻨﺪﯼ ﺗﻮ ﻣﻬﻤﺎﻧﯽ
ﺑﻪ ﺟﺎﻥ ﻭ ﺩﻝ ﺗﻮ ﻋﺎﺷﻖ ﺑﺎﺵ
ﺭﻓﯿﻘﺎﻥ ﺭﺍ ﻣﺮﺍﻗﺐ ﺑﺎﺵ !
ﻣﺮﺍﻗﺐ ﺑﺎﺵ ﺗﻮ ﺑﻪ ﺁﻧﯽ
ﺩﻝ ﻣﻮﺭﯼ ﻧﺮﻧﺠﺎﻧﯽ ...
ﮐﻪ ﺩﺭ ﺁﺧﺮ ﺗﻮ ﻣﯿﻤﺎﻧﯽ ﻭ
ﻣﺸﺘﯽ ﺧﺎﮎ که از ﺁﻧﯽ ... !

#مولانا

♦️@seemorghbook


هر حیوان که از دور دیدی
و ندانستی سگ و گرگ است یا آهو ،
ببین رو به سمت
مرغزار و سبزینه است
یا لاشه و استخوان؟!
آدمی را نیز چون نشناسی
ببین به کدام سوی می رود!

#مولانا

♦️@seemorghbook
‍ روزها فکر من این است و همه شب سخنم
که چرا غافل از احوال دل خویشتنم

از کجا آمده ام آمدنم بهر چه بود
به کجا میروم آخر ننمایی وطنم

مانده ام سخت عجب کز چه سبب ساخت مرا
یا چه بوده است مراد وی از این ساختنم

آنچه از عالم عِلوی است من آن می گویم
رخت خود باز بر آنم که همانجا فکنم

مرغ باغ ملکوتم نِیم از عالم خاک
چند روزی قفسی ساخته اند از بدنم

کیست آن گوش که او می شنود آوازم
یا کدام است سخن می کند اندر دهنم

کیست در دیده که از دیده برون می نگرد
یا چه جان است نگویی که منش پیرهنم

تا به تحقیق مرا منزل و ره ننمایی
یک دم آرام نگیرم نفسی دم نزنم

می وصلم بچشان تا در زندان ابد
به یکی عربده مستانه به هم درشکنم

من به خود نامدم اینجا که به خود باز روم
آنکه آورد مرا باز برد تا وطنم

تو مپندار که من شعر به خود می گویم
تا که هشیارم و بیدار یکی دم نزنم


 #مولانا

♦️@seemorghbook
☕️قطعه‌ای از کتاب

نفرت، آدمی را بتدریج شبیه کسی می‌کند که از او متنفر است، همچون شکارچی‌ای که در غایتِ میل به کشتن شکارش، شبیه شکارش می‌شود؛چراکه برای کشتن شکاری باید مثل او شد؛ مثل او خوابید، بیدار شد، نگاه کرد، راه رفت و از همه مهمتر، اندیشید و احساس کرد و در نهایت خود شکار شد.

📕#هر_چیز_که_در_جستن_آنی_آنی

#مولانا

♦️@seemorghbook
موی بشکافی به عیب دیگران

چون به عیب خود رسی کوری از آن

#مولانا

♦️@seemorghbook
چون تو با بَد، بَد کنی
پس فرق چیست؟

#مولانا

♦️@seemorghbook
💠💠💠💠💠💠💠💠💠💠

اگر کسی از دیگری به نیکی یاد کند، آن خیر و نیکی، به وی باز می‌گردد.
این بدان مانَد که کسى اطراف خانهٔ خود گلزار برپا کند.
پس هر بار نظر كند، گل و گلزار بيند، و دائماً در بهشت باشد.
و چون از یکی بد گفت، آن كس در نظر او مبغوض شد و چون از او یاد کند و خيال او پيش آيد، چنان است كه مار يا كژدم يا خار و خاشاك در نظر او آيد!
پس اکنون که می‌توانی در باغ و گلزار باشى
چرا در ميان خارستان و مارستان مى‌گَردى؟!
همه را دوست بدار تا هميشه در گُلزار و گلستان باشى.

#مولانا

♦️@seemorghbook
☕️قطعه‌ای از کتاب


مجنون را گفتند که از لیلی خوب‌ترانند بر تو بیاریم.
او می‌گفت که آخر من لیلی را به صورت دوست نمی‌دارم و لیلی صورت نیست!
لیلی به دست من همچون جامی‌ست، من از آن جام شراب می‌نوشم.
پس من عاشق شرابم که از او می‌نوشم و شما را نظر بر قَدَح است.
از شراب آگاه نیستید!

📕#فیه_ما_فیه

#مولانا

♦️@seemorghbook