🔵 امامی که به اتهام #فتنه زندانی و شهید شد
🔻 یحیای برمکی، که از نزدیکان هارون بود، گفت به گمانم هارون می خواهد موسی ابن جعفر(ع) را دستگیر و زندانی کند. گفتند از کجا این را می دانی؟ گفت از آنجا که هارون سر قبر رسول خدا(ص) پس از اینکه به آن حضرت سلام داد، عرض کرد: «من از شما معذرت می خواهم که مجبورم فرزند شما موسی ابن جعفر را توقیف کنم. #مصالح اینجور ایجاب می کند، اگر این کار را نکنم در مملکت #فتنه به پا می شود؛ برای اینکه فتنه بپا نشود، و به خاطر مصالح عالی مملکت مجبورم چنین کاری را بکنم، یا رسول الله! من از شما معذرت می خواهم»(#مطهری، مرتضی، سیری در سیره ائمه اطهار، ص۱۷۶-۱۷۷).
🔻مرحوم شهید مطهری(ره) در ضمن نقل این ماجرا می گوید: گویا هارون گمان میکرده که پیامبر(ص) را هم می توان فریب داد.
🔻 به این شهید بزرگوار عرض می کنیم که هارون می دانسته که پیامبر(ص) را نمی توان فریب داد و در پی این هم نبوده است. بلکه می خواسته که امثال یحیی و دیگر اطرافیانی را که ناظر بوده اند فریب دهد و به وسیله این خواص توده های #مردم را فریب دهد.به هر حال #جبارانی که از دین مردم برای استحکام قدرت خود استفاده می کنند از این ترفندها زیاد در آستین دارند.
🔻اما نکته بسیار جالب و درس آموز، آخرین خواسته هارون از امام(ع) است. در آخرین روزهایی که امام زنده بود و چند روز قبل از مسموم کردن آن حضرت، هارون به او عرض می کند که می دانم که بی گناهی، اما من قسم خورده ام و نمی توانم قسم خود را بشکنم، پس شما به جرم خود اعتراف کن و عذرخواهی کن و از من تقاضای #عفو نما تا تو را آزاد کنم. امام(ع) در پاسخ یک جمله کوتاه می فرماید:«از عمر من دیگر چیزی باقی نمانده است»(همان، ص۱۷۵).
✍️بخشی از یادداشت عبدالرحیم سلیمانی اردستانی
@sedayeslahat
🔻 یحیای برمکی، که از نزدیکان هارون بود، گفت به گمانم هارون می خواهد موسی ابن جعفر(ع) را دستگیر و زندانی کند. گفتند از کجا این را می دانی؟ گفت از آنجا که هارون سر قبر رسول خدا(ص) پس از اینکه به آن حضرت سلام داد، عرض کرد: «من از شما معذرت می خواهم که مجبورم فرزند شما موسی ابن جعفر را توقیف کنم. #مصالح اینجور ایجاب می کند، اگر این کار را نکنم در مملکت #فتنه به پا می شود؛ برای اینکه فتنه بپا نشود، و به خاطر مصالح عالی مملکت مجبورم چنین کاری را بکنم، یا رسول الله! من از شما معذرت می خواهم»(#مطهری، مرتضی، سیری در سیره ائمه اطهار، ص۱۷۶-۱۷۷).
🔻مرحوم شهید مطهری(ره) در ضمن نقل این ماجرا می گوید: گویا هارون گمان میکرده که پیامبر(ص) را هم می توان فریب داد.
🔻 به این شهید بزرگوار عرض می کنیم که هارون می دانسته که پیامبر(ص) را نمی توان فریب داد و در پی این هم نبوده است. بلکه می خواسته که امثال یحیی و دیگر اطرافیانی را که ناظر بوده اند فریب دهد و به وسیله این خواص توده های #مردم را فریب دهد.به هر حال #جبارانی که از دین مردم برای استحکام قدرت خود استفاده می کنند از این ترفندها زیاد در آستین دارند.
🔻اما نکته بسیار جالب و درس آموز، آخرین خواسته هارون از امام(ع) است. در آخرین روزهایی که امام زنده بود و چند روز قبل از مسموم کردن آن حضرت، هارون به او عرض می کند که می دانم که بی گناهی، اما من قسم خورده ام و نمی توانم قسم خود را بشکنم، پس شما به جرم خود اعتراف کن و عذرخواهی کن و از من تقاضای #عفو نما تا تو را آزاد کنم. امام(ع) در پاسخ یک جمله کوتاه می فرماید:«از عمر من دیگر چیزی باقی نمانده است»(همان، ص۱۷۵).
✍️بخشی از یادداشت عبدالرحیم سلیمانی اردستانی
@sedayeslahat