.
خلاصهای از یادداشت #دکتر_محسن_رنانی
در ورزشگاه آزادی تهران ( روز قشنگ آزادی )
اکنون که نوشتن این متن را آغاز کردم درست در دقیقه ۲۴ شهرآورد استقلال و پرسپولیس در دهم اسفند ۱۳۹۶ است و من در گوشهای از ورزشگاه آزادی تهران نشستم و با چشمانی خیس این متن را در حالی مینویسم که تماشاگران هر دو تیم به طور خودجوش ده بار نام مرحوم نوروزی کاپیتان سابق پرسپولیس را به یاد او فریاد میکنند ...
من امروز برای اولین بار است که یکی از اعجاب برانگیز ترین پدیدههای دست بشر یعنی فوتبال را از نزدیک میبینم اما اینجا آنقدر همه با هیجان بازی را دنبال میکنند که تنها چیزی که واقعا دیده نمیشود بازیست ، اما من بیشتر محو این حماسۀ انسانی هستم چه کلاس درسیست این #فوتبال
اما چه شد که امروز به ورزشگاه آمدم ؟ سلمان دانشجوی دکترای اقتصاد دانشگاه اصفهان است ، او قرار است با راهنمایی من رسالهاش را در حوزه توسعه بنویسد ، سلمان گرفتار یک بیماری ژنتیکی بسیار نادر است که شبکیۀ چشم را تخریب میکند و به مرور بینایی فرد کم میشود تا نهایتا کاملا نابینا شود ، چند هفته پیش گفت استاد آرزو دارم که پیش از آن که کاملاً نابینا شوم یک بار مسابقه استقلال و پرسپولیس را از نزدیک در ورزشگاه آزادی ببینم ، گفتم سلمان بلیط میگیرم و با هم میرویم و چنین شد که از صدقۀ سر سلمان من هم امروز برای نخستین بار به ورزشگاه آمدم
پیش از ورود به ورزشگاه با سلمان قرار گذاشتیم که فحشهایی که به گوشمان خورد را بشماریم ، قرار شد من فحشهای عمومی و سلمان فحشهای کافدار را بشمارد ... راستش من امروز با نگرانی فراوان وارد ورزشگاه آزادی شده بودم چون آمده بودم تا بر اساس شنیدههایم با تعداد زیادی آدم بیاخلاق روبهرو شوم که یک ریز فحاشی میکنند اما خیلی عحیب بود چون ما هیچکدام از آن بدرفتاریها که همواره درباره تماشاچیان بازیها میگویند ندیدیم یا حداقل بسیار اندک دیدیم ، یکی دوبار بخشی از هواداران یک تیم بر علیه تیم دیگر شعارهای رکیک دادند اما فحاشی انفرادی بسیار بسیار اندک بود ، حتی پس از پایان مسابقه وقتی از ورزشگاه خارج میشدیم در مسیر خروج با آنکه جمعیت سرخپوش و آبی پوش شانه به شانه هم حرکت میکردند فضا بسیار متین بود ، سرخپوش ها مغموم بودند اما آرام و آبیپوش ها شادمان بودند اما متین ، برای من باور کردنی نبود چرا تا این حد به این جوانان جفا شده است ؟
در طول مسابقه شاید دو سه دقیقه به آنچه در زمین چمن در جریان بود نگاه کردم و تمام مدت داشتم چهرهها و رفتارهای این جمعیت را مرور میکردم ، همیشه میدانستم که فوتبال یکی از سازوکارهای تولید #سرمایه_اجتماعی است اما هرگز گمان نمیکردم که فوتبال مولد سرمایه معنوی هم باشد ، یعنی بتواند همانکاری را بکند که موسیقی در دنیای مدرن میکند و من امروز اینرا در دقیقه ٢۴ بازی دیدم که چگونه فوتبال با تولید یک روح جمعی سرمایه معنوی میآفریند !!
راستش من امروز #ورزشگاه_آزادی را بداخلاقتر از خیابانهای شهرهای مختلف ایران نیافتم پس اگر میشود به زنانمان اجازه دهیم که به خیابان بروند ، خرید کنند و رانندگی کنند میشود به آنها این اجازه را هم داد که به ورزشگاه بروند ...
@sedayeslahat
خلاصهای از یادداشت #دکتر_محسن_رنانی
در ورزشگاه آزادی تهران ( روز قشنگ آزادی )
اکنون که نوشتن این متن را آغاز کردم درست در دقیقه ۲۴ شهرآورد استقلال و پرسپولیس در دهم اسفند ۱۳۹۶ است و من در گوشهای از ورزشگاه آزادی تهران نشستم و با چشمانی خیس این متن را در حالی مینویسم که تماشاگران هر دو تیم به طور خودجوش ده بار نام مرحوم نوروزی کاپیتان سابق پرسپولیس را به یاد او فریاد میکنند ...
من امروز برای اولین بار است که یکی از اعجاب برانگیز ترین پدیدههای دست بشر یعنی فوتبال را از نزدیک میبینم اما اینجا آنقدر همه با هیجان بازی را دنبال میکنند که تنها چیزی که واقعا دیده نمیشود بازیست ، اما من بیشتر محو این حماسۀ انسانی هستم چه کلاس درسیست این #فوتبال
اما چه شد که امروز به ورزشگاه آمدم ؟ سلمان دانشجوی دکترای اقتصاد دانشگاه اصفهان است ، او قرار است با راهنمایی من رسالهاش را در حوزه توسعه بنویسد ، سلمان گرفتار یک بیماری ژنتیکی بسیار نادر است که شبکیۀ چشم را تخریب میکند و به مرور بینایی فرد کم میشود تا نهایتا کاملا نابینا شود ، چند هفته پیش گفت استاد آرزو دارم که پیش از آن که کاملاً نابینا شوم یک بار مسابقه استقلال و پرسپولیس را از نزدیک در ورزشگاه آزادی ببینم ، گفتم سلمان بلیط میگیرم و با هم میرویم و چنین شد که از صدقۀ سر سلمان من هم امروز برای نخستین بار به ورزشگاه آمدم
پیش از ورود به ورزشگاه با سلمان قرار گذاشتیم که فحشهایی که به گوشمان خورد را بشماریم ، قرار شد من فحشهای عمومی و سلمان فحشهای کافدار را بشمارد ... راستش من امروز با نگرانی فراوان وارد ورزشگاه آزادی شده بودم چون آمده بودم تا بر اساس شنیدههایم با تعداد زیادی آدم بیاخلاق روبهرو شوم که یک ریز فحاشی میکنند اما خیلی عحیب بود چون ما هیچکدام از آن بدرفتاریها که همواره درباره تماشاچیان بازیها میگویند ندیدیم یا حداقل بسیار اندک دیدیم ، یکی دوبار بخشی از هواداران یک تیم بر علیه تیم دیگر شعارهای رکیک دادند اما فحاشی انفرادی بسیار بسیار اندک بود ، حتی پس از پایان مسابقه وقتی از ورزشگاه خارج میشدیم در مسیر خروج با آنکه جمعیت سرخپوش و آبی پوش شانه به شانه هم حرکت میکردند فضا بسیار متین بود ، سرخپوش ها مغموم بودند اما آرام و آبیپوش ها شادمان بودند اما متین ، برای من باور کردنی نبود چرا تا این حد به این جوانان جفا شده است ؟
در طول مسابقه شاید دو سه دقیقه به آنچه در زمین چمن در جریان بود نگاه کردم و تمام مدت داشتم چهرهها و رفتارهای این جمعیت را مرور میکردم ، همیشه میدانستم که فوتبال یکی از سازوکارهای تولید #سرمایه_اجتماعی است اما هرگز گمان نمیکردم که فوتبال مولد سرمایه معنوی هم باشد ، یعنی بتواند همانکاری را بکند که موسیقی در دنیای مدرن میکند و من امروز اینرا در دقیقه ٢۴ بازی دیدم که چگونه فوتبال با تولید یک روح جمعی سرمایه معنوی میآفریند !!
راستش من امروز #ورزشگاه_آزادی را بداخلاقتر از خیابانهای شهرهای مختلف ایران نیافتم پس اگر میشود به زنانمان اجازه دهیم که به خیابان بروند ، خرید کنند و رانندگی کنند میشود به آنها این اجازه را هم داد که به ورزشگاه بروند ...
@sedayeslahat
🔴🔴🔴مهندس سحابی و آن قساوت بیدلیل
#احمد_زیدآبادی؛
در تاریخ معاصر ایران، انسانی به پاکی و پاکدستی و پاکبازی و زلالی و صافی و یکرنگی و ایراندوستی زندهیاد مهندس عزتالله سحابی به ندرت در صحنۀ سیاست کشورمان ظهور کرده است.
مرحوم سحابی قاعدتاً مانند همۀ بزرگان اهل مبارزه و سیاست در تاریخ بشر، محدودیتها و کاستیهای ویژۀ خود را داشت، اما صداقت و نجابت و شرافت و تواضع و خیرخواهی محض او برای کشور و مردم کشورش، از او سرمایۀ گرانبهایی ساخته بود که میتوانست در مقام یکی از محورهای اصلی وفاق و همبستگی ملی جامعۀ ایران، نقش بازی کند.
بدبختانه زعمای حکومت نه فقط قدر این سرمایه را پاس نداشتند، بلکه در جهت خنثیسازی تواناییها و سرکوب نقش سیاسی او تا نقضِ کاملِ ابتداییترین حق یک انسان نیز پیش رفتند.
آنها حتی به حرمت سالها همرزمی و همکاری، یک بار زحمت دیدار رو در رو با این انسان فروتن و مأخوذ به حیا و از خود گذشته را به خود ندادند تا از نگاه و راه حلهای او برای ادارۀ صحیح کشور و حفظ منافع و مصالح ایران اطلاعِ بیواسطه و دست اول پیدا کنند.
بنابراین، انتخابشان این شد که صدای مرحوم سحابی را به واسطۀ تیمی امنیتی از انزوای دردناکِ سلولهای انفرادی بازداشتگاههای مخفی بشنوند و آن انسان شریف را تا سرحد حذف کامل از صحنۀ سیاسی تحت فشار بگذارند.
اوج این ستمکاری علیه مهندس سحابی در روز فوت و تشییع جنازهاش به نمایش در آمد.
تاریخ به ما میآموزد که حکومتها اغلب از وحشتِ تضعیف قدرتشان، تحت نام حفظ ثبات و نظم و امنیت دست به قساوت میزنند، اما "قساوت بیدلیل" را تاریخ هیچگاه فراموش نکرده و نبخشیده است.
بعد از گذشت یازده سال از درگذشت مهندس سحابی، تمام ارکان قدرت در جمهوری اسلامی باید پاسخگوی این پرسش باشند که آن جمعیت محدود در آن گوشۀ محصور، چه خطر یا تهدیدی را متوجه نظم و ثبات و امنیتِ مورد نظرشان میکرد که حرمت تشییع پیکر مرحوم سحابی را زیر پا گذاشتند و با قساوتی مطلقاً بیدلیل، مراسم تشییع بیمسئله و آرامی را بر سر خانواده و دوستان آن مرحوم آوار کردند و جان یگانه دختر معصومش هاله را گرفتند؟ دلیل آن همه بیحرمتی و بیادبی و گستاخی و قساوت و زشترفتاری چه بود؟
هر گاه به یاد آن روزهای سیاه میافتم؛ چنان غیظ و اندوهی در درونم غلیان میکند که میخواهم بر سر همۀ آنان که آن بیحرمتی و سنگدلی را به اجرا گذاشتند، یا دستور دادند، یا راضی شدند، یا سکوت کردند؛ چنان فریاد برکشم که عرش خدا را به لرزه در آورد.....اما:
شرح این هجران و این خود جگر
این زمان بگذار تا وقت دگر
باری مهندس سحابی با نگاهی منزه از ایدئولوژیزدگی، انس و الفتی دائمی با متن قرآن داشت. برداشتهای او از آیههای قرآن به قدری نغز و لطیف و دل انگیز و راهگشا بود که گویی تفسیرهای زندهیاد سید محمود طالقانی را زنده میکرد.
یکی از نکاتی که او در توضیح موانع پیش روی آدمیان برای شناخت حقیقت و اعتراف به واقعیت دائم بر آن تأکید میکرد؛ بخش نخست آیۀ 146 سورۀ اعراف بود:
سَأَصْرِفُ عَنْ ءَايَٰتِىَ ٱلَّذِينَ يَتَكَبَّرُونَ فِى ٱلْأَرْضِ بِغَيْرِ ٱلْحَقّ ( کسانی را که در زمین به ناحق تکبر میورزند، از توجه به آیات و نشانههای خویش باز خواهیم داشت)
شادروان سحابی از این آیه چنین درک میکرد که افراد گردنکش و خودخواه و گستاخ نگاهشان به واقعیت تیره و تار میشود به طوری که دادههای روشن و خطرات و تهدیدهای عینی را به صورت دلخواه خود تأویل و تفسیر میکنند و نهایت این کژبینی هم هلاکت و نابودی ناگهانی است.
او خطاب اصلی این آیه را زمامداران میدانست و در بارهاش مصداقهای شیرینی هم نقل میکرد؛ از جمله:
"چند سال پس از انقلاب، ناشران کتاب دور هم جمع شدند تا در بارۀ مشکلات نشر با هم گفتگو کنند. من هم از طرف شرکت سهامی انتشار در آنجا حاضر بودم. بیشتر ناشران از کسادی بازار کتابهای دینی سخن گفتند و اظهار نگرانی کردند. در میان آن جمع، فرد معممی هم بود که پس از شنیدن این سخن شکر و حمد خدای را به جا آورد. همه از این رفتار متعجب شدند و دلیلش را پرسیدند. فرد معمم در پاسخ گفت: نخریدن کتابهای دینی نشانۀ این است که سواد دینی مردم به قدری بالا رفته و یا کامل شده است که دیگر نیازی به خرید این نوع کتاب ها ندارند. آیا این جای شکر ندارد؟"
#عزت_الله_سحابی
#هاله_سحابی
#سرمایه_اجتماعی
#زندان_مخفی
#عضویت_در_کانال
👇👇👇
✅ @sedayeslahat
#احمد_زیدآبادی؛
در تاریخ معاصر ایران، انسانی به پاکی و پاکدستی و پاکبازی و زلالی و صافی و یکرنگی و ایراندوستی زندهیاد مهندس عزتالله سحابی به ندرت در صحنۀ سیاست کشورمان ظهور کرده است.
مرحوم سحابی قاعدتاً مانند همۀ بزرگان اهل مبارزه و سیاست در تاریخ بشر، محدودیتها و کاستیهای ویژۀ خود را داشت، اما صداقت و نجابت و شرافت و تواضع و خیرخواهی محض او برای کشور و مردم کشورش، از او سرمایۀ گرانبهایی ساخته بود که میتوانست در مقام یکی از محورهای اصلی وفاق و همبستگی ملی جامعۀ ایران، نقش بازی کند.
بدبختانه زعمای حکومت نه فقط قدر این سرمایه را پاس نداشتند، بلکه در جهت خنثیسازی تواناییها و سرکوب نقش سیاسی او تا نقضِ کاملِ ابتداییترین حق یک انسان نیز پیش رفتند.
آنها حتی به حرمت سالها همرزمی و همکاری، یک بار زحمت دیدار رو در رو با این انسان فروتن و مأخوذ به حیا و از خود گذشته را به خود ندادند تا از نگاه و راه حلهای او برای ادارۀ صحیح کشور و حفظ منافع و مصالح ایران اطلاعِ بیواسطه و دست اول پیدا کنند.
بنابراین، انتخابشان این شد که صدای مرحوم سحابی را به واسطۀ تیمی امنیتی از انزوای دردناکِ سلولهای انفرادی بازداشتگاههای مخفی بشنوند و آن انسان شریف را تا سرحد حذف کامل از صحنۀ سیاسی تحت فشار بگذارند.
اوج این ستمکاری علیه مهندس سحابی در روز فوت و تشییع جنازهاش به نمایش در آمد.
تاریخ به ما میآموزد که حکومتها اغلب از وحشتِ تضعیف قدرتشان، تحت نام حفظ ثبات و نظم و امنیت دست به قساوت میزنند، اما "قساوت بیدلیل" را تاریخ هیچگاه فراموش نکرده و نبخشیده است.
بعد از گذشت یازده سال از درگذشت مهندس سحابی، تمام ارکان قدرت در جمهوری اسلامی باید پاسخگوی این پرسش باشند که آن جمعیت محدود در آن گوشۀ محصور، چه خطر یا تهدیدی را متوجه نظم و ثبات و امنیتِ مورد نظرشان میکرد که حرمت تشییع پیکر مرحوم سحابی را زیر پا گذاشتند و با قساوتی مطلقاً بیدلیل، مراسم تشییع بیمسئله و آرامی را بر سر خانواده و دوستان آن مرحوم آوار کردند و جان یگانه دختر معصومش هاله را گرفتند؟ دلیل آن همه بیحرمتی و بیادبی و گستاخی و قساوت و زشترفتاری چه بود؟
هر گاه به یاد آن روزهای سیاه میافتم؛ چنان غیظ و اندوهی در درونم غلیان میکند که میخواهم بر سر همۀ آنان که آن بیحرمتی و سنگدلی را به اجرا گذاشتند، یا دستور دادند، یا راضی شدند، یا سکوت کردند؛ چنان فریاد برکشم که عرش خدا را به لرزه در آورد.....اما:
شرح این هجران و این خود جگر
این زمان بگذار تا وقت دگر
باری مهندس سحابی با نگاهی منزه از ایدئولوژیزدگی، انس و الفتی دائمی با متن قرآن داشت. برداشتهای او از آیههای قرآن به قدری نغز و لطیف و دل انگیز و راهگشا بود که گویی تفسیرهای زندهیاد سید محمود طالقانی را زنده میکرد.
یکی از نکاتی که او در توضیح موانع پیش روی آدمیان برای شناخت حقیقت و اعتراف به واقعیت دائم بر آن تأکید میکرد؛ بخش نخست آیۀ 146 سورۀ اعراف بود:
سَأَصْرِفُ عَنْ ءَايَٰتِىَ ٱلَّذِينَ يَتَكَبَّرُونَ فِى ٱلْأَرْضِ بِغَيْرِ ٱلْحَقّ ( کسانی را که در زمین به ناحق تکبر میورزند، از توجه به آیات و نشانههای خویش باز خواهیم داشت)
شادروان سحابی از این آیه چنین درک میکرد که افراد گردنکش و خودخواه و گستاخ نگاهشان به واقعیت تیره و تار میشود به طوری که دادههای روشن و خطرات و تهدیدهای عینی را به صورت دلخواه خود تأویل و تفسیر میکنند و نهایت این کژبینی هم هلاکت و نابودی ناگهانی است.
او خطاب اصلی این آیه را زمامداران میدانست و در بارهاش مصداقهای شیرینی هم نقل میکرد؛ از جمله:
"چند سال پس از انقلاب، ناشران کتاب دور هم جمع شدند تا در بارۀ مشکلات نشر با هم گفتگو کنند. من هم از طرف شرکت سهامی انتشار در آنجا حاضر بودم. بیشتر ناشران از کسادی بازار کتابهای دینی سخن گفتند و اظهار نگرانی کردند. در میان آن جمع، فرد معممی هم بود که پس از شنیدن این سخن شکر و حمد خدای را به جا آورد. همه از این رفتار متعجب شدند و دلیلش را پرسیدند. فرد معمم در پاسخ گفت: نخریدن کتابهای دینی نشانۀ این است که سواد دینی مردم به قدری بالا رفته و یا کامل شده است که دیگر نیازی به خرید این نوع کتاب ها ندارند. آیا این جای شکر ندارد؟"
#عزت_الله_سحابی
#هاله_سحابی
#سرمایه_اجتماعی
#زندان_مخفی
#عضویت_در_کانال
👇👇👇
✅ @sedayeslahat