✅چه کسانی نفوذی هستند؟
✍️محمد مهاجری
سالهاست دنبال #نفوذی می گردیم اما واقعیت آن است که نفوذی همه آنهایی هستند که با ضدیت با #برجام و #FATF وضعیتی از تحریم برای کشور ساخته اند که نتیجه اش روزی600قربانی #کرونا ست.
🔷همچنین نفوذی همه آنهایی هستند که با #اطلاعات_دروغ به مسئولان بالاتر همه چیز را گل و بلبل توصیف می کنند.
#عضویت_در_کانال
👇👇👇
✅ @sedayeslahat
✍️محمد مهاجری
سالهاست دنبال #نفوذی می گردیم اما واقعیت آن است که نفوذی همه آنهایی هستند که با ضدیت با #برجام و #FATF وضعیتی از تحریم برای کشور ساخته اند که نتیجه اش روزی600قربانی #کرونا ست.
🔷همچنین نفوذی همه آنهایی هستند که با #اطلاعات_دروغ به مسئولان بالاتر همه چیز را گل و بلبل توصیف می کنند.
#عضویت_در_کانال
👇👇👇
✅ @sedayeslahat
🔴🔴🔴نوع ادبیاتِ مرحوم اردشیر زاهدی!
#احمد_زیدآبادی:
در صفحۀ 232 جلد دوم خاطراتم با عنوان "بهار زندگی در زمستان تهران" خاطرهای از یکی از دیپلماتهای زمان شاه در مورد "نوع ادبیات" اردشیر زاهدی به صورت بسیار سربسته نقل کردهام.
اکنون که زاهدی رخت از جهان بربسته است، شاید بد نباشد، اصل ماجرا را توضیح دهم.
اواخر دهۀ شصت که پای صنعت فکس به ایران باز شده بود، الف-ه طی مصاحبهای گفته بود، ما میخواهیم در ایران "انقلاب فکس" راه بیاندازیم. ظاهراً منظورش این بود که از طریق فکس بیانیههایی را علیه جمهوری اسلامی از خارج به داخل بفرستند تا مردم علیه حکومت بشورند.
یک روز در حضور زندهیاد دکتر جواد شیخالاسلامی در محل دفتر مجلۀ اطلاعات سیاسی - اقتصادی من این موضوع را مطرح کردم. یکی از دیپلماتهای قدیمی که در جمع حاضر بود با شنیدن نام الف-ه چهره در هم کشید و گفت؛ آن فلان فلان شده چه کارش به این کارها؟
پرسیدم چرا فلان فلان شده؟ در پاسخ گفت؛ الف-ه از زیر دستان اردشیر زاهدی بود و اردشیر هم البته بسیار "بد دهن"!
گویا روزی الف-ه با جمعی از صاحبمنصبانِ وقت، جلسهای داشته است که زنگ تلفن به صدا در میآید. یکی از حاضران گوشی را بر میدارد. آن طرف خط خود را اردشیر زاهدی معرفی میکند و میگوید به آن مرتیکۀ فلان فلان شده [عباراتی بینهایت زشت] بگویید اردشیر کارش دارد. مرد بینوا میپرسد این فلان فلان شدهای که میفرمایید اسمش چیست تا صدایش بزنم. زاهدی میگوید نیازی به بردن اسمش نیست. فقط برو بگو زاهدی میگوید آن [....] بیاید گوشی را بردارد. آن مرد هم وسط جمعیت با صدای بلند میگوید؛ اردشیر زاهدی پشت خط است و اصرار دارد به آن [....] بگویید بیاید گوشی را بردارد. در این لحظه الف-ه از جا برمیخیزد و از شرم دستی به سمت گره کراواتش میبرد و خطاب به جمع میگوید: ببخشید آقایان، جناب زاهدی با بنده کار دارند!
العهده علی الراوی!
#اردشیر_زاهدی
#اطلاعات_سیاسی_اقتصادی
#انقلاب_فکس
#جواد_شیخ_الاسلامی
#عضویت_در_کانال
👇👇👇
✅ @sedayeslahat
#احمد_زیدآبادی:
در صفحۀ 232 جلد دوم خاطراتم با عنوان "بهار زندگی در زمستان تهران" خاطرهای از یکی از دیپلماتهای زمان شاه در مورد "نوع ادبیات" اردشیر زاهدی به صورت بسیار سربسته نقل کردهام.
اکنون که زاهدی رخت از جهان بربسته است، شاید بد نباشد، اصل ماجرا را توضیح دهم.
اواخر دهۀ شصت که پای صنعت فکس به ایران باز شده بود، الف-ه طی مصاحبهای گفته بود، ما میخواهیم در ایران "انقلاب فکس" راه بیاندازیم. ظاهراً منظورش این بود که از طریق فکس بیانیههایی را علیه جمهوری اسلامی از خارج به داخل بفرستند تا مردم علیه حکومت بشورند.
یک روز در حضور زندهیاد دکتر جواد شیخالاسلامی در محل دفتر مجلۀ اطلاعات سیاسی - اقتصادی من این موضوع را مطرح کردم. یکی از دیپلماتهای قدیمی که در جمع حاضر بود با شنیدن نام الف-ه چهره در هم کشید و گفت؛ آن فلان فلان شده چه کارش به این کارها؟
پرسیدم چرا فلان فلان شده؟ در پاسخ گفت؛ الف-ه از زیر دستان اردشیر زاهدی بود و اردشیر هم البته بسیار "بد دهن"!
گویا روزی الف-ه با جمعی از صاحبمنصبانِ وقت، جلسهای داشته است که زنگ تلفن به صدا در میآید. یکی از حاضران گوشی را بر میدارد. آن طرف خط خود را اردشیر زاهدی معرفی میکند و میگوید به آن مرتیکۀ فلان فلان شده [عباراتی بینهایت زشت] بگویید اردشیر کارش دارد. مرد بینوا میپرسد این فلان فلان شدهای که میفرمایید اسمش چیست تا صدایش بزنم. زاهدی میگوید نیازی به بردن اسمش نیست. فقط برو بگو زاهدی میگوید آن [....] بیاید گوشی را بردارد. آن مرد هم وسط جمعیت با صدای بلند میگوید؛ اردشیر زاهدی پشت خط است و اصرار دارد به آن [....] بگویید بیاید گوشی را بردارد. در این لحظه الف-ه از جا برمیخیزد و از شرم دستی به سمت گره کراواتش میبرد و خطاب به جمع میگوید: ببخشید آقایان، جناب زاهدی با بنده کار دارند!
العهده علی الراوی!
#اردشیر_زاهدی
#اطلاعات_سیاسی_اقتصادی
#انقلاب_فکس
#جواد_شیخ_الاسلامی
#عضویت_در_کانال
👇👇👇
✅ @sedayeslahat
🔴🔴🔴داستان یک پرونده:
چگونه وقت ما را میگیرید! (1)
#احمد_زیدآبادی:
روز شنبه صدور ابلاغیهای قضایی برایم پیامک شد. تلاشم برای دریافت متن ابلاغیه از طریق سایت قوۀ قضائیه به جایی نرسید و پس از ساعتها معطلی سایت مربوطه باز نشد که نشد!
به ناچار امروز راهی دفتر قضایی محل شدم تا از متن ابلاغیه اطلاع حاصل کنم. آنجا قدری شلوغ بود و حدود یک ساعتی معطل ماندم.
ابلاغیه از طرف شعبۀ 5 بازپرسی دادسرای اصفهان بود که طبق آن به عنوان "مطلع" باید در روز هفتم دی ماه خودم را به آنجا معرفی کنم در غیر این صورت "جلب" خواهم شد.
داستان این ابلاغیه به دو سال قبل مربوط میشود. به مناسبت 16 آذر سال 98 شماری از انجمنهای دانشجویی مرا برای سخنرانی یا مناظره به دانشگاه محل تحصیل خود دعوت کردند. از میان آنها نهایتاً مجوز حضورم در دانشگاه صنعتی اصفهان و اراک و خرمآباد صادر شد و میزبانان هم در این باره اطلاعرسانی کردند.
واقعیت این است که علاقهای برای حضور در این برنامهها نداشتم چون اصولاً شکلگیری بحثی منطقی با طرفهای مناظره بخصوص در دانشگاه اراک سالبۀ به انتفای موضوع بود! با این حال تحت فشار دانشجویان، موافقت اصولیام را برای حضور در دانشگاهشان اعلام کردم.
در 16 آذر سال 98 هنوز آثار ناآرامیهای آبان در جریان بود و نهادهای امنیتی نسبت به برگزاری تجمعات به هر صورتِ آن حساس بودند. از این رو، دو روز قبل از عزیمتم به دانشگاههای مذکور، از شمارۀ دادستانی تهران با موبایل من تماس گرفته شد و فردی که خود را عضو سازمان اطلاعات سپاه معرفی میکرد از من محترمانه و به اصرارِ تمام خواست که در جمع دانشجویان حضور پیدا نکنم. به او توضیح دادم که خودم هم علاقهای شخصی به این حضور ندارم اما بهتر است که آنها این موضوع را به دانشگاههای مربوطه اطلاع دهند. بعد از آن من این داستان را در همین کانال با جزئیات آن نقل کردم.
از آن سوی ماجرا، انجمن دانشگاه صنعتی اصفهان که با پرسش دانشجویان در بارۀ علت لغو برنامه روبرو میشود، با صدور بیانیهای دلیل لغو آن را ممانعت اطلاعات سپاه از حضورم در دانشگاه اعلام میکند. گویا دانشگاه اراک هم بیانیۀ مشابهی میدهد.
در این میان، اطلاعات سپاه اصفهان از ساجد سهرابی دبیر انجمن دانشگاه صنعتی اصفهان و یونس صابری دبیر انجمن دانشگاه اراک و من به اتهام افترا و نشر اکاذیب به دادگستری اصفهان شکایت میکند و از اساس منکر دخالت در پیشگیری از این برنامه میشود.
بدین ترتیب، دادسرای اصفهان پرونده را به جریان میاندازد و در مرحلۀ بازپرسی برای من و آقای صابری قرار منع تعقیب و برای آقای ساجدی قرار مجرمیت صادر میکند. اطلاعات سپاه اصفهان اما به این رأی اعتراض میکند و پرونده بار دیگر در دادسرا مطرح میشود و خلاصه به مدت دو سال، انجمن دانشگاه صنعتی اصفهان و دبیر آن را به خود مشغول میسازد. (ادامه دارد)
#دادسرای_اصفهان
#شانزدهم_آذر
#اطلاعات_سپاه
#محسنی_اژه_ای
#عضویت_در_کانال
👇👇👇
✅ @sedayeslahat
چگونه وقت ما را میگیرید! (1)
#احمد_زیدآبادی:
روز شنبه صدور ابلاغیهای قضایی برایم پیامک شد. تلاشم برای دریافت متن ابلاغیه از طریق سایت قوۀ قضائیه به جایی نرسید و پس از ساعتها معطلی سایت مربوطه باز نشد که نشد!
به ناچار امروز راهی دفتر قضایی محل شدم تا از متن ابلاغیه اطلاع حاصل کنم. آنجا قدری شلوغ بود و حدود یک ساعتی معطل ماندم.
ابلاغیه از طرف شعبۀ 5 بازپرسی دادسرای اصفهان بود که طبق آن به عنوان "مطلع" باید در روز هفتم دی ماه خودم را به آنجا معرفی کنم در غیر این صورت "جلب" خواهم شد.
داستان این ابلاغیه به دو سال قبل مربوط میشود. به مناسبت 16 آذر سال 98 شماری از انجمنهای دانشجویی مرا برای سخنرانی یا مناظره به دانشگاه محل تحصیل خود دعوت کردند. از میان آنها نهایتاً مجوز حضورم در دانشگاه صنعتی اصفهان و اراک و خرمآباد صادر شد و میزبانان هم در این باره اطلاعرسانی کردند.
واقعیت این است که علاقهای برای حضور در این برنامهها نداشتم چون اصولاً شکلگیری بحثی منطقی با طرفهای مناظره بخصوص در دانشگاه اراک سالبۀ به انتفای موضوع بود! با این حال تحت فشار دانشجویان، موافقت اصولیام را برای حضور در دانشگاهشان اعلام کردم.
در 16 آذر سال 98 هنوز آثار ناآرامیهای آبان در جریان بود و نهادهای امنیتی نسبت به برگزاری تجمعات به هر صورتِ آن حساس بودند. از این رو، دو روز قبل از عزیمتم به دانشگاههای مذکور، از شمارۀ دادستانی تهران با موبایل من تماس گرفته شد و فردی که خود را عضو سازمان اطلاعات سپاه معرفی میکرد از من محترمانه و به اصرارِ تمام خواست که در جمع دانشجویان حضور پیدا نکنم. به او توضیح دادم که خودم هم علاقهای شخصی به این حضور ندارم اما بهتر است که آنها این موضوع را به دانشگاههای مربوطه اطلاع دهند. بعد از آن من این داستان را در همین کانال با جزئیات آن نقل کردم.
از آن سوی ماجرا، انجمن دانشگاه صنعتی اصفهان که با پرسش دانشجویان در بارۀ علت لغو برنامه روبرو میشود، با صدور بیانیهای دلیل لغو آن را ممانعت اطلاعات سپاه از حضورم در دانشگاه اعلام میکند. گویا دانشگاه اراک هم بیانیۀ مشابهی میدهد.
در این میان، اطلاعات سپاه اصفهان از ساجد سهرابی دبیر انجمن دانشگاه صنعتی اصفهان و یونس صابری دبیر انجمن دانشگاه اراک و من به اتهام افترا و نشر اکاذیب به دادگستری اصفهان شکایت میکند و از اساس منکر دخالت در پیشگیری از این برنامه میشود.
بدین ترتیب، دادسرای اصفهان پرونده را به جریان میاندازد و در مرحلۀ بازپرسی برای من و آقای صابری قرار منع تعقیب و برای آقای ساجدی قرار مجرمیت صادر میکند. اطلاعات سپاه اصفهان اما به این رأی اعتراض میکند و پرونده بار دیگر در دادسرا مطرح میشود و خلاصه به مدت دو سال، انجمن دانشگاه صنعتی اصفهان و دبیر آن را به خود مشغول میسازد. (ادامه دارد)
#دادسرای_اصفهان
#شانزدهم_آذر
#اطلاعات_سپاه
#محسنی_اژه_ای
#عضویت_در_کانال
👇👇👇
✅ @sedayeslahat
🔴🔴🔴داستان یک پرونده:
چگونه وقت ما را میگیرید! (2)
#احمد_زیدآبادی:
حالا شعبۀ 5 بازپرسی دادسرای اصفهان از من خواسته است که " به همراه دلایل و مدارک" صبح روز هفتم دی در دادگاه حضور پیدا کنم! دلایل و مدارک من همان تماس تلفنی است که طبعاً اثری از آن باقی نمانده است!
آنچه من گفتهام، تماس اطلاعات سپاه تهران بوده است! خب اولاً این چه اتهامی را متوجه اطلاعات سپاه اصفهان میکند که بخواهد شاکی باشد؟ این نهاد تحت سه عنوانِ "سپاه صاحبالزمان"، "ودجا چهار صد و بیست هفت هزار و چهار صد و سی و چهار" (؟) و "اطلاعات سپاه اصفهان" از ما سه نفر شکایت کرده است، آیا به جای شکایت بهتر نبود از اطلاعات سپاه تهران استعلام میکرد و اصل ماجرا را از آنها جویا میشد؟ حالا اطلاعات سپاه اصفهان این کار را نکرد، بازپرس نمیتوانست بر اساس همان نامهای که برایش ارسال کردم، از همان نهاد استعلام کند و به موضوع خاتمه دهد؟
بعد اینکه گفته شود اطلاعات سپاه مانع برگزاری یک مناظره در دانشگاه شده است، واقعاً در این کشور از جنس افتراست؟ منی که در چند پرونده درگیر بازجویی در بازداشتگاههای اطلاعات سپاه بودهام، به فرض که در پی تسویهحساب با آن باشم، آیا نیازی به ایراد افترا و نشر اکاذیبی در این حد عادی و بیاثر دارم؟
از این گذشته، آیا اطلاعات سپاه اصفهان اینقدر مشتاق حضور من در دانشگاههای آن شهر است که ممانعت در این مورد از سوی خود را افتراء به حساب میآورد؟ آنطور که برخی دانشجویان به من اطلاع داده بودند قرار بود من به محض ورود به هر نقطهای از اصفهان بیدرنگ بازداشت شوم! اگر این اخبار نادرست بوده و اطلاعات سپاه اصفهان واقعاً از حضورم در دانشگاههای آن شهر استقبال میکند، همین لحظه مجوز آن را صادر کند تا من بلافاصله در آنجا حضور پیدا کنم.
خلاصه دارند وقت خودشان و مرا و انجمنها و دادسرا را سر موضوعی بدین بیاهمیتی میگیرند. فقط دادسرا در گزارشِ گردشِ کار خود 55 اقدام را در رابطه با این پرونده فهرست کرده است! با صرفِ این میزان وقت، واقعاً چند پرونده از مردم گرفتار را میشد رسیدگی و بین آنها فصل خصومت کرد؟
بدبختانه از این نوع پروندهها در بسیاری از شهرستانها در جریان است و افراد را بر سرِ بیان یک جمله یا حرف، در رفت و آمد ممتد به دادسرا و دادگاه اسیر کرده است. نمونهای از این نوع پروند ها مربوط به پرویز محمدی از همدان است که به قول خودش سالهاست درگیر مراحل مختلف یک حکم بر اساس بیان یک جمله در نقد اوضاع شده است.
من در اینجا توجه نهاد رهبری، ستاد فرماندهی کل و سران قوای سهگانه بخصوص آقای اژهای را به این وضعیت جلب میکنم. آیا با ادامۀ این نوع شکایات از سوی نهادهای نظامی، امکان تحقق هیچ بخش از وعدههای مربوط به تحول و اصلاح در دستگاه قضایی وجود دارد؟
گذشته از اینها، حالا من بر چه اساسی باید چند روز از وقت و امکاناتم را صرف سفر به اصفهان و حضور در دادگاه کنم؟ در واقع در این ماجرا جای شاکی و متهم عوض شده است! از یک طرف نهادی امنیتی مرا از حضور در دانشگاه منع کرده و از طرف دیگر، بخش شهرستانی همان نهاد شاکی هم شده است!
من فعلاً به دلایلی که در نوشتههایم منعکس است، کلاً صبوری پیشه کردهام وگرنه از هیچ اسم و عنوانی ترس و بیم و هراسی ندارم که بخواهم در برابر آن، حق و حقوق ابتدایی و قانونیام را نادیده بگیرم.
در اینجا من از همان کسانی که تماس گرفتند و از من خواستند که به دانشگاه نروم، درخواست میکنم که تماس مشابهی با اطلاعات سپاه اصفهان یا دادسرای آن شهر بگیرند و واقعیت ماجرا را با آنها در میان بگذارند تا این پرونده پس از دو سال کش و قوس خاتمه یابد.
#دادسرای_اصفهان
#شانزدهم_آذر
#اطلاعات_سپاه
#محسنی_اژه_ای
#عضویت_در_کانال
👇👇👇
✅ @sedayeslahat
چگونه وقت ما را میگیرید! (2)
#احمد_زیدآبادی:
حالا شعبۀ 5 بازپرسی دادسرای اصفهان از من خواسته است که " به همراه دلایل و مدارک" صبح روز هفتم دی در دادگاه حضور پیدا کنم! دلایل و مدارک من همان تماس تلفنی است که طبعاً اثری از آن باقی نمانده است!
آنچه من گفتهام، تماس اطلاعات سپاه تهران بوده است! خب اولاً این چه اتهامی را متوجه اطلاعات سپاه اصفهان میکند که بخواهد شاکی باشد؟ این نهاد تحت سه عنوانِ "سپاه صاحبالزمان"، "ودجا چهار صد و بیست هفت هزار و چهار صد و سی و چهار" (؟) و "اطلاعات سپاه اصفهان" از ما سه نفر شکایت کرده است، آیا به جای شکایت بهتر نبود از اطلاعات سپاه تهران استعلام میکرد و اصل ماجرا را از آنها جویا میشد؟ حالا اطلاعات سپاه اصفهان این کار را نکرد، بازپرس نمیتوانست بر اساس همان نامهای که برایش ارسال کردم، از همان نهاد استعلام کند و به موضوع خاتمه دهد؟
بعد اینکه گفته شود اطلاعات سپاه مانع برگزاری یک مناظره در دانشگاه شده است، واقعاً در این کشور از جنس افتراست؟ منی که در چند پرونده درگیر بازجویی در بازداشتگاههای اطلاعات سپاه بودهام، به فرض که در پی تسویهحساب با آن باشم، آیا نیازی به ایراد افترا و نشر اکاذیبی در این حد عادی و بیاثر دارم؟
از این گذشته، آیا اطلاعات سپاه اصفهان اینقدر مشتاق حضور من در دانشگاههای آن شهر است که ممانعت در این مورد از سوی خود را افتراء به حساب میآورد؟ آنطور که برخی دانشجویان به من اطلاع داده بودند قرار بود من به محض ورود به هر نقطهای از اصفهان بیدرنگ بازداشت شوم! اگر این اخبار نادرست بوده و اطلاعات سپاه اصفهان واقعاً از حضورم در دانشگاههای آن شهر استقبال میکند، همین لحظه مجوز آن را صادر کند تا من بلافاصله در آنجا حضور پیدا کنم.
خلاصه دارند وقت خودشان و مرا و انجمنها و دادسرا را سر موضوعی بدین بیاهمیتی میگیرند. فقط دادسرا در گزارشِ گردشِ کار خود 55 اقدام را در رابطه با این پرونده فهرست کرده است! با صرفِ این میزان وقت، واقعاً چند پرونده از مردم گرفتار را میشد رسیدگی و بین آنها فصل خصومت کرد؟
بدبختانه از این نوع پروندهها در بسیاری از شهرستانها در جریان است و افراد را بر سرِ بیان یک جمله یا حرف، در رفت و آمد ممتد به دادسرا و دادگاه اسیر کرده است. نمونهای از این نوع پروند ها مربوط به پرویز محمدی از همدان است که به قول خودش سالهاست درگیر مراحل مختلف یک حکم بر اساس بیان یک جمله در نقد اوضاع شده است.
من در اینجا توجه نهاد رهبری، ستاد فرماندهی کل و سران قوای سهگانه بخصوص آقای اژهای را به این وضعیت جلب میکنم. آیا با ادامۀ این نوع شکایات از سوی نهادهای نظامی، امکان تحقق هیچ بخش از وعدههای مربوط به تحول و اصلاح در دستگاه قضایی وجود دارد؟
گذشته از اینها، حالا من بر چه اساسی باید چند روز از وقت و امکاناتم را صرف سفر به اصفهان و حضور در دادگاه کنم؟ در واقع در این ماجرا جای شاکی و متهم عوض شده است! از یک طرف نهادی امنیتی مرا از حضور در دانشگاه منع کرده و از طرف دیگر، بخش شهرستانی همان نهاد شاکی هم شده است!
من فعلاً به دلایلی که در نوشتههایم منعکس است، کلاً صبوری پیشه کردهام وگرنه از هیچ اسم و عنوانی ترس و بیم و هراسی ندارم که بخواهم در برابر آن، حق و حقوق ابتدایی و قانونیام را نادیده بگیرم.
در اینجا من از همان کسانی که تماس گرفتند و از من خواستند که به دانشگاه نروم، درخواست میکنم که تماس مشابهی با اطلاعات سپاه اصفهان یا دادسرای آن شهر بگیرند و واقعیت ماجرا را با آنها در میان بگذارند تا این پرونده پس از دو سال کش و قوس خاتمه یابد.
#دادسرای_اصفهان
#شانزدهم_آذر
#اطلاعات_سپاه
#محسنی_اژه_ای
#عضویت_در_کانال
👇👇👇
✅ @sedayeslahat
🔴🔴🔴 #قارون های جمهوری اسلامی چگونه به این ثروت نجومی رسیده اند و چرا!؟
#اکبر_اعلمی(نماینده اصلاح طلب وتحولخواه اسبق مجلس)؛
در اوایل انقلاب، اموال بسیاری از سرمایه داران که باپسوند «زالوصفت» مشخص می شدند( کسانی که با مکیدن خون مردم، به ثروت های نجومی دست یافته بودند)، مصادره شد. حتی در این میان ثروت کارآفرینانی که به برکت تلاش و زحمات طاقت فرسا و نبوغ و توانمندی های شخصی خود مولد ثروت بودند نیز مشمول این مصادره ها قرار گرفت.
🔻 استدلال هم این بود که ممکن نیست ثروت های قارونی بدست آید مگر اینکه در کنارش حقی ضایع و یا از معیارهای مشروع و قانونی منحرف شده باشد.
در همین ارتباط؛ اصل ۴۹ قانون اساسی به تصویب رسید که به موجب آن مصادیق تضییع حق و انحراف از قانون و شرع بصورت تمثیلی بیان شده است. طبق این اصل؛
🔻 دولت موظف است ثروت های ناشی از ربا، غصب، رشوه، اختلاس، سرقت، قمار، سوء استفاده از موقوفات، سوء استفاده از «مقاطعه کاری ها» و «معاملات دولتی»، فروش زمین های موات و مباحات اصلی، دایر کردن اماکن فساد و سایر موارد غیر مشروع را گرفته و به صاحب حق رد کند و در صورت معلوم نبودن او به بیت المال بدهد. ...».
🔻 در جمهوری اسلامی ایران تنها در دو دهه اخیر؛ #قارون هایی متولد شده اند که از حیث ثروت و دارائی، ثروت اندوزان رژیم گذشته که اموالشان مصادره شد، به گرد پای آنها هم نمی رسند.
هر طوری که چرتکه انداخته و با ماشین حساب محاسبه می کنم نمی توانم این واقعیت تلخ را هضم کنم که افرادی نظیر؛ اسداله #عسگر_اولادی، حاج رضا #علاءالدین، محمد صدر #هاشمی_نژاد، حسین #هدایتی، #انصاری، احمد #ابریشمچی، محمد #جابریان، #مدلل، بابک #زنجانی، محمدرضا #دیانی، #محمدرضا_زنوزی، #یونس_ژائله #مهدی_جهانگیری، #جوادیها و ...که نبوغ و ویژگی فردی خاصی هم ندارند، چگونه ممکن است بدون اینکه از #رانت، #انحصارات و اعمال ضد رقابتی، #اطلاعات و روابط ویژه با اشخاص و مقامات ذینفوذ و بهره گیری از حمایت های آنان و یا یکی از موارد و #مصادیق_دهگانه مندرج در #اصل ۴۹ قانون اساسی استفاده کرده باشند، به ثروتهای نجومی و قارونی فعلی رسیدهاند!؟
🔻 مهمتر از آن چرا در جمهوری اسلامی ایران که قرار بوده بر پیشانی آن #عدالت اجتماعی بدرخشد و با از بین بردن تبعیضات ناروا و شکاف های عمیق طبقاتی، الگویی به جهان ارائه دهد، چنان بستری فراهم شده است که متخصصین، تحصیلکرده ها، کارآفرینان، فرهنگیان،...،کارگران و کارمندانش از صبح تا شام مانند تراکتور کار می کنند تا با بدست آوردن حداقل های یک زندگی ساده، شرمنده خانواده خود نباشند، اما یکی از همین قارون ها که دو دهه قبل کل ثروتش از یک مبل فروشی در مهرآباد جنوبی تجاوز نمی کرد، به برکت جمهوری اسلامی و سپردههای مردم اکنون بتواند بزرگترین مجتمع تجاری و اداری خاورمیانه را با زیربنای یک میلیون و ۷۰۰ هزار متر مربع در تهران بنام خود بسازد!؟
🔻 آیا هنوز هم وقت آن نرسیده که در مورد
اصلاح قانون اساسی، ساختار جمهوری اسلامی، روابط و مناسبات حاکم، نحوه حکومتداری، توزیع قدرت و ثروت، شیوه ورود به ارکان قدرت، انتخاب و چیدمان مجریان، سیستم قضایی، سیستم اقتصادی، اعمال نظارت ها، آزادی مطبوعات و نهادهای مدنی، دغدغه ها، اولویت ها، راهبردها، روش ها، ... و بازنشسته کردن اشخاص ایجاد کننده وضع موجود تجدیدنظر اساسی صورت گیرد؟
فقط فراموش نکنیم؛
«هرکه ناموخت از گذشت روزگار
نیز ناموزد ز هیچ آموزگار»!
#عضویت_در_کانال
👇👇👇
✅ @sedayeslahat
#اکبر_اعلمی(نماینده اصلاح طلب وتحولخواه اسبق مجلس)؛
در اوایل انقلاب، اموال بسیاری از سرمایه داران که باپسوند «زالوصفت» مشخص می شدند( کسانی که با مکیدن خون مردم، به ثروت های نجومی دست یافته بودند)، مصادره شد. حتی در این میان ثروت کارآفرینانی که به برکت تلاش و زحمات طاقت فرسا و نبوغ و توانمندی های شخصی خود مولد ثروت بودند نیز مشمول این مصادره ها قرار گرفت.
🔻 استدلال هم این بود که ممکن نیست ثروت های قارونی بدست آید مگر اینکه در کنارش حقی ضایع و یا از معیارهای مشروع و قانونی منحرف شده باشد.
در همین ارتباط؛ اصل ۴۹ قانون اساسی به تصویب رسید که به موجب آن مصادیق تضییع حق و انحراف از قانون و شرع بصورت تمثیلی بیان شده است. طبق این اصل؛
🔻 دولت موظف است ثروت های ناشی از ربا، غصب، رشوه، اختلاس، سرقت، قمار، سوء استفاده از موقوفات، سوء استفاده از «مقاطعه کاری ها» و «معاملات دولتی»، فروش زمین های موات و مباحات اصلی، دایر کردن اماکن فساد و سایر موارد غیر مشروع را گرفته و به صاحب حق رد کند و در صورت معلوم نبودن او به بیت المال بدهد. ...».
🔻 در جمهوری اسلامی ایران تنها در دو دهه اخیر؛ #قارون هایی متولد شده اند که از حیث ثروت و دارائی، ثروت اندوزان رژیم گذشته که اموالشان مصادره شد، به گرد پای آنها هم نمی رسند.
هر طوری که چرتکه انداخته و با ماشین حساب محاسبه می کنم نمی توانم این واقعیت تلخ را هضم کنم که افرادی نظیر؛ اسداله #عسگر_اولادی، حاج رضا #علاءالدین، محمد صدر #هاشمی_نژاد، حسین #هدایتی، #انصاری، احمد #ابریشمچی، محمد #جابریان، #مدلل، بابک #زنجانی، محمدرضا #دیانی، #محمدرضا_زنوزی، #یونس_ژائله #مهدی_جهانگیری، #جوادیها و ...که نبوغ و ویژگی فردی خاصی هم ندارند، چگونه ممکن است بدون اینکه از #رانت، #انحصارات و اعمال ضد رقابتی، #اطلاعات و روابط ویژه با اشخاص و مقامات ذینفوذ و بهره گیری از حمایت های آنان و یا یکی از موارد و #مصادیق_دهگانه مندرج در #اصل ۴۹ قانون اساسی استفاده کرده باشند، به ثروتهای نجومی و قارونی فعلی رسیدهاند!؟
🔻 مهمتر از آن چرا در جمهوری اسلامی ایران که قرار بوده بر پیشانی آن #عدالت اجتماعی بدرخشد و با از بین بردن تبعیضات ناروا و شکاف های عمیق طبقاتی، الگویی به جهان ارائه دهد، چنان بستری فراهم شده است که متخصصین، تحصیلکرده ها، کارآفرینان، فرهنگیان،...،کارگران و کارمندانش از صبح تا شام مانند تراکتور کار می کنند تا با بدست آوردن حداقل های یک زندگی ساده، شرمنده خانواده خود نباشند، اما یکی از همین قارون ها که دو دهه قبل کل ثروتش از یک مبل فروشی در مهرآباد جنوبی تجاوز نمی کرد، به برکت جمهوری اسلامی و سپردههای مردم اکنون بتواند بزرگترین مجتمع تجاری و اداری خاورمیانه را با زیربنای یک میلیون و ۷۰۰ هزار متر مربع در تهران بنام خود بسازد!؟
🔻 آیا هنوز هم وقت آن نرسیده که در مورد
اصلاح قانون اساسی، ساختار جمهوری اسلامی، روابط و مناسبات حاکم، نحوه حکومتداری، توزیع قدرت و ثروت، شیوه ورود به ارکان قدرت، انتخاب و چیدمان مجریان، سیستم قضایی، سیستم اقتصادی، اعمال نظارت ها، آزادی مطبوعات و نهادهای مدنی، دغدغه ها، اولویت ها، راهبردها، روش ها، ... و بازنشسته کردن اشخاص ایجاد کننده وضع موجود تجدیدنظر اساسی صورت گیرد؟
فقط فراموش نکنیم؛
«هرکه ناموخت از گذشت روزگار
نیز ناموزد ز هیچ آموزگار»!
#عضویت_در_کانال
👇👇👇
✅ @sedayeslahat
✅تکرار تصمیمات مافیایی دولت احمدی نژاد در دولت رئیسی
🔷رضا کاشف: در دولت احمدینژاد هم یک شبه #تعرفه واردات موبایل را به اسم حمایت از تولید (مونتاژ) موبایل داخلی چند برابر کردند و سود هنگفتی نصیب دارندگان #اطلاعات_نهانی شد. ممنوعیت واردات #آیفون را باید با واردات آن طی چند ماه گذشته ( و توسط چه کسانی!) در کنار هم تفسیر کرد.
#عضویت_در_کانال
👇👇👇
✅ @sedayeslahat
🔷رضا کاشف: در دولت احمدینژاد هم یک شبه #تعرفه واردات موبایل را به اسم حمایت از تولید (مونتاژ) موبایل داخلی چند برابر کردند و سود هنگفتی نصیب دارندگان #اطلاعات_نهانی شد. ممنوعیت واردات #آیفون را باید با واردات آن طی چند ماه گذشته ( و توسط چه کسانی!) در کنار هم تفسیر کرد.
#عضویت_در_کانال
👇👇👇
✅ @sedayeslahat
🔴🔴🔴دلایل ناپیدای یک برکناری!
#احمد_زیدآبادی:
برکناری شیخ حسین طائب از فرماندهی سازمان اطلاعات سپاه به طور رسمی اعلام شد.
با توجه به پیچیدگیها و ابهاماتِ منازعات پنهانِ قدرت در ایران، داوری در بارۀ دلایل اصلی این برکناری و پیامدهای آن در حوزۀ سیاست داخلی کشور، از بیرون از دایرۀ قدرت کار دشواری است.
با این حال، امیدوارم این حرکت با هدف بهبود اوضاع صورت گرفته باشد. دلیل روشنی برای این امیدواری ندارم، ولی صرف از نظر ابعاد واقعی ماجرا، همین که فردی با ظاهری سرد و عبوس که القاءگر نوعی خوف و ترس در بیننده بود، از متن یک داستان به حاشیه رود، اگر هم شوقی برنیانگیزد لااقل جای نگرانی ندارد!
#حسین_طائب
#سپاه_پاسداران
#اطلاعات_سپاه
#منازعه_قدرت
#عضویت_در_کانال
👇👇👇
✅ @sedayeslahat
#احمد_زیدآبادی:
برکناری شیخ حسین طائب از فرماندهی سازمان اطلاعات سپاه به طور رسمی اعلام شد.
با توجه به پیچیدگیها و ابهاماتِ منازعات پنهانِ قدرت در ایران، داوری در بارۀ دلایل اصلی این برکناری و پیامدهای آن در حوزۀ سیاست داخلی کشور، از بیرون از دایرۀ قدرت کار دشواری است.
با این حال، امیدوارم این حرکت با هدف بهبود اوضاع صورت گرفته باشد. دلیل روشنی برای این امیدواری ندارم، ولی صرف از نظر ابعاد واقعی ماجرا، همین که فردی با ظاهری سرد و عبوس که القاءگر نوعی خوف و ترس در بیننده بود، از متن یک داستان به حاشیه رود، اگر هم شوقی برنیانگیزد لااقل جای نگرانی ندارد!
#حسین_طائب
#سپاه_پاسداران
#اطلاعات_سپاه
#منازعه_قدرت
#عضویت_در_کانال
👇👇👇
✅ @sedayeslahat
🔴🔴🔴لزوم پاسخگویی رئیسی
#احمد_زیدآبادی:
طبق برخی گزارشها، مأموران وزارت اطلاعات در جریان دستگیری و احضار فعالان سیاسی و مطبوعاتی، شئونات قانونی را به درستی رعایت نمیکنند و رفتارشان گویا تندتر و خشنتر از مأموران سازمان اطلاعات سپاه است.
آقای رئیسی در این مورد باید پاسخگو باشد زیرا وزارت اطلاعات تحت مدیریت و کنترل وی است.
#وزارت_اطلاعات
#اطلاعات_سپاه
#ابراهیم_رئیسی
#برخورد_خشن
#عضویت_در_کانال
👇👇👇
✅ @sedayeslahat
#احمد_زیدآبادی:
طبق برخی گزارشها، مأموران وزارت اطلاعات در جریان دستگیری و احضار فعالان سیاسی و مطبوعاتی، شئونات قانونی را به درستی رعایت نمیکنند و رفتارشان گویا تندتر و خشنتر از مأموران سازمان اطلاعات سپاه است.
آقای رئیسی در این مورد باید پاسخگو باشد زیرا وزارت اطلاعات تحت مدیریت و کنترل وی است.
#وزارت_اطلاعات
#اطلاعات_سپاه
#ابراهیم_رئیسی
#برخورد_خشن
#عضویت_در_کانال
👇👇👇
✅ @sedayeslahat
🔴🔴🔴به توضیحی نیز قانع شدهام!
#احمد_زیدآبادی:
از سران قوامیپرسم از آقایان رئیسی، اژهای و قالیباف. اینکه همگی گفتند اعتراض از اغتشاش مسیرش جداست و نظام سیاسی آغوشش را برای تحمل و پذیرش هرگونه اعتراض و نقد و مخالفت باز کرده است، آیا این شامل نقد وزارت اطلاعات و سازمان اطلاعات سپاه هم میشود یا اینکه کارکنان این دو نهاد تحت عنوان "سربازان گمنام امام زمان" در حصن حصینِ مصونیت مطلق و اوج خط قرمز حکومت قرار دارند و کوچکترین نقد و اعتراضی به آنها جایز و قابل تحمل نیست؟
اگر پاسختان به بخش آخر پرسش فوق مثبت است که دیگر جای هیچ سخنی باقی نمیماند، اما اگر منفی است لطفاً از وزیر اطلاعات و رئیس سازمان اطلاعات سپاه بخواهید که با برگزاری کنفرانس مطبوعاتی به پرسشهای روزنامهنگاران در مورد بیانیۀ مشترک اخیرشان پاسخ دهند.
آنها لازم است به افکار عمومی در برابر روزنامهنگاران توضیح دهند که این بیانیه با این لحن و محتوا به چه قصدی صادر شده و چرا در حالی که دو روزنامهنگار حوزۀ اجتماعی خانمها الهۀ محمدی و نیلوفر حامدی بدون دسترسی به وکیل در بند امنیتی زندانیاند و هنوز هیچ محکمۀ صالحهای برای رسیدگی به پروندۀ آنها تشکیل نشده است، ادعای مربوط به اتهامشان با اشاره به نامشان در بیانیه آمده است؟
متأسفانه این بیانیه نشان میدهد که در عملکرد این دو دستگاه امنیتی تغییری نسبت به گذشته صورت نگرفته و تحلیلشان از هر اعتراضی در هر برهه و با هر زمینه و انگیزهای از الگویی تکرارشونده پیروی میکند.
اگر نهایتاً هر اعتراض و ناآرامی در این کشور از 78 و 88 گرفته تا 96 و 98 و اکنون، تمام و کمال با برنامهریزی و تدارک آمریکا صورت گرفته و میگیرد، پس این دو نهاد در پیشگیری از وقوع آنها چه موفقیتی داشتهاند؟ چرا همواره این سناریوها و برنامهریزیهای ادعایی، پیش از وقوع عملی آنها کشف و خنثی نمیشود و فقط پس از بروز آنها بر مسئولان این دو نهاد امنیتی مکشوف میشود؟
اگر بنا باشد هر تلاشی از سوی روزنامهنگاران برای پوشش اتفاقات ناگوار، به بازی در سناریوی آمریکا تعبیر و تفسیر شود، دیگر روزنامهنگاری در این کشور چه محلی از اعراب پیدا میکند؟
به هر حال، اعتراض به وزارت اطلاعات و سازمان اطلاعات سپاه و مخالفت با آنها از سوی شهروندان پیشکش، حداقل نسبت به عملکرد خود در برابر پرسشهای جامعه توضیح دهند. آیا این هم توقع بالایی است؟
یکی از دوستان به من نقد میکرد که چرا سطح مطالبات را پایین میآوری و مثلاً آنها را به لزومِ توضیح نهادها تقلیل میدهی؟ پاسخ این بود که شاید این نتیجۀ تجربۀ من از زندان باشد.
هرگز فراموش نمیکنم آن روزی را که پس از مدتها اعتصاب غذا با صورتی تکیده و جسمی آب رفته و روانی از هم گسسته و اعصابی در هم شکسته و گوارشی به هم ریخته، مرا ابتدا از بند دوی الف به بند 209 و بلافاصله از آنجا به بند 240 با چشمان بسته منتقل کردند.
به محض ورودم به بند 240 با برخوردی روبرو شدم که هرگز تصورش را نمیکردم. پس از ساعاتی تهدید و تحقیر و توهین، بازجو روی برگهاش نوشت: تمام جرایم و تخلفات خود را در همۀ زمینههای سیاسی و اقتصادی و ...به طور کامل توضیح دهید. "جرائم اخلاقی" را هم شفاهی به آن اضافه کرد! همین که در پاسخش نوشتم: این پرسش غیرقانونی است، کاغذ را پاره کرد و مرا کشان کشان به سلول کناری برد و با مشتهای محکمش صورت استخوانیام را در هم کوبید و سپس تن رنجورم را به داخل سلول پرتاب کرد و فریاد زد: یا پاسخ این پرسش را به طوری که رضایت مرا جلب کند، مینویسی یا اینکه تمام کاغذها را به حلقومت فرو میکنم!
در حالی که او در بیرون سلول نعره میزد، در مقابل خداوند به زانو در آمدم و با حالی که وصف آن ممکن نیست، به او گفتم؛ میدانی که دیگر توانی برایم باقی نمانده است. نه جسمم یاری میکند نه روحم نه اعصابم. تو بگو من با این وضع چه کنم؟
در همان حال، در خیالم پیامبر را دیدم که بر فراز کوه ابوقبیس زانوی غم بغل گرفته و چون ابر بهار میگریست. علی را دیدم که در ظلمات شب، سر در چاه نخلستان فرو برده بود و فریاد میزد. حسین را دیدم که با تنی مجروح و پاره از تیر و سنان، چون ماهی بر خاک میافتاد و برمیخاست!
بله در آنجا بدون هیچ ابهامی به حقوق خود در کشورم پی بردم و به اندکی قانع شدم همانطور که مادرم به لقمه نانی خشک در زندگیش قانع بود.
#الهه_محمدی
#نیلوفر_حامدی
#وزارت_اطلاعات
#اطلاعات_سپاه
#عضویت_در_کانال
👇👇👇
✅ @sedayeslahat
#احمد_زیدآبادی:
از سران قوامیپرسم از آقایان رئیسی، اژهای و قالیباف. اینکه همگی گفتند اعتراض از اغتشاش مسیرش جداست و نظام سیاسی آغوشش را برای تحمل و پذیرش هرگونه اعتراض و نقد و مخالفت باز کرده است، آیا این شامل نقد وزارت اطلاعات و سازمان اطلاعات سپاه هم میشود یا اینکه کارکنان این دو نهاد تحت عنوان "سربازان گمنام امام زمان" در حصن حصینِ مصونیت مطلق و اوج خط قرمز حکومت قرار دارند و کوچکترین نقد و اعتراضی به آنها جایز و قابل تحمل نیست؟
اگر پاسختان به بخش آخر پرسش فوق مثبت است که دیگر جای هیچ سخنی باقی نمیماند، اما اگر منفی است لطفاً از وزیر اطلاعات و رئیس سازمان اطلاعات سپاه بخواهید که با برگزاری کنفرانس مطبوعاتی به پرسشهای روزنامهنگاران در مورد بیانیۀ مشترک اخیرشان پاسخ دهند.
آنها لازم است به افکار عمومی در برابر روزنامهنگاران توضیح دهند که این بیانیه با این لحن و محتوا به چه قصدی صادر شده و چرا در حالی که دو روزنامهنگار حوزۀ اجتماعی خانمها الهۀ محمدی و نیلوفر حامدی بدون دسترسی به وکیل در بند امنیتی زندانیاند و هنوز هیچ محکمۀ صالحهای برای رسیدگی به پروندۀ آنها تشکیل نشده است، ادعای مربوط به اتهامشان با اشاره به نامشان در بیانیه آمده است؟
متأسفانه این بیانیه نشان میدهد که در عملکرد این دو دستگاه امنیتی تغییری نسبت به گذشته صورت نگرفته و تحلیلشان از هر اعتراضی در هر برهه و با هر زمینه و انگیزهای از الگویی تکرارشونده پیروی میکند.
اگر نهایتاً هر اعتراض و ناآرامی در این کشور از 78 و 88 گرفته تا 96 و 98 و اکنون، تمام و کمال با برنامهریزی و تدارک آمریکا صورت گرفته و میگیرد، پس این دو نهاد در پیشگیری از وقوع آنها چه موفقیتی داشتهاند؟ چرا همواره این سناریوها و برنامهریزیهای ادعایی، پیش از وقوع عملی آنها کشف و خنثی نمیشود و فقط پس از بروز آنها بر مسئولان این دو نهاد امنیتی مکشوف میشود؟
اگر بنا باشد هر تلاشی از سوی روزنامهنگاران برای پوشش اتفاقات ناگوار، به بازی در سناریوی آمریکا تعبیر و تفسیر شود، دیگر روزنامهنگاری در این کشور چه محلی از اعراب پیدا میکند؟
به هر حال، اعتراض به وزارت اطلاعات و سازمان اطلاعات سپاه و مخالفت با آنها از سوی شهروندان پیشکش، حداقل نسبت به عملکرد خود در برابر پرسشهای جامعه توضیح دهند. آیا این هم توقع بالایی است؟
یکی از دوستان به من نقد میکرد که چرا سطح مطالبات را پایین میآوری و مثلاً آنها را به لزومِ توضیح نهادها تقلیل میدهی؟ پاسخ این بود که شاید این نتیجۀ تجربۀ من از زندان باشد.
هرگز فراموش نمیکنم آن روزی را که پس از مدتها اعتصاب غذا با صورتی تکیده و جسمی آب رفته و روانی از هم گسسته و اعصابی در هم شکسته و گوارشی به هم ریخته، مرا ابتدا از بند دوی الف به بند 209 و بلافاصله از آنجا به بند 240 با چشمان بسته منتقل کردند.
به محض ورودم به بند 240 با برخوردی روبرو شدم که هرگز تصورش را نمیکردم. پس از ساعاتی تهدید و تحقیر و توهین، بازجو روی برگهاش نوشت: تمام جرایم و تخلفات خود را در همۀ زمینههای سیاسی و اقتصادی و ...به طور کامل توضیح دهید. "جرائم اخلاقی" را هم شفاهی به آن اضافه کرد! همین که در پاسخش نوشتم: این پرسش غیرقانونی است، کاغذ را پاره کرد و مرا کشان کشان به سلول کناری برد و با مشتهای محکمش صورت استخوانیام را در هم کوبید و سپس تن رنجورم را به داخل سلول پرتاب کرد و فریاد زد: یا پاسخ این پرسش را به طوری که رضایت مرا جلب کند، مینویسی یا اینکه تمام کاغذها را به حلقومت فرو میکنم!
در حالی که او در بیرون سلول نعره میزد، در مقابل خداوند به زانو در آمدم و با حالی که وصف آن ممکن نیست، به او گفتم؛ میدانی که دیگر توانی برایم باقی نمانده است. نه جسمم یاری میکند نه روحم نه اعصابم. تو بگو من با این وضع چه کنم؟
در همان حال، در خیالم پیامبر را دیدم که بر فراز کوه ابوقبیس زانوی غم بغل گرفته و چون ابر بهار میگریست. علی را دیدم که در ظلمات شب، سر در چاه نخلستان فرو برده بود و فریاد میزد. حسین را دیدم که با تنی مجروح و پاره از تیر و سنان، چون ماهی بر خاک میافتاد و برمیخاست!
بله در آنجا بدون هیچ ابهامی به حقوق خود در کشورم پی بردم و به اندکی قانع شدم همانطور که مادرم به لقمه نانی خشک در زندگیش قانع بود.
#الهه_محمدی
#نیلوفر_حامدی
#وزارت_اطلاعات
#اطلاعات_سپاه
#عضویت_در_کانال
👇👇👇
✅ @sedayeslahat
✅آبروریزی دستگاههای اطلاعاتی توسط صداوسیما!/ این سطح از بیهنری و بیاستعدادی ابوالقاسم طالبی، شگفتآور است!
مصطفی فقیهی: یکی از دوستان، بخشهایی از سریال شبهامنیتی شبکه ۳ به کارگردانی ابوالقاسم طالبی -به اصطلاح سینماگری که پروژههای سیاسی افراطیون را میسازد- را برایم ارسال کرد.
🔹یک افتضاح تمامعیار! از داستان کودکانه و بازیهای بچگانه تا کلکلهای بیمزهی بچههای #وزارت_اطلاعات- #اطلاعات_سپاه با یکدیگر و کارگردانی و جایجایِ صحنهسازیِ فاجعهبار این سریالِ طنازانه که سعی کرده با ردیف کردن مشتی کلیدواژهی مورد تایید نظام، فیلمنامه دستوپا کرده و سریالی صرفاً جهت خودارضایی شخصی-محفلی بسازد و نه حتی همان مخاطب حداقلی که از تماشایش بدحال شود!
🔹بیچاره آن جریان سیاسی که هنرمندش، ابوالقاسم طالبی است که حتی الفبای سیاست نمیداند. همان که در سال ۱۳۸۸، قلادههای طلا و در دوران خاتمی، یک فاجعهی سینمایی به نام «آقای رییسجمهور» را ساخت! این یکی اما، دست آن دو شبهفیلمِ سخیف و بیآبرو را هم از پشت بسته!
🔹بیش از این با چنین سوژهها و آثار خفتباری آبروریزی نکنید! تلویزیون، از آنجا که به عنوان رسانهی رسمی حاکمیت توسط دشمنان خارجی جمهوری اسلامی رصد میشود، نمیداند که دشمنهایش، این آثار را میبینند و به حالِ هنرِ نزار و عقل سیاسیتان میخندند؟!
🔹اگر اصرار دارید فردی چون طالبی، سینماگرتان باشد، لااقل ۲ روز او را به کلاسهای سینمایی بفرستید و چند روز هم، در فضاهای سیاسی-امنیتی نگه دارید تا دستگاههای امنیتی را با فضای ادارهی حراست شرکت گاز و کلانتری یوسفآباد اشتباه نگیرد!
🔹ببینید بودجهی بیتالمال و آنتن تلویزیون در ماه رمضان آنهم شبکه پرافتخار ۳ را چگونه مفتمفت، حرامِ این بیهنرانِ بیاستعداد میکنند!
#عضویت_در_کانال
👇👇👇
✅ @sedayeslahat
مصطفی فقیهی: یکی از دوستان، بخشهایی از سریال شبهامنیتی شبکه ۳ به کارگردانی ابوالقاسم طالبی -به اصطلاح سینماگری که پروژههای سیاسی افراطیون را میسازد- را برایم ارسال کرد.
🔹یک افتضاح تمامعیار! از داستان کودکانه و بازیهای بچگانه تا کلکلهای بیمزهی بچههای #وزارت_اطلاعات- #اطلاعات_سپاه با یکدیگر و کارگردانی و جایجایِ صحنهسازیِ فاجعهبار این سریالِ طنازانه که سعی کرده با ردیف کردن مشتی کلیدواژهی مورد تایید نظام، فیلمنامه دستوپا کرده و سریالی صرفاً جهت خودارضایی شخصی-محفلی بسازد و نه حتی همان مخاطب حداقلی که از تماشایش بدحال شود!
🔹بیچاره آن جریان سیاسی که هنرمندش، ابوالقاسم طالبی است که حتی الفبای سیاست نمیداند. همان که در سال ۱۳۸۸، قلادههای طلا و در دوران خاتمی، یک فاجعهی سینمایی به نام «آقای رییسجمهور» را ساخت! این یکی اما، دست آن دو شبهفیلمِ سخیف و بیآبرو را هم از پشت بسته!
🔹بیش از این با چنین سوژهها و آثار خفتباری آبروریزی نکنید! تلویزیون، از آنجا که به عنوان رسانهی رسمی حاکمیت توسط دشمنان خارجی جمهوری اسلامی رصد میشود، نمیداند که دشمنهایش، این آثار را میبینند و به حالِ هنرِ نزار و عقل سیاسیتان میخندند؟!
🔹اگر اصرار دارید فردی چون طالبی، سینماگرتان باشد، لااقل ۲ روز او را به کلاسهای سینمایی بفرستید و چند روز هم، در فضاهای سیاسی-امنیتی نگه دارید تا دستگاههای امنیتی را با فضای ادارهی حراست شرکت گاز و کلانتری یوسفآباد اشتباه نگیرد!
🔹ببینید بودجهی بیتالمال و آنتن تلویزیون در ماه رمضان آنهم شبکه پرافتخار ۳ را چگونه مفتمفت، حرامِ این بیهنرانِ بیاستعداد میکنند!
#عضویت_در_کانال
👇👇👇
✅ @sedayeslahat