✍️ تفاوت بین کمونیسم، سوسیالیسم و مارکسیسم
#اصطلاح_شناسی
علی رغم شباهت ها و اشتراکات این اصطلاحات ، جهت تفکیک لازم است به بررسی تفاوت های آن ها بپردازیم :
▪️ ۱ . کمونیسم (communism)؛ در فرضیه های کارل مارکس و فردریک انگلس ، کمونیسم جامعه ای است به اصطلاح بی طبقه با مالکیت واحد همگانی مردم بر وسایل تولید ، برابری کامل اجتماعی همه اعضای جامعه . توضیح بیشتر اینکه ؛کمونیسم از ریشه لاتین (commons) به معنی اشتراک گرفته شده است کمونیسم از قدیمیترین مکاتب سیاسی دنیا است «کارل مارکس» و «فردریک انگلس» در آلمان در سال ۱۸۴۸ با انتشار مانیفست کمونیست حرکت تازهای در نهضت کمونیسم جهانی به وجود آوردند. از نظر فلسفی و اقتصادی کمونیسم و سوسیالیسم دارای ریشه واحدی هستند و هر دو بر مالکیت عمومی وسائل تولید تکیه میکنند، با این تفاوت که کمونیسم مرحله پیشرفت یا مرحله نهایی سوسیالیسم به شمار می آید. مارکس در آثار مختلف خود از «مانیفست» کمونیست گرفته تا کتاب «کاپیتال» تاریخ تحولات جهان را بر مبنای ماتریالیسم تاریخی، یا فلسفه مادی دیالکتیکی بیان می کند مارکس تکامل وسایل تولید و نحوه تملک و بهرهبرداری از این وسایل را زیر بنای تحولات اجتماعی میداند و تاریخ بشر را به صورت تاریخ جنگ های طبقاتی و منازعه بین ظالم و مظلوم و استثمار کننده و استثمار شونده بررسی و تجزیه و تحلیل مینماید. از نظر مارکس دوره های تاریخی عبارتند از: ۱ـ کمون اولیه که در این جامعه بدون طبقه هیچ گونه تملک بر وسایل و ابزار تولید وجود نداشته است، ۲ـ برده داری ۳ـ فئودالیه ۴ـ بورژوازی و سرمایه داری ۵ـ سوسیالیسم ۶ـ کمون ثانویه.
▪️ ۲ . مارکسیسم(Marxism) ؛ عنوان فلسفه مارکس و واضع فلسفه کمونیسم جدید است . این واژه از نام کارل مارکس بنیانگذار سوسیالیسم علمی گرفته شده است .به طور مختصر میتوان اساس تفکر مارکسیستی را در موارد ذیل خلاصه نمود:
الف ) اقتصاد تعیین کننده مسیر تاریخ است و تاریخ جز جنگهای طبقاتی و مبارزه بین گروههایی که منافع اقتصادی آنها با هم متعارض است چیز دیگری نیست. بر اساس این تعبیر جنگ های طبقاتی در مراحل مختلف تاریخی ابتدا بین بردگان و بردهداران، سپس میان فئودالها و «سرفها» یا دهقانان فقیر و بیزمین و بالاخره بین کارگران و سرمایهداران در میگیرد و سرانجام به پیروزی طبقه کارگر یا پرولتار یا و نفی کامل طبقات اجتماعی منتهی میگردد.
ب ) دولتها نقشی جز تأمین طبقه حاکم ندارند و در جوامع سرمایهداری دولت حافظ منافع صاحبان سرمایه ها و استثمار طبقه کارگر است این فشار و استعمار فقط هنگامی خاتمه خواهد یافت که مالکیت خصوصی، به ویژه مالکیت ابزار تولید از میان برداشته شود و طبقه کارگرحکومت را به دست خود بگیرد. (محمود طلوعی، فرهنگ جامع سیاسی، ص ۷۰۳ و ۷۷۹) همان گونه که گذشت کمونیسم قبل از مارکسیسم هم وجود داشت. مارکس در واقع کمونیسم کارگری را فرموله کرد و مارکسیسم تئوری کمونیسم کارگری است. اگر به مانیفست فصل چهارم آن رجوع کنید خود مارکس و انگلس میگویند که قبل از آنها هم سوسیالیسم های غیر کارگری وجود داشتند. ولی بعد کمونیسم مارکس به گرایش اصلی کمونیسم تبدیل شد .
▪️ ۳. سوسیالیسم «socialism» یا جامعهباوری، این اصطلاح که از واژه «سوسیال» به معنای اجتماعی در زبان فرانسه گرفته شده است، معناهای بسیار دارد، اما تعریف معمول این اصطلاح را در واژهنامه انگلیسی آکسفورد، چنین میتوان یافت: «سوسیالیسم تئوری یا سیاستی است که هدف آن مالکیت یا نظارت جامعه بر وسایل تولید – سرمایه، زمین، اموال و جز آنها – به طور کلی، و اداره آن به سود همگان است» . (داریوش آشوری، دانشنامه سیاسی، ص ۲۰۴)
🔺 در یک جمع بندی سوسیالیسم به عنوان مکتبی مبتنی براصالت جامعه و اشتراکیت ابزار تولید ، و کمونیسم بیانگر مرحله ای ایده ال از چنین وضعیتی در جامعه ، و مارکسیسم نظریه پردازان چنین تفکری است .
#آموزش_سیاسی
#علوم_سیاسی
#کمونیسم
#سوسیالیسم
#مارکسیسم
به "صدای اصلاحات"بپیوندید👇👇👇
@sedayeslahat
#اصطلاح_شناسی
علی رغم شباهت ها و اشتراکات این اصطلاحات ، جهت تفکیک لازم است به بررسی تفاوت های آن ها بپردازیم :
▪️ ۱ . کمونیسم (communism)؛ در فرضیه های کارل مارکس و فردریک انگلس ، کمونیسم جامعه ای است به اصطلاح بی طبقه با مالکیت واحد همگانی مردم بر وسایل تولید ، برابری کامل اجتماعی همه اعضای جامعه . توضیح بیشتر اینکه ؛کمونیسم از ریشه لاتین (commons) به معنی اشتراک گرفته شده است کمونیسم از قدیمیترین مکاتب سیاسی دنیا است «کارل مارکس» و «فردریک انگلس» در آلمان در سال ۱۸۴۸ با انتشار مانیفست کمونیست حرکت تازهای در نهضت کمونیسم جهانی به وجود آوردند. از نظر فلسفی و اقتصادی کمونیسم و سوسیالیسم دارای ریشه واحدی هستند و هر دو بر مالکیت عمومی وسائل تولید تکیه میکنند، با این تفاوت که کمونیسم مرحله پیشرفت یا مرحله نهایی سوسیالیسم به شمار می آید. مارکس در آثار مختلف خود از «مانیفست» کمونیست گرفته تا کتاب «کاپیتال» تاریخ تحولات جهان را بر مبنای ماتریالیسم تاریخی، یا فلسفه مادی دیالکتیکی بیان می کند مارکس تکامل وسایل تولید و نحوه تملک و بهرهبرداری از این وسایل را زیر بنای تحولات اجتماعی میداند و تاریخ بشر را به صورت تاریخ جنگ های طبقاتی و منازعه بین ظالم و مظلوم و استثمار کننده و استثمار شونده بررسی و تجزیه و تحلیل مینماید. از نظر مارکس دوره های تاریخی عبارتند از: ۱ـ کمون اولیه که در این جامعه بدون طبقه هیچ گونه تملک بر وسایل و ابزار تولید وجود نداشته است، ۲ـ برده داری ۳ـ فئودالیه ۴ـ بورژوازی و سرمایه داری ۵ـ سوسیالیسم ۶ـ کمون ثانویه.
▪️ ۲ . مارکسیسم(Marxism) ؛ عنوان فلسفه مارکس و واضع فلسفه کمونیسم جدید است . این واژه از نام کارل مارکس بنیانگذار سوسیالیسم علمی گرفته شده است .به طور مختصر میتوان اساس تفکر مارکسیستی را در موارد ذیل خلاصه نمود:
الف ) اقتصاد تعیین کننده مسیر تاریخ است و تاریخ جز جنگهای طبقاتی و مبارزه بین گروههایی که منافع اقتصادی آنها با هم متعارض است چیز دیگری نیست. بر اساس این تعبیر جنگ های طبقاتی در مراحل مختلف تاریخی ابتدا بین بردگان و بردهداران، سپس میان فئودالها و «سرفها» یا دهقانان فقیر و بیزمین و بالاخره بین کارگران و سرمایهداران در میگیرد و سرانجام به پیروزی طبقه کارگر یا پرولتار یا و نفی کامل طبقات اجتماعی منتهی میگردد.
ب ) دولتها نقشی جز تأمین طبقه حاکم ندارند و در جوامع سرمایهداری دولت حافظ منافع صاحبان سرمایه ها و استثمار طبقه کارگر است این فشار و استعمار فقط هنگامی خاتمه خواهد یافت که مالکیت خصوصی، به ویژه مالکیت ابزار تولید از میان برداشته شود و طبقه کارگرحکومت را به دست خود بگیرد. (محمود طلوعی، فرهنگ جامع سیاسی، ص ۷۰۳ و ۷۷۹) همان گونه که گذشت کمونیسم قبل از مارکسیسم هم وجود داشت. مارکس در واقع کمونیسم کارگری را فرموله کرد و مارکسیسم تئوری کمونیسم کارگری است. اگر به مانیفست فصل چهارم آن رجوع کنید خود مارکس و انگلس میگویند که قبل از آنها هم سوسیالیسم های غیر کارگری وجود داشتند. ولی بعد کمونیسم مارکس به گرایش اصلی کمونیسم تبدیل شد .
▪️ ۳. سوسیالیسم «socialism» یا جامعهباوری، این اصطلاح که از واژه «سوسیال» به معنای اجتماعی در زبان فرانسه گرفته شده است، معناهای بسیار دارد، اما تعریف معمول این اصطلاح را در واژهنامه انگلیسی آکسفورد، چنین میتوان یافت: «سوسیالیسم تئوری یا سیاستی است که هدف آن مالکیت یا نظارت جامعه بر وسایل تولید – سرمایه، زمین، اموال و جز آنها – به طور کلی، و اداره آن به سود همگان است» . (داریوش آشوری، دانشنامه سیاسی، ص ۲۰۴)
🔺 در یک جمع بندی سوسیالیسم به عنوان مکتبی مبتنی براصالت جامعه و اشتراکیت ابزار تولید ، و کمونیسم بیانگر مرحله ای ایده ال از چنین وضعیتی در جامعه ، و مارکسیسم نظریه پردازان چنین تفکری است .
#آموزش_سیاسی
#علوم_سیاسی
#کمونیسم
#سوسیالیسم
#مارکسیسم
به "صدای اصلاحات"بپیوندید👇👇👇
@sedayeslahat
✍️ فابیانیسم
#اصطلاح_شناسی
▪️ فابینیسم (به انگلیسی: fabianism) یک جنبش سوسیالیستی است که که در انگلستان پدید آمد. هواداران این جنبش در سال ۱۸۸۴ در جامعه فابین متشکل شدند و از سردمداران این جنبش، سیدنی و بئاتریس وب، جرج برنارد شا، گراهام والاس و ه.ج.ولز بودند.فابینیسم یک جنبش مسالمت جو است و نام خود را از نام فابیوس، سردار رومی، گرفته است که با استزاتژی صبورانه و جنگ و گریز، هانیبال سردار کارتاژی را شکست داد.
▪️ به عقیده فابینها، سوسیالیسم از طریق عکس العمل مسالمت جویانه و تدریجی جامعه در برابر مالکیت انحصاری و در نتیجه پیشرفت دموکراسی سیاسی و تطبیق اصول دموکراسی بر اقتصاد و توسعه مالکیت کلی و تغییر نظر نسبت به اخلاق اجتماعی و احساس مسئولیت در برابر منافع عمومی، پدید میآید. برناردشا و و دیگر فابینها از تئوری ارزش مارکس انتقاد میکردند و و پیرو نظریه استوارت میل و هنری جورج بودند. بعد از تشکیل حزب کارگر جامعه فابین به آن پیوست اما موجودیت خود را از دست نداد و به صورت یک گروه روشنفکر برای تحقیق و تبلیغ در داخل حزب باقی ماند.
منبع: وزبه، خسرو، واژههای سیاسی،انتشارات پژوهش
#علوم_سیاسی
#آموزش_سیاسی
#فابیانیسم
به "صدای اصلاحات"بپیوندید👇👇👇
@sedayeslahat
#اصطلاح_شناسی
▪️ فابینیسم (به انگلیسی: fabianism) یک جنبش سوسیالیستی است که که در انگلستان پدید آمد. هواداران این جنبش در سال ۱۸۸۴ در جامعه فابین متشکل شدند و از سردمداران این جنبش، سیدنی و بئاتریس وب، جرج برنارد شا، گراهام والاس و ه.ج.ولز بودند.فابینیسم یک جنبش مسالمت جو است و نام خود را از نام فابیوس، سردار رومی، گرفته است که با استزاتژی صبورانه و جنگ و گریز، هانیبال سردار کارتاژی را شکست داد.
▪️ به عقیده فابینها، سوسیالیسم از طریق عکس العمل مسالمت جویانه و تدریجی جامعه در برابر مالکیت انحصاری و در نتیجه پیشرفت دموکراسی سیاسی و تطبیق اصول دموکراسی بر اقتصاد و توسعه مالکیت کلی و تغییر نظر نسبت به اخلاق اجتماعی و احساس مسئولیت در برابر منافع عمومی، پدید میآید. برناردشا و و دیگر فابینها از تئوری ارزش مارکس انتقاد میکردند و و پیرو نظریه استوارت میل و هنری جورج بودند. بعد از تشکیل حزب کارگر جامعه فابین به آن پیوست اما موجودیت خود را از دست نداد و به صورت یک گروه روشنفکر برای تحقیق و تبلیغ در داخل حزب باقی ماند.
منبع: وزبه، خسرو، واژههای سیاسی،انتشارات پژوهش
#علوم_سیاسی
#آموزش_سیاسی
#فابیانیسم
به "صدای اصلاحات"بپیوندید👇👇👇
@sedayeslahat
✍️ مینارشیسم
#اصطلاح_شناسی
▪️مینارشیسم (همچنین کمینه حکومت خواهی) یک فلسفه سیاسی سرمایهدارانه لیبرترین است. به معانی گوناگون تعریف شده است. در شدیدترین معنا، معتقد است که حکومت باید وجود داشته باشد (در تعارض با آنارشی)، که تنها کارکرد مشروعش حفاظت از افراد در برابر تجاوز، دزدی، نقض قرارداد و کلاهبرداری است. در وسیعترین معنا این مفهوم ادارات آتش نشانی، زندانها، قوه مجریه و مقننه را جزو کارکردهای مشروع دولت بحساب میآورد. چنین حکومتهایی حکومتهای نگهبان شب خوانده میشوند.
▪️مینارشیستها استدلال میکنند که حکومت اقتداری برای استفاده از انحصار زور خود برای دخالت در فعالیتهای آزادانه مردم نمیدارد و تنها وظیفه حکومت را تضمین حفاظت از قراردادهای بین افراد خصوصی و مالکیت از طریق سیستمی از دادگاههای حقوقی و اجرای قانون می دانند. مینارشیتها عموماً شیوه لسه فر در خصوص اقتصاد را اصلی ترین راه برای رونق اقتصادی می دانند.
#علوم_سیاسی
#آموزش_سیاسی
#مینارشیسم
🅾️به "صدای اصلاحات"بپیوندید👇👇👇
@sedayeslahat
#اصطلاح_شناسی
▪️مینارشیسم (همچنین کمینه حکومت خواهی) یک فلسفه سیاسی سرمایهدارانه لیبرترین است. به معانی گوناگون تعریف شده است. در شدیدترین معنا، معتقد است که حکومت باید وجود داشته باشد (در تعارض با آنارشی)، که تنها کارکرد مشروعش حفاظت از افراد در برابر تجاوز، دزدی، نقض قرارداد و کلاهبرداری است. در وسیعترین معنا این مفهوم ادارات آتش نشانی، زندانها، قوه مجریه و مقننه را جزو کارکردهای مشروع دولت بحساب میآورد. چنین حکومتهایی حکومتهای نگهبان شب خوانده میشوند.
▪️مینارشیستها استدلال میکنند که حکومت اقتداری برای استفاده از انحصار زور خود برای دخالت در فعالیتهای آزادانه مردم نمیدارد و تنها وظیفه حکومت را تضمین حفاظت از قراردادهای بین افراد خصوصی و مالکیت از طریق سیستمی از دادگاههای حقوقی و اجرای قانون می دانند. مینارشیتها عموماً شیوه لسه فر در خصوص اقتصاد را اصلی ترین راه برای رونق اقتصادی می دانند.
#علوم_سیاسی
#آموزش_سیاسی
#مینارشیسم
🅾️به "صدای اصلاحات"بپیوندید👇👇👇
@sedayeslahat
✍️ ماکیاولیسم
#اصطلاح_شناسی
▪️ ماکیاولیسم (به انگلیسی: Machiavellism)، عبارت است از مجموعه اصول و روشهای دستوری که نیکولو ماکیاولی سیاستمدار و فیلسوف ایتالیایی (۱۴۶۹-۱۵۲۷) برای زمامداری و حکومت بر مردم ارائه داد.
▪️ نیکولو ماکیاولی که بنیاد این نظریه خود را پیرامون روش و هدف در سیاست قرار داده، در کتاب خود شهریار، هدف عمل سیاسی را دستیابی به قدرت میداند و بنابراین، آن را محدود به هیچ حکم اخلاقی نمیداند و در نتیجه به کار بردن هر وسیلهای را در سیاست برای پیشبرد اهداف مجاز میشمارد و بدین گونه سیاست را به کلی از اخلاق جدا میداند.
▪️ ماکیاولی معتقداست، زمامدار اگر بخواهد باقی بماند و موفق باشد نباید از شرارت و اعمال خشونتآمیز بترسد. زیرا بدون شرارت، حفظ دولت ممکن نیست.
▪️ حکومت برای نیل به قدرت، ازدیاد و حفظ و بقای آن مجاز است به هر عملی از قبیل کشتار، خیانت، ترور، تقلب و ... دست بزند و هرگونه شیوهای حتی منافی اخلاق و شرف و عدالت را برای رسیدن به هدفش روا میدارد.
▪️ این مکتب بر این باور است که رجال سیاسی باید کاملاً واقعبین و مادی و جدی باشند. آنگونه سختگیر باشند که اگر تکالیف دینی، اخلاقی و احساسات سد راه آنان شود؛ از آنها صرفنظر کرده و هدفی جز رسیدن به مقصود نداشته باشند.وی اساس اخلاقیات را واژگون کرد. یگانه شعار سیاسی او این بود که شاه فوق تمام قیود و الزامات مردم عادیست.
#علوم_سیاسی
#آموزش_سیاسی
#ماکیاولیسم
به "صدای اصلاحات"بپیوندید👇👇👇
@sedayeslahat
#اصطلاح_شناسی
▪️ ماکیاولیسم (به انگلیسی: Machiavellism)، عبارت است از مجموعه اصول و روشهای دستوری که نیکولو ماکیاولی سیاستمدار و فیلسوف ایتالیایی (۱۴۶۹-۱۵۲۷) برای زمامداری و حکومت بر مردم ارائه داد.
▪️ نیکولو ماکیاولی که بنیاد این نظریه خود را پیرامون روش و هدف در سیاست قرار داده، در کتاب خود شهریار، هدف عمل سیاسی را دستیابی به قدرت میداند و بنابراین، آن را محدود به هیچ حکم اخلاقی نمیداند و در نتیجه به کار بردن هر وسیلهای را در سیاست برای پیشبرد اهداف مجاز میشمارد و بدین گونه سیاست را به کلی از اخلاق جدا میداند.
▪️ ماکیاولی معتقداست، زمامدار اگر بخواهد باقی بماند و موفق باشد نباید از شرارت و اعمال خشونتآمیز بترسد. زیرا بدون شرارت، حفظ دولت ممکن نیست.
▪️ حکومت برای نیل به قدرت، ازدیاد و حفظ و بقای آن مجاز است به هر عملی از قبیل کشتار، خیانت، ترور، تقلب و ... دست بزند و هرگونه شیوهای حتی منافی اخلاق و شرف و عدالت را برای رسیدن به هدفش روا میدارد.
▪️ این مکتب بر این باور است که رجال سیاسی باید کاملاً واقعبین و مادی و جدی باشند. آنگونه سختگیر باشند که اگر تکالیف دینی، اخلاقی و احساسات سد راه آنان شود؛ از آنها صرفنظر کرده و هدفی جز رسیدن به مقصود نداشته باشند.وی اساس اخلاقیات را واژگون کرد. یگانه شعار سیاسی او این بود که شاه فوق تمام قیود و الزامات مردم عادیست.
#علوم_سیاسی
#آموزش_سیاسی
#ماکیاولیسم
به "صدای اصلاحات"بپیوندید👇👇👇
@sedayeslahat
✍ آبستراکسیون
#اصطلاح_شناسی
▪️آبستراکسیون ( Obstruction) (برابر فرهنگستان زبان: نصابشکنی) عدم حضور عمدیِ گروهی از نمایندگان مجلس در هنگام رأیگیری، بهقصدِ از اکثریت انداختن مجلس و جلوگیری از تصویب یک لایحه یا طرح است.
در سیاست، استفادهٔ سامانمند از عدم حضور عمدیِ گروهی از نمایندگان در هنگام رأیگیری بهعنوان یک حربه بهکار گرفته میشود.
▪️معنای لغوی «آبستراکسیون»، مانع شدن است و به عمل یا کوشش اقلیتی از نمایندگان پارلمان برای جلوگیری از اخذ تصمیم و تصویب قانون، با استفاده از ابزار قانونی گفته میشود که این جلوگیری میتواند با استفاده از ارائهٔ نطقهای پیاپی، طرح موارد وقتگیر در زمان رأیگیری و خروج از صحن مجلس برای از اکثریت انداختن مجلس و لغو دستور یا لایحهٔ موردبحث صورت میگیرد.
▪️در معنای وسیعتر، نصابشکنی یا آبستراکسیون به مجموعه اقداماتی گفته میشود که گروهی از نمایندگان مجلس یا پارلمان یک کشور برای جلوگیری از تصویب یا نهایی شدن یک تصمیم و قانون در نشست رسمیِ نمایندگان در پیش میگیرند. ترک نشست علنیِ مجلس و درنتیجه نرسیدن تعداد نمایندگان حاضر به حد نصاب قانونی برای برگزاری نشست ازجملهٔ این اقدامات است.
#علوم_سیاسی
#آموزش_سیاسی
#آبستراکسیون
به "صدای اصلاحات"بپیوندید👇👇👇
@sedayeslahat
#اصطلاح_شناسی
▪️آبستراکسیون ( Obstruction) (برابر فرهنگستان زبان: نصابشکنی) عدم حضور عمدیِ گروهی از نمایندگان مجلس در هنگام رأیگیری، بهقصدِ از اکثریت انداختن مجلس و جلوگیری از تصویب یک لایحه یا طرح است.
در سیاست، استفادهٔ سامانمند از عدم حضور عمدیِ گروهی از نمایندگان در هنگام رأیگیری بهعنوان یک حربه بهکار گرفته میشود.
▪️معنای لغوی «آبستراکسیون»، مانع شدن است و به عمل یا کوشش اقلیتی از نمایندگان پارلمان برای جلوگیری از اخذ تصمیم و تصویب قانون، با استفاده از ابزار قانونی گفته میشود که این جلوگیری میتواند با استفاده از ارائهٔ نطقهای پیاپی، طرح موارد وقتگیر در زمان رأیگیری و خروج از صحن مجلس برای از اکثریت انداختن مجلس و لغو دستور یا لایحهٔ موردبحث صورت میگیرد.
▪️در معنای وسیعتر، نصابشکنی یا آبستراکسیون به مجموعه اقداماتی گفته میشود که گروهی از نمایندگان مجلس یا پارلمان یک کشور برای جلوگیری از تصویب یا نهایی شدن یک تصمیم و قانون در نشست رسمیِ نمایندگان در پیش میگیرند. ترک نشست علنیِ مجلس و درنتیجه نرسیدن تعداد نمایندگان حاضر به حد نصاب قانونی برای برگزاری نشست ازجملهٔ این اقدامات است.
#علوم_سیاسی
#آموزش_سیاسی
#آبستراکسیون
به "صدای اصلاحات"بپیوندید👇👇👇
@sedayeslahat
✍️ پوزیتویسم
#اصطلاح_شناسی
▪️ پوزیتیویسم، از POSITIVE به معنای واقعی، مثبت، صریح، تحقیقی، تحصّل گرایی و اثبات گرایی میباشد. پوزیتیویسم اصطلاحی فلسفی است که بر اساس آن، تنها روش معتبر تحقیق و شناخت، روش علمی تجربی دانسته میشود. روشی که بر پایه تجربه است.
▪️ اولین بار در تاریخ علوم، این اصطلاح را آگوست کنت فیلسوف و جامعه شناسی فرانسوی به کار برد. آگوست کنت برای تحول ذهنی 3 مرحله قایل بود:
نخست: مرحله الهی و دینی که علل پیدایش و وقوع حوادث به علل ماورایی و الهی نسبت داده میشود ؛
دوم: مرحله فلسفی که علت حوادث را در جوهر نامرئی و طبیعت اشیا مثل نیروهای مشاهده ناپذیر مادی و ذرات نادیدنی نهفته می دانست؛
سوم: مرحله علمی که به جای جستجو از چرایی پدیدهها به چگونگی پیدایش پدیدهها و روابط آنها با یکدیگر میپردازد؛ مرحله سوم را همان مرحله اثباتی و تحقیقی میدانست.
▪️ از نظر کنت، میتوان از علوم طبیعی الگوهای نظری و روشهای مطالعه را فرا گرفته و در علوم اجتماعی به کار بست. بدین معنا که روش تحقیق و رویکرد به مسایل علوم اجتماعی متفاوت از علوم طبیعی و ریاضی نیست و در علوم اجتماعی هم به مثابه علوم طبیعی باید از کشف و شهود و قضاوتهای ارزشی و هنجاری پرهیز کرد.
▪️ ریشههای فکری پوزیتویسم را میباید در تحولات عصر روشنگری قرن 18 میلادی در اروپا جستجو کرد که شاهد پیدایش ایمان به عقل انسان بود یعنی همان انتظاراتی را که عصر ایمان نسبت به وحی الهی (به صورت فراگیر و جهانی ) داشت، در فلاسفه عصر روشنگری، نسبت به عقل انسان تجلی یافت.
▪️ اساس دادههای مکتب پوزیتیویسم بر دادههای بیواسطه حواس متکی بود. و نطقه مقابل ایدهالیسم بشمار میرفت.
▪️ کنت در ادعای خود تا آنجا پیش رفت که حتی مفاهیم انتزاعی علوم را که از مشاهده مستقیم بدست نمیآید، متافیزیکی و غیر علمی میشمرد و کار را به جایی رساند که اصولاً قضایای متافیزیکی را الفاظی پوچ و بی معنا به حساب میآورد
▫️طاهره اخوان
#علوم_سیاسی
#آموزش_سیاسی
# پوزیتویسم
به "صدای اصلاحات"بپیوندید👇👇👇
@sedayeslahat
#اصطلاح_شناسی
▪️ پوزیتیویسم، از POSITIVE به معنای واقعی، مثبت، صریح، تحقیقی، تحصّل گرایی و اثبات گرایی میباشد. پوزیتیویسم اصطلاحی فلسفی است که بر اساس آن، تنها روش معتبر تحقیق و شناخت، روش علمی تجربی دانسته میشود. روشی که بر پایه تجربه است.
▪️ اولین بار در تاریخ علوم، این اصطلاح را آگوست کنت فیلسوف و جامعه شناسی فرانسوی به کار برد. آگوست کنت برای تحول ذهنی 3 مرحله قایل بود:
نخست: مرحله الهی و دینی که علل پیدایش و وقوع حوادث به علل ماورایی و الهی نسبت داده میشود ؛
دوم: مرحله فلسفی که علت حوادث را در جوهر نامرئی و طبیعت اشیا مثل نیروهای مشاهده ناپذیر مادی و ذرات نادیدنی نهفته می دانست؛
سوم: مرحله علمی که به جای جستجو از چرایی پدیدهها به چگونگی پیدایش پدیدهها و روابط آنها با یکدیگر میپردازد؛ مرحله سوم را همان مرحله اثباتی و تحقیقی میدانست.
▪️ از نظر کنت، میتوان از علوم طبیعی الگوهای نظری و روشهای مطالعه را فرا گرفته و در علوم اجتماعی به کار بست. بدین معنا که روش تحقیق و رویکرد به مسایل علوم اجتماعی متفاوت از علوم طبیعی و ریاضی نیست و در علوم اجتماعی هم به مثابه علوم طبیعی باید از کشف و شهود و قضاوتهای ارزشی و هنجاری پرهیز کرد.
▪️ ریشههای فکری پوزیتویسم را میباید در تحولات عصر روشنگری قرن 18 میلادی در اروپا جستجو کرد که شاهد پیدایش ایمان به عقل انسان بود یعنی همان انتظاراتی را که عصر ایمان نسبت به وحی الهی (به صورت فراگیر و جهانی ) داشت، در فلاسفه عصر روشنگری، نسبت به عقل انسان تجلی یافت.
▪️ اساس دادههای مکتب پوزیتیویسم بر دادههای بیواسطه حواس متکی بود. و نطقه مقابل ایدهالیسم بشمار میرفت.
▪️ کنت در ادعای خود تا آنجا پیش رفت که حتی مفاهیم انتزاعی علوم را که از مشاهده مستقیم بدست نمیآید، متافیزیکی و غیر علمی میشمرد و کار را به جایی رساند که اصولاً قضایای متافیزیکی را الفاظی پوچ و بی معنا به حساب میآورد
▫️طاهره اخوان
#علوم_سیاسی
#آموزش_سیاسی
# پوزیتویسم
به "صدای اصلاحات"بپیوندید👇👇👇
@sedayeslahat
♈️♈️♈️ تفاوت بین کمونیسم، سوسیالیسم و مارکسیسم
#اصطلاح_شناسی
♈️علی رغم شباهت ها و اشتراکات این اصطلاحات ، جهت تفکیک لازم است به بررسی تفاوت های آن ها بپردازیم :
♈️ ۱ . کمونیسم (communism)؛ در فرضیه های کارل مارکس و فردریک انگلس ، کمونیسم جامعه ای است به اصطلاح بی طبقه با مالکیت واحد همگانی مردم بر وسایل تولید ، برابری کامل اجتماعی همه اعضای جامعه . توضیح بیشتر اینکه ؛کمونیسم از ریشه لاتین (commons) به معنی اشتراک گرفته شده است کمونیسم از قدیمیترین مکاتب سیاسی دنیا است «کارل مارکس» و «فردریک انگلس» در آلمان در سال ۱۸۴۸ با انتشار مانیفست کمونیست حرکت تازهای در نهضت کمونیسم جهانی به وجود آوردند. از نظر فلسفی و اقتصادی کمونیسم و سوسیالیسم دارای ریشه واحدی هستند و هر دو بر مالکیت عمومی وسائل تولید تکیه میکنند، با این تفاوت که کمونیسم مرحله پیشرفت یا مرحله نهایی سوسیالیسم به شمار می آید. مارکس در آثار مختلف خود از «مانیفست» کمونیست گرفته تا کتاب «کاپیتال» تاریخ تحولات جهان را بر مبنای ماتریالیسم تاریخی، یا فلسفه مادی دیالکتیکی بیان می کند مارکس تکامل وسایل تولید و نحوه تملک و بهرهبرداری از این وسایل را زیر بنای تحولات اجتماعی میداند و تاریخ بشر را به صورت تاریخ جنگ های طبقاتی و منازعه بین ظالم و مظلوم و استثمار کننده و استثمار شونده بررسی و تجزیه و تحلیل مینماید. از نظر مارکس دوره های تاریخی عبارتند از:
۱ـ کمون اولیه که در این جامعه بدون طبقه هیچ گونه تملک بر وسایل و ابزار تولید وجود نداشته است،
۲ـ برده داری
۳ـ فئودالیه
۴ـ بورژوازی و سرمایه داری
۵ـ سوسیالیسم ۶ـ کمون ثانویه.
♈️ ۲ . مارکسیسم(Marxism) ؛ عنوان فلسفه مارکس و واضع فلسفه کمونیسم جدید است . این واژه از نام کارل مارکس بنیانگذار سوسیالیسم علمی گرفته شده است .به طور مختصر میتوان اساس تفکر مارکسیستی را در موارد ذیل خلاصه نمود:
🔰 الف ) اقتصاد تعیین کننده مسیر تاریخ است و تاریخ جز جنگهای طبقاتی و مبارزه بین گروههایی که منافع اقتصادی آنها با هم متعارض است چیز دیگری نیست. بر اساس این تعبیر جنگ های طبقاتی در مراحل مختلف تاریخی ابتدا بین بردگان و بردهداران، سپس میان فئودالها و «سرفها» یا دهقانان فقیر و بیزمین و بالاخره بین کارگران و سرمایهداران در میگیرد و سرانجام به پیروزی طبقه کارگر یا پرولتار یا و نفی کامل طبقات اجتماعی منتهی میگردد.
🔰ب ) دولتها نقشی جز تأمین طبقه حاکم ندارند و در جوامع سرمایهداری دولت حافظ منافع صاحبان سرمایه ها و استثمار طبقه کارگر است این فشار و استعمار فقط هنگامی خاتمه خواهد یافت که مالکیت خصوصی، به ویژه مالکیت ابزار تولید از میان برداشته شود و طبقه کارگرحکومت را به دست خود بگیرد. (محمود طلوعی، فرهنگ جامع سیاسی، ص ۷۰۳ و ۷۷۹) همان گونه که گذشت کمونیسم قبل از مارکسیسم هم وجود داشت. مارکس در واقع کمونیسم کارگری را فرموله کرد و مارکسیسم تئوری کمونیسم کارگری است. اگر به مانیفست فصل چهارم آن رجوع کنید خود مارکس و انگلس میگویند که قبل از آنها هم سوسیالیسم های غیر کارگری وجود داشتند. ولی بعد کمونیسم مارکس به گرایش اصلی کمونیسم تبدیل شد .
♈️ ۳. سوسیالیسم «socialism» یا جامعهباوری، این اصطلاح که از واژه «سوسیال» به معنای اجتماعی در زبان فرانسه گرفته شده است، معناهای بسیار دارد، اما تعریف معمول این اصطلاح را در واژهنامه انگلیسی آکسفورد، چنین میتوان یافت: «سوسیالیسم تئوری یا سیاستی است که هدف آن مالکیت یا نظارت جامعه بر وسایل تولید – سرمایه، زمین، اموال و جز آنها – به طور کلی، و اداره آن به سود همگان است» . (داریوش آشوری، دانشنامه سیاسی، ص ۲۰۴)
♈️ در یک جمع بندی سوسیالیسم به عنوان مکتبی مبتنی براصالت جامعه و اشتراکیت ابزار تولید ، و کمونیسم بیانگر مرحله ای ایده ال از چنین وضعیتی در جامعه ، و مارکسیسم نظریه پردازان چنین تفکری است .
#کمونیسم #سوسیالیسم #مارکسیسم
#اصطلاح_شناسی
♈️علی رغم شباهت ها و اشتراکات این اصطلاحات ، جهت تفکیک لازم است به بررسی تفاوت های آن ها بپردازیم :
♈️ ۱ . کمونیسم (communism)؛ در فرضیه های کارل مارکس و فردریک انگلس ، کمونیسم جامعه ای است به اصطلاح بی طبقه با مالکیت واحد همگانی مردم بر وسایل تولید ، برابری کامل اجتماعی همه اعضای جامعه . توضیح بیشتر اینکه ؛کمونیسم از ریشه لاتین (commons) به معنی اشتراک گرفته شده است کمونیسم از قدیمیترین مکاتب سیاسی دنیا است «کارل مارکس» و «فردریک انگلس» در آلمان در سال ۱۸۴۸ با انتشار مانیفست کمونیست حرکت تازهای در نهضت کمونیسم جهانی به وجود آوردند. از نظر فلسفی و اقتصادی کمونیسم و سوسیالیسم دارای ریشه واحدی هستند و هر دو بر مالکیت عمومی وسائل تولید تکیه میکنند، با این تفاوت که کمونیسم مرحله پیشرفت یا مرحله نهایی سوسیالیسم به شمار می آید. مارکس در آثار مختلف خود از «مانیفست» کمونیست گرفته تا کتاب «کاپیتال» تاریخ تحولات جهان را بر مبنای ماتریالیسم تاریخی، یا فلسفه مادی دیالکتیکی بیان می کند مارکس تکامل وسایل تولید و نحوه تملک و بهرهبرداری از این وسایل را زیر بنای تحولات اجتماعی میداند و تاریخ بشر را به صورت تاریخ جنگ های طبقاتی و منازعه بین ظالم و مظلوم و استثمار کننده و استثمار شونده بررسی و تجزیه و تحلیل مینماید. از نظر مارکس دوره های تاریخی عبارتند از:
۱ـ کمون اولیه که در این جامعه بدون طبقه هیچ گونه تملک بر وسایل و ابزار تولید وجود نداشته است،
۲ـ برده داری
۳ـ فئودالیه
۴ـ بورژوازی و سرمایه داری
۵ـ سوسیالیسم ۶ـ کمون ثانویه.
♈️ ۲ . مارکسیسم(Marxism) ؛ عنوان فلسفه مارکس و واضع فلسفه کمونیسم جدید است . این واژه از نام کارل مارکس بنیانگذار سوسیالیسم علمی گرفته شده است .به طور مختصر میتوان اساس تفکر مارکسیستی را در موارد ذیل خلاصه نمود:
🔰 الف ) اقتصاد تعیین کننده مسیر تاریخ است و تاریخ جز جنگهای طبقاتی و مبارزه بین گروههایی که منافع اقتصادی آنها با هم متعارض است چیز دیگری نیست. بر اساس این تعبیر جنگ های طبقاتی در مراحل مختلف تاریخی ابتدا بین بردگان و بردهداران، سپس میان فئودالها و «سرفها» یا دهقانان فقیر و بیزمین و بالاخره بین کارگران و سرمایهداران در میگیرد و سرانجام به پیروزی طبقه کارگر یا پرولتار یا و نفی کامل طبقات اجتماعی منتهی میگردد.
🔰ب ) دولتها نقشی جز تأمین طبقه حاکم ندارند و در جوامع سرمایهداری دولت حافظ منافع صاحبان سرمایه ها و استثمار طبقه کارگر است این فشار و استعمار فقط هنگامی خاتمه خواهد یافت که مالکیت خصوصی، به ویژه مالکیت ابزار تولید از میان برداشته شود و طبقه کارگرحکومت را به دست خود بگیرد. (محمود طلوعی، فرهنگ جامع سیاسی، ص ۷۰۳ و ۷۷۹) همان گونه که گذشت کمونیسم قبل از مارکسیسم هم وجود داشت. مارکس در واقع کمونیسم کارگری را فرموله کرد و مارکسیسم تئوری کمونیسم کارگری است. اگر به مانیفست فصل چهارم آن رجوع کنید خود مارکس و انگلس میگویند که قبل از آنها هم سوسیالیسم های غیر کارگری وجود داشتند. ولی بعد کمونیسم مارکس به گرایش اصلی کمونیسم تبدیل شد .
♈️ ۳. سوسیالیسم «socialism» یا جامعهباوری، این اصطلاح که از واژه «سوسیال» به معنای اجتماعی در زبان فرانسه گرفته شده است، معناهای بسیار دارد، اما تعریف معمول این اصطلاح را در واژهنامه انگلیسی آکسفورد، چنین میتوان یافت: «سوسیالیسم تئوری یا سیاستی است که هدف آن مالکیت یا نظارت جامعه بر وسایل تولید – سرمایه، زمین، اموال و جز آنها – به طور کلی، و اداره آن به سود همگان است» . (داریوش آشوری، دانشنامه سیاسی، ص ۲۰۴)
♈️ در یک جمع بندی سوسیالیسم به عنوان مکتبی مبتنی براصالت جامعه و اشتراکیت ابزار تولید ، و کمونیسم بیانگر مرحله ای ایده ال از چنین وضعیتی در جامعه ، و مارکسیسم نظریه پردازان چنین تفکری است .
#کمونیسم #سوسیالیسم #مارکسیسم
✍️ تفاوت بین کمونیسم، سوسیالیسم و مارکسیسم
#اصطلاح_شناسی
علی رغم شباهت ها و اشتراکات این اصطلاحات ، جهت تفکیک لازم است به بررسی تفاوت های آن ها بپردازیم :
▪️ ۱ . کمونیسم (communism)؛ در فرضیه های کارل مارکس و فردریک انگلس ، کمونیسم جامعه ای است به اصطلاح بی طبقه با مالکیت واحد همگانی مردم بر وسایل تولید ، برابری کامل اجتماعی همه اعضای جامعه . توضیح بیشتر اینکه ؛کمونیسم از ریشه لاتین (commons) به معنی اشتراک گرفته شده است کمونیسم از قدیمیترین مکاتب سیاسی دنیا است «کارل مارکس» و «فردریک انگلس» در آلمان در سال ۱۸۴۸ با انتشار مانیفست کمونیست حرکت تازهای در نهضت کمونیسم جهانی به وجود آوردند. از نظر فلسفی و اقتصادی کمونیسم و سوسیالیسم دارای ریشه واحدی هستند و هر دو بر مالکیت عمومی وسائل تولید تکیه میکنند، با این تفاوت که کمونیسم مرحله پیشرفت یا مرحله نهایی سوسیالیسم به شمار می آید. مارکس در آثار مختلف خود از «مانیفست» کمونیست گرفته تا کتاب «کاپیتال» تاریخ تحولات جهان را بر مبنای ماتریالیسم تاریخی، یا فلسفه مادی دیالکتیکی بیان می کند مارکس تکامل وسایل تولید و نحوه تملک و بهرهبرداری از این وسایل را زیر بنای تحولات اجتماعی میداند و تاریخ بشر را به صورت تاریخ جنگ های طبقاتی و منازعه بین ظالم و مظلوم و استثمار کننده و استثمار شونده بررسی و تجزیه و تحلیل مینماید. از نظر مارکس دوره های تاریخی عبارتند از: ۱ـ کمون اولیه که در این جامعه بدون طبقه هیچ گونه تملک بر وسایل و ابزار تولید وجود نداشته است، ۲ـ برده داری ۳ـ فئودالیه ۴ـ بورژوازی و سرمایه داری ۵ـ سوسیالیسم ۶ـ کمون ثانویه.
▪️ ۲ . مارکسیسم(Marxism) ؛ عنوان فلسفه مارکس و واضع فلسفه کمونیسم جدید است . این واژه از نام کارل مارکس بنیانگذار سوسیالیسم علمی گرفته شده است .به طور مختصر میتوان اساس تفکر مارکسیستی را در موارد ذیل خلاصه نمود:
الف ) اقتصاد تعیین کننده مسیر تاریخ است و تاریخ جز جنگهای طبقاتی و مبارزه بین گروههایی که منافع اقتصادی آنها با هم متعارض است چیز دیگری نیست. بر اساس این تعبیر جنگ های طبقاتی در مراحل مختلف تاریخی ابتدا بین بردگان و بردهداران، سپس میان فئودالها و «سرفها» یا دهقانان فقیر و بیزمین و بالاخره بین کارگران و سرمایهداران در میگیرد و سرانجام به پیروزی طبقه کارگر یا پرولتار یا و نفی کامل طبقات اجتماعی منتهی میگردد.
ب ) دولتها نقشی جز تأمین طبقه حاکم ندارند و در جوامع سرمایهداری دولت حافظ منافع صاحبان سرمایه ها و استثمار طبقه کارگر است این فشار و استعمار فقط هنگامی خاتمه خواهد یافت که مالکیت خصوصی، به ویژه مالکیت ابزار تولید از میان برداشته شود و طبقه کارگرحکومت را به دست خود بگیرد. (محمود طلوعی، فرهنگ جامع سیاسی، ص ۷۰۳ و ۷۷۹) همان گونه که گذشت کمونیسم قبل از مارکسیسم هم وجود داشت. مارکس در واقع کمونیسم کارگری را فرموله کرد و مارکسیسم تئوری کمونیسم کارگری است. اگر به مانیفست فصل چهارم آن رجوع کنید خود مارکس و انگلس میگویند که قبل از آنها هم سوسیالیسم های غیر کارگری وجود داشتند. ولی بعد کمونیسم مارکس به گرایش اصلی کمونیسم تبدیل شد .
▪️ ۳. سوسیالیسم «socialism» یا جامعهباوری، این اصطلاح که از واژه «سوسیال» به معنای اجتماعی در زبان فرانسه گرفته شده است، معناهای بسیار دارد، اما تعریف معمول این اصطلاح را در واژهنامه انگلیسی آکسفورد، چنین میتوان یافت: «سوسیالیسم تئوری یا سیاستی است که هدف آن مالکیت یا نظارت جامعه بر وسایل تولید – سرمایه، زمین، اموال و جز آنها – به طور کلی، و اداره آن به سود همگان است» . (داریوش آشوری، دانشنامه سیاسی، ص ۲۰۴)
🔺 در یک جمع بندی سوسیالیسم به عنوان مکتبی مبتنی براصالت جامعه و اشتراکیت ابزار تولید ، و کمونیسم بیانگر مرحله ای ایده ال از چنین وضعیتی در جامعه ، و مارکسیسم نظریه پردازان چنین تفکری است .
#آموزش_سیاسی
#علوم_سیاسی
#کمونیسم
#سوسیالیسم
#مارکسیسم
👇👇👇
🅾️ @sedayeslahat
#اصطلاح_شناسی
علی رغم شباهت ها و اشتراکات این اصطلاحات ، جهت تفکیک لازم است به بررسی تفاوت های آن ها بپردازیم :
▪️ ۱ . کمونیسم (communism)؛ در فرضیه های کارل مارکس و فردریک انگلس ، کمونیسم جامعه ای است به اصطلاح بی طبقه با مالکیت واحد همگانی مردم بر وسایل تولید ، برابری کامل اجتماعی همه اعضای جامعه . توضیح بیشتر اینکه ؛کمونیسم از ریشه لاتین (commons) به معنی اشتراک گرفته شده است کمونیسم از قدیمیترین مکاتب سیاسی دنیا است «کارل مارکس» و «فردریک انگلس» در آلمان در سال ۱۸۴۸ با انتشار مانیفست کمونیست حرکت تازهای در نهضت کمونیسم جهانی به وجود آوردند. از نظر فلسفی و اقتصادی کمونیسم و سوسیالیسم دارای ریشه واحدی هستند و هر دو بر مالکیت عمومی وسائل تولید تکیه میکنند، با این تفاوت که کمونیسم مرحله پیشرفت یا مرحله نهایی سوسیالیسم به شمار می آید. مارکس در آثار مختلف خود از «مانیفست» کمونیست گرفته تا کتاب «کاپیتال» تاریخ تحولات جهان را بر مبنای ماتریالیسم تاریخی، یا فلسفه مادی دیالکتیکی بیان می کند مارکس تکامل وسایل تولید و نحوه تملک و بهرهبرداری از این وسایل را زیر بنای تحولات اجتماعی میداند و تاریخ بشر را به صورت تاریخ جنگ های طبقاتی و منازعه بین ظالم و مظلوم و استثمار کننده و استثمار شونده بررسی و تجزیه و تحلیل مینماید. از نظر مارکس دوره های تاریخی عبارتند از: ۱ـ کمون اولیه که در این جامعه بدون طبقه هیچ گونه تملک بر وسایل و ابزار تولید وجود نداشته است، ۲ـ برده داری ۳ـ فئودالیه ۴ـ بورژوازی و سرمایه داری ۵ـ سوسیالیسم ۶ـ کمون ثانویه.
▪️ ۲ . مارکسیسم(Marxism) ؛ عنوان فلسفه مارکس و واضع فلسفه کمونیسم جدید است . این واژه از نام کارل مارکس بنیانگذار سوسیالیسم علمی گرفته شده است .به طور مختصر میتوان اساس تفکر مارکسیستی را در موارد ذیل خلاصه نمود:
الف ) اقتصاد تعیین کننده مسیر تاریخ است و تاریخ جز جنگهای طبقاتی و مبارزه بین گروههایی که منافع اقتصادی آنها با هم متعارض است چیز دیگری نیست. بر اساس این تعبیر جنگ های طبقاتی در مراحل مختلف تاریخی ابتدا بین بردگان و بردهداران، سپس میان فئودالها و «سرفها» یا دهقانان فقیر و بیزمین و بالاخره بین کارگران و سرمایهداران در میگیرد و سرانجام به پیروزی طبقه کارگر یا پرولتار یا و نفی کامل طبقات اجتماعی منتهی میگردد.
ب ) دولتها نقشی جز تأمین طبقه حاکم ندارند و در جوامع سرمایهداری دولت حافظ منافع صاحبان سرمایه ها و استثمار طبقه کارگر است این فشار و استعمار فقط هنگامی خاتمه خواهد یافت که مالکیت خصوصی، به ویژه مالکیت ابزار تولید از میان برداشته شود و طبقه کارگرحکومت را به دست خود بگیرد. (محمود طلوعی، فرهنگ جامع سیاسی، ص ۷۰۳ و ۷۷۹) همان گونه که گذشت کمونیسم قبل از مارکسیسم هم وجود داشت. مارکس در واقع کمونیسم کارگری را فرموله کرد و مارکسیسم تئوری کمونیسم کارگری است. اگر به مانیفست فصل چهارم آن رجوع کنید خود مارکس و انگلس میگویند که قبل از آنها هم سوسیالیسم های غیر کارگری وجود داشتند. ولی بعد کمونیسم مارکس به گرایش اصلی کمونیسم تبدیل شد .
▪️ ۳. سوسیالیسم «socialism» یا جامعهباوری، این اصطلاح که از واژه «سوسیال» به معنای اجتماعی در زبان فرانسه گرفته شده است، معناهای بسیار دارد، اما تعریف معمول این اصطلاح را در واژهنامه انگلیسی آکسفورد، چنین میتوان یافت: «سوسیالیسم تئوری یا سیاستی است که هدف آن مالکیت یا نظارت جامعه بر وسایل تولید – سرمایه، زمین، اموال و جز آنها – به طور کلی، و اداره آن به سود همگان است» . (داریوش آشوری، دانشنامه سیاسی، ص ۲۰۴)
🔺 در یک جمع بندی سوسیالیسم به عنوان مکتبی مبتنی براصالت جامعه و اشتراکیت ابزار تولید ، و کمونیسم بیانگر مرحله ای ایده ال از چنین وضعیتی در جامعه ، و مارکسیسم نظریه پردازان چنین تفکری است .
#آموزش_سیاسی
#علوم_سیاسی
#کمونیسم
#سوسیالیسم
#مارکسیسم
👇👇👇
🅾️ @sedayeslahat
✅ پرولتاریا
📝پرولتاریا طبقه است از جامعه که هزینه زندگانی خود را منحصراً از فروش نیروی کارخود بدست می آورد نه از منافع یک سرمایه ،یعنی آن طبقه که خوشی و درد،زندگی و مرگ و تمامی افراد آن مربوط می باشد به وجود کار ، پرولتاریا «مولد ارزش» به شمار میرود اما سهمی از «ارزش» و «سود» نمیبرد. مارکس تقابل این طبقه با بورژوازی را طبیعت تاریخ برمیشمرد.
#علوم_سیاسی
#پرولتاریا
#اصطلاح_شناسی
#مارکس
#عضویت_در_کانال
👇👇👇
✅ @sedayeslahat
📝پرولتاریا طبقه است از جامعه که هزینه زندگانی خود را منحصراً از فروش نیروی کارخود بدست می آورد نه از منافع یک سرمایه ،یعنی آن طبقه که خوشی و درد،زندگی و مرگ و تمامی افراد آن مربوط می باشد به وجود کار ، پرولتاریا «مولد ارزش» به شمار میرود اما سهمی از «ارزش» و «سود» نمیبرد. مارکس تقابل این طبقه با بورژوازی را طبیعت تاریخ برمیشمرد.
#علوم_سیاسی
#پرولتاریا
#اصطلاح_شناسی
#مارکس
#عضویت_در_کانال
👇👇👇
✅ @sedayeslahat
✍️ پرولتاریا
#اصطلاح_شناسی
▫️پرولِتاریا (از لاتین proletarius، در زبان لاتین، به معنای فرزندمند، از Proles به معنای فرزند) اولین بار در امپراتوری روم، در پیش از میلاد، پدیدار شد. در آن زمان به موجب قانون، زمینداران و دیگر طبقات میبایست با پرداخت مالیات یا خدمت سربازی به دولت خدمت کنند، آنان که چیزی نداشتند تا به دولت بپردازند، میبایست فرزندان خود را به خدمت دولت بفرستند.
▫️ مقامات رومی هر پنج سال یک بار برای تهیه فهرستی از شهروندان و دارایی آنها، که وظایف نظامی و امتیازات رای آنها را تعیین می کرد، سرشماری انجام می دادند. کسانی که دارای 11000 سکه یا کمتر بودند، به پایین ترین رده برای خدمت سربازی سقوط کردند و فرزندان آنها - prōlēs (فرزندان) - به جای دارایی در لیست قرار گرفتند. از این رو پرولتاریوس (تولید کننده فرزندان) نامیده می شود.
▫️این کلمه در سدهٔ دوم مسیحی ناپدید شد و در سدههای پانزدهم و شانزدهم به معنای مردمی که زمین خود را از کف داده و تنها با نیروی کار خود میزیند، به کار رفت. اما در سدهٔ نوزدهم نویسندگان سوسیالیست مانند سیسموندی، کابه، لویی بلان و پرودون آن را دوباره به کار بردند، و کسی که آن را رواج عام بخشید یک نویسندهٔ اجتماعی آلمانی به نام لورنتز فن اشتاین (Lorenz von Stein) بود.
▫️مارکس در کتاب «مانیفست کمونیست» (۱۸۴۸)تعریفی از پرولتاریا به دست میدهد: «مقصود از پرولتاریا طبقهٔ کارگران مزدبگیر جدیدی است که مالک هیچ وسیلهٔ تولیدی نیست و نیروی کار خود رابرای تأمین زندگی میفروشد.»
▫️پرولتاریا طبقه است از جامعه که هزینه زندگانی خود را منحصراً از فروش نیروی کارخود بدست می آورد نه از منافع یک سرمایه ،یعنی آن طبقه که خوشی و درد،زندگی و مرگ و تمامی افراد آن مربوط می باشد به وجود کار ، پرولتاریا «مولد ارزش» به شمار میرود اما سهمی از «ارزش» و «سود» نمیبرد. مارکسیسم تقابل این طبقه با بورژوازی را طبیعت تاریخ برمیشمرد.
▫️مارکس و انگلس پرولتاریا را تنها به معنای کارگران تهیدست صنعتی بکار میبردند، ولی در جریان انقلاب روسیه و به ویژه انقلاب چین که تکیه گاه عمدهٔ آن دهقانان بی زمین و تهیدست بود، مفهوم «پرولتاریای دهقانی» به عنوان نیروی متحد «پرولتاری صنعتی» پدید آمد و جنبشهای انقلابی در جهان سوم، با نبود پرولتاریای صنعتی، تکیهگاه اصلی خود را «پرولتاریای دهقانی» قرار دادند.
▫️از دیدگاه مارکسیسم، پرولتاریا و بورژوازی در منصبهای ضد هم قرار دارند چون (برای مثال) در حالی که کارگران کارخانهها ناخودآگاه تمایل زیادی به افزایش حقوق دارند، صاحبان آنها برعکس دوست دارند حقوق پرداختی کارگران تا جای ممکن پایین باشد.
#آموزش_سیاسی
#علوم_سیاسی
#عضویت_در_کانال
👇👇👇
✅ @sedayeslahat
#اصطلاح_شناسی
▫️پرولِتاریا (از لاتین proletarius، در زبان لاتین، به معنای فرزندمند، از Proles به معنای فرزند) اولین بار در امپراتوری روم، در پیش از میلاد، پدیدار شد. در آن زمان به موجب قانون، زمینداران و دیگر طبقات میبایست با پرداخت مالیات یا خدمت سربازی به دولت خدمت کنند، آنان که چیزی نداشتند تا به دولت بپردازند، میبایست فرزندان خود را به خدمت دولت بفرستند.
▫️ مقامات رومی هر پنج سال یک بار برای تهیه فهرستی از شهروندان و دارایی آنها، که وظایف نظامی و امتیازات رای آنها را تعیین می کرد، سرشماری انجام می دادند. کسانی که دارای 11000 سکه یا کمتر بودند، به پایین ترین رده برای خدمت سربازی سقوط کردند و فرزندان آنها - prōlēs (فرزندان) - به جای دارایی در لیست قرار گرفتند. از این رو پرولتاریوس (تولید کننده فرزندان) نامیده می شود.
▫️این کلمه در سدهٔ دوم مسیحی ناپدید شد و در سدههای پانزدهم و شانزدهم به معنای مردمی که زمین خود را از کف داده و تنها با نیروی کار خود میزیند، به کار رفت. اما در سدهٔ نوزدهم نویسندگان سوسیالیست مانند سیسموندی، کابه، لویی بلان و پرودون آن را دوباره به کار بردند، و کسی که آن را رواج عام بخشید یک نویسندهٔ اجتماعی آلمانی به نام لورنتز فن اشتاین (Lorenz von Stein) بود.
▫️مارکس در کتاب «مانیفست کمونیست» (۱۸۴۸)تعریفی از پرولتاریا به دست میدهد: «مقصود از پرولتاریا طبقهٔ کارگران مزدبگیر جدیدی است که مالک هیچ وسیلهٔ تولیدی نیست و نیروی کار خود رابرای تأمین زندگی میفروشد.»
▫️پرولتاریا طبقه است از جامعه که هزینه زندگانی خود را منحصراً از فروش نیروی کارخود بدست می آورد نه از منافع یک سرمایه ،یعنی آن طبقه که خوشی و درد،زندگی و مرگ و تمامی افراد آن مربوط می باشد به وجود کار ، پرولتاریا «مولد ارزش» به شمار میرود اما سهمی از «ارزش» و «سود» نمیبرد. مارکسیسم تقابل این طبقه با بورژوازی را طبیعت تاریخ برمیشمرد.
▫️مارکس و انگلس پرولتاریا را تنها به معنای کارگران تهیدست صنعتی بکار میبردند، ولی در جریان انقلاب روسیه و به ویژه انقلاب چین که تکیه گاه عمدهٔ آن دهقانان بی زمین و تهیدست بود، مفهوم «پرولتاریای دهقانی» به عنوان نیروی متحد «پرولتاری صنعتی» پدید آمد و جنبشهای انقلابی در جهان سوم، با نبود پرولتاریای صنعتی، تکیهگاه اصلی خود را «پرولتاریای دهقانی» قرار دادند.
▫️از دیدگاه مارکسیسم، پرولتاریا و بورژوازی در منصبهای ضد هم قرار دارند چون (برای مثال) در حالی که کارگران کارخانهها ناخودآگاه تمایل زیادی به افزایش حقوق دارند، صاحبان آنها برعکس دوست دارند حقوق پرداختی کارگران تا جای ممکن پایین باشد.
#آموزش_سیاسی
#علوم_سیاسی
#عضویت_در_کانال
👇👇👇
✅ @sedayeslahat