#حتما_بخونید
با مردم
ماندلا و قذافی هر دو آفریقایی بودند ، هر دو آزادی خواه بودند ،
هر دو مبارز بودند ، هر دو در مبارزه پیروز شدند ، هر دو به محبوبیتِ فراوان رسیدند و هر دو موفق شدند که رهبری کشورهایشان را به دست بگیرند ،
ماندلا امّا بدون خون ریزی به پیروزی رسید و بدون خون ریزی ادامه داد و قدافی با خون بر مسند نشست و با خون ادامه داد ،
ماندلا گوشش را برای شنیدن صدای مردم باز کرد و قذافی دهانش را به نعره گشود تا گوش مردم از صدایش پر باشد ، ماندلا کتابِ مردم را خواند و قذافی کتابی نوشت و مردم را وادار به خواندن آن کرد ،
ماندلا خودش را کشت تا مردمش زنده باشند و قذافی مردم را کشت تا خودش زنده باشد ،
ماندلا گفت : « ما » و قذافی گفت : « من » ، ماندلا مردم را فرزندان خود خواند و قذافی مردم را سوسک و موش خطاب کرد ،
ماندلا پیش از این که از زندگی کناره بگیرد از قدرت کناره گرفت و قذافی تا آخرین لحظات به تخت و خیمه اش می اندیشید.
و حالا نلسون ماندلا و معمّر قذافی ، هر دو نفر در پیشگاهِ ابدیّت تاریخ ایستاده اند و ما تنها به احترام ماندلا می ایستیم..
@sedayeslahat
با مردم
ماندلا و قذافی هر دو آفریقایی بودند ، هر دو آزادی خواه بودند ،
هر دو مبارز بودند ، هر دو در مبارزه پیروز شدند ، هر دو به محبوبیتِ فراوان رسیدند و هر دو موفق شدند که رهبری کشورهایشان را به دست بگیرند ،
ماندلا امّا بدون خون ریزی به پیروزی رسید و بدون خون ریزی ادامه داد و قدافی با خون بر مسند نشست و با خون ادامه داد ،
ماندلا گوشش را برای شنیدن صدای مردم باز کرد و قذافی دهانش را به نعره گشود تا گوش مردم از صدایش پر باشد ، ماندلا کتابِ مردم را خواند و قذافی کتابی نوشت و مردم را وادار به خواندن آن کرد ،
ماندلا خودش را کشت تا مردمش زنده باشند و قذافی مردم را کشت تا خودش زنده باشد ،
ماندلا گفت : « ما » و قذافی گفت : « من » ، ماندلا مردم را فرزندان خود خواند و قذافی مردم را سوسک و موش خطاب کرد ،
ماندلا پیش از این که از زندگی کناره بگیرد از قدرت کناره گرفت و قذافی تا آخرین لحظات به تخت و خیمه اش می اندیشید.
و حالا نلسون ماندلا و معمّر قذافی ، هر دو نفر در پیشگاهِ ابدیّت تاریخ ایستاده اند و ما تنها به احترام ماندلا می ایستیم..
@sedayeslahat
#حتما_بخونید
پرت كردن ميان گرگها
این یکی از شیوه هایی بود که سازمان اطلاعاتی و امنیتی شوروی (کا.گ.ب) برای از بین بردن روشنفکران، نویسندگان و آزادیخواهان آن کشور اختراع کرد.
در این شیوه هیچ نیازی به احضار و دستگیری و بازجویی و شکنجه و زندان و کشتن روشنفکران و اهل قلم نبود
بلکه به شکلی غیر مستقیم و نامرئی، در زندگی آنها رخنه می کردند و برایشان گرفتاری ها و مشکلات و سختی ها و بن بست ها و یاس ها و نا امیدی ها و بدبختی های شدید و پی در پی مالی و شخصی و شغلی و روحی و روانی و عاطفی و خانوادگی می ساختند و دشمنان شخصی و شاکی های خصوصی می تراشیدند.
در چنان شرایطی، فرد مورد نظر به قدری در میان مشکلات و بیچارگی هایش محاصره میشد که دیگر کاری به کار حکومت و شعر و سیاست و فرهنگ و ادبیات و هنر و هر آنچه در جامعه می گذشت نداشت و آنچنان زیر بار رنج ها و مصیبت های فردی و خانوادگی اش قرار میگرفت که در نهایت کارش به دیوانگی و خودکشی و یا فرار میکِشید
و یا افسرده و روانپریش میشد و گوشه نشین می گشت. بهرحال به یک طریقی له میشد و از بین میرفت...
در سازمان کا.گ.ب به این مشکلات و بدبختی های شخصی می گفتند گرگها! گرگهایی که هر انسان شریف و روشنفکر و اهل قلمی را از دنیای گفتن و نوشتن و تفکر و اندیشه به جهنمی از فقر، بیکاری، ناامیدی، فلاکت، تنهایی و روانپریشی و راهروهای دادگاه های عمومی و طلبکارهای بی رحم و عشق های شکست خورده و شاکیان وقیح و رذل شخصی و تحقیرهای مدام می کشاندند و در نهایت او را در محاصره خود گرفته و تکه پاره می کردند.
شیوه "پرت کردن میان گرگها" بقدری کارایی داشت و با چنان دقت و سرعتی جواب میداد که سازمانهای اطلاعاتی و امنیتی کشورها نیز آنرا بکار گرفتند و همچنان با علاقه ی بسیار بکار می گیرند
پرت کردن میان گرگها، یعنی حذف کردن و سربه نیست کردن روشنفکران و آزادیخواهان و دیگر نویسندگان و اذهان پرسشگر و وجدان های بیدار و مردان شریف جامعه، بی هیچ زحمت و هزینه و دردسری برای حکومتها...
@sedayeslahat
پرت كردن ميان گرگها
این یکی از شیوه هایی بود که سازمان اطلاعاتی و امنیتی شوروی (کا.گ.ب) برای از بین بردن روشنفکران، نویسندگان و آزادیخواهان آن کشور اختراع کرد.
در این شیوه هیچ نیازی به احضار و دستگیری و بازجویی و شکنجه و زندان و کشتن روشنفکران و اهل قلم نبود
بلکه به شکلی غیر مستقیم و نامرئی، در زندگی آنها رخنه می کردند و برایشان گرفتاری ها و مشکلات و سختی ها و بن بست ها و یاس ها و نا امیدی ها و بدبختی های شدید و پی در پی مالی و شخصی و شغلی و روحی و روانی و عاطفی و خانوادگی می ساختند و دشمنان شخصی و شاکی های خصوصی می تراشیدند.
در چنان شرایطی، فرد مورد نظر به قدری در میان مشکلات و بیچارگی هایش محاصره میشد که دیگر کاری به کار حکومت و شعر و سیاست و فرهنگ و ادبیات و هنر و هر آنچه در جامعه می گذشت نداشت و آنچنان زیر بار رنج ها و مصیبت های فردی و خانوادگی اش قرار میگرفت که در نهایت کارش به دیوانگی و خودکشی و یا فرار میکِشید
و یا افسرده و روانپریش میشد و گوشه نشین می گشت. بهرحال به یک طریقی له میشد و از بین میرفت...
در سازمان کا.گ.ب به این مشکلات و بدبختی های شخصی می گفتند گرگها! گرگهایی که هر انسان شریف و روشنفکر و اهل قلمی را از دنیای گفتن و نوشتن و تفکر و اندیشه به جهنمی از فقر، بیکاری، ناامیدی، فلاکت، تنهایی و روانپریشی و راهروهای دادگاه های عمومی و طلبکارهای بی رحم و عشق های شکست خورده و شاکیان وقیح و رذل شخصی و تحقیرهای مدام می کشاندند و در نهایت او را در محاصره خود گرفته و تکه پاره می کردند.
شیوه "پرت کردن میان گرگها" بقدری کارایی داشت و با چنان دقت و سرعتی جواب میداد که سازمانهای اطلاعاتی و امنیتی کشورها نیز آنرا بکار گرفتند و همچنان با علاقه ی بسیار بکار می گیرند
پرت کردن میان گرگها، یعنی حذف کردن و سربه نیست کردن روشنفکران و آزادیخواهان و دیگر نویسندگان و اذهان پرسشگر و وجدان های بیدار و مردان شریف جامعه، بی هیچ زحمت و هزینه و دردسری برای حکومتها...
@sedayeslahat
#حتما_بخونید
کودکیِ یک مأمور رشوه گیر!
برخى از پدر و مادرها در برابر کودکانشان چنان مقید شده اند که جرات ندارند دست خالى به خانه بیایند!
بچه هاى این قبیل والدین به جاى این که هنگام ورود پدر و مادرشان، با یک سلام گرم صمیمانه به استقبالشان بروند، پشت سر هم داد می زنند که براى من چیزى خریدى؟ خریدى؟ خریدى؟
این نوع رفتار ممکن است به زودى به داد و ستد و رشوه گیرى منجر شود و از کودک یک معامله گر بسازد.
معامله گرى که در ازاى کارهاى مثبت و رفتارهاى خوب خود تقاضاى پاداش و اضافه حقوق دارد، یا در واقع رشوه می خواهد.
⚠️ آینده مملکت را فرزند من و شما میسازند. رشوه گیر بار نیاوریم!
دکتر هلاکویی
@sedayeslahat
کودکیِ یک مأمور رشوه گیر!
برخى از پدر و مادرها در برابر کودکانشان چنان مقید شده اند که جرات ندارند دست خالى به خانه بیایند!
بچه هاى این قبیل والدین به جاى این که هنگام ورود پدر و مادرشان، با یک سلام گرم صمیمانه به استقبالشان بروند، پشت سر هم داد می زنند که براى من چیزى خریدى؟ خریدى؟ خریدى؟
این نوع رفتار ممکن است به زودى به داد و ستد و رشوه گیرى منجر شود و از کودک یک معامله گر بسازد.
معامله گرى که در ازاى کارهاى مثبت و رفتارهاى خوب خود تقاضاى پاداش و اضافه حقوق دارد، یا در واقع رشوه می خواهد.
⚠️ آینده مملکت را فرزند من و شما میسازند. رشوه گیر بار نیاوریم!
دکتر هلاکویی
@sedayeslahat
#حتما_بخونید
چه کسی چرچیل را به استعفا واداشت؟!
..چرچیل تا ۸۰ سالگیاش نخستوزیر ماند. در زمانی که حتی به سختی راه میرفت، به سختی مینشست، حاضر به استعفا نبود ، او آنقدر بزرگ بود که انگلیسی های محافظهکار ترجیح میدادند از مقابله با او کنار بکشند. در واقعیت اما چرچیل پیر شده بود.
با این حال چه کسی بود که توانست چرچیل بداخلاق، پیر و بزرگ را به استعفا بکشاند؟
برای تولد ۸۰ سالگی چرچیل، نمایندگان مجالس اعیان و عوام تصمیم به برگزاری یک جشن ملی میگیرند و این تولد از تلویزیون هم قرار است مستقیم پخش شود. اما هدیهی تولد آقای چرچیل چیست؟ نقاشی پرترهاش.
این نقاشی پرتره سفارش داده میشود به نقاش معروف «گراهام ساترلند» هنرمند نوگرای انگلیسی آن زمان.
ساترلند به مانند هر هنرمندی در پس نقاشی چهره، به دنبال حقیقت است. چرچیل را در چندین نوبت میبیند و در موردش تحقیق میکند. چرچیل اما خودش نقاش است و برای همین به ساترلند یادآوری میکند که « او نباید نقاش چهره چرچیل باشد، او باید تصویرگر چهره جایگاه چرچیل باشد».
هنر آئینهای است برای دیدن خودمان. آئینهای که اگر مدام به آن نگاه نکنیم، زشت خواهیم شد. ساترلند صریحتر از آن است که چرچیل بزکشده را بکشد؛ او همان آئینهای را میسازد که چهره واقعی چرچیل را نشان میدهد.
روز تولد در محل مجلس از نقاشی رونمایی و چرچیل بر آشفته میشود از دیدن خویش در آن آئینه. او درصدد باز پس فرستادن نقاشی است؛ اما ساترلند هنرمندی نیست که بشود به سادگی از آن گذشت و بازاندیشی در آنچه هست، میافتد به جان چرچیل!
ساترلند به دیدن چرچیل میرود. او به صراحت به چرچیل میگوید که هم او را دوست دارد و هم او را قابل ستایش میداند؛ اما «پیر شدهای آقای چرچیل!» ساترلند هنر را آئینهای میداند که *باید به چرچیل یادآوری کند که به جنگ سن و سال نمیتواند، برود.
تابلو نقاشی ساترلند به دستور همسر چرچیل به آتش کشیده میشود. اما آتش اصلی تصویری بود که به جان چرچیل بزرگ افتاد و تا او استعفای خود را اعلام نکرد، رهایش ننمود! چرچیل از دیدن خویش در آئینه هنر به این واقعیت پیبرد که برای حفظ احترام خودش و کشورش باید کنار بکشد!
امروزه نقاشی ساترلند شاهکاری از دست رفته است؛ شاهکاری که توانست غایت هر هنری باشد.
همین نقاشی بود که انگلستان آن روز را از اشتباهات مردان بزرگش رهانید.
فرد پیر ناخودآگاه دلبسته افکار کهنه است!
⚠️ آخ کجایی ساترلند؟ ما اینجا بسیار به تو نیازمندیم ساترلند... وقت کردی یه سری به ما بزن ساترلند... ما یک لیست بلند بالا داریم از کسانی که باید پرتره آنها را نقاشی کنی ساترلند...
چه کسی چرچیل را به استعفا واداشت؟!
..چرچیل تا ۸۰ سالگیاش نخستوزیر ماند. در زمانی که حتی به سختی راه میرفت، به سختی مینشست، حاضر به استعفا نبود ، او آنقدر بزرگ بود که انگلیسی های محافظهکار ترجیح میدادند از مقابله با او کنار بکشند. در واقعیت اما چرچیل پیر شده بود.
با این حال چه کسی بود که توانست چرچیل بداخلاق، پیر و بزرگ را به استعفا بکشاند؟
برای تولد ۸۰ سالگی چرچیل، نمایندگان مجالس اعیان و عوام تصمیم به برگزاری یک جشن ملی میگیرند و این تولد از تلویزیون هم قرار است مستقیم پخش شود. اما هدیهی تولد آقای چرچیل چیست؟ نقاشی پرترهاش.
این نقاشی پرتره سفارش داده میشود به نقاش معروف «گراهام ساترلند» هنرمند نوگرای انگلیسی آن زمان.
ساترلند به مانند هر هنرمندی در پس نقاشی چهره، به دنبال حقیقت است. چرچیل را در چندین نوبت میبیند و در موردش تحقیق میکند. چرچیل اما خودش نقاش است و برای همین به ساترلند یادآوری میکند که « او نباید نقاش چهره چرچیل باشد، او باید تصویرگر چهره جایگاه چرچیل باشد».
هنر آئینهای است برای دیدن خودمان. آئینهای که اگر مدام به آن نگاه نکنیم، زشت خواهیم شد. ساترلند صریحتر از آن است که چرچیل بزکشده را بکشد؛ او همان آئینهای را میسازد که چهره واقعی چرچیل را نشان میدهد.
روز تولد در محل مجلس از نقاشی رونمایی و چرچیل بر آشفته میشود از دیدن خویش در آن آئینه. او درصدد باز پس فرستادن نقاشی است؛ اما ساترلند هنرمندی نیست که بشود به سادگی از آن گذشت و بازاندیشی در آنچه هست، میافتد به جان چرچیل!
ساترلند به دیدن چرچیل میرود. او به صراحت به چرچیل میگوید که هم او را دوست دارد و هم او را قابل ستایش میداند؛ اما «پیر شدهای آقای چرچیل!» ساترلند هنر را آئینهای میداند که *باید به چرچیل یادآوری کند که به جنگ سن و سال نمیتواند، برود.
تابلو نقاشی ساترلند به دستور همسر چرچیل به آتش کشیده میشود. اما آتش اصلی تصویری بود که به جان چرچیل بزرگ افتاد و تا او استعفای خود را اعلام نکرد، رهایش ننمود! چرچیل از دیدن خویش در آئینه هنر به این واقعیت پیبرد که برای حفظ احترام خودش و کشورش باید کنار بکشد!
امروزه نقاشی ساترلند شاهکاری از دست رفته است؛ شاهکاری که توانست غایت هر هنری باشد.
همین نقاشی بود که انگلستان آن روز را از اشتباهات مردان بزرگش رهانید.
فرد پیر ناخودآگاه دلبسته افکار کهنه است!
⚠️ آخ کجایی ساترلند؟ ما اینجا بسیار به تو نیازمندیم ساترلند... وقت کردی یه سری به ما بزن ساترلند... ما یک لیست بلند بالا داریم از کسانی که باید پرتره آنها را نقاشی کنی ساترلند...
#حتما_بخونید
حکایت دولت حسن روحانی
پسری به خواستگاری دختری رفت..
خانواده دختر از او پرسیدند: وضع مالی شما چطور است ؟ پسر جواب داد :عالیست
به او گفتند: تحصیلاتتان به کجا رسیده؟
جواب داد ؛تحصیلات عالیه داریم
پرسیدند : موقعیت خانوادگی تان چطور است ؟
گفت نظیر ندارد
به او گفتند : شغل شما چیست ؟
جواب داد ؛از کار کردن بی نیازم ولی به کار تجارت مشغولم،
از پسر پرسیدند که شهرت شما در شهر و محل تولدتان چگونه است؟
در جواب گفت : به خوشی خلقی معروفم.
عروس و پدر مادر از این همه سجایای اخلاقی به حیرت افتاده بودند و قند توی دلشان آب می شد
مخصوصا مادر عروس در نهایت شادمانی گفت: آقا
با این همه صفات و اخلاق پسندیده آیا عیبی هم دارد؟
مادر پسر جواب داد : فقط یک عیب کوچک دارد و آن هم این است که خیلی دروغ می گوید😏
@sedayeslahat
حکایت دولت حسن روحانی
پسری به خواستگاری دختری رفت..
خانواده دختر از او پرسیدند: وضع مالی شما چطور است ؟ پسر جواب داد :عالیست
به او گفتند: تحصیلاتتان به کجا رسیده؟
جواب داد ؛تحصیلات عالیه داریم
پرسیدند : موقعیت خانوادگی تان چطور است ؟
گفت نظیر ندارد
به او گفتند : شغل شما چیست ؟
جواب داد ؛از کار کردن بی نیازم ولی به کار تجارت مشغولم،
از پسر پرسیدند که شهرت شما در شهر و محل تولدتان چگونه است؟
در جواب گفت : به خوشی خلقی معروفم.
عروس و پدر مادر از این همه سجایای اخلاقی به حیرت افتاده بودند و قند توی دلشان آب می شد
مخصوصا مادر عروس در نهایت شادمانی گفت: آقا
با این همه صفات و اخلاق پسندیده آیا عیبی هم دارد؟
مادر پسر جواب داد : فقط یک عیب کوچک دارد و آن هم این است که خیلی دروغ می گوید😏
@sedayeslahat
#حتما_بخونید
سلطان سکه
روزگاری در یک جایی مردی برای دزدی از دیوار خانه ای بالا رفت و خواست از پنجره وارد شود که پنجره کنده شد و دزد به زمین افتاد و پایش شکست. شکایت نزد حاکم عادل برد.
حاکم صاحبخانه را خواست و گفت چرا پنجره سست بوده که این بنده خدا از طلب روزی خود و سهم خود (؟) باز ماند و صدمه ببیند.
مرد گفت نجار پنجره را سست ساخته است من بیگناهم.
حاکم نجار را خواست و عتاب کرد.
نجار گفت من پنجره را محکم ساختم، بنا آن را خوب نصب نکرده.
حاکم بنا را خواست و علت جویا شد.
بنا گفت مصالح فروش مصالح نامناسب فروخته است.
حاکم مصالح فروش را خواست کرد. او که نتوانست دیگری را مقصر نشان دهد، محکوم شد و حاکم فرمود دارش بزنند.
وقتی مصالح فروش را پای چوبه دار بردند، چون قدش کوتاه بود به طناب دار نمی رسید. موضوع به حاکم گفتند،
فرمود یک نفر که قدش بلند است پیدا کنید و اعدامش کنید تا موضوع ختم به خیر شود و صدای کسی در نیاید.
⚠️ این سلطان سکه که میگن اعدام شده همان مرد قد بلنده ست... !!!
@sedayeslahat
سلطان سکه
روزگاری در یک جایی مردی برای دزدی از دیوار خانه ای بالا رفت و خواست از پنجره وارد شود که پنجره کنده شد و دزد به زمین افتاد و پایش شکست. شکایت نزد حاکم عادل برد.
حاکم صاحبخانه را خواست و گفت چرا پنجره سست بوده که این بنده خدا از طلب روزی خود و سهم خود (؟) باز ماند و صدمه ببیند.
مرد گفت نجار پنجره را سست ساخته است من بیگناهم.
حاکم نجار را خواست و عتاب کرد.
نجار گفت من پنجره را محکم ساختم، بنا آن را خوب نصب نکرده.
حاکم بنا را خواست و علت جویا شد.
بنا گفت مصالح فروش مصالح نامناسب فروخته است.
حاکم مصالح فروش را خواست کرد. او که نتوانست دیگری را مقصر نشان دهد، محکوم شد و حاکم فرمود دارش بزنند.
وقتی مصالح فروش را پای چوبه دار بردند، چون قدش کوتاه بود به طناب دار نمی رسید. موضوع به حاکم گفتند،
فرمود یک نفر که قدش بلند است پیدا کنید و اعدامش کنید تا موضوع ختم به خیر شود و صدای کسی در نیاید.
⚠️ این سلطان سکه که میگن اعدام شده همان مرد قد بلنده ست... !!!
@sedayeslahat
#حتما_بخونید
مسلمین در این مناطق ناراضیند:
آنها در غزه ناراضیند
در مصر ناراضیند
در لیبی ناراضیند
در مراکش ناراضیند
در ایران ناراضیند
در عراق ناراضیند
در یمن ناراضیند
در پاکستان ناراضیند
در افغانستان ناراضیند
در سوریه ناراضیند
در لبنان ناراضیند
پس در کجا راضیند?
در استرالیا راضیند
در کانادا راضیند
در انگلیس راضیند
در ایتالیا راضیند
در فرانسه راضیند
در آلمان راضیند
در سوئد راضیند
در نروژ راضیند
در دانمارک راضیند
در آمریکا راضیند
در هلند راضیند
در واقع آنها در تمام کشورهاییکه مسلمان نیستند راضیند و در تمام کشورهای مسلمان ناراضی و آنها چه کسی را برای عدم رضایت خود مقصر می دانند؟
آنها کشورهایی را که در آنجا راضیند مقصر میدانند و میخواهند آن کشورها را تغییر بدهند و شبیه کشوری بکنند که در آنجا ناراضی بودند !
شاید نیاز باشه این متن رو چند بار بخونیم تا عمق فاجعه رو درک کنیم !!!
@sedayeslahat
مسلمین در این مناطق ناراضیند:
آنها در غزه ناراضیند
در مصر ناراضیند
در لیبی ناراضیند
در مراکش ناراضیند
در ایران ناراضیند
در عراق ناراضیند
در یمن ناراضیند
در پاکستان ناراضیند
در افغانستان ناراضیند
در سوریه ناراضیند
در لبنان ناراضیند
پس در کجا راضیند?
در استرالیا راضیند
در کانادا راضیند
در انگلیس راضیند
در ایتالیا راضیند
در فرانسه راضیند
در آلمان راضیند
در سوئد راضیند
در نروژ راضیند
در دانمارک راضیند
در آمریکا راضیند
در هلند راضیند
در واقع آنها در تمام کشورهاییکه مسلمان نیستند راضیند و در تمام کشورهای مسلمان ناراضی و آنها چه کسی را برای عدم رضایت خود مقصر می دانند؟
آنها کشورهایی را که در آنجا راضیند مقصر میدانند و میخواهند آن کشورها را تغییر بدهند و شبیه کشوری بکنند که در آنجا ناراضی بودند !
شاید نیاز باشه این متن رو چند بار بخونیم تا عمق فاجعه رو درک کنیم !!!
@sedayeslahat
#حتما_بخونید
شبی آقا محمد خان قاجار نتوانست از #زوزهٔ_شغالان بخوابد. صبح که از خواب برخاست مشاورانش را فراخواند و از آنها #کیفری بایسته را برای شغالان طلب کرد.
هر یک کیفری سخت را برای شغالان پیشنهاد کردند. اما او هیچ یک را نپسندید و مجازاتی سخت تر را برای شغالان جستجو میکرد.
او دستور داد تمامی شغالانی را که در آن حوالی یافت میشد، را بیابند و #زنده به حضورش آورند. وقتی شغالان را به حضورش آوردند، بر گردن تمامی آنها زنگولهای آویخت و آنها را دوباره در صحرا #رها کرد. #طعمهها از صدای زنگوله شغالان میگریختند و هیچ یک نتوانستند طعمهای شکار کنند. چند روزی بدین نحو سپری شد تا همگی از #گرسنگی مردند.
منبع : نشریه کانون شهریور ۱۳۵۴ - شماره ۱۸۸
@sedayeslahat
شبی آقا محمد خان قاجار نتوانست از #زوزهٔ_شغالان بخوابد. صبح که از خواب برخاست مشاورانش را فراخواند و از آنها #کیفری بایسته را برای شغالان طلب کرد.
هر یک کیفری سخت را برای شغالان پیشنهاد کردند. اما او هیچ یک را نپسندید و مجازاتی سخت تر را برای شغالان جستجو میکرد.
او دستور داد تمامی شغالانی را که در آن حوالی یافت میشد، را بیابند و #زنده به حضورش آورند. وقتی شغالان را به حضورش آوردند، بر گردن تمامی آنها زنگولهای آویخت و آنها را دوباره در صحرا #رها کرد. #طعمهها از صدای زنگوله شغالان میگریختند و هیچ یک نتوانستند طعمهای شکار کنند. چند روزی بدین نحو سپری شد تا همگی از #گرسنگی مردند.
منبع : نشریه کانون شهریور ۱۳۵۴ - شماره ۱۸۸
@sedayeslahat
#حتما_بخونید
داستان آمریکا و نصیب اله
میگن یه روزی گرگ زد به گله حاج اسماعیل..
حاج اسماعیل فریاد کنان از مردم کمک خواست مردم رسیدند افتادن دنبال گرگها ...
در این بین یک فردی بنام نصیب اله که توان جسمی و فکری کمتری داشت و نمیتونست دنبال گرگ بره کاردی برداشت که گوسفندان زخمی و در حال مرگ را سر ببره ،
اما اول شروع کرد از اول گله اون گوسفندایی که ترسیده بودند رو سر برید بعد هم دنبال اون که زخمشون کمتر بود و بعد با سرعت داشت بقیه ی گله رو سر میبرید.
حاج اسماعیل که اوضاع را این جور دید فریاد زد ایهاالناس گرگها را ول کنید بیاید نصیب اله رو بگیرد.
ما هم بهتره آمریکا و این کشور و اون کشور را ول کنیم ، همین که مواظب مسولین کشور خودمون باشیم و دزداشون رو بگیریم که اینجوری اختلاس و غارت نکنند ، بُرد کردیم؛
والا اینقدری که مسئولین از مردم دزدیدند و کشور رو تاراج دادند ، آمریکا و اجانب نتونستند
@sedayeslahat
داستان آمریکا و نصیب اله
میگن یه روزی گرگ زد به گله حاج اسماعیل..
حاج اسماعیل فریاد کنان از مردم کمک خواست مردم رسیدند افتادن دنبال گرگها ...
در این بین یک فردی بنام نصیب اله که توان جسمی و فکری کمتری داشت و نمیتونست دنبال گرگ بره کاردی برداشت که گوسفندان زخمی و در حال مرگ را سر ببره ،
اما اول شروع کرد از اول گله اون گوسفندایی که ترسیده بودند رو سر برید بعد هم دنبال اون که زخمشون کمتر بود و بعد با سرعت داشت بقیه ی گله رو سر میبرید.
حاج اسماعیل که اوضاع را این جور دید فریاد زد ایهاالناس گرگها را ول کنید بیاید نصیب اله رو بگیرد.
ما هم بهتره آمریکا و این کشور و اون کشور را ول کنیم ، همین که مواظب مسولین کشور خودمون باشیم و دزداشون رو بگیریم که اینجوری اختلاس و غارت نکنند ، بُرد کردیم؛
والا اینقدری که مسئولین از مردم دزدیدند و کشور رو تاراج دادند ، آمریکا و اجانب نتونستند
@sedayeslahat
#حتما_بخونید
اگر برای بدست آوردن پول مجبوری دروغ بگوئی و فریبکاری کنی، تهیدست بمان!
اگر برای بدست آوردن جاه و مقامی باید چاپلوسی کنی و تملّق بگویی، از آن چشم بپوش!
اگر برای آنکه مشهور شوی، مجبور می شوی مانند دیگران خیانت کنی، در گمنامی زندگی کن!
بگذار دیگران پیش چشم تو با دروغ و فریب ثروتمند شوند،
با تملّق و چاپلوسی شغل های بزرگي را به دست آورند و با خیانت و نادرستی شهرت پیدا کنند، تو گمنام و تهیـدست و قانع باش!
زیرا اگر چنین کنی تو سرمایه ای را که آنها از دست داده اند، به دست آورده ای...
و آن "شرافت" است...
دکتر علی شریعتی
اگر برای بدست آوردن پول مجبوری دروغ بگوئی و فریبکاری کنی، تهیدست بمان!
اگر برای بدست آوردن جاه و مقامی باید چاپلوسی کنی و تملّق بگویی، از آن چشم بپوش!
اگر برای آنکه مشهور شوی، مجبور می شوی مانند دیگران خیانت کنی، در گمنامی زندگی کن!
بگذار دیگران پیش چشم تو با دروغ و فریب ثروتمند شوند،
با تملّق و چاپلوسی شغل های بزرگي را به دست آورند و با خیانت و نادرستی شهرت پیدا کنند، تو گمنام و تهیـدست و قانع باش!
زیرا اگر چنین کنی تو سرمایه ای را که آنها از دست داده اند، به دست آورده ای...
و آن "شرافت" است...
دکتر علی شریعتی