🔴🔴🔴دلنوشتهای شخصی؛
خداحافظی با چه چیز؟
#احمد_زیدآبادی؛
بسیاری از دوستان، نکتۀ دیروز مرا به معنای وداع با سیاستورزی و نویسندگی تعبیر کردهاند. واقع این است که در سالهای اخیر "سیاستورزی" به صورت درست و معنادارِ آن، برای فردی با اصول و معیارهای من اصلاً ممکن نبوده است و آنچه تحت این عنوان انجام دادهام، عمدتاً اقداماتی فردی و معطوف به تحلیل و توضیحِ شرایط روز در سطوح ملی و منطقهای و بینالمللی و هشدار نسبت به خطرات و تهدیدهای پیش روی کشور بوده است.
اما ظاهراً همین مقدار هم از این به بعد مقدور نخواهد بود و بناچار باید در آن تجدیدنظر کرد.
راستش همیشه کوشیدهام به زعم خودم "ندای عقل" در وضعیتهای بحرانی باشم، اما وقتی برخی بحرانها مهار پاره کنند و از کنتزل خارج شوند؛ مهمترین چیزی که کارکرد خود را از دست میدهد، همان "ندای عقل" است که از هر سو به عنوان امری مزاحم تلقی میشود و از همه طرف، مورد حمله و هجوم و تهدید و تهمت قرار میگیرد.
بدبختانه صحنۀ سیاست ایران از سوی اغلب نیروهای درگیر در آن، به سمت گریز از عقل به پیش میتازد. نشانۀ این گریز، دوقطبی فاجعهباری است که به سرعت به نقطۀ اوج خود نزدیک میشود. به نظرم هیچکدام از این دو قطب، نشانهای از بلوغ و پختگی از خود نشان نمیدهند. رفتارشان همچون کودک رنج دیدۀ درونِ فردِ والدی است که از طریق لجبازی و تنها با انتقامگیری و مجروح کردن عواطف طرف مقابل، احساس شادی و التیام و پیروزی میکند و به امکانات و محدودیتها و مشکلات خویش خودآگاهی ندارد.
چنین محیطی با هیچ سطحی از سیاستورزی برای کسی با اصول و معیارهای فردی مثل من که از نظرگاه خودم میکوشد بر امکاناتشناسی، واقعبینی، افقنگری، مقایسهگرایی و بخصوص رعایت انصاف استوار باشد، هیچگونه سنخیت و سازگاری ندارد و اصرار بر ماندن در چنین صحنهای، ملعبه شدن ِدستِ بازیگرانِ سرکش و عصبانی و از خودراضی آن است، همانطور که مولانا هم گفته است:
سجاده نشین باوقاری بودم
بازیچۀ کودکان کویم کردی
باری من از هشدارها و انذارهای یک سال اخیر خود به دولتمردان که برخی دوستان گمان کردهاند از آن پشیمان شدهام، به اندازۀ پشیزی پشیمان نیستم و اصولاً نمیدانم چرا باید از از توصیه به کاری که از نظرم تأمین کنندۀ خیر عموم و صلاح کشور بوده است، پشیمان شد؟ بحث من اظهار پشیمانی نیست بلکه سرخوردگی از به کاربستن آنهاست. هر لحظه که هریک از آنها را به کار ببندند، بدون تردید مایۀ خوشحالیام خواهد شد.
همانطور که بارها تأکید کردهام، از نگاه من، نقطۀ آغاز خروج کشور از این وضعیت بحرانی احیای برجام است اما حکومت تا کنون فرصت طلایی و همینطور فرصت نقرهای احیای برجام را از دست داده و تنها فرصت برنزی برایش باقی مانده است. این فرصت به نظرم بیش از حدود یک ماه به درازا نکشد و اگر این زمان بگذرد، بعد از آن، دیگر احیای برجام حتی اگر ممکن باشد اثر لازم را برای کنترل بحرانها نخواهد داشت.
در این میان، برخی دوستان نیز تأکید کردهاند که یک فرد اصطلاحاً سیاسی در هیچ شرایطی نباید صحنه را ترک کند. این هم به نظرم افسانۀ فکرناشدهای است که از فرط تکرار، مقبولیت یافته است. از قضا فرد سیاسی باید صحنهشناس باشد و از ورود به صحنههایی که نمیتواند نقش مثبت و مؤثری در آنها بازی کند، به شدت بپرهیزد. از این رو، سکوت، پذیرش انزوا و کنارهگیری از صحنۀ سیاست نیز انواع کنشهایی است که در روند تحولات، گاهی ضرورت پیدا میکنند.
به هر حال فعلاً تصمیمم این است که تا نشانههای روشن و آشکاری از امکان تأثیرگذاری مثبت با رویه و منش افرادی مثل من ظهور نکند، کاری به خیر و شر هیچکدام از طرفهای درگیر در منازعۀ سیاسی کشور نداشته باشم.
در این میان اما وداع با نویسندگی برایم مقدور و ممکن نیست. متأسفانه یا خوشبختانه نویسندگی برایم همچون آب برای ماهی شده است. این را آن چند سالی که از نوشتن محروم شده بودم، احساس کردم! در آن سالها گاهی ننوشتن چنان راه تنفسم را بند میآورد که احساس خناق میکردم!
بنابراین در بارۀ خیلی از مسائل همچنان خواهم نوشت. حتی در بارۀ سیاست و سیاست بینالملل هم قلم را به طور کامل زمین نخواهم گذاشت. اما در این زمینهها صرفاً به توصیفِ صِرف وقایع بسنده خواهم کرد و توصیهای به نیروهای طرفِ منازعه در ایران و بد و خوب رفتار آنها نخواهم داشت؛ گو اینکه نتیجۀ نوع بازی آنها و تأثیرش بر کشور از همین حالا برایم روشن است!
#سیاست_ورزی
#نویسندگی
#صحنه_شناسی
#تغییر_رویه
#عضویت_در_کانال
👇👇👇
✅ @sedayeslahat
خداحافظی با چه چیز؟
#احمد_زیدآبادی؛
بسیاری از دوستان، نکتۀ دیروز مرا به معنای وداع با سیاستورزی و نویسندگی تعبیر کردهاند. واقع این است که در سالهای اخیر "سیاستورزی" به صورت درست و معنادارِ آن، برای فردی با اصول و معیارهای من اصلاً ممکن نبوده است و آنچه تحت این عنوان انجام دادهام، عمدتاً اقداماتی فردی و معطوف به تحلیل و توضیحِ شرایط روز در سطوح ملی و منطقهای و بینالمللی و هشدار نسبت به خطرات و تهدیدهای پیش روی کشور بوده است.
اما ظاهراً همین مقدار هم از این به بعد مقدور نخواهد بود و بناچار باید در آن تجدیدنظر کرد.
راستش همیشه کوشیدهام به زعم خودم "ندای عقل" در وضعیتهای بحرانی باشم، اما وقتی برخی بحرانها مهار پاره کنند و از کنتزل خارج شوند؛ مهمترین چیزی که کارکرد خود را از دست میدهد، همان "ندای عقل" است که از هر سو به عنوان امری مزاحم تلقی میشود و از همه طرف، مورد حمله و هجوم و تهدید و تهمت قرار میگیرد.
بدبختانه صحنۀ سیاست ایران از سوی اغلب نیروهای درگیر در آن، به سمت گریز از عقل به پیش میتازد. نشانۀ این گریز، دوقطبی فاجعهباری است که به سرعت به نقطۀ اوج خود نزدیک میشود. به نظرم هیچکدام از این دو قطب، نشانهای از بلوغ و پختگی از خود نشان نمیدهند. رفتارشان همچون کودک رنج دیدۀ درونِ فردِ والدی است که از طریق لجبازی و تنها با انتقامگیری و مجروح کردن عواطف طرف مقابل، احساس شادی و التیام و پیروزی میکند و به امکانات و محدودیتها و مشکلات خویش خودآگاهی ندارد.
چنین محیطی با هیچ سطحی از سیاستورزی برای کسی با اصول و معیارهای فردی مثل من که از نظرگاه خودم میکوشد بر امکاناتشناسی، واقعبینی، افقنگری، مقایسهگرایی و بخصوص رعایت انصاف استوار باشد، هیچگونه سنخیت و سازگاری ندارد و اصرار بر ماندن در چنین صحنهای، ملعبه شدن ِدستِ بازیگرانِ سرکش و عصبانی و از خودراضی آن است، همانطور که مولانا هم گفته است:
سجاده نشین باوقاری بودم
بازیچۀ کودکان کویم کردی
باری من از هشدارها و انذارهای یک سال اخیر خود به دولتمردان که برخی دوستان گمان کردهاند از آن پشیمان شدهام، به اندازۀ پشیزی پشیمان نیستم و اصولاً نمیدانم چرا باید از از توصیه به کاری که از نظرم تأمین کنندۀ خیر عموم و صلاح کشور بوده است، پشیمان شد؟ بحث من اظهار پشیمانی نیست بلکه سرخوردگی از به کاربستن آنهاست. هر لحظه که هریک از آنها را به کار ببندند، بدون تردید مایۀ خوشحالیام خواهد شد.
همانطور که بارها تأکید کردهام، از نگاه من، نقطۀ آغاز خروج کشور از این وضعیت بحرانی احیای برجام است اما حکومت تا کنون فرصت طلایی و همینطور فرصت نقرهای احیای برجام را از دست داده و تنها فرصت برنزی برایش باقی مانده است. این فرصت به نظرم بیش از حدود یک ماه به درازا نکشد و اگر این زمان بگذرد، بعد از آن، دیگر احیای برجام حتی اگر ممکن باشد اثر لازم را برای کنترل بحرانها نخواهد داشت.
در این میان، برخی دوستان نیز تأکید کردهاند که یک فرد اصطلاحاً سیاسی در هیچ شرایطی نباید صحنه را ترک کند. این هم به نظرم افسانۀ فکرناشدهای است که از فرط تکرار، مقبولیت یافته است. از قضا فرد سیاسی باید صحنهشناس باشد و از ورود به صحنههایی که نمیتواند نقش مثبت و مؤثری در آنها بازی کند، به شدت بپرهیزد. از این رو، سکوت، پذیرش انزوا و کنارهگیری از صحنۀ سیاست نیز انواع کنشهایی است که در روند تحولات، گاهی ضرورت پیدا میکنند.
به هر حال فعلاً تصمیمم این است که تا نشانههای روشن و آشکاری از امکان تأثیرگذاری مثبت با رویه و منش افرادی مثل من ظهور نکند، کاری به خیر و شر هیچکدام از طرفهای درگیر در منازعۀ سیاسی کشور نداشته باشم.
در این میان اما وداع با نویسندگی برایم مقدور و ممکن نیست. متأسفانه یا خوشبختانه نویسندگی برایم همچون آب برای ماهی شده است. این را آن چند سالی که از نوشتن محروم شده بودم، احساس کردم! در آن سالها گاهی ننوشتن چنان راه تنفسم را بند میآورد که احساس خناق میکردم!
بنابراین در بارۀ خیلی از مسائل همچنان خواهم نوشت. حتی در بارۀ سیاست و سیاست بینالملل هم قلم را به طور کامل زمین نخواهم گذاشت. اما در این زمینهها صرفاً به توصیفِ صِرف وقایع بسنده خواهم کرد و توصیهای به نیروهای طرفِ منازعه در ایران و بد و خوب رفتار آنها نخواهم داشت؛ گو اینکه نتیجۀ نوع بازی آنها و تأثیرش بر کشور از همین حالا برایم روشن است!
#سیاست_ورزی
#نویسندگی
#صحنه_شناسی
#تغییر_رویه
#عضویت_در_کانال
👇👇👇
✅ @sedayeslahat