"صدای ملّت"
8.62K subscribers
147K photos
73.2K videos
163 files
4.34K links

ولاتلبسوا الحق‌ بالباطل‌ و تکتموا‌ الحق‌ وانتم‌تعلمون‌. حق را با باطل در نیامیزید، حقیقت را که خود می‌دانید پنهان نکنید.

@sedayeslahat
Download Telegram
⛔️ اگر این ویژگی‌ها را دارید شما یک #متعصب هستید!

احسان محمدی

↙️ به دیگریِ مخالف فحش می‌دهد
↙️ در بر حق بودن و برتری خودش شک ندارد
↙️ جز خوبی و حسن در چیزی که دوست دارد هیچ نمی‌بیند
↙️ حاضر است برایش هر کاری بکند،
↙️ تهمت بزند
↙️ دروغ بگوید
↙️ به صورت مخالفش چنگ بزند.
↙️ همه این کارها را هم با وجدانی آسوده و سری برافراشته انجام می‌دهد و به آن افتخار می‌کند.

◼️اینها برخی از ویژگی‌های شیفتگی، مسخ یا واله شدن در فرد «متعصب» است. جایی که عقل می‌ایستد و احساس تصمیم می‌گیرد.

می‌خواهد هواداری از یک تیم #فوتبال باشد یا عضویت در گروه #داعش و طالبان، عاشق شدن به دختر همسایه و یک تفکر سیاسی باشد یا حمایت مطلق از یک چهره سینمایی.

◼️جایی که «خون جلوی چشم آدم را بگیرد» #عقل به تعطیلات می رود. وقتی برگردد با یک صحنه جرم روبرو می‌شود. جایی که خونی ریخته، آبرویی بر باد رفته، روح یا جسم انسان دیگری متلاشی شده و برای پشیمانی دیر است.

◼️ همه آنها که دچار تعصب نسبت به کسی یا چیزی هستند در یک صفت دیگر هم مشترکند. اینکه «باور ندارند» و مدعی هستند که اتفاقاً طرفدار آزادی بیان و عقیده و سلیقه هستند منتهی کسی حق ندارد به محبوب آنها شک کند، ایراد بگیرد یا حتی به خودش جسارت دهد که با آن مخالفت کند.

◼️ هر نظر مخالفی، حتماً دشمنی تعریف می‌شود. در سیاست و فوتبال این قضاوت‌ها تندتر است. اگر نقد کُنی می‌گویند «فلان فلان شده! جیره و مواجبت قطع شده و ناراحتی!»، اگر تایید کنی می‌گویند «فلان فلان شده! بگو چقد گرفتی ازش تعریف کنی»! خوشبختانه در مورد «فلان فلان شده‌اش» هر دو طرف توافق دارند!

◼️ ما قرن‌هاست اعراب حجاز را به واسطه پرستش بت‌هایی از سنگ و خُرما نکوهش می‌کنیم اما خودمان بُت‌هایی از گوشت را می‌پرستیم و به خودمان حق می‌دهیم برای دفاع از آنها به دیگر «فحاشی» کنیم. میان دوست داشتن و پرستش تفاوت است. اما چطور بفهمیم؟

◼️ وقتی کسی در نقد هنرمند، ورزشکار، نویسنده، سیاستمدار محبوب یا طرز تفکر ما حرف مخالفی می‌زند اگر در خلوت، در کامنت‌ها یا چشم در چشم به او گفتیم «خفه شو! فلان فلان شده! دهنت رو ببند! تو کی هستی؟! و ...» این یعنی پرستش کور. یعنی غلبه تعصب بر عقلانیت.

◼️این نوشته از کتاب «زمستان بی‌بهار» به قلم #ابراهیم_یونسی را دوست دارم. می‌نویسد: «روزي سگي داشت در چمن علف مي‌خورد. سگ ديگري از کنار چمن گذشت. چون اين منظره را ديد تعجب کرد و ايستاد. آخر هرگز نديده بود که سگ علف بخورد.

ايستاد و با تعجب گفت:

_ اوي ! تو کی هستی؟ چرا علف می‌خوری؟

سگی که علف می‌خورد نگاهش کرد و باد در گلو انداخت و گفت:

_ من سگ قاسم‌خان هستم!

سگ رهگذر پوزخندی زد و گفت:

- سگ حسابی! تو که علف می‌خوری ديگه چرا سگ قاسم خان؟ اگر لااقل پاره استخوانی جلوت انداخته بود باز يک چيزی؛ حالا که علف می‌خوری ديگه چرا سگ قاسم خان؟ سگ خودت باش!»

◼️ پدیده‌های این کره خاکی برای لذت بردن و انسان بهتر شدن هستند نه اینکه از آنها چماق نفرت و خشونت بسازیم.

تمرین کنیم آدم خودمان باشیم نه #سگ_قاسم‌خان و نه پرستنده و مسخ شده مقابل یک فرد، تیم فوتبال، جریان سیاسی و فکری که چندی بعد چنان از یاد می‌رود که انگار هرگز وجود نداشته است.

📗 هیچ چیز مثل خواندن #تاریخ به آدم یادآوری نمی‌کند که این یقه‌درانی‌ها و تعصب‌های کور تا چه اندازه اسباب شرمساری هستند و دستمایه خنده آیندگان! تاریخ بخوانیم.

#عضویت_در_کانال
👇👇👇
@sedayeslahat
🔴🔴🔴خزان بی‌بهار!

#احمد_زیدآبادی:

زنده‌یاد ابراهیم یونسی نخستین استاندار کردستان پس از انقلاب 57 نویسنده‌ای بسیار چیره‌دست بود.
او که در شهر مرزی بانه به دنیا آمده بود، به ظرایف و ضرب‌المثل‌های زبان فارسی از بسیاری از نویسندگان مشهور ایرانی تسلط بیشتری داشت. انتصاب او به عنوان استاندار کردستان توسط دولت زنده‌یاد مهندس بازرگان، بین نیروهایی که خود را در آن زمان "مکتبی" یا "حزب‌اللهی" می‌نامیدند، غوغایی به پا کرد. آنها مدعی بودند که مهندس بازرگان یک "توده‌ای" را به عنوان استاندار کردستان برگزیده است!
این در حالی بود که مرحوم یونسی در همان سال‌های نخستِ پس از کودتای 28 مرداد از حزب توده بریده و به یکی از منتقدان سرسخت آن تبدیل شده بود.
زنده‌یاد ابراهیم یونسی در دهۀ 1320 در ارتش خدمت می‌کرد و به همین دلیل نیز به سازمان مخفی افسران حزب توده پیوسته بود. او پیش از آنکه این سازمان لو برود، در جریان یک تیرانداری اشتباه پایش را از دست می‌دهد. شاه شخصاً در این زمینه دخالت می‌کند و برای اعزام یونسی به خارج از کشور دستور می‌دهد. همین ماجرا نام ابراهیم یونسی را بر سر زبان‌ها می‌اندازد و او را مشهور می‌کند.
این ماجرا اما مانع از بازداشت مرحوم یونسی پس از لو رفتن شبکۀ مخفی افسران حزب توده نمی‌شود. او به اعدام محکوم می‌شود اما به دلیل معلولیت، با یک درجه تخفیف حبس ابد می‌گیرد. او اما در همان ابتدای زندان از حزب توده می‌برد و به صف منتقدان آن می‌پیوندد و به سختی منزوی می‌شود.
زنده‌یاد یونسی که صاحب تألیفات و ترجمه‌های بسیاری است، در کتابی به نام "خزان بی‌بهار" با قلمی بسیار شیرین و طنزآمیز خاطرات زندگی خود را نوشته است، خاطراتی که بخش نخست آن، بازسازی خیالی دوران طفولیت نویسنده است.
او در خزان بی‌بهار خاطره‌ای از زمان محکوم شدنش به اعدام در حین بازداشت نقل می‌کند. به نوشتۀ زنده‌یاد یونسی، در آن دوره برخی افراد ناشناس که ظاهراً تعلق خاطری هم به حزب توده داشته‌اند به ملاقات او می رفته‌اند. در بین ملاقات‌کنندگان خانمی بوده که به مرحوم یونسی مؤکداً توصیه می‌کند که از هر راهی شده نباید اجازه دهد که حکم او از اعدام به حبس ابد تبدیل شود و باید حداکثر تلاش خود را برای اعدام شدن به عمل آورد! به زعم آن خانم، چون یونسی معلول بوده و از طرفی شخص شاه برای معالجۀ او دخالت کرده است، اعدامش سبب آبروریزی بی‌سابقه‌ای برای رژیم می‌شود و مثل توپ صدا می‌کند! بنابراین هر جور شده او باید خود را به جوخۀ اعدام بسپرد!

#ابراهیم_یونسی
#مهدی_بازرگان
#حزب_توده
#اعدام

#عضویت_در_کانال
       👇👇👇
@sedayeslahat