#حاکم_عادل !!
روزگاری در یک جایی مردی برای
دزدی از دیوار خانه ای بالا رفت
و خواست از پنجره وارد شود که
پنجره کنده شد و دزد به زمین افتاد
و پایش شکست.
شکایت نزد حاکم عادل برد.
حاکم صاحبخانه را خواست و گفت:
چرا "پنجره" سُست بوده که این بندهٔ
خدا از طلب روزی خود و سهم خود
باز مانَد و صدمه ببینَد!
مرد گفت:
نجار پنجره را سست
ساخته است،
من بیگناهم.
حاکم نجار را خواست و عتاب کرد.
نجار گفت:
من پنجره را محکم ساختم،
بنّا آن را خوب نصب نکرده!
حاکم بنّا را خواست
و علت را جویا شد.
بنّا گفت:
مصالح فروش مصالحِ نامناسب
فروخته است!
حاکم مصالح فروش را خواست.
او که نتوانست دیگری را مقصر نشان
دهد،محکوم شد و حاکم فرمود
دارش بزنند!
وقتی مصالح فروش را پای چوبه دار
بردند،چون قدش کوتاه بود به طنابِ
دار نمیرسید.
موضوع را به حاکم گفتند.
فرمود:
یک نفر که قدش بلند است پیدا کنید
و اعدامش کنید تا موضوع ختم به
خیر شود و صدای کسی در نیاید!
روزگاری در یک جایی مردی برای
دزدی از دیوار خانه ای بالا رفت
و خواست از پنجره وارد شود که
پنجره کنده شد و دزد به زمین افتاد
و پایش شکست.
شکایت نزد حاکم عادل برد.
حاکم صاحبخانه را خواست و گفت:
چرا "پنجره" سُست بوده که این بندهٔ
خدا از طلب روزی خود و سهم خود
باز مانَد و صدمه ببینَد!
مرد گفت:
نجار پنجره را سست
ساخته است،
من بیگناهم.
حاکم نجار را خواست و عتاب کرد.
نجار گفت:
من پنجره را محکم ساختم،
بنّا آن را خوب نصب نکرده!
حاکم بنّا را خواست
و علت را جویا شد.
بنّا گفت:
مصالح فروش مصالحِ نامناسب
فروخته است!
حاکم مصالح فروش را خواست.
او که نتوانست دیگری را مقصر نشان
دهد،محکوم شد و حاکم فرمود
دارش بزنند!
وقتی مصالح فروش را پای چوبه دار
بردند،چون قدش کوتاه بود به طنابِ
دار نمیرسید.
موضوع را به حاکم گفتند.
فرمود:
یک نفر که قدش بلند است پیدا کنید
و اعدامش کنید تا موضوع ختم به
خیر شود و صدای کسی در نیاید!
#حاکم_عادل !!
روزگاری در یک جایی مردی برای
دزدی از دیوار خانه ای بالا رفت
و خواست از پنجره وارد شود که
پنجره کنده شد و دزد به زمین افتاد
و پایش شکست.
شکایت نزد حاکم عادل برد.
حاکم صاحبخانه را خواست و گفت:
چرا "پنجره" سُست بوده که این بندهٔ
خدا از طلب روزی خود و سهم خود
باز مانَد و صدمه ببینَد!
مرد گفت:
نجار پنجره را سست
ساخته است،
من بیگناهم.
حاکم نجار را خواست و عتاب کرد.
نجار گفت:
من پنجره را محکم ساختم،
بنّا آن را خوب نصب نکرده!
حاکم بنّا را خواست
و علت را جویا شد.
بنّا گفت:
مصالح فروش مصالحِ نامناسب
فروخته است!
حاکم مصالح فروش را خواست.
او که نتوانست دیگری را مقصر نشان
دهد،محکوم شد و حاکم فرمود
دارش بزنند!
وقتی مصالح فروش را پای چوبه دار
بردند،چون قدش کوتاه بود به طنابِ
دار نمیرسید.
موضوع را به حاکم گفتند.
فرمود:
یک نفر که قدش بلند است پیدا کنید
و اعدامش کنید تا موضوع ختم به
خیر شود و صدای کسی در نیاید
روزگاری در یک جایی مردی برای
دزدی از دیوار خانه ای بالا رفت
و خواست از پنجره وارد شود که
پنجره کنده شد و دزد به زمین افتاد
و پایش شکست.
شکایت نزد حاکم عادل برد.
حاکم صاحبخانه را خواست و گفت:
چرا "پنجره" سُست بوده که این بندهٔ
خدا از طلب روزی خود و سهم خود
باز مانَد و صدمه ببینَد!
مرد گفت:
نجار پنجره را سست
ساخته است،
من بیگناهم.
حاکم نجار را خواست و عتاب کرد.
نجار گفت:
من پنجره را محکم ساختم،
بنّا آن را خوب نصب نکرده!
حاکم بنّا را خواست
و علت را جویا شد.
بنّا گفت:
مصالح فروش مصالحِ نامناسب
فروخته است!
حاکم مصالح فروش را خواست.
او که نتوانست دیگری را مقصر نشان
دهد،محکوم شد و حاکم فرمود
دارش بزنند!
وقتی مصالح فروش را پای چوبه دار
بردند،چون قدش کوتاه بود به طنابِ
دار نمیرسید.
موضوع را به حاکم گفتند.
فرمود:
یک نفر که قدش بلند است پیدا کنید
و اعدامش کنید تا موضوع ختم به
خیر شود و صدای کسی در نیاید