"صدای ملّت"
8.73K subscribers
148K photos
73.4K videos
163 files
4.34K links

ولاتلبسوا الحق‌ بالباطل‌ و تکتموا‌ الحق‌ وانتم‌تعلمون‌. حق را با باطل در نیامیزید، حقیقت را که خود می‌دانید پنهان نکنید.

@sedayeslahat
Download Telegram
🔴🔴🔴معمای اردشیر زاهدی!

#احمد_زید_آبادی

اردشیر زاهدی در مصاحبه با تلویزیون بی بی سی بار دیگر مواضعی را مطرح کرده که به شدت مورد استقبال جناح اصولگرا در ایران قرار گرفته است.
اردشیر زاهدی فرزند سپهبد فضل‌الله زاهدی از عوامل اصلی سقوط دولت دکتر محمد مصدق و از نزدیک‌ترین و وفادارترین افراد به شاه سابق ایران است. او مدت‌ها در مقام وزیر خارجه و سفیر ایران در آمریکا و بریتانیا در کابینۀ امیرعباس هویدا، نخستِ وزیر دولت شاهنشاهی خدمت کرده است.
اینک انسانی با این سوابق، با لحنی از وضعیت بین‌المللی و قدرت نظامی جمهوری اسلامی و فرماندهان ارتش و سپاه پاسداران ستایش می‌کند که بیشتر از زبان جناح اصولگرا در داخل ایران شنیده می‌شود. او با تأکید بر اینکه از متهم شدن به حمایت از نظام جمهوری اسلامی هراسی ندارد، در اشاره‌ای تلویحی به سیاست آمریکا و اپوزیسیون برانداز خارج از کشور می‌گوید: "غلط می‌کنند کسانی که تغییر حکومت در ایران را عامل پیشرفت می‌دانند."
بیان این نوع سخنان از طرف داماد سابق محمدرضا شاه، به واقع آن دسته از هواخواهان سلطنت پهلوی را که در پی سرنگونی جمهوری اسلامی هستند، به دردسر انداخته است به طوری که بعضاً می‌کوشند تا او را نادیده بگیرند. با این حال، زاهدی هر از چندی بر صفحۀ تلویزیون‌های فارسی زبان خارج از کشور ظاهر می‌شود و نظرات خود را با تندی و صراحتی بیش از پیش بیان می‌کند.
درحقیقت، مسئله این است که چرا اردشیر زاهدی به این نقطه نظرات رسیده است؟ آیا او با همراهان سابق خود اختلاف شخصی پیدا کرده و صرفاً برای جریحه‌دار کردن آنان چنین مواضعی را می‌گیرد؟ یا اینکه مکنونات قلبی خود را علنی می‌کند؟
اگر زاهدی مکنونات قلبی خود را بروز می‌دهد، باز پرسش این است که به چه علت به این مواضع رسیده است؟ آیا از تأثیر رفتار برخی نیروهای برانداز خارجی و حامیان خارجی آنها بر سرنوشت ایران واقعاً نگران است؟ یا علل و عوامل دیگری در میان است؟ اگر منشأ مواضع او نگرانی از طیفی از جمعیت برانداز و سیاست آمریکا و متحدان منطقه‌ای آن باشد، صرف‌نظر از به جا یا نابجا بودن آن، زاهدی علاقمند است خود را به عنوان شخصیتی "ملی‌گرا" و "وطن‌دوست" به نمایش بگذارد و هزینه‌اش را نیز بپردازد.
در این میان، استقبال اصولگرایان از مواضع زاهدی نیز معنایی جز اذعان به وطن‌دوستی او ندارد! حال آیا اذعان به وطن‌دستی فردی با کارنامه و سابقه و خلق و خوی اردشیر زاهدی از سوی اصولگرایان، امری بدون تناقض است؟
اصولگرایان تا کنون تمامیت حکومت پهلوی و نیروهای مؤثر در آن را به وابستگی، وطن‌فروشی و نوکری اجانب متهم کرده‌اند، حال چگونه است که مواضع فردی در سطح اردشیر زاهدی را به نوعی وطن‌دوستی و ملی‌گرایی تعبیر می‌کنند و با استقبال از آن، در سطح وسیعی منتشر می‌کنند!
لابد خواهند گفت که "میزان حال فعلی افراد است" اما مگر زاهدی نسبت به وفاداری‌اش به شاه پشیمان شده است؟

#احمد_زیدآبادی
#اردشیر_زاهدی
#اپوزیسیون_برانداز
#اصولگرایان
#محمد_رضا_شاه

#عضویت_در_کانال
👇👇👇
@sedayeslahat
🔴🔴🔴 #احمد_زیدآبادی

برنامه‌ای که بوی خون می‌داد!
در سالگرد سقوط سلطنت پهلوی خواستم به یکی از عوامل مهم این رخداد اشاره کنم، اما چون به این عامل در جلد نخست خاطراتم تحت عنوان "از سرد و گرم روزگار" اشاره‌ای کرده‌ام، بهتر دیدم داستان را از همانجا نقل کنم:
"در سال 56 در محله‌ای موسوم به محیاشهر ساکن شدیم. محیاشهر در آن زمان،عمدتاً محل سکونت عشایری بود که به سیرجان مهاجرت کرده و بعضاً در کارِ تجارتِ کالاهای مصرفی خارجی از راه‌های مختلف بودند. جادۀ ترانزیتی بندرعباس به کرمان درست از وسط محیاشهر می‌گذشت و این مشکل، تلفات جاده‌ای بخصوص بین ساکنان محیاشهر را بسیار بالا برده بود. جاده دو طرفه و بسیار پر ترافیک بود و راننده‌های کُره‌ای سوار بر خودروهای سنگین با سرعت در آن رانندگی می‌کردند. این راننده‌ها طبعاً در رویارویی با وانت‌بارهای تویوتایی که صاحبان محلی آنها بدون تسلط بر مهارت‌های رانندگی و حتی داشتن گواهینامه، پشت آنها می‌نشستند؛ توان کنترل خودرو را نداشتند و در هر هفته شماری تشییع جنازه بر دوش مردم محل می‌گذاشتند. بهشت‌زهرای تازه‌ساز سیرجان نیز در همان نزدیکی بود و از قِبِل کشته‌های جاده‌ای رونقی بی‌سابقه داشت.
راننده‌های کره‌ای در مسیرشان به سمت کرمان به ندرت در سیرجان توقف می‌کردند و با مردم بومی تماس چندانی نداشتند. آنها اغلب شق و رق پشت فرمان تریلرهای هیجده چرخ می‌نشستند و در گذر از وسط محیا شهر از سرعت شان هم چندان نمی‌کاستند. این رانندگان به گونه‌ای نتیجه و محصول جهش ناگهانی بهای نفت در سال‌های نخست دهۀ پنجاه بودند.
گویا پس از بالا رفتن قیمت نفت در سال‌های 52 -53 محمد رضا شاه تصمیم به دو برابر کردن سرعت برنامۀ توسعۀ اقتصادی کشور می‌گیرد و به هشدار کارشناسان سازمان برنامه و بودجه هم در بارۀ مخاطرات این تصمیم توجهی نمی‌کند.
گویا کارشناسان سازمان برنامه هشدار داده بودند که تنها با اتکاء به دو برابر شدن درآمد نفت، نمی‌توان سرعت برنامۀ اقتصادی را دو برابر کرد چرا که سرعت توسعه به عوامل بسیار زیاد دیگری از جمله توسعۀ زیر ساخت‌های اقتصادی مانند کشتیرانی، بندرگاه‌ها، جاده‌ها، نیروی فنی ماهر و توان جذب اقتصاد ملی بستگی دارد و چنانچه بدون در نظر گرفتن این عوامل، پول زیادی به اقتصاد کشور تزریق شود؛ تورم، ریخت و پاش و فساد و ناکارآمدی در پی خواهد داشت. حتی یکی از کارشناسان ارمنی سازمان در اظهار نظری تاریخی در ورقه‌ای یادداشت می‌کند که " از این برنامه بوی خون می‌آید!" با این همه شاه به نظرات کارشناسی اعتنایی نمی‌کند و شاید به علت عجله‌اش برای رسیدن هر چه زودتر به "دروازه‌های تمدن بزرگ"، با خشم دستور نادیده گرفتن هشدارهای متخصصان سازمان برنامه را صادر می‌کند.
بدین ترتیب حجم عظیمی از کالاهای مصرفی و سرمایه‌ای سوار بر کشتی‌های بین‌المللی راهی بنادر ایران بویژه بندرعباس می‌شود؛ اما از آنجا که ظرفیت بنادر تناسبی با تخلیه و انباشت این حجم از کالا نداشته است، صفی بسیار طولانی از کشتی‌های غول پیکری که منتظر تخلیۀ بار خود در بندرگاه بوده‌اند، تشکیل می‌شود. طبعاً کشتی مفت و مجانی در نوبت تخلیۀ بار نمی‌ماند و دولت مجبور می‌شود به آنها دموراژ بپردازد. کالاهایی نیز که در بندر امکان تخلیه پیدا می‌کنند؛ با مشکل انتقال به سایر نقاط کشور روبرو می‌شوند چرا که به اندازۀ کافی کامیون و راننده یافت نمی‌شود. از این رو، بسیاری از کالاهای مصرفی در بارانداز بندرگاه‌ها می‌ماند و فاسد می‌شود و نشانه‌ای از عدم لیاقت و ناکارآمدی دولت را در برابر چشم تمام ناظران به نمایش می‌گذارد. برای رفع این مشکل کامیون های بیشتری وارد کشور می‌شود و چون رانندۀ کافی برای آنها وجود ندارد، رانندگان کره ای به خدمت گرفته می‌شوند. با این حال مشکل جاده همچنان به قوت خود باقی می‌ماند چرا که در طول مدت کوتاهی نمی‌توان جاده‌ای را ساخت یا عریض کرد. با این حساب رانندگان کره‌ای مجبور بودند در همان جاده‌های باریک و با ترافیک سرسام آور بتازند و بار تلفات انسانی تصادفات را به هم به دوش کشند." (از سرد و گرم روزگار، نشر نی، ص 122 و 123)
به واقع دستور ملوکانۀ شاه برای دو برابر کردن سرعت برنامۀ اقتصادی، تبعات دیگری هم داشت که یکی از آنها فربه شدن طبقه‌ای از پیمانکاران در عینِ محرومیت آنها از مشارکت مؤثر در امور سیاسی بود. این مسئله تعارض بین بافت اجتماعی و اقتصادی جامعه با ساخت سیاسی را تشدید کرد و به یکی از عوامل اصلی سقوط محمدرضا شاه منجر شد.

#محمد_رضا_شاه
#سقوط_سلطنت
#برنامه_توسعه
#سازمان_برنامه

#عضویت_در_کانال
👇👇👇
@sedayeslahat
🔴🔴🔴اقتصاد بی‌رحم و رسواگر است!

#احمد_زیدآبادی:

در دوران حکومت محمدرضا شاه، هر یک از گروه‌های مخالف آن مدعی بودند که اگر خودشان به قدرت برسند چنان اقتصادی را سامان می‌دهند که سرشار از عدالت و ثروت و وفور نعمت و ارزانی و رفاه و راحتی و پیشرفت باشد.
خیلی‌ها هم باور کردند و یک جمله نپرسیدند: خب، چطوری؟ با کدام نظام اقتصادی؟
اقتصاد نهایتاً یا آزاد است یا دولتی یا مختلط. هر کدام هم مشکلات و گرفتاری‌ها و منتقدان سرسخت خود را دارد. برای همین هست که نوع بشر از ابتدای مدنیت خود تا کنون ذهنش درگیر بهترین نظام اقتصادی ممکن بوده و هنوز در این باره به هیچ اجماعی نرسیده است.
حالا که دولت آقای رئیسی درگیر آزادسازی قیمت برخی کالاها و تغییر نظام پرداخت یارانه‌ها شده، به نظرم فرصت مناسبی پیش آمده است تا گروه‌های مختلف سیاسی از هر طیف و گرایشی، نظام اقتصادی مورد نظر خود را برای جامعه تبیین کنند تا مخاطبان آنها دچار سوءتفاهم نشوند.
گریز از این موضوع به نظرم برخورد ناصادقانه با جامعه است. پس هر گروهی که واقعاً صداقت دارد، لازم است برای مردم نظام اقتصادی مورد نظر خود را با شفافیت تمام تشریح کند. اینکه هر گروهی چنان چندپهلو سخن بگوید که گویی توأمان قصد جذب حامیان اقتصاد آزاد و دولتی و مختلط را دارد، بدبختانه از جنس فریب است.
به خلاف سیاست خوشبختانه اقتصاد عرصۀ شوخی و فریبکاری و دغل‌بازی نیست. اقتصاد با بی‌رحمی تمام، مدعیان را در ملأعام عریان می‌کند و تمام توانایی‌ها و ناتوانی‌ها را به نمایش می‌گذارد. پس هر فرد و گروهی در این زمینه اگر فراتر از توانایی و تخصص خود داد سخن دهد؛ بدون تردید رسوا خواهد شد مگر آنکه هرگز دستش به قدرت اجرایی نرسد!

#محمد_رضا_شاه
#ابراهیم_رئیسی
#نظام_اقتصادی
#وفور_نعمت

#عضویت_در_کانال
👇👇👇
@sedayeslahat