☑️ تقدیر و تشکر
🔵🔵🔵 اگر چه در نیمه های برگزاری نمایشگاه عکس مبارزات زیست محیطی مردم استان چهارمحال بختیاری فشارها و توهین ها به حدی بود که مجریان حتی تصمیم به #تعطیلی نمایشگاه گرفتند اما سعه صدر مسولان فرهنگی ، سیاسی و امنیتی باعث شد وسوسه های خناثان بی اثر شود . جای تاسف است که برگزاری یک فضای فرهنگی پیرامون مساله آب برای چند روز فضای استان را مخدوش کند ؛ تا جایی که برخی از فعالان برای #صیانت از خود در #سوراخ_موشی که دیگران را متهم می کردند پنهان شدند. برگزاری نمایشگاه عکس تلخ و شیرین های بسیاری داشت که به تدریج جهت اطلاع همراهان منعکس خواهد شد.
🔹در پایان جا دارد از حضور ارزشمند جناب آقای مردانی معاون سیاسی امنیتی که با امدنشدر این مسولیت فضای سیاسی ، فرهنگی و اجتماعی استان اندک رمقی گرفته است تشکر کرد. از نیروی عزیز امنیتی که طی برگزاری نمایشگاه با اقتدارشان جنبش را از تحرکات بدخواهان #صیانت کردند قدر دانیم .
القصه باید بپذیریم برای #صیانت از اب استان باید حضور مقتدرانه و پاسخگویانه در جامعه مدنی را بر #سوراخ_موش_تنگ_عافیت_طلبی ترجیح داد.
اما گلایه ایی از برخی مطبوعات و رسانه های استان :
رسانه صرفا وسیله بهره مندی از رپرتاژ اگهی و اعمال فشار سیاسی نیست ابزار اطلاع رسانی نیز هست ؛ ای کاش برخی مطبوعات و رسانه های مجازی استان اینگونه در حق مخاطبان خود اجحاف نمی کردند.
یک نکته تاسف بار در مورد رسانه های استان که باید به آن اشاره کرد این است که بسیاری درخواست داشتند متن خبر نمایشگاه عکس توسط فعالان محیط زیست تنظیم شود که این درخواست از سوی اعضای کمپین رد شد. امید داریم در فضای پیش رو شاهد رشد مطبوعات و خبرنگاران حرفه ایی در استان باشیم.
🔹 تقدیر ویژه :
اگر چه بر طبق برخی اخبار مقرر بود سرکار خانم ربیعی در نمایشگاه حضور یابد اما این امر محقق نشد از انجایی که ایشان حتی به خبرنگاران نیز پاسخگو نیست از دلیل عدم حضور ایشان اطلاعی نداریم . اما اقای نوریان نیز تصمیم داشتند که بیانیه ایی صادر کنند که گویا توسط #جریان_انحرافی اطراف ایشان این مهم پشت گوش انداخته شد . در همینجا از دکتر کاظمی که با پیام خود #روز_چهارمحال_بختیاری را تبریک گفت نهایت سپاس و قدر دانی را داریم .
اما دستاورد نمایشگاه :
برخی مسولان استان با مفهوم ساز #چپ و #راست در فرهنگ بختیاری اشنا شدند.
@sedayepayeab1
🔵🔵🔵 اگر چه در نیمه های برگزاری نمایشگاه عکس مبارزات زیست محیطی مردم استان چهارمحال بختیاری فشارها و توهین ها به حدی بود که مجریان حتی تصمیم به #تعطیلی نمایشگاه گرفتند اما سعه صدر مسولان فرهنگی ، سیاسی و امنیتی باعث شد وسوسه های خناثان بی اثر شود . جای تاسف است که برگزاری یک فضای فرهنگی پیرامون مساله آب برای چند روز فضای استان را مخدوش کند ؛ تا جایی که برخی از فعالان برای #صیانت از خود در #سوراخ_موشی که دیگران را متهم می کردند پنهان شدند. برگزاری نمایشگاه عکس تلخ و شیرین های بسیاری داشت که به تدریج جهت اطلاع همراهان منعکس خواهد شد.
🔹در پایان جا دارد از حضور ارزشمند جناب آقای مردانی معاون سیاسی امنیتی که با امدنشدر این مسولیت فضای سیاسی ، فرهنگی و اجتماعی استان اندک رمقی گرفته است تشکر کرد. از نیروی عزیز امنیتی که طی برگزاری نمایشگاه با اقتدارشان جنبش را از تحرکات بدخواهان #صیانت کردند قدر دانیم .
القصه باید بپذیریم برای #صیانت از اب استان باید حضور مقتدرانه و پاسخگویانه در جامعه مدنی را بر #سوراخ_موش_تنگ_عافیت_طلبی ترجیح داد.
اما گلایه ایی از برخی مطبوعات و رسانه های استان :
رسانه صرفا وسیله بهره مندی از رپرتاژ اگهی و اعمال فشار سیاسی نیست ابزار اطلاع رسانی نیز هست ؛ ای کاش برخی مطبوعات و رسانه های مجازی استان اینگونه در حق مخاطبان خود اجحاف نمی کردند.
یک نکته تاسف بار در مورد رسانه های استان که باید به آن اشاره کرد این است که بسیاری درخواست داشتند متن خبر نمایشگاه عکس توسط فعالان محیط زیست تنظیم شود که این درخواست از سوی اعضای کمپین رد شد. امید داریم در فضای پیش رو شاهد رشد مطبوعات و خبرنگاران حرفه ایی در استان باشیم.
🔹 تقدیر ویژه :
اگر چه بر طبق برخی اخبار مقرر بود سرکار خانم ربیعی در نمایشگاه حضور یابد اما این امر محقق نشد از انجایی که ایشان حتی به خبرنگاران نیز پاسخگو نیست از دلیل عدم حضور ایشان اطلاعی نداریم . اما اقای نوریان نیز تصمیم داشتند که بیانیه ایی صادر کنند که گویا توسط #جریان_انحرافی اطراف ایشان این مهم پشت گوش انداخته شد . در همینجا از دکتر کاظمی که با پیام خود #روز_چهارمحال_بختیاری را تبریک گفت نهایت سپاس و قدر دانی را داریم .
اما دستاورد نمایشگاه :
برخی مسولان استان با مفهوم ساز #چپ و #راست در فرهنگ بختیاری اشنا شدند.
@sedayepayeab1
Forwarded from ™ هفشجان هوشنگان
از نمایش جلسه تا تهدید جوشکاران هفشجانی
راستینه: در تجمع صنعتگران هفشجانی شرکت نمی کنم. یک جلسه با چهار جوشکار در دفتر شهرکرد برگزار می کنیم.
https://t.me/hooshangan_ax/517
پس از تلاش های مستمر نماینده شهرکرد و اعضای دفترش که با تهدید، تحمیل و فشار مکرر به صنعتگران و اعضای کمپین مطالبات صنفی هفشجان برای جلوگیری از گردهمایی ده مرداد صورت گرفته بود.
گردهمایی بزرگ صنعتگران ایران در هفشجان علی رغم این کارشکنی ها در تاریخ ۱۰ مرداد ۱۴۰۰ با اقتدار و بدون هیچ شعار سیاسی و صرفا با بیان مطالبات حقوقی برگزار گردید.
لیکن در برنامه ای دستوری و فرمایشی با مجری گری جناب آقای مهراب شفیعی، دو روز بعد، به ده ها صنعتگر تماس گرفتند که با امتناع اکثریت در نهایت قرعه اجبار به چهار جوشکار افتاد و با تحت فشار گذاشتن و جلب و احضار آنان به بهانه کار شخصی به دفتر راستینه کشانده شدند.
نماینده هم با چهار صنعتگر در قاب یک جلسه کاملا #صمیمی و بدون نیرنگ و حقه قرار گرفت. فلذا مقرر شد در حضور دیگر حاضران امنیتی نظامی دفتر نماینده شهرکرد متعهد شوند از هرگونه تجمع دیگری در شهر هفشجان برای همیشه جلوگیری شود.
نماینده کاملا مردمی در اجرای برنامه های #صیانت از کارگران پس از دو ماه و یک هفته پس از پایان دولت روحانی در نامه ای نمایشی و یکسان خطاب به وزرای نیرو، نفت و کار روحانی مطالبات صنفی را پیگیری کرد!
همچنین با اطلاع از نارضایتی شدید زحمتکشان هفشجانی و دهن کجی های آقایان، کلیپ تبلیغی اجباری دفتر نماینده با آرام شدن جو عمومی به تاریخ ۱۸ مرداد با یک هفته تاخیر منتشر شد تا مردم بی اطلاع از این همه صداقت مسئولین تشکر کنند.
این حجم پیگیری و به نتیجه رساندن مطالبات صنفی صنعتگران به حدی بالا بوده که #ماله_کشان بی شرم بعد از این همه آشکار شدن مواضع مردمی نماینده، همچنان در پیج هایشان ماله می کشند.
#ساکت_نباشیم #گول_نخوریم
در صورت نیاز و با تکرار این دست سواستفاده های غیر اخلاقی، بیشتر و با جزئیات صریحتر منتشر خواهد شد.
مرداد ۱۴۰۰
"هفشجان هوشنگان" چهارمحالوبختیاری 🔥
#صنعتگر #صنعت #جوش #هفشجانی #غیرت #کارگران #صنفی #ایران #بختیاری #خوزستان #اصفهان #شهرکرد #واقعیت #تهدید #فشار #گردهمایی #جلسه #نمایشی #دروغگویی #منصوبان #آگاهی #مردم
#هفشجان #رسانه_مردم #هوشنگان
👇👇👇
@Hooshangan
راستینه: در تجمع صنعتگران هفشجانی شرکت نمی کنم. یک جلسه با چهار جوشکار در دفتر شهرکرد برگزار می کنیم.
https://t.me/hooshangan_ax/517
پس از تلاش های مستمر نماینده شهرکرد و اعضای دفترش که با تهدید، تحمیل و فشار مکرر به صنعتگران و اعضای کمپین مطالبات صنفی هفشجان برای جلوگیری از گردهمایی ده مرداد صورت گرفته بود.
گردهمایی بزرگ صنعتگران ایران در هفشجان علی رغم این کارشکنی ها در تاریخ ۱۰ مرداد ۱۴۰۰ با اقتدار و بدون هیچ شعار سیاسی و صرفا با بیان مطالبات حقوقی برگزار گردید.
لیکن در برنامه ای دستوری و فرمایشی با مجری گری جناب آقای مهراب شفیعی، دو روز بعد، به ده ها صنعتگر تماس گرفتند که با امتناع اکثریت در نهایت قرعه اجبار به چهار جوشکار افتاد و با تحت فشار گذاشتن و جلب و احضار آنان به بهانه کار شخصی به دفتر راستینه کشانده شدند.
نماینده هم با چهار صنعتگر در قاب یک جلسه کاملا #صمیمی و بدون نیرنگ و حقه قرار گرفت. فلذا مقرر شد در حضور دیگر حاضران امنیتی نظامی دفتر نماینده شهرکرد متعهد شوند از هرگونه تجمع دیگری در شهر هفشجان برای همیشه جلوگیری شود.
نماینده کاملا مردمی در اجرای برنامه های #صیانت از کارگران پس از دو ماه و یک هفته پس از پایان دولت روحانی در نامه ای نمایشی و یکسان خطاب به وزرای نیرو، نفت و کار روحانی مطالبات صنفی را پیگیری کرد!
همچنین با اطلاع از نارضایتی شدید زحمتکشان هفشجانی و دهن کجی های آقایان، کلیپ تبلیغی اجباری دفتر نماینده با آرام شدن جو عمومی به تاریخ ۱۸ مرداد با یک هفته تاخیر منتشر شد تا مردم بی اطلاع از این همه صداقت مسئولین تشکر کنند.
این حجم پیگیری و به نتیجه رساندن مطالبات صنفی صنعتگران به حدی بالا بوده که #ماله_کشان بی شرم بعد از این همه آشکار شدن مواضع مردمی نماینده، همچنان در پیج هایشان ماله می کشند.
#ساکت_نباشیم #گول_نخوریم
در صورت نیاز و با تکرار این دست سواستفاده های غیر اخلاقی، بیشتر و با جزئیات صریحتر منتشر خواهد شد.
مرداد ۱۴۰۰
"هفشجان هوشنگان" چهارمحالوبختیاری 🔥
#صنعتگر #صنعت #جوش #هفشجانی #غیرت #کارگران #صنفی #ایران #بختیاری #خوزستان #اصفهان #شهرکرد #واقعیت #تهدید #فشار #گردهمایی #جلسه #نمایشی #دروغگویی #منصوبان #آگاهی #مردم
#هفشجان #رسانه_مردم #هوشنگان
👇👇👇
@Hooshangan
Telegram
تصاویر هفشجان، هوشنگان
🔵🔵🔵 حکایت دلقکان شهر آشوب و مدعیان صیانت از آب
🔹 دلقکی بر اسب نشست و چهارنعل به سوی ترمذ ( نام شهری در قدیم) شتافت. شتاب دلقک چندان بود که اسب در بین راه سقط شد. بر اسبی دیگر نشست و باز شتابان تاخت. آن اسب نیز از پای درآمد.
سرانجام با اسب سوم به ترمذ رسید. ترمذیان میدانستند که سلطان محمد خوارزمشاه هوای حمله به دیار آنان در سر دارد.
عبور شتابان دلقک از میان کوچه و بازار شهر، این گمان را در دلها افکند که او خبری ناگوار برای سالار ترمذ آورده است. چون به دربار رسید، راه را برای او گشودند.
سالار شهر، هراسان و ترسان به استقبال دلقک آمد. دلقک، نفسزنان از حاکم خواست که به او مهلت دهد تا نفسیچند تازه کند. سالار ترمذ، بیمناک و هراسان چشم به لبهای دلقک دوخت تا سخن بگوید؛ اما هر چه انتظار کشید، جز تشویش و اضطراب در سیمای او ندید.
گفت: ما تا امروز از تو جز خنده و شادی ندیده بودیم. بگو چه دیدی یا شنیدی که چنین آشفته و سرآسیمهای؟
دلقک باز مهلت خواست تا لختی بیشتر بیاساید. اینبار سلطان فریاد زد یا اکنون لب به سخن میگشایی یا سرت را از تن جدا میکنم. نکند سلطان خوارزمشاه نیت حمله به شهر ما دارد؟
دلقک بهناچار به سخن آمد و گفت: من در روستای خویش بودم که شنیدم جارچیان شما ندا میدهند که هر اُلاق(پیک سواره) که پنج روزه به سمرقند برود و بازگردد و از آنجا برای سالار ترمذ خبر بیاورد، پاداشی گرانبها در انتظار اوست. من هماندم بر اسب نشستم و به سوی شما آمدم تا بگویم که بر من امید نبندید که از این کار ناتوانم!
سلطان گفت: ای ابله، شهری را به آشوب کشیدی و مردمان را به هراس افکندی و مرا تا آستانه احتضار بردی که همین را بگویی؟! این گردوخاک چیست که برای ندانستن و نتوانستن، برانگیختهای؟ اگر خود میدانی که دلقکی بیش نیستی و جز مجلسآرایی و سخنسرایی هنری نداری، این بیم و هراس چیست که در دلها افکندهای؟ مگر من به تو رسالتی یا مأموریتی داده بودم که چنین هراسان و شتابان به عذر آمدهای؟ چرا در خانهات ننشستی تا ما از تو آسوده باشیم و خلق از تو در امان؟
🔹️ *منظور مولوی از حکایت دلقک شهرآشوب*
مولوی این داستان را در دفتر ششم مثنوی، در شرح این سخن میآورد که گروهی از مردمان، جز شهرآشوبی هنری ندارند. سخنهای بسیار میگویند و خلقی را در پی خود به هر سو میکشند، اما برای هیچ پرسشی، پاسخی در دست آنان نیست. نه نوری در سینه دارند و نه شوری در سر و نه شوقی در دل. سردتر از زمهریرند؛ اما پیشه آنان گپوگفت درباره شمع و خورشید است. جامه سروری پوشیدهاند، اما هیچ سری را به سامان نمیرسانند، هیچ نگاهی را پرواز نمیدهند، هیچ گرهی نمیگشایند و هیچ دیواری را کوتاه نمیکنند.
مردم را چنان به سوی خود میخوانند که گویی دم مسیحایی دارند و عصای موسوی و صور اسرافیل؛ اما نصیب مردم از آنان، جز نزاع و تفرّق و دشمنی با یکدیگر نیست. دعویکده آنان، مسلخ معنا است و مطبخ تشویش و اضطراب.
*#مرد_میدان*
*#دلقک_شهرآشوب*
*#صیانت_از_آب*
@sedayepayeab1
🔹 دلقکی بر اسب نشست و چهارنعل به سوی ترمذ ( نام شهری در قدیم) شتافت. شتاب دلقک چندان بود که اسب در بین راه سقط شد. بر اسبی دیگر نشست و باز شتابان تاخت. آن اسب نیز از پای درآمد.
سرانجام با اسب سوم به ترمذ رسید. ترمذیان میدانستند که سلطان محمد خوارزمشاه هوای حمله به دیار آنان در سر دارد.
عبور شتابان دلقک از میان کوچه و بازار شهر، این گمان را در دلها افکند که او خبری ناگوار برای سالار ترمذ آورده است. چون به دربار رسید، راه را برای او گشودند.
سالار شهر، هراسان و ترسان به استقبال دلقک آمد. دلقک، نفسزنان از حاکم خواست که به او مهلت دهد تا نفسیچند تازه کند. سالار ترمذ، بیمناک و هراسان چشم به لبهای دلقک دوخت تا سخن بگوید؛ اما هر چه انتظار کشید، جز تشویش و اضطراب در سیمای او ندید.
گفت: ما تا امروز از تو جز خنده و شادی ندیده بودیم. بگو چه دیدی یا شنیدی که چنین آشفته و سرآسیمهای؟
دلقک باز مهلت خواست تا لختی بیشتر بیاساید. اینبار سلطان فریاد زد یا اکنون لب به سخن میگشایی یا سرت را از تن جدا میکنم. نکند سلطان خوارزمشاه نیت حمله به شهر ما دارد؟
دلقک بهناچار به سخن آمد و گفت: من در روستای خویش بودم که شنیدم جارچیان شما ندا میدهند که هر اُلاق(پیک سواره) که پنج روزه به سمرقند برود و بازگردد و از آنجا برای سالار ترمذ خبر بیاورد، پاداشی گرانبها در انتظار اوست. من هماندم بر اسب نشستم و به سوی شما آمدم تا بگویم که بر من امید نبندید که از این کار ناتوانم!
سلطان گفت: ای ابله، شهری را به آشوب کشیدی و مردمان را به هراس افکندی و مرا تا آستانه احتضار بردی که همین را بگویی؟! این گردوخاک چیست که برای ندانستن و نتوانستن، برانگیختهای؟ اگر خود میدانی که دلقکی بیش نیستی و جز مجلسآرایی و سخنسرایی هنری نداری، این بیم و هراس چیست که در دلها افکندهای؟ مگر من به تو رسالتی یا مأموریتی داده بودم که چنین هراسان و شتابان به عذر آمدهای؟ چرا در خانهات ننشستی تا ما از تو آسوده باشیم و خلق از تو در امان؟
🔹️ *منظور مولوی از حکایت دلقک شهرآشوب*
مولوی این داستان را در دفتر ششم مثنوی، در شرح این سخن میآورد که گروهی از مردمان، جز شهرآشوبی هنری ندارند. سخنهای بسیار میگویند و خلقی را در پی خود به هر سو میکشند، اما برای هیچ پرسشی، پاسخی در دست آنان نیست. نه نوری در سینه دارند و نه شوری در سر و نه شوقی در دل. سردتر از زمهریرند؛ اما پیشه آنان گپوگفت درباره شمع و خورشید است. جامه سروری پوشیدهاند، اما هیچ سری را به سامان نمیرسانند، هیچ نگاهی را پرواز نمیدهند، هیچ گرهی نمیگشایند و هیچ دیواری را کوتاه نمیکنند.
مردم را چنان به سوی خود میخوانند که گویی دم مسیحایی دارند و عصای موسوی و صور اسرافیل؛ اما نصیب مردم از آنان، جز نزاع و تفرّق و دشمنی با یکدیگر نیست. دعویکده آنان، مسلخ معنا است و مطبخ تشویش و اضطراب.
*#مرد_میدان*
*#دلقک_شهرآشوب*
*#صیانت_از_آب*
@sedayepayeab1