نظر #آیزنهاور در باره دکتر #مصدق:
……به روایت دیگر، مرحوم #صالح گفته است که: «ولی من دیگر ماندن در امریکا را به صلاح و مصلحت نمیدانستم. (وی در آن وقت سفیر کبیر ایران در امریکا بود) بنابراین جواب دادم که من یک سال از پلههای وزارت امور خارجه امریکا بالا رفته ام و گفتهام مصدق قهرمان است. مصدق ناجی ملت ایران است. مصدق پدر ملت ایران است. مصدق مظهر ملت ایران است و کسی است که با بزرگترین دولت استعمارگر جهان مبارزه نموده و او را به زانو در آورده است. آیا صحیح است که اکنون به خاطر پست و مقام از عقیدهام دست بردارم؟ خیر، چنین چیزی امکان ندارد. لذا از مقام خود استعفا دادم.
وقتی برای خداحافظی به حضور رئیس جمهور وقت امریکا مارشال آیزنهاور رسیدم، رسم بود برای همة سفرا پنج تا ده دقیقه وقت تعیین میکردند . ولی برای من چهل دقیقه وقت ملاقات گذاشته بودند. (به دلیل آنکه آیزنهاور از موقع ستوان سومی با صالح آشنایی داشته و به ایشان احترام میگذاشته است) هنگام برخورد رو کرد به من و گفت من وجود دکتر مصدق را به شما و ملت ایران تبریک میگویم. افسوس که ما در آمریکا شخصیت هایی مثل دکتر مصدق نداریم که از وجودشان استفاده کنیم. من در جواب گفتم:
جناب مارشال، شما برای خوشامد من چنین فرمایشی میفرمائید!؟ آیزنهاور ناراحت شده میگوید: من احتیاجی به تملق نسبت به شما ندارم. من گریهام گرفت و با حالت گریه گفتم:
جناب مارشال! اگرعقیدهتان نسبت به مصدق چنین است. چرا یک هفته، ده روزپیش در ایران با کودتا، ملت ایران را خورد و خمیر کردید و شاه را برگردانیدید؟
آیزنهاور از گریه من ناراحت میشود و دست مرا میگیرد و کنار خودش مینشاند و میگوید: آقای صالح شما دو مسأله را با هم قاطی کردید. فراموش کردهاید که من رئیس جمهور آمریکا هستم. باید تمام دنیا را جمع کنم و برای ملت آمریکا خرج کنم و مصدق نخست وزیر ایران بود و باید از همة دنیا برای منافع ملتش خرج کند. لذا این دو مسأله با هم جور در نمیآید. اگر آن چیزهایی را که شاه به ما داد، یک دهم آن را مصدق میداد، اصول انسانی و شرافت ایجاب می کرد که ما با مصدق کنار بیاییم. اما مصدق هیچی نداد.
در بزرگی و عظمت مصدق ما هیچ گونه شکی نداریم ولی من باید منافع ملت امریکا را در نظر بگیرم. ما با انگلستان دارای منافع و قرار دادهای دو جانبه میباشیم که در مواقع حساس و سختی باید از همدیگر دفاع کنیم. اما اگر این سخن مرا در مورد دکتر مصدق در این شرایط جایی نقل کنید بلافاصله تکذیب میکنم. ولی بعد از مرگ من اشکالی ندارد. مرحوم صالح اضافه کردند که بعد از شنیدن این سخنان اشکهای من خشک شد و بلافاصله خداحافظی کردم و از در آمدم بیرون.» (مصدق و حاکمیت ملت، محمد بسته نگار، انتشارات قلم، چاپ اول، 1381 ، صفحههای 40 و 41)
نگاه کنیدبه ابوالحسن #بنیصدر - جمال #صفری « نهضت ملی ایران و دشمنانش به روایت اسناد»، انتشارات انقلاب اسلامی در هجرت ، 1388 ،ص 402 )
https://enghelabe-eslami.com/component/content/article/35-didgagha/nevisandegane-ma/32789-2019-03-23-10-43-56.html?Itemid=0
……به روایت دیگر، مرحوم #صالح گفته است که: «ولی من دیگر ماندن در امریکا را به صلاح و مصلحت نمیدانستم. (وی در آن وقت سفیر کبیر ایران در امریکا بود) بنابراین جواب دادم که من یک سال از پلههای وزارت امور خارجه امریکا بالا رفته ام و گفتهام مصدق قهرمان است. مصدق ناجی ملت ایران است. مصدق پدر ملت ایران است. مصدق مظهر ملت ایران است و کسی است که با بزرگترین دولت استعمارگر جهان مبارزه نموده و او را به زانو در آورده است. آیا صحیح است که اکنون به خاطر پست و مقام از عقیدهام دست بردارم؟ خیر، چنین چیزی امکان ندارد. لذا از مقام خود استعفا دادم.
وقتی برای خداحافظی به حضور رئیس جمهور وقت امریکا مارشال آیزنهاور رسیدم، رسم بود برای همة سفرا پنج تا ده دقیقه وقت تعیین میکردند . ولی برای من چهل دقیقه وقت ملاقات گذاشته بودند. (به دلیل آنکه آیزنهاور از موقع ستوان سومی با صالح آشنایی داشته و به ایشان احترام میگذاشته است) هنگام برخورد رو کرد به من و گفت من وجود دکتر مصدق را به شما و ملت ایران تبریک میگویم. افسوس که ما در آمریکا شخصیت هایی مثل دکتر مصدق نداریم که از وجودشان استفاده کنیم. من در جواب گفتم:
جناب مارشال، شما برای خوشامد من چنین فرمایشی میفرمائید!؟ آیزنهاور ناراحت شده میگوید: من احتیاجی به تملق نسبت به شما ندارم. من گریهام گرفت و با حالت گریه گفتم:
جناب مارشال! اگرعقیدهتان نسبت به مصدق چنین است. چرا یک هفته، ده روزپیش در ایران با کودتا، ملت ایران را خورد و خمیر کردید و شاه را برگردانیدید؟
آیزنهاور از گریه من ناراحت میشود و دست مرا میگیرد و کنار خودش مینشاند و میگوید: آقای صالح شما دو مسأله را با هم قاطی کردید. فراموش کردهاید که من رئیس جمهور آمریکا هستم. باید تمام دنیا را جمع کنم و برای ملت آمریکا خرج کنم و مصدق نخست وزیر ایران بود و باید از همة دنیا برای منافع ملتش خرج کند. لذا این دو مسأله با هم جور در نمیآید. اگر آن چیزهایی را که شاه به ما داد، یک دهم آن را مصدق میداد، اصول انسانی و شرافت ایجاب می کرد که ما با مصدق کنار بیاییم. اما مصدق هیچی نداد.
در بزرگی و عظمت مصدق ما هیچ گونه شکی نداریم ولی من باید منافع ملت امریکا را در نظر بگیرم. ما با انگلستان دارای منافع و قرار دادهای دو جانبه میباشیم که در مواقع حساس و سختی باید از همدیگر دفاع کنیم. اما اگر این سخن مرا در مورد دکتر مصدق در این شرایط جایی نقل کنید بلافاصله تکذیب میکنم. ولی بعد از مرگ من اشکالی ندارد. مرحوم صالح اضافه کردند که بعد از شنیدن این سخنان اشکهای من خشک شد و بلافاصله خداحافظی کردم و از در آمدم بیرون.» (مصدق و حاکمیت ملت، محمد بسته نگار، انتشارات قلم، چاپ اول، 1381 ، صفحههای 40 و 41)
نگاه کنیدبه ابوالحسن #بنیصدر - جمال #صفری « نهضت ملی ایران و دشمنانش به روایت اسناد»، انتشارات انقلاب اسلامی در هجرت ، 1388 ،ص 402 )
https://enghelabe-eslami.com/component/content/article/35-didgagha/nevisandegane-ma/32789-2019-03-23-10-43-56.html?Itemid=0
Enghelabe-Eslami
محمود نریمان از نوادر تاریخ ایران از یاران دکترمصدق
کتاب محمود نریمان از نوادر تاریخ ایران از یاران دکترمصدق، کار جمال صفری منتشر شد. این کتاب در کتابخانه سایت انقلاب اسلامی در هجرت در دسترس است. «ﻣﻦ ﻣﯽ ﮔﻔﺘﻢ ﺍﮔﺮﺍﺯﻃﺮﻳﻖ ﺁﺯﺍﺩی ﻭﺩﻣﻮﮐﺮﺍﺳﯽ ﻧﺘﻮﺍﻧﻴﻢ ﮐﺎﺭی ﺑﮑﻨﻴﻢ، ﺍﺯﻃﺮﻳﻖ ﺍﺧﺘﻨﺎﻕ ﻭ ﺯﻭﺭ ﻭ ﻗﻠﺪﺭی ﺑﺮﺍی ﻣﺮﺩﻡ ﻧﺎﺭﺍﺿﯽ ﻧﻤﯽ ﺗﻮﺍﻧﻴﻢ…