This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
رَواقيون چه كسانى بودند؟
آموزه هاى فلسفه رواقى براى دنياى امروز چيست؟
#فلسفه
#مدرسه_زندگي
ترجمه: بهراد برمايه ور
@persianschooloflife
🆔 @sayehsokhan
آموزه هاى فلسفه رواقى براى دنياى امروز چيست؟
#فلسفه
#مدرسه_زندگي
ترجمه: بهراد برمايه ور
@persianschooloflife
🆔 @sayehsokhan
همراهان عزیز سایهسخن درود بیکران🌹
پستهای " #در_باب_معنای_زندگی" از #ویل_دورانت را در اینستاگرام سایه سخن دنبال و ما را از نظرات ارزشمند خود بهرهمند سازید.
👇👇👇👇
https://www.instagram.com/p/CF3w6D1Aq8N/?igshid=sjhsrviiv4pz
پستهای " #در_باب_معنای_زندگی" از #ویل_دورانت را در اینستاگرام سایه سخن دنبال و ما را از نظرات ارزشمند خود بهرهمند سازید.
👇👇👇👇
https://www.instagram.com/p/CF3w6D1Aq8N/?igshid=sjhsrviiv4pz
Instagram
نشر سایه سخن کتابهای روانشناسی
. #در_باب_معنای_زندگی #ویل_دورانت در این پست به چند پاسخ منتخب که افراد مشهور به پرسشهای #ویل_دورانت درباره معنای زندگی دادهاند نگاهی انداختیم. لطفا سر صبر و فرصت این پست رو مطالعه کنید و در صورت تمایل پاسختون رو برامون کامنت کنید ❓ شما زندگی…
#لایو #گفتگوی آقایان #بصیر_مقدسیان و #ساسان_حبیبوند
با موضوع: #فلسفه_و_معنای_زندگی
⏰سهشنبه بیست و دوم تیرماه ساعت ۲۰:۳۰
از صفحه اینستاگرام نشر #سایهسخن
🆔 @SayehSokhan
با موضوع: #فلسفه_و_معنای_زندگی
⏰سهشنبه بیست و دوم تیرماه ساعت ۲۰:۳۰
از صفحه اینستاگرام نشر #سایهسخن
🆔 @SayehSokhan
#لایو #گفتگوی آقایان #بصیر_مقدسیان و #ساسان_حبیبوند
با موضوع: #فلسفه_و_معنای_زندگی
⏰سهشنبه بیست و دوم تیرماه ساعت ۲۰:۳۰
از صفحه اینستاگرام نشر #سایهسخن
🆔 @SayehSokhan
با موضوع: #فلسفه_و_معنای_زندگی
⏰سهشنبه بیست و دوم تیرماه ساعت ۲۰:۳۰
از صفحه اینستاگرام نشر #سایهسخن
🆔 @SayehSokhan
#لایو #گفتگوی آقایان #بصیر_مقدسیان و #ساسان_حبیبوند
با موضوع: #فلسفه_و_معنای_زندگی
⏰سهشنبه بیست و دوم تیرماه ساعت ۲۰:۳۰
از صفحه اینستاگرام نشر #سایهسخن
🆔 @SayehSokhan
با موضوع: #فلسفه_و_معنای_زندگی
⏰سهشنبه بیست و دوم تیرماه ساعت ۲۰:۳۰
از صفحه اینستاگرام نشر #سایهسخن
🆔 @SayehSokhan
Audio
💠 #فلسفه_و_معنای_زندگی
#لایو_اینستاگرام
گفتوگو با جناب آقای #ساسان_حبیبوند
میزبان: #نشر_سایهسخن
#فایل_کامل_صوتی
@sasanhabibvand
🆔@Sayehsokhan
#لایو_اینستاگرام
گفتوگو با جناب آقای #ساسان_حبیبوند
میزبان: #نشر_سایهسخن
#فایل_کامل_صوتی
@sasanhabibvand
🆔@Sayehsokhan
آنان که آفتاب را به زندگی دیگران ارزانی میکنند نمیتوانند خود از آن بیبهره باشند.
روز جهانی فلسفه گرامی باد
#روز_جهانی
#فلسفه
اهداف نامگذاری روز جهانی فلسفه:
یونسکو (سازمان آموزشی، علمی و فرهنگی ملل متحد) برخی از اهداف نامگذاری این روز را به شرح زیر عنوان کرده است:
توجه به نقش مهم فلسفه برای ایجاد رفاه انسانی، پیشبرد و ترویج صلح در جامعه
تأکید بر اهمیت جهانیشدن آموزش فلسفه برای نسلهای آینده
تحقیق و مطالعه در مورد مسایل مهم معاصر برای پاسخگویی به چالشهای روز
بالا بردن سطح آگاهی عمومی از جایگاه فلسفه
استفاده منتقدانه از فلسفه در تحلیل مشکلات ناشی از تاثیر جهانیشدن یا ورود به مدرنیته
برجستهکردن نقش فلسفه در توسعه اندیشه بشری
🆔@Sayehsokhan
روز جهانی فلسفه گرامی باد
#روز_جهانی
#فلسفه
اهداف نامگذاری روز جهانی فلسفه:
یونسکو (سازمان آموزشی، علمی و فرهنگی ملل متحد) برخی از اهداف نامگذاری این روز را به شرح زیر عنوان کرده است:
توجه به نقش مهم فلسفه برای ایجاد رفاه انسانی، پیشبرد و ترویج صلح در جامعه
تأکید بر اهمیت جهانیشدن آموزش فلسفه برای نسلهای آینده
تحقیق و مطالعه در مورد مسایل مهم معاصر برای پاسخگویی به چالشهای روز
بالا بردن سطح آگاهی عمومی از جایگاه فلسفه
استفاده منتقدانه از فلسفه در تحلیل مشکلات ناشی از تاثیر جهانیشدن یا ورود به مدرنیته
برجستهکردن نقش فلسفه در توسعه اندیشه بشری
🆔@Sayehsokhan
ناپلئون به فونتان میگفت: میدانید چه چیز را بیش از همه تحسین میکنم؟
این که زور نمیتواند چیزی بنیاد نهد. در دنیا فقط دو قدرت وجود دارد: "سرنیزه و اندیشه"، سرانجام سرنیزه مغلوب اندیشه می شود.
پس به اندیشه معتقد باشیم. حتی اگر قدرت برای فریفتن ما ، نقاب عقیده یا رفاه به چهره خود بزند. ناله و زاری دوای درد اندیشه نیست کافی است در راه نجات آن بکوشیم ...
#آلبر_کامو
#فلسفه_پوچی
https://t.me/+TvKE5l_Uh5vp-oYZ
🆔 @Sayehsokhan
این که زور نمیتواند چیزی بنیاد نهد. در دنیا فقط دو قدرت وجود دارد: "سرنیزه و اندیشه"، سرانجام سرنیزه مغلوب اندیشه می شود.
پس به اندیشه معتقد باشیم. حتی اگر قدرت برای فریفتن ما ، نقاب عقیده یا رفاه به چهره خود بزند. ناله و زاری دوای درد اندیشه نیست کافی است در راه نجات آن بکوشیم ...
#آلبر_کامو
#فلسفه_پوچی
https://t.me/+TvKE5l_Uh5vp-oYZ
🆔 @Sayehsokhan
#صرفا_جهت_اندیشیدن
تنها بودن به خودی خود نه بار معنایی مثبت دارد، نه بار معنایی منفی. همه چیز بستگی به نحوهٔ تنها بودن دارد.
تنها بودن -به حال خود ماندن- موقعیتی است که هم بهترین لحظات زندگی را شکل میدهد، هم بدترینهایشان را.
#فلسفه_تنهایی
#لارس_اسوندسن
🆔@Sayehsokhan
تنها بودن به خودی خود نه بار معنایی مثبت دارد، نه بار معنایی منفی. همه چیز بستگی به نحوهٔ تنها بودن دارد.
تنها بودن -به حال خود ماندن- موقعیتی است که هم بهترین لحظات زندگی را شکل میدهد، هم بدترینهایشان را.
#فلسفه_تنهایی
#لارس_اسوندسن
🆔@Sayehsokhan
تنها بودن به خودی خود نه بار معنایی مثبت دارد، نه بار معنایی منفی. همه چیز بستگی به نحوهی تنها بودن دارد.
تنها بودن -به حال خود ماندن- موقعیتی است که هم بهترین لحظات زندگی را شکل میدهد، هم بدترینهایشان را.
ئی. ام. چوران در وصف آن وجه مثبت مینویسد:
"در این لحظه تنها هستم. بیش از این چه میتوانم بخواهم؟ شادیای بالاتر از این وجود ندارد. آری: گوش دادن به سکوتی که تنهاییام را وسعت میبخشد.
از سوی دیگر، وصف آن وجه منفی را میتوان در تهوع سارتر سراغ گرفت:
چنان غرق در تنهایی وحشتناکی بودم که به فکر خودکشی افتادم. تنها چیزی که جلویم را گرفت این فکر بود که هیچ کس، مطلقاً هیچ کس، از مرگ من متاثر نخواهد شد، و در مرگم حتی بیش از زندگیام تنها خواهم بود.
📕 #فلسفه_تنهایی
✍🏽 #لارس_اسوندسن
🆔 @Sayehsokhan
تنها بودن -به حال خود ماندن- موقعیتی است که هم بهترین لحظات زندگی را شکل میدهد، هم بدترینهایشان را.
ئی. ام. چوران در وصف آن وجه مثبت مینویسد:
"در این لحظه تنها هستم. بیش از این چه میتوانم بخواهم؟ شادیای بالاتر از این وجود ندارد. آری: گوش دادن به سکوتی که تنهاییام را وسعت میبخشد.
از سوی دیگر، وصف آن وجه منفی را میتوان در تهوع سارتر سراغ گرفت:
چنان غرق در تنهایی وحشتناکی بودم که به فکر خودکشی افتادم. تنها چیزی که جلویم را گرفت این فکر بود که هیچ کس، مطلقاً هیچ کس، از مرگ من متاثر نخواهد شد، و در مرگم حتی بیش از زندگیام تنها خواهم بود.
📕 #فلسفه_تنهایی
✍🏽 #لارس_اسوندسن
🆔 @Sayehsokhan
📗📘✍️عزت نفس، احترام به خود و مطالعه
تا وقتي مطالعات ما محدود به خواندن مطالب كوتاه ٣خطي ميشه امكان رشد قدرت درك رويدادهاي پيرامون ما همين خواهد بود كه شرايطش را پذيرا هستيم❗️❓🧐
👇👇👇
📚#فرهنگ_سه_خطی:
✍يک روز #فرانتس_کافکا نویسندهی معروف، در حال قدمزدن در پارک، چشمش به دختر بچهاي افتاد که داشت گريه ميکرد. کافکا جلو ميرود و علت گريه ي دخترک را جويا مي شود. دخترک همانطور که گريه ميکرد پاسخ ميدهد: عروسکم گم شده...
کافکا با حالتي کلافه پاسخ ميدهد: امان از اين حواس پرت,گم نشده,رفته مسافرت! دخترک دست از گريه ميکشد و بهت زده ميپرسد: از کجا ميدوني؟
کافکا هم مي گويد:
برات نامه نوشته و اون نامه پيش منه... دخترک ذوق زده از او مي پرسد که آيا آن نامه را همراه خودش دارد يا نه؟
کافکا ميگويد:
نه,توی خانهست.
فردا همين جا باش تا برات بيارمش...
کافکا سريعاً به خانهاش بازميگردد و مشغول نوشتنِ نامه ميشود و چنان با دقت که انگار در حال نوشتن کتابي مهم است. اين نامه نويسي از زبان عروسک را به مدت سه هفته هر روز ادامه ميدهد و دخترک در تمام اين مدت فکر ميکرده آن نامهها به راستي نوشته عروسکش هستند.
در نهايت کافکا داستان نامهها را با اين بهانه عروسک که «دارم عروسي ميکنم» به پايان ميرساند اين ماجراي نگارش كتاب «کافکا و عروسک مسافر» است.
اينکه مردي مانند فرانتس کافکا سه هفته از روزهاي سخت عمرش را صرف شادکردن دل کودکي کند و نامهها را "به گفته همسرش دورا" با دقتي حتي بيشتر از کتابها و داستانهايش بنويسد, واقعا تأثيرگذار است.
«او واقعا باورش شده بود."اما باورپذيري بزرگترين دروغ هم بستگي به صداقتي دارد که به آن بيان ميشود." امّا چرا عروسکم براي شما نامه نوشته؟
اين دوّمين سوال کليدي بود! و او(کافکا) خود را براي پاسخ دادن به آن آماده کرده بود. پس بيهيچ ترديدي گفت: چون من نامه رسان عروسکها هستم.
(کافکا دارای دکترای حقوق بود اما هرگز به وکالت نپرداخت. روحیات لطیفش این اجازه را نمیداد. او در اثر سل در جوانی در گذشت. وی از بزرگترین نویسندگان جهان است.)
کافکاوعروسک مسافر
🖍جامعهیی که در آن راههای طولانی، راههای کمرفت و آمد و خلوتی شده، جامعهیی که در آن هیچکس حوصلهی صبر و شکیبایی برای به دست آوردنِ هدفی را ندارد، جامعهیی استتوسی ست. جامعهیی که برای رسیدنِ به هدف،ش فقط به اندازهی خواندنِ همان سه خطِ بالای استتوسها زمان میگذارد! جامعهی مبتلا به
«فرهنگِ سهخطی»!
«فرهنگِ شکیبایی» است.
*فرهنگِ سهخطی به ما میگوید اگر نوشتهیی بیشتر از سه سطر شد*، نخوان! فرهنگِ سهخطی به ما میگوید راهِ رسیدن به هدف چون درست است، طولانی است, پس یا بیخیالاش بشو یا سراغِ میانبُر بگرد!
.
فرهنگِ سهخطی است که نزولخوری دارد، اختلاس دارد، دزدی دارد، بیسوادی دارد، رشوه دارد، تنفروشی دارد، حقخوری و هزار جور دردِ بیدرمانِ دیگر دارد. فرهنگِ سهخطی است که این همه آدمِ بیکار دارد.
🖍برای درکِ عمقِ فاجعهیی که بر سرِ فرهنگِ ما آمده، نیازی نیست خیلی جای دوری برویم. به همین فیسبوک که نگاه کنیم، همه چیز دستمان میآید. وقتی که کسی مینویسد: «اوه! طولانی بود، نخوندم!» یا «سرسری یه نیگاه انداختم, با کلیّتش موافقم!» یا
«چه حوصلهیی !» یا
«لایک کردم، ولی نخوندم!»
و...
یعنی یک پُلی در جایی از مسیرِ فرهنگِ ما شکسته است که هیچ رفتنی به هدف نمیرسد.
آن پُل، همان فرهنگِ شکیبایی ست.
جامعهیی که همه چیز را ساندویچی میخواهد، در مطالعه, سه خط استتوس برایش بس است.
در ازدواج؛ بین عشق و نفرتاش ده ثانیه زمان میبرد.
در سیاست؛ بینِ زندهباد و مُردهبادش، نصفِ روز کافی ست.
در کار؛ از فقر تا ثروتش یک اختلاس فاصله دارد.
در تحصیل؛ از سیکل تا دکترایاش یک مدرک آب میخورد.
در هنر؛ از گمنامی تا شهرتاش به اندازهی یک فیلم دو دقیقهیی در یوتیوب است!
.
🖍فرهنگِ سهخطی به من اجازه میدهد چیزی را نخوانده، بپسندم.
موضوعی را نفهمیده، تحلیل کنم.
راهی را نرفته، پیشنهاد بدهم.
دارویی را نخورده، تجویز نمایم.
نظری را ندانسته، نقد کنم...
فرهنگِ سهخطی به من اجازه میدهد به هر وسیلهیی برای رسیدن به هدفام متوسل شوم.
چون حوصلهی راههای درست را "که طولانیتر هم هست" ندارم.!
🖍استتوس= استاتوس
یعنی ؛ وضع ، وضعیت ؛ حالت ، حال ، پایه ، مقام ، شان
https://t.me/sokhan_nab53
🆔 @Sayehsokhan
تا وقتي مطالعات ما محدود به خواندن مطالب كوتاه ٣خطي ميشه امكان رشد قدرت درك رويدادهاي پيرامون ما همين خواهد بود كه شرايطش را پذيرا هستيم❗️❓🧐
👇👇👇
📚#فرهنگ_سه_خطی:
✍يک روز #فرانتس_کافکا نویسندهی معروف، در حال قدمزدن در پارک، چشمش به دختر بچهاي افتاد که داشت گريه ميکرد. کافکا جلو ميرود و علت گريه ي دخترک را جويا مي شود. دخترک همانطور که گريه ميکرد پاسخ ميدهد: عروسکم گم شده...
کافکا با حالتي کلافه پاسخ ميدهد: امان از اين حواس پرت,گم نشده,رفته مسافرت! دخترک دست از گريه ميکشد و بهت زده ميپرسد: از کجا ميدوني؟
کافکا هم مي گويد:
برات نامه نوشته و اون نامه پيش منه... دخترک ذوق زده از او مي پرسد که آيا آن نامه را همراه خودش دارد يا نه؟
کافکا ميگويد:
نه,توی خانهست.
فردا همين جا باش تا برات بيارمش...
کافکا سريعاً به خانهاش بازميگردد و مشغول نوشتنِ نامه ميشود و چنان با دقت که انگار در حال نوشتن کتابي مهم است. اين نامه نويسي از زبان عروسک را به مدت سه هفته هر روز ادامه ميدهد و دخترک در تمام اين مدت فکر ميکرده آن نامهها به راستي نوشته عروسکش هستند.
در نهايت کافکا داستان نامهها را با اين بهانه عروسک که «دارم عروسي ميکنم» به پايان ميرساند اين ماجراي نگارش كتاب «کافکا و عروسک مسافر» است.
اينکه مردي مانند فرانتس کافکا سه هفته از روزهاي سخت عمرش را صرف شادکردن دل کودکي کند و نامهها را "به گفته همسرش دورا" با دقتي حتي بيشتر از کتابها و داستانهايش بنويسد, واقعا تأثيرگذار است.
«او واقعا باورش شده بود."اما باورپذيري بزرگترين دروغ هم بستگي به صداقتي دارد که به آن بيان ميشود." امّا چرا عروسکم براي شما نامه نوشته؟
اين دوّمين سوال کليدي بود! و او(کافکا) خود را براي پاسخ دادن به آن آماده کرده بود. پس بيهيچ ترديدي گفت: چون من نامه رسان عروسکها هستم.
(کافکا دارای دکترای حقوق بود اما هرگز به وکالت نپرداخت. روحیات لطیفش این اجازه را نمیداد. او در اثر سل در جوانی در گذشت. وی از بزرگترین نویسندگان جهان است.)
کافکاوعروسک مسافر
🖍جامعهیی که در آن راههای طولانی، راههای کمرفت و آمد و خلوتی شده، جامعهیی که در آن هیچکس حوصلهی صبر و شکیبایی برای به دست آوردنِ هدفی را ندارد، جامعهیی استتوسی ست. جامعهیی که برای رسیدنِ به هدف،ش فقط به اندازهی خواندنِ همان سه خطِ بالای استتوسها زمان میگذارد! جامعهی مبتلا به
«فرهنگِ سهخطی»!
«فرهنگِ شکیبایی» است.
*فرهنگِ سهخطی به ما میگوید اگر نوشتهیی بیشتر از سه سطر شد*، نخوان! فرهنگِ سهخطی به ما میگوید راهِ رسیدن به هدف چون درست است، طولانی است, پس یا بیخیالاش بشو یا سراغِ میانبُر بگرد!
.
فرهنگِ سهخطی است که نزولخوری دارد، اختلاس دارد، دزدی دارد، بیسوادی دارد، رشوه دارد، تنفروشی دارد، حقخوری و هزار جور دردِ بیدرمانِ دیگر دارد. فرهنگِ سهخطی است که این همه آدمِ بیکار دارد.
🖍برای درکِ عمقِ فاجعهیی که بر سرِ فرهنگِ ما آمده، نیازی نیست خیلی جای دوری برویم. به همین فیسبوک که نگاه کنیم، همه چیز دستمان میآید. وقتی که کسی مینویسد: «اوه! طولانی بود، نخوندم!» یا «سرسری یه نیگاه انداختم, با کلیّتش موافقم!» یا
«چه حوصلهیی !» یا
«لایک کردم، ولی نخوندم!»
و...
یعنی یک پُلی در جایی از مسیرِ فرهنگِ ما شکسته است که هیچ رفتنی به هدف نمیرسد.
آن پُل، همان فرهنگِ شکیبایی ست.
جامعهیی که همه چیز را ساندویچی میخواهد، در مطالعه, سه خط استتوس برایش بس است.
در ازدواج؛ بین عشق و نفرتاش ده ثانیه زمان میبرد.
در سیاست؛ بینِ زندهباد و مُردهبادش، نصفِ روز کافی ست.
در کار؛ از فقر تا ثروتش یک اختلاس فاصله دارد.
در تحصیل؛ از سیکل تا دکترایاش یک مدرک آب میخورد.
در هنر؛ از گمنامی تا شهرتاش به اندازهی یک فیلم دو دقیقهیی در یوتیوب است!
.
🖍فرهنگِ سهخطی به من اجازه میدهد چیزی را نخوانده، بپسندم.
موضوعی را نفهمیده، تحلیل کنم.
راهی را نرفته، پیشنهاد بدهم.
دارویی را نخورده، تجویز نمایم.
نظری را ندانسته، نقد کنم...
فرهنگِ سهخطی به من اجازه میدهد به هر وسیلهیی برای رسیدن به هدفام متوسل شوم.
چون حوصلهی راههای درست را "که طولانیتر هم هست" ندارم.!
🖍استتوس= استاتوس
یعنی ؛ وضع ، وضعیت ؛ حالت ، حال ، پایه ، مقام ، شان
https://t.me/sokhan_nab53
🆔 @Sayehsokhan
Telegram
گلچین سخن بزرگان
سخنان ناب بزرگان و اندیشمندان جهان
#فلسفه تعليم انديشيدن است نه
تعلیم اندیشه ها
🔹استفاده از مطالب يك شخص به معني تاييد مطلق آن شخص ونقد يك مطلب به معناي نفي تمام كارنامه آن شخص نيست.
ادمین تبلیغات👇
#فلسفه تعليم انديشيدن است نه
تعلیم اندیشه ها
🔹استفاده از مطالب يك شخص به معني تاييد مطلق آن شخص ونقد يك مطلب به معناي نفي تمام كارنامه آن شخص نيست.
ادمین تبلیغات👇
.
آندری تارکوفسکی:
«به نظر من افسردگی همیشه به معنای سلامتی است. افسردگی معنوی تلاشی است برای یافتن خود، برای بهدستآوردن یک باور جدید نسبت به خود.
روح انسان به دنبال هماهنگی است درحالیکه جهان سرشار از آشوب است. همین تناقض، محرک جستوجوی انسان و منشاء دردها و امیدهای اوست. افسردگی روانی، گواه عمق معنوی ما و توانایی ذهنی ما است.»
#فیلم_امروز #کارگردان #افسردگی #فلسفه #سینما
#andreitarkovsky
🆔 @Sayehsokhan
آندری تارکوفسکی:
«به نظر من افسردگی همیشه به معنای سلامتی است. افسردگی معنوی تلاشی است برای یافتن خود، برای بهدستآوردن یک باور جدید نسبت به خود.
روح انسان به دنبال هماهنگی است درحالیکه جهان سرشار از آشوب است. همین تناقض، محرک جستوجوی انسان و منشاء دردها و امیدهای اوست. افسردگی روانی، گواه عمق معنوی ما و توانایی ذهنی ما است.»
#فیلم_امروز #کارگردان #افسردگی #فلسفه #سینما
#andreitarkovsky
🆔 @Sayehsokhan
مراقبت از خود در شرایط دشوار 11
دکتر علی صاحبی
مراقبت از خود در شرایط دشوار
و رسالت ما "فرایند گذار از درماندگی آموخته شده به امیدواری سازنده"
#ویژه_روانشناسان
#مهسا_امینی
#کیان_پیرفلک
#تروما_چیست؟
#چرا_تروما_دردناک_است؟
#سیلی_واقعیت
#شرایط_دشوار
#افزایش_تابآوری
#فلسفه_زندگی
#معنای_زندگی
#تکنیکهای_کاربردی
#پاسخهای_روشن
#اصول_جاودانه_هستی
#درماندگی_آموخته_شده
#انجمن_روانشناسی
🆔 @Sayehsokhan
و رسالت ما "فرایند گذار از درماندگی آموخته شده به امیدواری سازنده"
#ویژه_روانشناسان
#مهسا_امینی
#کیان_پیرفلک
#تروما_چیست؟
#چرا_تروما_دردناک_است؟
#سیلی_واقعیت
#شرایط_دشوار
#افزایش_تابآوری
#فلسفه_زندگی
#معنای_زندگی
#تکنیکهای_کاربردی
#پاسخهای_روشن
#اصول_جاودانه_هستی
#درماندگی_آموخته_شده
#انجمن_روانشناسی
🆔 @Sayehsokhan
#برگه_شوندان
فوکو؛ تاثیر نیچه و هایدگر
این تصادفی سرنوشتساز بود که پُل میشل فوکو با فردریش نیچه، در روزی مشابه، یعنی 15 اکتبر، به دنیا آمد، زیرا فوکو بسیاری از افکارِ نیچه را در قالبِ سبکِ فرانسویِ قرنِ بیستمی احیاء کرد. هرچند پرورش و تربیتِ نیچه در محیطی محقّر، با شرایطِ خانوادگیِ ممتاز و مرفّهِ فوکو در تضاد بود، اما هر دو بر اساسِ این فرض رشد یافتند که تداومبخشِ میراثِ خانوادگی باشند: پدر و پدربزرگِ نیچه از جملهی کشیشانِ لوتری بودند و نیچه طیِ دورانِ کودکی «کشیشِ کوچک» خوانده میشد؛ پدر و پدربزرگِ فوکو جراح بودند و بدینترتیب، فوکو نیز به سمتِ حرفهی پزشکی کشیده میشد. هردو، انتظاراتِ خانوادههایشان ر ابه طورِ معکوس برآورده کردند: نیچه پس از طی کردنِ سالهایِ اولیهی نخستین در دامانِ تسلیبخشِ مسیحیت، به یک ضدِ مسیحیِ تندرو بدل شد، فوکو پس از کار در مؤسساتِ بهداشتی در دورانِ جوانی، به منتقدِ تند و تیزِ مؤسساتِ پزشکی و بهویژه روانپزشکی و منتقدِ ساختارهایِ نهادیِ متصلب به طورِ کلی تبدیل گردید. هردونفر در زمانهی خود و به شیوهی خود به شورشیان و انقلابیونِ فکری بدل شدند...
در چارچوبِ اندیشههایِ فوکو، سرمستیِ ناشی از آزادی موضوعی است که به صورتِ پنهان به طورِ مستمر جریان دارد... در نگاهِ کلی، دیدگاهِ دوستدارِ انقلابِ فوکو بیشتر بر "آزادی" تمرکز دارد تا "برابری" یا برادری: اکثرِ نوشتههایِ او به عنوانِ اجزایی از پژوهشی چندوجهی در موردِ تجربهی آزادی قابلِ درکاند که توسطِ ذهنی قدرتمند و پیچیده شکل گرفتهاند...
فوکو در آخرین مصاحبهی خود در ژوئنِ 1984، به ذکرِ این نکته پرداخت که مارتین هایدگر همواره برایِ او «فیلسوفی مهم» بوده است. فوکو افزود: «آنچه به ویژه شور و اشتیاق نسبت به فلسفه را در او برانگیخت، اندیشههایِ هایدگر در کنارِ اندیشههای نیچه بود.» فوکو در دههی 1950 به مطالعهی آثارِ هردو فیلسوف پرداخت و نخستین اثرِ او ـ مقالهای با عنوان «رؤیا، تخیل و اگزیستانس» ـ به روشنی تحتِ تأثیرِ دیدگاهِ هایدگری قرار داشت...
مصاحبهی آخر فوکو، که در بالا به آن اشاره شد، حیرتِ بسیاری از طرفدارانِ فوکو را برانگیخت، زیرا این مبرهن و مشخص بود که فوکو تحتِ تأثیرِ اندیشمندانی چون نیچه، مارکس و فروید قرار داشت، (فوکو پس از آشنایی با نیچه، ناگهان زندگیِ نرمالِ خود را رها کرد، از شغلش در تیمارستان انصراف داد، و فرانسه را ترک کرد!) اما تا آن زمان وی از نفوذِ هایدگر در افکارش چیزی نگفته بود. در بخشِ دیگری از مصاحبه فوکو میگوید:
«همواره برایِ من، هایدگر فیلسوفی حیاتی بوده است... هرچند متوجهِ این امر هستم که نیچه بر او میچَربد، با این حال، خواندنِ این دو فیلسوف برای من تجربههایِ بنیادینی بودند... این دو نفر نویسندگانی هستند که بیش از همه خواندهام... من مطالعهی هگل و مارکس را آغاز کرده بودم، و در دههی 50 شروع به خواندنِ هایدگر و نیچه کردم. هنوز هم دستنوشتههای خودم را دربارهی هایدگر دارم ــ که تعدادشان به هزارها صفحه میرسد!ــ و این مطالعاتم خیلی مهمتر از مطالعاتم دربارهی مارکس و هگل بود. تمامِ پیشرفتِ فلسفیام با مطالعهی هایدگر رقم خورد.»
#رابرت_ویکس
#فلسفه_مدرن_فرانسه
#ترجمهی_پیروز_ایزدی
@shavandanpage
🆔 @sayehsokhan
فوکو؛ تاثیر نیچه و هایدگر
این تصادفی سرنوشتساز بود که پُل میشل فوکو با فردریش نیچه، در روزی مشابه، یعنی 15 اکتبر، به دنیا آمد، زیرا فوکو بسیاری از افکارِ نیچه را در قالبِ سبکِ فرانسویِ قرنِ بیستمی احیاء کرد. هرچند پرورش و تربیتِ نیچه در محیطی محقّر، با شرایطِ خانوادگیِ ممتاز و مرفّهِ فوکو در تضاد بود، اما هر دو بر اساسِ این فرض رشد یافتند که تداومبخشِ میراثِ خانوادگی باشند: پدر و پدربزرگِ نیچه از جملهی کشیشانِ لوتری بودند و نیچه طیِ دورانِ کودکی «کشیشِ کوچک» خوانده میشد؛ پدر و پدربزرگِ فوکو جراح بودند و بدینترتیب، فوکو نیز به سمتِ حرفهی پزشکی کشیده میشد. هردو، انتظاراتِ خانوادههایشان ر ابه طورِ معکوس برآورده کردند: نیچه پس از طی کردنِ سالهایِ اولیهی نخستین در دامانِ تسلیبخشِ مسیحیت، به یک ضدِ مسیحیِ تندرو بدل شد، فوکو پس از کار در مؤسساتِ بهداشتی در دورانِ جوانی، به منتقدِ تند و تیزِ مؤسساتِ پزشکی و بهویژه روانپزشکی و منتقدِ ساختارهایِ نهادیِ متصلب به طورِ کلی تبدیل گردید. هردونفر در زمانهی خود و به شیوهی خود به شورشیان و انقلابیونِ فکری بدل شدند...
در چارچوبِ اندیشههایِ فوکو، سرمستیِ ناشی از آزادی موضوعی است که به صورتِ پنهان به طورِ مستمر جریان دارد... در نگاهِ کلی، دیدگاهِ دوستدارِ انقلابِ فوکو بیشتر بر "آزادی" تمرکز دارد تا "برابری" یا برادری: اکثرِ نوشتههایِ او به عنوانِ اجزایی از پژوهشی چندوجهی در موردِ تجربهی آزادی قابلِ درکاند که توسطِ ذهنی قدرتمند و پیچیده شکل گرفتهاند...
فوکو در آخرین مصاحبهی خود در ژوئنِ 1984، به ذکرِ این نکته پرداخت که مارتین هایدگر همواره برایِ او «فیلسوفی مهم» بوده است. فوکو افزود: «آنچه به ویژه شور و اشتیاق نسبت به فلسفه را در او برانگیخت، اندیشههایِ هایدگر در کنارِ اندیشههای نیچه بود.» فوکو در دههی 1950 به مطالعهی آثارِ هردو فیلسوف پرداخت و نخستین اثرِ او ـ مقالهای با عنوان «رؤیا، تخیل و اگزیستانس» ـ به روشنی تحتِ تأثیرِ دیدگاهِ هایدگری قرار داشت...
مصاحبهی آخر فوکو، که در بالا به آن اشاره شد، حیرتِ بسیاری از طرفدارانِ فوکو را برانگیخت، زیرا این مبرهن و مشخص بود که فوکو تحتِ تأثیرِ اندیشمندانی چون نیچه، مارکس و فروید قرار داشت، (فوکو پس از آشنایی با نیچه، ناگهان زندگیِ نرمالِ خود را رها کرد، از شغلش در تیمارستان انصراف داد، و فرانسه را ترک کرد!) اما تا آن زمان وی از نفوذِ هایدگر در افکارش چیزی نگفته بود. در بخشِ دیگری از مصاحبه فوکو میگوید:
«همواره برایِ من، هایدگر فیلسوفی حیاتی بوده است... هرچند متوجهِ این امر هستم که نیچه بر او میچَربد، با این حال، خواندنِ این دو فیلسوف برای من تجربههایِ بنیادینی بودند... این دو نفر نویسندگانی هستند که بیش از همه خواندهام... من مطالعهی هگل و مارکس را آغاز کرده بودم، و در دههی 50 شروع به خواندنِ هایدگر و نیچه کردم. هنوز هم دستنوشتههای خودم را دربارهی هایدگر دارم ــ که تعدادشان به هزارها صفحه میرسد!ــ و این مطالعاتم خیلی مهمتر از مطالعاتم دربارهی مارکس و هگل بود. تمامِ پیشرفتِ فلسفیام با مطالعهی هایدگر رقم خورد.»
#رابرت_ویکس
#فلسفه_مدرن_فرانسه
#ترجمهی_پیروز_ایزدی
@shavandanpage
🆔 @sayehsokhan